به گزارش خبرگزاری «حوزه»، «آزاد راه» عنوان یک فیلم سینمایی به کارگردانی عباس رافعی است که در آن به زندگی یک طلبه جوان پرداخته میشود، اما قبل از اینکه به این فیلم بپردازیم نکتهای مهم را میبایست یادآور شد. این روزها برخی فیلمسازان به سمت روحانیت گرایش پیدا کردهاند. این امر در جای خود پسندیده است، اما متاسفانه در برخی مواقع شاهد برخی سواستفادهها هستیم باعث میشود کارهایی که در این حوزه تولید شده کیفیت لازم را نداشته باشد. در حقیقت باید گفت؛ جوی به وجود آمده که باعث شده، برخی تنها برای استفاده از لباس روحانیت به این حوزه ورود کنند.
با ذکر این مقدمه به فیلم «آزاد راه» میپردازم. فیلمی که هیچ چیز جدی ندارد که بتوان درباره آن بحث کرد، با خوش بینانهترین نگاه به این فیلم میتوان یک کار متوسط تلویزیونی گفت که موضوعات مندرج در آن به شکلی کلیشهای برای تماشاگر روایت میشود.
داستان فیلم درباره طلبه جوانی است که در آستانه ازدواج است و ناخودآگاه درگیر ماجرایی میشود که وی را به جایی میرساند که از ازدواج صرف نظر کرده و راهی جدید را پیش میگیرد.
ابتداییترین نکته ای که درباره این فیلم میتوان گفت؛ بحث فیلمنامه است که معمولا در نقدهای سینمایی قدم اول نقد است، اما در این فیلم چیزی برای نقد وجود ندارد! شخصیتپردازیها به شدت آسیبپذیر هستند و درباره چرایی رفتارها آنها هیچ اطلاعی به تماشاگران داده نمیشود، برای همین تنها افرادی را در فیلم میبینیم که اسمی دارند و برای آنها تنها دیالوگهایی در نظر گرفته شده است. در کنار این امر، نکته دیگری هم وجود دارد و آن هم بازیهای بسیار بد و ناپخته بازیگران است.
هومن سیدی، سعی دارد نقش یک جوان عصبی را بازی کند که جنس بازیش بیرونی است، اما در نشان دادن آنها تنها دست به حرکات خندآور میزند. از سیدی بدتر، مهدی پاکدل است که به هیچ وجه مناسب این نقش (طلبه) نبود. این انتخاب بد هم در بازی وی وجود داشت هم در لحن و صدای وی، که به هیچ وجه با کارکتر مورد نظر همخوانی لازم را نداشت.
درباره نقش طناز طباطبایی و حبیب اسماعیلی، نیز بهتر است حرفی نزنیم! نکته جالب اما خندآور این فیلم نقش مادر مقتول است که همچون افراد اندیشمند با مرگ فرزند مواجه شده و به فردی که در قتل فرزندش به نوعی دست داشته، توصیه اخلاقی میکند.
این ضعفها نشان میدهد فیلمنامهنویس به هیچ وجه حوزه (روحانیت) را نمیشناسد و تنها در پی این است داستانی را روایت کند بدون اینکه بخواهد برای نقشهایش، شخصیت پردازی لازم را داشته باشد.
نکته بعدی به کارگردانی این کار بر میگردد. این فیلم به اندازهای در ارائه تصویری از قصه ناتوان است که نمیتوان تصور کرد که کارگردانی پشت دوربین آن قرار گرفته است. اصلا چطور ممکن است فردی که پشت دوربین «فصل فراموشی فریبا» قرار گرفته، پلانهای این فیلم را گرفته باشد؟!
* تبر به ریشه سینما نزنیم
اما درباره بحثهای فنی این فیلم هم چیز شاخصی وجود ندارد، البته نمیتوان ایرادی خاصی از فیلمبرداری، صدابرداری و... این فیلم گرفت، اما نکتهای بسیار شاخصی هم در کار وجود ندارد. در این میان باید این نکته را هم یادآورد شد که در تدوین میشد برای این کار انسجام بهتری را به وجود آورد. جدا از مسئله فنی بحث دیگر به اکران این فیلم بر میگردد که به نظرم نتوانسته حتی هزینه بازیگران خود را در آورد. این اتفاق در شرایطی است که سینمای ما این روزها به شدت ضعیف است و این دست فیلمها بیشتر تبر به ریشه این سینما میزند.
«آزاد راه» همانگونه که در ابتدای این مطلب گفته شد میتوانست نهایتا یک فیلم متوسط تلویزیونی باشد، اما چه شد که برای سینما کلید خورد، کارگردان باید آن را توضیح دهد. این فیلم در بسیاری از سالنهای نمایش برای سالنهای تقریبا خالی به نمایش در آمد، اتفاقی که برای سینما مرگ است، اما تا وقتی که سینمای ما دولتی اداره میشود و کارگردان و تهیه کننده ترسی از نفروختن فیلم ندارد، مطمئن باشید این دست فیلمها باز هم تولید خواهد شد.
* سردرگمی انسان در آزاد راه
درباره «آزاد راه» ذکر نکتهای دیگر ضروریست و آنهم گفته نویسنده فیلمنامه کار علی رضا محمودی است که در یکی از جلسات نقد فیلم گفته بود، در این فیلم در پی پرداختن به تردید و سردرگمی انسان بوده است، اتفاقی که معتقدم توانسته به آن دست یابد، چون این فیلم از ریشه سردرگم است و هیچ چیز جذابی برای گفتن ندارد، پس تنها باید آرزو کرد دیگر سناریونویسان بدون داشتن اطلاعات لازم به حوزه (روحانیت) ورود نکنند!
مطلب پایانی اینکه فیلمسازانی نظیر عباس رافعی بهتر است به همان حوزه موضوعات اجتماعی بپردازند، چون نسبت به آن اشراف دارند و بانی فیلمهای خوبی چون «فصل فراموشی فریبا» میشوند. بهتر است موضوع روحانیت را به کسی بسپارند که با این نهاد آشنایی دارد.