خبرگزاری «حوزه» معنا و مفهوم شعائر اسلامی از دیدگاه قرآن را منتشر می کند.
*مفهوم شعائر:
قبل از هر چیز لازم است که معنا و مفهوم «شعایر» دانسته شود تا در ضمن آن بتوانیم به مصادیقش نیز پی ببریم.
«شعائر»، جمع «شعیرة» به معنای علامت و نشانه آمده است.[1]
و در اصطلاح به معنای محلّی است که برای عبادت معیّن شده است.[2]
در قرآن کریم، صفا و مروه، دو مکان و علامت برای عبادت اند که در مراسم حج، خدا در آن یاد می شود.[3]
*مفهوم شعائر از دیدگاه قرآن:
عبارت "شعائر" ، در قرآن مجید نیز به صراحت بیان شده است. خداوند در آیات متعدّد با بیان برخی از مصادیق آیین اسلام، به مسلمانان فرمان داده است که شعایر الهی را بزرگ شمرده و آن را گرامی دارند، و تکریم و پیروی از شعایر را نشانه تقوای قلبی مؤمنان می داند.[4]
البته همان طور که در بالا گفته شد، شعایر اسلام منحصر به موارد تصریح شده در قرآن نیست، بلکه هر مکان و علامتی که برای عبادت باشد و انسان را به یاد خدا می اندازد، جزء شعایر اسلامی محسوب می شود، اما برخی از آنها از اهمیت ویژه ای برخوردارند؛ مانند حج که یکی از مهم ترین شعایر اسلام، است، [5] و خداوند در قرآن، در مواردی به آن تصریح فرموده است:
الف. «صفا و مروه از شعایر (و نشانههاى) خدا است!».[6]
ب. «و شترهاى چاق و فربه را (در مراسم حج) براى شما از شعایر الهى قرار دادیم...».[7]
بنابر این، شعایر اسلامی، و به تعبیر قرآن کریم «شعائر الله»، مکان ها و علامت هایی برای عبادت هستند که خدا آنها را برای عبادت قرار داده است، و انسان را به یاد خدا می اندازد؛ مانند: نماز، روزه، حج، زکات، اذان، اقامه و ... ،[8] که نشانی از مسلمانی افراد است و مسلمانان بر محور آن گرد آمده و از گمراهی و ضلالت مصون می مانند.[9]
* شعار انرژی زاست
نقش شعائر چند چیز است. یكی معرفی مكتب است. ما در شعار مكتب خودمان را معرفی میكنیم كه ما این هستیم. شعار جملاتی است كه ایده ما و هدف ما در این شعار خلاصه میشود. مكتب خود و ترسیم خط خودمان را معرفی میكنیم. ما در شعار، خطی را كه باید در آن برویم را اعلام میكنیم. هدف را میگوییم. خط رسیدن به آن هدف را هم میگوییم. شعار انرژی زاست. در شعار خودمان را كوك میكنیم. در جنگ ها زنان را میبردند تا با شعارهایی كه میدهند مردان را تحریك كنند. جهت حمله و یورش به دشمن مردان را داغ كنند. در اوایل حركت ها كه در ایران شروع شد در شهر مشهد، اولین حركت از طرف زنان مشهد بود. اولین روز راهپیمایی، زنان مشهد با چادر سیاه، قرآن سر دست گرفتند و تظاهرات كردند. مسئله این كه انسان با شعار به خودش تلقین كند. نظیر ذكر و دعا كه ما میگوییم. ما كه بعد از نماز دعا میخوانیم(لاحول ولا قوة الا بالله) حول و قوهای نیست. تاب و توان و قدرتی نیست مگر از جانب خدا. این معنایش این است كه به غیرقدرت خدا اتكال و تكیه و توكل نكن. عین ذكر و ورودی كه خودمان به خودمان تلقین میكنیم. منتها تلقین ذكر ما را، توحید ما را شكوفا میكند و شعار روح عاطفی و حماسهای ما را شكوفا میكند و توجه میدهد كه ما با شعار خودمان را تحریك كنیم. وقتی انسان یك ربع سرپا ایستاد و گفت توپ، تانك، مسلسل دیگر اثر ندارد بعد اگر یك گاز اشك آور ر ها كردند، دیگرخجالت میكشد. خلاصه انسان با شعار خودش را داغ میكند.
مسئله دیگر تهدید و ارعاب دشمن است. رژیم سابق وقتی میدید ملت روی بام ریختند و الله اكبر میگویند، حاضر بود شبی چند میلیارد بدهد كه مردم این الله اكبر را نگویند. اصلاً از این الله اكبر ها وحشت میكرد و البته این وحشت كردن از الله اكبر ها چیزی نیست كه در زمان ما باشد، بلکه سابقه دارد.
* تاریخ شعار دراسلام
مسئله دیگر تاریخ شعار است. شعار، یك تاریخ بسیار طولانی دارد. در كربلا میبینیم كه اصحاب امام حسین (ع) و همچنین طرفداران حزب باطل هر كدام وارد میدان میشدند و رجز میخواندند. این رجز ها شعارشان بود ،
معنای شعار علامت است. علامت خدا است. شعار مكتب را معرفی میكند. خط رسیدن به مكتب است. در خودمان انرژی به وجود میآوریم. تقویت روح و تهدید و ارعاب دشمن را ایجاد می كنیم. تقریباً میتوانیم بگوییم تاریخ شعار، در میان همه قبیله ها بوده است. با فرقهایی كه دارد. خود پیغمبر اسلام وقتی آمد فرمود: «قولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا»و این «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» شعار توحید است.
ما در دینمان یك شعار مستقل بنام اذان داریم. اذان شعار ماست. یك دوره بینشهایی كه ما داریم در اذان هست. اذان شعاری است كه اولش از الله شروع میشود و آخرش هم «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» میگوییم. شعاری داریم كه از خدا شروع میشود و به الله هم ختم میشود. میان این دو(الله) مكتب را معرفی میكنیم. او بزرگ است. (الله اكبر) او بزرگتر از گفتنی ها، شنیدنی ها، نوشتنی ها، فكركردنی ها است. «اشهد ان لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» هیچ معبودی را نمیپذیریم. بله قربانگوی هیچ كس نمیشویم. خودمان را تسلیم هیچ قدرتی نمیكنیم. «مَلِكِ النَّاسِ»(ناس/2) فقط اوست «إِلهِ النَّاسِ»(ناس/3) فقط اوست. معنای توحید این است. «اشهد ان لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» خدایی جز او نیست. قدرتی جز او نیست. معبودی جز او نیست. «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه» مكتب من مكتب وحی است. من قانون از بشر نمیگیرم چون بشر حق قانونگذاری برای من ندارد. بنابراین ما مسلمان ها هم هر شعاری در دهانمان گذاشتند نباید قبول كنیم. شعاری باشد كه یك وقت جهت گیری ما در حرف ها هضم نشود. خودمان و فكرمان و مكتبمان و ایدئولوژیمان در مكتب ها و ایدئولوژی ها و خط ما در خط ها حرام و هضم نشود. مشخص بشود كه چه كسی هستیم و چه میخواهیم و چرا میخواهیم. دید ما و روش ما و راه ما باید روشن باشد.
*ریشهی تعظیم شعائر
قرآن میگوید: «وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّ ها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ» ریشهی تعظیم شعائر تقوای قلبی است و برادران و خواهرانی كه در جلساتی مردمی، در جلسات مذهبی، داخل مردم نمیشوند خودشان را موجود استثنایی میدانند. همیشه فاصله میگیرند. خیال میكنند خبری است. اینها در تقوایشان تجدید نظر بكنند. چون قرآن میگوید: كسی كه تعظیم شعائر دارد این جلوه تقوای قلبی اوست و كسی كه شعائر ندارد، تقوی قلبی ندارد. نمیخواهیم بگوییم كسانی كه شركت نمیكنند بی تقوا هستند.
* شعارهای مقدس و هدفهای نا مقدس
اگر یادتان باشد بختیار لعنتی چند نفر از این ساواكی ها و غیر ساواكی ها را جمع كرده و میگفتند: این است شعار ملت، خدا، قرآن، محمد(ص). میدانی چرا؟ خدا را ما قبول داریم، قرآن را هم ما قبول داریم. شعارهای مقدس، بدنبال هدفهای نامقدس است. این شعار در مقابل شعار خدا، قرآن، خمینی بود که انقلابیها سر می دادند. چون ملت میگفتند این است شعار ملی، خدا، قرآن، خمینی. او میگفت این است شعار ملی خدا، قرآن، محمد! حرف حق بود، شعار مقدس بود اما او هدفش نا مقدس بود.
«لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّه». «لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّه»یعنی چه؟ یعنی حق حكم كردن را هیچ کس ندارد مگر خدا. «لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّه» مدام میگفتند. خب حرف، حرف خوبی است. شعار، شعار مقدسی است. اما هدفش این بود كه حكم مال خداست. یا علی! تو كنار برو. این شعار برای خوارج است. شعار، شعار مقدس است. اما هدفشان كنار زدن علی بن ابیطالب بود. علی بن ابیطالب وقتی شعار را شنید، فرمود: «كَلِمَةُ حَقٍّ»یعنی شعار حقی است. كلمه، كلمه حقی است. اما «یُرَادُ بِها بَاطِل» كلمه حقی است كه رد شده است. «یُرَادُ» یعنی به این كلام حق، باطل اراده شده است. «كَلِمَةُ حَقٍّ یُرَادُ بِها بَاطِل» گاهی حق را دستاویز قرار میدهند.
*پاورقی
.[1] قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 4، ص 42، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1412ق؛ صاحب بن عباد، کافى الکفاة، اسماعیل بن عباد، المحیط فی اللغة، ج 1، ص 281، نشر عالم الکتاب، بیروت، چاپ اول، 1414ق؛ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح – تاج اللغة و صحاح العربیة، ج 2، ص 698، دارالعلم للملایین، بیروت، چاپ اول، 1410ق.
[2]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مترجمان، ج 2، ص 130، انتشارات فراهانی، تهران، چاپ اول، 1360 ش.
[3]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مترجمان، ج 2، ص 131؛ طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، موسوى همدانى، سید محمد باقر، ج 1، ص 580، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، 1374ش.
[4]. حج، 32:«... وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ»؛ حج، 36:«وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ لَکُمْ فیها خَیْرٌ فَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْها صَوافَّ فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ کَذلِکَ سَخَّرْناها لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون».
[5]. عاملی (شهید ثانی)، زین الدین بن علی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة (المحشی – سلطان العلماء)، ج 1، ص 217، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1412ق.
[6]. بقره، 158.
[7]. حج، 36.
[8]. الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج 1، ص 217.
[9]. شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص 117، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1377ش.
منابع :موسسه فرهنگی رواق حکمت
مرکز فرهنگی درس هایی ازقرآن