به گزارش خبرگزاری «حوزه» از مشهد، بررسی تاریخچه تاسیس حوزه علمیه شیعه از جمله موضوعات کلیدی است که دانستن آن می تواند کمک شایانی در فهم رسالت ها و وظایف حوزه علمیه های امروز جهان اسلام داشته باشد. به همین دلیل به سراغ حجت الاسلام و المسلمین فاضلی نژاد از اساتید با سابقه و متخصص در عرصه کلام اسلامی در حوزه علمیه مشهد مقدس رفتیم تا ابعاد آن را با دقت واکاوی کنیم.
کتمان سر و حفظ لسان شیوه مکتب امیرالمومنین علیه اسلام
برای فهم اهمیت کار حضرت صادق علیه السلام در گسترش حوزه علمیه شیعه در جهان اسلام به دست ایشان می بایست سیر تاریخی حوزه و شاگردان مکتب اهل بیت علیهم السلام را از عصر امیرالمومنین علیه السلام مورد بررسی قرار داد تا تمام ابعاد بحث به درستی واکاوی شود.
بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، خلفای راشدین نقل حدیث را ممنوع کردند. همین قضیه زمینه تحریف و جعل حدیث را به صورت خیلی جدی فراهم کرد. صدها هزار حدیث در تقابل احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به دست برخی از صحابه و به خصوص با حمایت معاویه جعل و ساخته شد و بیشترین هدف در این جعل کمرنگ کردن و تضعیف فضائل اهل بیت علیهم السلام و به خصوص ولایت و وصایت و فضیلت امیرالمومنین علی علیه السلام بود.
حضرت امیرمومنان علیه السلام برای محافظت و حراست از احادیث و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، به صورت مخفیانه شاگردان گسترده ای را تربیت می کردند تا بتوانند منتشر کننده و مروج احادیث و روایات صحیح و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و مباحث مبداء و معاد و توحید در میان امت باشند. بنابراین چون هدف حفظ این مسیر بود، حضرت امیر علیه السلام تلاش می کردند عموم امت اسلامی را از آموزه های خود بی نصیب بگذارند، و بیشتر به تعلیمات اصلی و پایه دین و شریعت بپردازند و یک دستی فضای معارف اسلامی را حفظ کنند و مکتب فقهی جدای از مکتب خلفا راه نیاندازند. از جمله مهمترین مولفه و خصیصه حوزویان این مکتب محبت اهل بیت علیهم السلام و بغض نسبت به دشمنان خدا و خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود.
با درایت و هوشمندی حضرت امیر علیه السلام، شاگردان این مکتب به مرور زمان در اقصی نقاط ممالک اسلامی پخش شدند و تلاش کردند تا افکار و برداشت های ناصواب و غلط خلفا از دین را تا حدودی در میان مردم به صورت درست و صحیح تبدیل کنند. از جمله فعالیت های این گروه نشان دادن فساد حکومت عثمان به مردم و ترویج عدالت خواهی علوی در میان آن ها بود. یعنی به مرور زمان مردم بصیرت کافی به فساد عثمان پیدا کردند و خودشان تلاش کردند تا عثمان را سرگون کنند و همین امر هم محقق شد. در ادامه مردم با همان تفکر عدالت خواهی به منزل امیرالمومنین علی علیه السلام رجوع کردند و فقط یک صدا عدالت و اخلاق علوی را در حکومت درخواست کردند.
بخش قابل توجه شاگردان مکتب حضرت امیر علیه السلام در جنگ صفین یا شهید یا زخمی شدند در نتیجه سبب شد، افراد دیگری فرماندهی سپاه حضرت را به دست بگیرند و به همین خاطر است که گروهی مسلط شدند که نگذاشتند، صفین به سرانجام برسد و حکمیت را بر حضرت تحمیل کردند. البته باز همان گروه شاگردان هستند که سخنرانی حضرت در کوفه، دوباره همه مردم را آماده جنگ با معاویه می کنند و در مدت کوتاهی سپاهی 120 هزار نفره برای حضرت فراهم می کنند که متاسفانه حضرت یک هفته قبل از لشگر کشی به شهادت می رسند.
حضرت امیر علیه السلام به خاطر حفظ وحدت جهان اسلام و به خاطر جو اختناقی که وجود داشت، همیشه شاگردان شان را به تقیه توصیه می کردند. بخش دیگر این شاگردان در رکاب امام حسن مجتبی علیه السلام و برخی دیگر در رکاب امام حسین علیه السلام و بعد از آن به شهادت می رسند.
علل گرایش مردم به مکتب اهل بیت علیهم السلام
خلفا برای اینکه برای خود اعتباری درست کنند، دستور خلیفه را اجتهاد واجب الاطلاعه می دانستند و هر کس بر خلاف آن عملکر می کرد، محکوم می شد. اتفاق اثر گذاری که در تاریخ سپس شد تا مردم این قاعده را در مقطعی کنار بگذارند، عملکرد خام و دور از عرف و جنایت بار یزید است. یزید چند حادثه وحشت ناک و زیان بار برای جهان اسلام درست می کند. از جمله آن ها، فرمان به نابودی نسل اهل بیت پیامبر اکرم است و این در حالی که همه می دانستند محب و ارادت به این خاندان جز ضروریات اسلام است. فرمان دوم او قتل عام مردم مدینه در حادثه حره است که بعد حکم می کند که زنان مسلمان مدینه بر شما حلال هستند و در همان حادثه بیش از هزار زن حامله می شوند. در همین حادثه او دستور می دهد تا همه مردم مدینه بردگی یزید را قبول کنند و گرنه حکم قتل آن ها صادر خواهد شد. این اتفاقات در حالی بود که همه عملکرد او با ضروریات دین در تعادض وجود داشت.
حادثه دیگر که یزید رقم زد، تخریب خانه کعبه بود و در نهایت مهمترین جنایتی که یزید مرتکب شد، همه به کاروان سید الشهدا علیه السلام بود که به بدترین وضع موجود همه را به شهادت رساندن و با این افراد معامله بدتر از کفار کردند. یعنی سر های آن ها را جدا کردند، بدن ها را دفن نکردند، زن ها و بچه ها را یا کشتند یا اسیر کردند و سر های آن ها را که آل الله بودند برهنه کردند و بر بدن ها اسب تازاندن. این در حالی بود تا به آن موقع هیچ کدام از این موارد در کنار هم تکرار نشده بود. همین امر سبب بیداری وجدان همه امت شد و همه فهمیدند که یزید مسلمان که نیست که هیچ، انسان هم نیست.
بعد از نابودی یزید، در جهان اسلام یأس و نا امیدی بسیاری به خاطر ظلم های بسیاری که بر آل محمد در سقیفه و حوادث چند سال اخیر اتفاق افتاده بود، حادث شد در نتیجه علما و حوزویان مکتب اهل بیت علیهم السلام دست به کار شدند. علمای سنی که دست شان از مکتب و سیره پیامبراکرم و امیرالمومنین خالی بودف شاگردی حوزویان علوی را پذیرفتند و از همین زمان بود که روضه سیدالشهدا علیه السلام و ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام به صورت فراگیر ترویج و تشویق شد. در همین زمان بود که انتظار عدالت علی علیه السلام به دست مهدی موعود عجل الله به علویون برگشت و همین دو عامل سبب شد که از این تاریخ به بعد قدرت اصلی جهان اسلام بین سنی ها و علوی ها دست به دست شود و به نظام خلافت به غیر از مقاطعی به کلی به صورت تشریفاتی قدرت را به دست داشته باشد.
حوزه علمیه امام باقر علیه السلام، حوزه ای تخصصی و خصوصی
در عصر امام باقر علیه السلام ایشان تلاش فراوانی کردند و فقه و عقائد شیعه را به صورت تخصصی به عرصه آوردند. تا آن زمان هیچ یک از ائمه اطهار علیهم السلام کلاس درس حوزوی علمی تشکیل نداده بود و همیشه شاگردان به صورت خصوصی تربیت پیدا می کردند و یا تعلیمات در قالب سخنرانی منتقل می شد که مورد قبول شیعه و سنی بود. حضرت باقر علیه السلام با تشکیل حوزه علمیه خصوصی توانست حوزه شیعه را تقویت کنند و به صورت رسمی راه بیاندازند. ایشان منزل بزرگی داشتند و همیشه در خانه شان را باز می گذاشتند تا شاگردان به خانه بیایند و از علوم ایشان استفاده می کردند. علت باز گذاشتن در این بود که حکومت احساس خطر نکند و خطر احتمالی حمله به خانه شان، خنثی شود. اما حضرت تا زمانی که شاگردان خصوصی شان در پای درس بودند، احادیث و روایات تخصصی را آموزش می دادند و همین که کسی نا آشنا وارد درس می شد، بلافاصله بیان شان را تغییر داده و تعلیمات عمومی لازم را به شاگردان شان می آموختند.
امام باقر علیه السلام حدود چهارصد شاگرد دارند که همیشه اصل کتمان سر و حفظ اسرار اهل بیت علیهم السلام را به آن ها توصیه می کردند و در صورتی که برخی از آنها می خواستند مناظره کنند، حتما حد و حدودی را برای شان مشخص می کردند تا از آن بیشتر مطلبی را بازگو نکنند.
حضرت باقر علیه السلام از سه منظر کار ویژه ای انجام دادند. اول اینکه شاگردان خصوصی تربیت کردند که علوم خاص را آموخته بودند. دوم اینکه مجلس درس رسمی تشکیل دادند که تا آن زمان از معصومین دیده نشده بود و ویژگی سوم این است که ایشان علوم را رشته رشته کردند و به همین علت بود که از سوی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به باقر العلوم یعنی شکافنده علم ملقب شده بودند و شاگردان مختلفی در رشته های مختلف تربیت کردند.
با وجود اینکه شاگردان حضرت باقر علیه السلام عمدتا سابقه علمی داشتند و مبتدی نبودند، و حضرت زحمات زیادی در تربیت آن ها کشیدند، ولک چون هنوز اختلاف مبانی حدیثی امر شناخته شده ای نبود، خیلی در تبیین اختلاف حدیث نپرداختند. چرا که اگر شاگردان به مشکلی در حدیث مواجه می شدند به صورت خصوصی و موردی به حضرت مراجعه می کردند و ایشان هم آن را برای شان توضیح می داد.
تفاوت های حوزه علمیه امام صادق و امام باقر علیهما السلام
اما ویژگی های مکتب امام صادق علیه السلام با پدر بزرگوارشان حضرت باقر علیهم السلام به کلی متفاوت است. ایشان با توجه به باز بودن فضای سیاسی که از انتقال قدرت بین بنی امیه و بنی عباس حاصل شده بود، حداکثر استفاده را بردند. حضرت صادق علیه السلام حوزه علمیه را گسترش دادند و از فضای خصوصی به صورت عمومی تبدیل کردند. در زمان ایشان، به مرور زمان، شعبه های حوزه های علمیه در شهرهای مختلف از جمله کوفه، ری، نیشابور، کش، بلخ، مدائن، بصره و دیگر شهرهای جهان اسلام راه می افتد.در بیانات حضرت صادق عله السلام به وفور دیده می شود که ایشان توصیه های مختلفی به حوزه های علمیه شهرهای مختلف دارند و در مواردی به ترویج یا توبیخ یا تشویق افراد می پردازند.
به خاطر همین گستردگی و وسعت حوزه های علمیه به وسیله حضرت صادق علیه السلام، بنی عباس احساس هراس کرده و تلاش می کند تا شاگردان حضرت را به صورت های مختلف نابود کند، اما حضرت تاکتیکی بسیار مهم به کار می بندند تا این فتنه دفع شود. تاکتیک ایشان این است که تعمداٌ روایات را مختلف بیان می کنند، تا شاگردان شان به خاطر اختلاف فتوا و تفاوت اجتهادشان به وسیله حکومت وقت شناسایی نشوند. البته حضرت برای رفع این تعارضات که از قدیم وجود داشته یا خودشان ایجاد کرده اند، به شاگردان شان شیوه حل تعارضات را می اموزند که احادیث واقع در تعادل و تراجیح اصول از همین باب است.
عدم کتمان اسرار، سبب تضعیف تشیع
این عملکرد امام برای حفظ حوزه علمیه و مکتب تشیع تا حدود زیادی کار ساز واقع می شود ولیکن متاسفانه به خاطر گستره حوزه های علمیه و نبود معرفت و شناخت کافی معارف و دستورات امام از سوی شاگردان ایشان، برخی از این شاگردان حفظ زبان و لسان نداشته و با کشف برخی از اسرار و احادیث اهل بیت علیهم السلام به عوام الناس سبب اعمال فشار بر امام و دیگر اصحاب خاص ایشان را فراهم می کنند. این بی موالاتی تا جایی پیش می رود که تبعات سنگینی برای ائمه طاهرین علیهم السلام در پی دارد، به گونه ای که حضرت رضا علیه السلام در گلایه ای که به اصحاب شان می کنند، می فرمایند: «شما پدرم را به کشتن دادید». به تعبیر دیگر حضرت به خاطر عدم کتمان سر از سوی اصحاب آن ها را مواخذه می کنند و بعد از توصیه های فراوان به مرور از عصر امام رضا علیه السلام به بعد این خودداری و کتمان دوباره شکل می گیرد.
یکی دیگر از تفاوت های حوزه درس امام صادق علیه السلام با مکتب درسی پدرشان در شهریه و کمک خرجی دادن به طلاب است. حضرت باقر علیه السلام به خاطر محدود بودن شاگردان و خصوصی و تخصصی بودن مباحث، به شاگردان شان شهریه می دادند تا بیشتر وقت خود را مباحث علمی بگذارند ولیکن در حوزه علمیه امام صادق علیه السلام به خاطر کثرت طلبه و عمومیت آن، حضرت این امر را فقط برخی از شاگردان شان در نظر می گیرند و فضای عمومی طلاب را توصیه به تجارت و کسب و کار می کنند. به همین خاطر هم هست که در روایاتی که از امام صادق علیه السلام نقل می شود، راوایان به شغل های شان مقلب هستند.
نکته دیگر گسترش دنیا اسلام و نیاز به مناظره و کرسی بحث است که در زمان امام صادق علیه السلام به خاطر فراهم شدن بستر به وفور در فضای علمی حوزه های علمیه مشاهده می شود و حضرت فن مناظره و مباحثه را به صورت دقیق متذکر می شوند و افراد را در رشته های تخصصی برای دفاع از حریم تشیع آماده می کنند.
در پایان هم می بایست این توصیه را به حوزه های علمیه داشت که برای حفظ اسلام از حملات گسترده فکری و فرهنگی غرب به شریعت اسلام،باید به سمت اتحاد بین شیعه و سنی رفت. چرا که اهل سنت مستضعف فکری هستند و در طول تاریخ به خاطر ارتزاق از مکتب علمی ائمه طاهرین علیهم السلام و علمای شیعه سر پا ایستاده بودند و در این قرن اخیر به خاطر دور افتادن از مکتب حقه شیعه، در مقابل هجمه های بی محابای غرب، بی پناه مانده اند، و این شیعه است که می بایست با آن ها ارتباط و وحدت برقرار کند، تا بتواند اصل شریعت اسلام و چهارچوب اساسی اسلام را به آن ها بیاموزد و آن ها را از گزند منحریف و معاندین در امان بدارد.
گفتگو: احسان کفشدار توسی