به گزارش خبرگزاری «حوزه» آیت الله العظمی مظاهری درگفتاری با موضوع مديران و امتحان الهى، راهکارها و شرایط یک مدیر موفق و بیرون آمدن او از امتحانات الهی را بیان کرده اند.
متن گفتار این مرجع تقلید در ادامه می آید:
موفقيت هر انسانى- از جمله مديران و كارگزاران- در گرو اين است كه بدانند در قاموس خلقت، امتحان و آزمايش وجود دارد بنابراین بايد به مقام و موقعيتى كه در اختيار ما گذاشته شده به عنوان يك وسيله آزمايش و امتحان بنگريم و بكوشيم با برنامهريزى، عقلانيت و توكل به خدا به مردم خدمت نماييم. اگر چنين كنيم، اداره و سازمان خود را به عبادتگاه تبديل كردهايم، چرا كه بزرگترين عبادت، خدمت به خلق خداست.
اين امتحان بر اين نيست كه براى خداوند ثابت شودكه چه كسى آدم خوبى است و چه كسى بد، بلكه خداوند با اين امتحان، خوبى و بدى خودمان را به ما مىنماياند.
«أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ»؛ «1» انقلاب اسلامى ما براى تمام مردم يك امتحان بود؛ براى روحانى، ادارى، نظامى، زارع، كاسب، سياسيون، كارگزاران، غربال عجيبى بود؛ همان جملهاى كه اميرالمومنين (ع) فرمود:
والذي بعثه بالحق لتبلبلن بلبله و لتغربلن غربله؛ «2»
بسيارى از ما مردم از عهده امتحان خوب برنيامديم، پروردگار عالم به وسيله اين انقلاب به ما فهماند كه چكارهايم!
*انواع امتحانها؛
«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ. أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»؛ «3» اين آيه شريفه مىفرمايد: اى انسان تو را آفريديم و به اين دنيا آورديم تا به كمال و سعادت برسانيم، مواظب باش كه هر آن در معرض امتحانى، گاهى به مال، گاهى به جان، گاهى به وسيله فرزندت و ..
اگر از قرآن بپرسيد كه: عالم هستى براى چه چيزى خلق شده است؟ در جواب مىفرمايد: براى انسان. و اگر سوال كنيد: انسان براى چى آفريده شده؟ مىفرمايد: براى اينكه به مقام عنداللهى برسد و انسان كاملى شود؛ يعنى به جايى برسد كه به جز خدا نبيند و نخواهد. انسان به اين مقام نمىرسد مگر اين كه با مشكلات و ابتلائات دست و پنجه نرم كند، همانند آن دانه گندم.
انسان زمانى به سعادت مىرسد كه بر مصيبتها و سختىها پيروز شود و در برابر آنها صبر و استقامت ورزد و خود را نبازد. معمولًا انسانها در مواجهه با مشكلات دو قسم هستند:
* افرادى كه صبور نيستند و استقامت ندارند و خود را مىبازند و در نتيجه سقوط مىكنند؛ به فرموده اميرالمومنين (ع) مصيبت را مىبينند و سختى را تحمل مىكنند، اما به كمال و سعادت نمىرسندو بلكه در «اسفل السافلين» جاى مىگيرند.
* گروه ديگر در مقابل اين دسته هستند؛ يعنى مصيبت و گرفتارى را لطف خدا مىدانند. از ديدگاه بزرگان علم اخلاق، مصيبت از الطاف خفيه خداست. و معتقدند: همانطور كه «مال»، «قدرت» و «تمكن» از نعمتهاى بزرگ خداست، مصيبت، بلا و مشكلات نيز از نعمتهاى او است.
توضيح آنكه: لطف خداونددو قسم است:
الف- «لطف جلى» يعنى: نعمتهايى كه به انسان مىدهد و آنان هم توجه به اين نعمتها دارند؛ مثل پول، رياست، تمكن و قدرت.
ب- «لطف خفى» يعنى: گرفتاريهايى كه به نظر انسان بدبختى و بيچارگى است؛ مثل مرگ فرزند، فقر و ندارى و ....
*الطاف خفيه خدا از الطاف جليلهاش بهتر است
آرى، از ديدگاه عارفان، مرگ فرزند، لطف است، فىالمثل وقتى خبر شهادت حاجآقا مصطفى را به امام خمينى (ره) مىدهند مىفرمايد: «انا الله و انا اليه راجعون»، مرگ مصطفى از الطاف خفيه خداست. عرفا در اين جهان جز لطف نمىبينند و اگر با عينك علماى اخلاق به جهان بنگريم بايد بگوييم: الطاف خفيه خدا از الطاف جليلهاش بهتر است؛ چرا كه انسان را به مقامات عالى مىرساند.
از ديدگاه عرفا حتى جهنم نيز از الطاف خفيه است؛ زيرا فرد جهنمى را بهشتى مىكند، اگر جهنم نبود انسان لياقت بهشت رفتن پيدا نمىكرد. پس بايد به جهنم برود و مانند آن سنگ معدنى در كوره چندين هزار درجهاى ذوب شود تا كدوراتش گرفته شود و زمينه براى رفتن به بهشت بيابد.
*غفلت انسان
انسان، غافل و سبك سر است. گاه اهداف، برنامهها و فلسفه خلقت خويش را فراموش مىكند. با اين غفلت در برابر حادثهها مىشكند و در هنگام فراوانى نعمت، مغرور مىشود و انسانيت خود را مىبازد. قرآن مىفرمايد:
«إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً»؛ «4» به راستى كه انسان، بسيار آزمند وبىتاب، خلق شده است، چون صدمهاى به او رسد عجز و لابه كند و چون خيرى به او رسد بخل ورزد.
نعمت و نقمت هر دو وسيله آزمايش و امتحان انسان است. از نظر على (ع) رياست خوب است اما براى اثبات حق و از بين بردن باطل، براى اين كه با آن، گره اى از مشكلات مسلمانان باز شود.
بنابراين، رياستى بد است كه انسان را جهنمى كند. انسان را به زمين بزند. همينطور بقيه نعمتها مثل پول، علم و ....
براى عارف، فقر از الطاف خفيه است؛ چرا كه اگر با فقر بسازد خداوند بر او درود مىفرستد
: «اولئك عليهم صلوات من ربهم
»؛ اما همين فقر، بعضىها را به كفر مىكشاند:
كاد الفقر ان يكون كفراً؛ «5»
*گاهى، فقر كفرآور است
پس نبايد غافل بود كه مشكلات و سختىها همه مقدمه اين است كه انسانى به كمال و فلاح برسد. اگر قران را با تأمل بخوانيم همين نكته را به روشنى از آن در مىيابيم؛ مثلًا خداوند در اين آيه شريفه كه در سه جاى قرآن تكرار شده است مىفرمايد:
«هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»؛ «6» او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند، هرچند مشركان، خوش نداشته باشند.
آرى، اين آيت الهى، نويد مىدهد كه دين اسلام به دست مظلومين و مستضعفين، جهانى خواهد شد، يعنى به دست آنان كه هميشه شكنجه شده و يا كشتهدادهاند، به دست آنان كه در يك دستشان قرآن است ودر دست ديگرشان ولايت، و همواره در زندگى مظلومند.
در آيه ديگر مىفرمايد: «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ»؛ «7» در حقيقت، در زبور، پس از تورات، نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
يقيناً فرد صالح از نظر قرآن آن است كه در يك دستش قرآن و در دست ديگرش عترت باشد.
رسول اكرم (ص) فرمود: منظور از «بندگان صالح»، شيعياناند. آرى، به دست اين شيعه و با رهبرى ولىعصر (عج) پرچم اسلام در روى كره زمين برافراشته مىشود.
قرآن از شيعه به مستضعف یاد می کند
حكيمه خاتون مىگويد: وقتى حضرت ولىعصر (عج) به دنيا آمد امام حسن عسكرى (ع) فرمود: عزيزم را بياور. پاره ماه را سر دست گرفتم و آوردم خدمت آقا بلافاصله اين آيه را خواند كه:
«وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ»؛ «8» و خواستيم بر كسانى كه در آن سرزمين، فرو دست شده بودند منت نهيم و آنان را پيشوايان مردم گردانيم و ايشان را وارث كنيم.
خداوند خواسته است كه پرچم اسلام به دست مستضعفين در روى كره زمين برافراشته شود. و مستضعف حكومت جهانى پيدا كند. قوانين اسلام سرتاسر جهان را بگيرد. از اين كه قرآن اين همه تكرار مىكندحكومت، از آن مستضعفين خواهد بود. نكتهاش اين است كه: اى شيعه! از ابتدا مظلوم بودهاى، از روزى كه پيغمبر اكرم (ص) از دنيا رفت و سقيفه بنىساعده تشكيل شد 114 نفر از عاقلان، عالمان و فهميدهها با سقيفه بنىساعده مخالفت كردند، از جمله: اباذر، سلمان، عمار و .. و زنانى چون: زهرا، فضه خادمه، ام سلمه و ....
اين 114 نفر گروهى شدند به نام «حزب الله» و از همان آغاز تشكيل، شهيد دادند و زجر كشيدند، محسن سقط شد. زهرا رنج كشيد، اميرالمومنين (ع) در بدترين وضعيت قرار گرفت، در مقابل چشمانش زهرا را زدند و ساكت ماند و خود آن بزرگوار فرموده است: سختترين لحظه براى من زمانى بود كه در مقابل ديدگانم زهرا را زدند و من هيچ نگفتم.
در نهجالبلاغه مىفرمايد: 25 سال صبر كردم مثل كسى كه استخوان در گلو و خار در چشمش باشد.
شيعه تا كنون شكنجههاى فراوان ديده، ظلمهاى فراوان كشيده است، قضيه كربلا و ... تا سرانجام ،جنگ تحميلى به جرم شيعه بودن از طرف استكبار به شما تحميل شده است، يا واقعه جمعه خونين مكه به همين علت اتفاق افتاد.
خداوند مىتواند بدون اين دردسرها و مشكلات دين خود را در جهان پياده كند و پيامبرش را به تمام دنيا مسلط نمايد و ... اما سنت خدا اين است كه: انسانهاى لايق به كمال برسند. به قول شهيد مظلوم بهشتى (ره): «بهشت را به بهاء دهند نه به بهانه». اگر بهشت مىخواهى، اگر لقاى پروردگار را مىخواهى بايد سختى بكشى. باز قرآن مىفرمايد: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»؛ «9» از اين بحث مختصر به دست مىاوريم كه موفقيت هر انسانى- از جمله مديران و كارگزاران- در گرو اين است كه بدانند در قاموس خلقت، امتحان و آزمايش وجود دارد و اساساً خداوند متعال، انسان را به گونهاى آفريده است كه با «امتحان» به رستگارى مىرسد. حال كه چنين است بايد به مقام و موقعيتى كه در اختيار ما گذاشته به عنوان يك وسيله آزمايش و امتحان بنگريم و بكوشيم با برنامهريزى، عقلانيت و توكل به خدا به مردم خدمت نماييم. اگر چنين كنيم، اداره و سازمان خود را به عبادتگاه تبديل كردهايم، چرا كه بزرگترين عبادت، خدمت به خلق خداست.
منابع :
(1)- عنكبوت (29) آيه 2.
(2)- نهجالبلاغه صبحى صالح، خطبه 16.
(3)- بقره (2) آيه 156.
(4)- معارج (70) آيه 20.
(5)- بحارالانوار، ج 72، ص 29، ح 26.
(6)- توبه (9) آيه 33.
(7)- انبياء (21) آيه 105.
(8)- قصص (28) آيه 5.
(9)- پس بدان كه با دشوارى، آسانى است. آرى، با دشوارى آسانى است.
اخلاق در اداره،آیت الله العظمی مظاهری