سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، در این نوشتار به بررسی اثبات عقلی و منطقی ولایت حضرت علی «علیه السلام» می پردازد.
بعد از غروب غمگين و اندوه بار آفتاب نبوت حضرت محمد صلي الله عليه و آله وسلم تمام جلوه هاي خدا در چهره ملكوتي امير ابرار و فخر روزگار، حضرت مولی الموحدين و امام المتقين علي عليه السلام متجلّي بود؛ انتظار مي رفت تمام حق خواهان عالم از وجود آن مظهر فروزان انوار حق و هدايت، روشنگر راه سعادت و حبل الهي ميان خالق و خلق، استضائه نمايند، زيرا بنيان سعادت در تمسّك به حبل الله خلاصه مي گردد. همانطور كه برخي ازعلماي اهل سنت نقل كرده اند، مراد از حبل الله در آيه «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» و همگى به ريسمان خدا[ قرآن و اسلام، و هر گونه وسيله وحدت]، چنگ زنيد، و پراكنده نشويد. (1) ولايت علي بن ابي طالب است. (2)
شافعي (امام شافعيان) در ابياتي كه در اين خصوص سروده است، تصريح مي كند؛ حبل الهي، ولايت اهل بيت است:
و لما رأيتُ الناس قد ذهبت بهم مذاهبهم في بحر الغى و الجهل
ركبتُ على اسم الله في سُفُن النجا و هم أهل بيت المصطفى خاتم الرسل
و أمسَكتُ حبل الله و هو ولاؤهم كما قد أمرنا بالتمسّك بالحبل (3)
يعني آن گاه كه ديدم مذاهب مردم، آن ها را در درياي گمراهي و جهل فرو برده است.
با نام خدا بر كشتي هاي نجات، كه اهل بيت پيامبر هستند نشستم.
و به حبل الله كه ولاي اهل بيت است چنگ زدم، چرا كه ما به تمسك به حبل الله امر شده ايم.
قندوزي، از ابن عباس نقل مي كند كه در خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم بودم كه فرد اعرابي آمد و به پيامبر گفت: اي رسول خدا! ما از شما شنيديم كه فرموديد؛ به حبل الله چنگ زنيد. اين حبل الله كه ما بايد بدان چنگ زنيم چيست؟. پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم با دست خود به دست علي عليه السلام زدند و گفتند: به اين علي تمسّك كنيد، اوست كه حبل الله المتين است.(4)
حاكم حسكاني نيز كه از حفاظ بزرگ حنفي مذهب است در كتاب خود فصلي را به اين موضوع اختصاص داده و احاديث متعددي در شأن نزول اين آيه نقل كرده است. وي از عبدالله بن عمر نقل كرده كه خداوند فرمود: ولايت علي بن ابي طالب دژ و حصار من است، هر كس وارد دژ و حصار من بشود، از عذاب من در امان خواهد بود.(5)
شخصيت علي عليه السلام چنان والا و ممتاز است كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله وسلم در مورد او فرمود: تو را نشناخت أحدي، مگر خدا و من، و اگر نبود كه درباره تو همچون عيسي عليه السلام غلوّ مي نمودند، حديثي در فضل و منقبت تو مي گفتم كه مردمان با شنيدن آن، خاك قدومت را به جهت شفا توتياي ديده گان خود كنند.(6) لكن هزاران افسوس و اندوه و آه، كه جويندگان جاه و قدرت و پويندگان مال و ثروت پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله با اين كه در زمان حيات آن حضرت با علي عليه السلام به عنوان جانشين پیامبر بيعت كرده بودند، اين ريسمان الهي را رها كردند و پيشگامان طريق تفرّق و اضمحلال اتحاد مسلمين گشتند و تاريخ زندگاني و سنت پيامبر دست خوش تحريف گرديد؛ احاديث ساختگي و دروغين در منقبت خلفا ساخته شد و حتي روايات بسياري در خصوص موضوع خلافت از زبان پيامبر جعل گرديد؛ در پي تفسير احكام الهي و جعل احاديث وكتاب هاي بسياري در زمينه هاي مختلف از جمله حديث، تاريخ، تفسير، فقه و ... تدوين شد كه اساس آن ها بيشتر بر پايۀ همين روايات ساختگي استوار بود. رفته رفته مذاهب كه سنگ بناي آن ها در دوره حكومت خلفاي اوليه گذاشته شده بود، يكي پس از ديگري ظهور يافت و مسلمين را بيشتر از پيش دچار تشتّت و تفرّق نمود.
راه دست يابي مجدد به اتحاد مسلمين، يعني همان اتحاد و اتفاقي كه در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله حاكم بود، تنها از طريق شناخت دقيق وقايع مذكور امكان دارد و تحصيل اين حقايق مستلزم تلاش گسترده و پيگير مي باشد تا با تحقيق و تفحّص در درياي بيكران كتاب ها، مرواريد هاي حقيقت صيد گردد.
به طور كلي بايد گفت: تمام كتاب هايي كه در رابطه با ولايت حضرت علي و سائر ائمه عليهم السلام به رشته تحرير درآمده است، دو موضوع را براي ما روشن مي سازد؛
1. اثبات ولايت مطلقه ائمه معصومين عليهم السلام از طريق تثبيت خلافت و ولايت بلافصل اميرالمؤمنين عليه السلام. 2. نفي ولايت غير معصوم در اسلام و بررسي آثار شوم و خانمان سوز ولايت غير معصوم بر جامعه اسلامي؛ زيرا عقل سليم حكم مي كند كه امام بايد ويژگي ها و شرايطي داشته باشد كه عصمت و قداست روحي و سرشت پاك از جمله آن ها است. بنابراين تعيين امام معصومي كه بتوان ولايت عامه و مطلقه جامعه اسلامي را بدو سپرد، تنها از جانب خدا است و مردم تحت هيچ عنواني حق انتخاب امامي كه داراي ولايت الهي باشد را ندارند.
اكنون به برخي از كتاب ها و منابعي كه با دلائل روشن و عاقلانه و مستدل و منطقي با استناد به آيات و روايات و شواهد تاريخي، امامت و ولايت امير المومنين علي عليه السلام را اثبات نموده و نظريه هاي جاهلانه، غير عاقلانه و ساختگي و غير منطقي مخالفین را ردّ و ابطال نموده اند، اشاره مي شود:
* منابع نگاشته شده در باب ولایت علی(ع)
1. احقاق الحق و ازهاق الباطل، تأليف سيد نور الله حسيني مرعشي تستري، 33 جلد. 2. خلاصه عبقات الانوار، تأليف سيد حامد نقوي. 9 جلد. 3. الغدير، تأليف عبدالحسين احمد اميني 11 جلد. 4. شبهاي پيشاور تأليف سيد محمد سلطان الواعظين شيرازي. 5. السقيفه امام الفتن، تأليف جواد جعفر خليلي. 6. المناظرات في الامامۀ، تأليف عبدالله الحسن. 7. رسالۀ في الامامۀ الائمۀ الاثني عشر، تأليف ميرزا جواد تبريزي. 8. اهل البيت في الكتاب و السنۀ، تأليف محمد محمدي ري شهري، 9. الائمۀ الاثني عشر، تأليف جعفر سبحاني. 10. النص علي اميرالمؤمنين، تأليف سيد علي عاشور. 11. كتاب الولايۀ، تأليف عبدالرزاق حرز الدين ابن عقده. 12. الشافي في الامامۀ، تأليف علي بن الحسين الشريف المرتضي، 4 جلد. 13. رسالۀ في الامامۀ، تأليف شيخ عباس نجل شيخ حسن. 14. مصباح الهدايۀ في اثبات الولايۀ، تأليف سيد علي بهبهاني. 15. بحث حول الولايه، تأليف سيد محمد باقر الصدر. 16. الامامۀ تلك الحقيقۀ القرآنيۀ، تأليف الدكتور زهير بيطا. 17. الشوري في الامامۀ، تأليف سيد علي حسيني سيلاني. 18. انصاف در امامت، تأليف سيد محمد باقر خراساني.
چرا نام حضرت علي عليه السلام در قرآن نيامده است؟
راوي از امام صادق عليه السلام پرسيد: چرا نام حضرت علي عليه السلام در قرآن نيامده است؟. امام در جواب فرمود: اگر اسم علي به صراحت در قرآن ذكر مي شد، منافقان در قرآن تصرّف نموده، اسم وي را حذف مي كردند و خداوند خواسته قرآن را از تحريف حفظ نمايد. چنان كه فرمود: ما حافظ و نگهدارنده قرآن (از تحريف) هستيم.(7)
بدين جهت اسم مبارك آن حضرت را در قرآن نياورده است.
رسول خدا صلی الله علیه وآله در موارد مختلف فرمودند: من به زودي از ميان شما مي روم، كتاب خدا و عترت و اهل بيتم را در ميان شما مي گذارم، آن گاه دست علي عليه السلام را گرفت و بالا برد و فرمود: اين علي با قرآن و قرآن با علي است؛ اين دو از هم جدا نخواهند شد تا در كنار حوض بر من وارد شوند.
افزون بر پاسخ فوق پاسخ ديگر اين كه مشيّت الهي اين طور نبوده كه در قرآن از همه چيز به صراحت نام ببرد، روايت ابو بصير مؤيد اين مدعا است؛ وي مي گويد: از امام صادق عليه السلام از آيه «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» (8) سئوال كردم؛ حضرت فرمود: اين آيه در حق علي بن ابي طالب و حسن و حسين عليهم السلام نازل شده است. عرض كردم: مردم به من مي گويند: چرا اسم علي و اهل بيتش در قرآن نيامده است؟. حضرت فرمود: به آنان بگوئيد: خداوند نماز را بر پيامبرش نازل نمود و از مقدار ركعات آن كه سه ركعت است يا چهار، نام نبرد، تا پيامبر آيه را تفسير نموده و تعداد ركعات آن را براي مردم بيان نمود...(9) روي اين حساب خداوند اسم آن حضرت را در قرآن نياورده است.
منبع: مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه علمیه قم
پاورقی:
1. آل عمران: 103.
2. حاکم حسکاني عبيدالله بن احمد، شواهد التنزيل 1:169، موسسه الطبع و النشر التابعه لوزاره الثقافه و الارشاد الاسلامي.
3. علامه اميني عبدالحسين احمد، الغدير، 2:301، دار الکتب العربي، بيروت 1397. و أشار إليه الإمام الشافعي بقوله المأثور عنه في رشفة الصادي ص 24.
4. بلخي قندوزي حنفي، سليمان، ينابع الموده، ص 119، اسلامبول.
5. حاکم حسکاني عبيد الله ابن احمد، شواهد التنزيل، ص 70، پيشين.
6. حاکم حسکاني عبدالله بن احمد، شواهد التنزيل، ص 170، پيشين.
7. ميلاني سيد علي، آيه الولايه، ص 36، مرکز الابحاث العقائديه، قم، 1421.
8. نساء 59
9. کليني محمد بن يعقوب، اصول کافي، 1:286، دار الکتب الاسلاميه، تهران، 1363 ش.