به گزارش سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه» چندی بود که سریال "تعبیر وارونه یک رویا" از شبکه اول سیما پخش می شد. داستان این سریال را فریدون جیرانی نوشته و در قالبی امنیتی- جاسوسی به موضوع توطئه های سرویس جاسوسی رژیم اسرائیل برای خراب کاری در تاسیسات هسته ای ایران می پردازد. با این حال هر مقدار که از دقایق پخش سریال مذکور می گذرد، به زمان هایی که بیهوده برای تماشای آن وقت گذاشته ایم، غبطه می خوریم و این سوال را در ذهنمان ایجاد می کند که آخر چطور و چگونه و چرا این سریال ساخته می شود، چندین قسمت از پخش آن هم می گذرد،اما با واکنشی حداقلی از سوی وزارت اطلاعات روبرو نمی شویم؟!
قبل از ورود به بحث بهتر است کمی درباره زمینه شکل گیری وزارت اطلاعات که سوژه اصلی این فیلم نیز به عهده این وزارت خانه گذاشته شده است بیاندازیم: در ماده یک قانون تأسيس وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي ، مصوب 27/5/1362 مجلس شوراي اسلامي آمده است: "به منظور كشف و پرورش اطلاعات امنيتي و اطلاعات خارجي و حفاظت اطلاعات و ضد جاسوسي و به دست آوردن آگاهي هاي لازم از وضعيت دشمنان داخلي و خارجي جهت پيشگيري و مقابله با توطئه هاي آنان عليه انقلاب اسلامي، كشور و نظام جمهوري اسلامي ايران، وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي ايران تشكيل مي گردد."
با این اوصاف، سوالات مهم و اساسی این است که آیا می توانیم فیلم در حال پخش از شبکه اول سیما را موافق با وظایف و تعهدات این وزارت خانه بدانیم؟ آیا می توانیم بازیگران خوب و کاربلد سریال را در عین حال متخصصان امر ضد جاسوسی نیز فرض کنیم و یا ناظر کیفی کار را در این دسته جای دهیم؟!. پاسخ نه! بوده و باید گفت سریال "تغییر وارونه یک حکایت" یا همان "تعبیر وارونه یک رویا" به فیلم های فارسی می ماند که حتی برخی از فیلم هندی هایی که در جامعه ما کم هم نیستند و طرفدارانی نیز دارند،سطح بسیار پایین تری دارد.
نواقص سریال کم نیست، چه در لوکیشن بندی و چه در داستان و متن کار، برای مثال از نظر نداشتن برنامه و هدف معین، زیرکی، ابتکار عمل ،صبر و تحمل، استفاده از ابزارهای مدرن ارتباطی و ضد جاسوسی برای طرف مثبت همیشه یک پای کار می لنگد. در مقابل چهره های منفی و تروریست های سریال به شدت باهوش، با برنامه، استفاده از جدید ترین امکانات روز ارتباطی، همیشه و یا لااقل تا این جای داستان از طرف اول جلو بوده، آنها را در تله های از پیش طراحی شده گرفتار کرده ، به شهادت می رسانند و... اما طرف مثبت فقط با احساسات خود برخورد کرده، با حرف های شعاری، باز بدون هرنوع برنامه و تبیین سوژه خاصی برای طی ادامه مسیر که همان دستگیری جاسوسان و تروریست های سریال است، دست به اقداماتی می زند که نتیجه ا ی جز شکست دوباره برای خودی و پیروزی دوباره برای دشمن را در پی ندارد!
انتظار می رود که فقط در آخر سریال با یک روال غیر منطقی،بعد از اینکه در مقابل طرف مثبت ، طرف منفی داستان حسابی به اوج قدرت رسیده ، به یک باره و به تمام معنا طرف مثبت موفق می شوند جاسوسان و تروریست ها را در هم بشکنند! و فیلم هم با خیر و خوشی به قول کارگردان و فیلم نامه نویس و ناظر کیفی و مدیران سیما به پایان می رسد و برگ زرینی می شود در کارنامه کارگردان که کاری ارزشی را به جامعه تحویل داده است!
به سادگی میتوان استدلال آورد این پیروزی آخر داستان ارزشی نخواهد داشت، چراکه بیننده سریال از همان قسمت های اول داستان، تصمیم خود را گرفته و می داند که کدام طرف( مثبت یا منفی) دست برتر داشته و آخر داستان را هرگز باور نکرده و مطابق با سیر داستان که لااقل تا کنون این گونه بوده ، فصل پایانی غیر از آنچه فیلمنامه نویس نوشته و کارگردان به تصویر کشیده را متصور خواهند بود، خواه کارگردان و مدیران ارشد سیما در صدا و سیما بخواهند، خواه نخواهند.
خواننده این سطور حتما فیلم های سینمایی و تلویزیونی با محوریت سازمان اطلاعات و امنیت آمریکا را دیده، لذا نحوه داستان پردازی ها و اسطوره سازی های این قبیل فیلم ها برای بالا بردن اعتبار امنیت ملی آمریکا و همچنین ضریب شکست ناپذیری این بخش از سطح دفاعی آمریکا و همراهی افکار عمومی و شهروندان این کشور با این گونه فیلم ها را درک کرده ، بنابراین در این یاد داشت مقایسه این دو نوع تولید در سیمای ایران و آمریکا را به عهده خواننده می گذاریم.
مرتضی اشرافی