به گزارش خبرگزاری «حوزه»، بیست و هفت سال از فراق جانسوز و تلخ امت با رهبر و مقتدایش که حقیقتاً روح خدا بود در کالبد زمانه ما می گذرد و با این حال روز به روز بر عمق عظمت روحی و معنوی و شخصیتی حضرت امام (ره) و دامنه دلدادگی عاشقان و محبانش در سراسر ایران و بلکه سراسر جهان افزوده می شود.
در ایام ارتحال بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، فرصتی دست داد تا با سید احمد بهاءالدینی از محافظان حلقه اصلی امام خمینی (ره) که حدود 10 سال جزو نزدیک ترین افراد به پیر جماران بوده است، گفتگویی صمیمانه داشته باشیم بخش های جذاب این گفتگو و خاطرات ناب به صورت برش هایی خواندنی در ادامه تقدیم می شود؛
ماجرای عضویت در حلقه اصلی محافظان امام (ره)
چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی که شهر قم به مدت نسبتاً طولانی عملاً به حالت تعطیل و نیمه تعطیل در آمده بود، با تشکیل گروهی، مسئول انتظامات شهر شدیم و همین رویه با پیروزی انقلاب نیز ادامه داشت تا قضایای هفتم تیر و بمب گذاری منافقین در حزب جمهوری اسلامی.
آن زمان به خواست بیت امام (ره) و پیگیری شخص حاج احمد آقا که نسبت به جان امام خمینی (ره) احساس خطر کرده بودند، گروهی متشکل از بچه های زبده قم و اصفهان و مشهد ، حلقه اصلی حفاظت از بیت را تشکیل دادند، جمعی حدود 20 تا 22 نفری می شدند که حلقه اصلی تیم حفاظت به شمار می رفتند.
بنده علاوه بر وظایف پاسداری و محافظت از امام (ره) به کارهای فنی و برق کشی و ... وارد بودم و هر از گاهی خودم بدون آن که کسی را خبر کنم، تعمیراتی در این حد را در بیت امام (ره) در جماران انجام می دادم که گاهی که خود امام ما را می دید، تشکر می کرد ما را به طور خاص مورد لطف قرار می داد.
*توفیق 10 سال خدمت در محضر خورشید انقلاب
بنده هم خدمت گزاری به این مرد بزرگ الهی را حقیقتاً عنایتی از سوی خدای متعال می دانم که توانستم حدود 10 سالی در خدمت ایشان باشم. شاید برایتان جالب باشد بدانید سه تا از فرزندان من در خود جماران به دنیا آمدند و نام آن ها را نیز حضرت امام (ره) انتخاب کردند.
در طول سال ها حضور در خدمت امام (ره) و اُنس و الفتی که به این واسطه میان ما و ایشان پدید آمده بود، توصیه های بسیار ارزشمندی را به ما و دیگر اطرافیان بیان می فرمودند.
شاید بیش از 50 بار حضرت امام (ره) در موقعیت های مختلف به بنده و دیگران می فرمود؛ تا می توانید قدردان سنین جوانی باشید و این که اساساً انسان تا جوان است می تواند کاری انجام دهد؛ عبادتی خالصانه برای خدا بکند، خدمتی به خلق داشته باشد، بر علم و معرفت خود بیفزاید و از این دست امور.
امام (ره) ، این گونه امام شد
بارها در جاهای مختلف این مساله را از زبان شخصیت های نظام و نزدیکان امام شنیده باشید که ایشان بسیار نسبت به انجام واجبات و ترک محرمات اهتمام داشتند، اما خود حضرت امام (ره) گاهی می فرمود؛ من از دوران نوجوانی و قبل از بلوغ هم از انجام مکروهات نیز پرهیز می کردم، اگر امام ، امام شد و این همه نورافشانی داشت به خاطر این حساسیت ها بود، و بیش از هر کس در خود قوه مراقبه و محاسبه نفس را فعال کرده بود.
حساسیت فوق العاده نسبت به اسراف
حضرت امام (ره) نسبت به برخی مسایل خیلی حساس بودند، یکی از آن ها مساله اسراف بود. بارها
اتفاق مي افتاد ایشان شب ها از اندرون خانه بيرون مي آمدند و اگر چراغي روشن بود خاموش مي كردند و فردا افراد را توبيخ مي كردند چرا چراغ را روشن گذاشتيد.
یک بار که امام (ره) از کنار باغچه عبور می کردند، می دیدند باغبان بیش از اندازه به آبیاری درختان و باغچه می پردازد . خُب ایشان هم با ناراحتی علت را جویا می شود و نسبت به اسراف تذکر می دهد باغبان می گوید: این آب لوله کشی نیست، بلکه آب چاه است . شاید از نگاه ما این طور به نظر برسد که حالا که آب چاه است ، خیلی مهم نیست اما امام (ره) بلافاصله می گوید می دانم آب چاه است اما اگر شما کمتر آب مصرف کنید، زودتر دستگاه پمپ آب خاموش می شود و کمتر برق مصرف می شود و اصلاً اگر آب چاه هم باشد نباید بیش از حد از آن بهره برداری کرد.
از این دست مسایل و خاطرات نشان دهنده حساسیت امام باشد بسیار است، شاید معروف ترین آن ماجرای قرص خوردن ایشان باشد بقیه آب لیوان را دور نمی ریختند ، بلکه کاغذی روی آن می گذاشتند تا در نوبت بعدی مصرف قرص از همان استفاده کنند.
نظم و انضباط فوق العاده در طول 24 ساعت
یکی از ویژگی های بسیار ممتاز زندگی حضرت امام(ره) که بارها و بارها از زبان دوستان و نزدیکان و حتی دشمنان ایشان بیان شده ، مساله نظم و انضباط و برنامه ریزی در همه لحظات شبانه روز است. ایشان ساعات مشخصی از شبانه روز را به عبادت خدا و قرائت قرآن، دعا و یا مطالعه اختصاص می دادند ؛ به طوری که خوب به خاطر دارم دست کم روزی هشت مرحله قرآن می خواندند. به ویژه ماه مبارك رمضان كه فرا می رسید، ایشان همه ملاقات ها و برنامه های دیدار با مردم را لغو می كردند و در همین ماه سه بار ختم قرآن می کردند.
همچنین قدم زدن و در همان حال ذكر خدا گفتن و فکر کردن ، جزء ثابت برنامه روزانه ایشان بود که هیچ گاه تا روزهای آخر و بستری شدن در بیمارستان ترک نشد.
خواب ایشان در شبانه روز بین 4 تا 5 ساعت بود و حقیقتاً در رعایت نظم آنقدر دقیق و به ثانیه بودند که ما شیفت نگهبانی شب را با برنامه های عبادی حضرت امام(ره) تنظیم می کردیم.
ماجرای سکته دوم امام (ره) در سال 64
پس از ناراحتی قلبی امام در سال 59 امام در سال 64 هم سکته قلبی داشتند؛ اما به جهت آن که کشورمان در اوج قضایای جنگ تحمیلی قرار داشت به منظور جلوگیری از تضعیف روحیه مردم و رزمندگان خبر آن هیچگاه اعلام نشد.
اواخر سال 64 امام در اتاق استراحت خود سکته کردند و پس از اینکه دکتر مقدس که آن زمان کشیک ایشان بودند، اطلاع داد همگی بالای سر حضرت امام دویدیم و عجیب اینکه به زعم همه امام آن لحظه تمام کرده بودند؛ ولی دکتر مقدس با تنفس مصنوعی دهان به دهان امام را احیا کرد و پس از اینکه چند بار شوکت الکتریکی وارد کرد امام بازگشتند؛ ولی وضعیت بسیار ناپایداری داشتند و سریعا با برانکارد امام را به بیمارستان رساندیم.
اگر اشتباه نکنم، حدود 23 روزی امام آن هم به صورت مخفیانه در بیمارستان بستری بودند و ما هم تمامی راههای ورودی و خروجی را بستیم، حتی نفرات بسیار نزدیک ما از این واقعه اطلاع نداشتند و به خانواده هم می گفتیم، چون از جبهه ها مجروح آوردند ما ماندیم و با اینکه بچه های ما هم در جماران مستقر بودند به آنها هم گفتیم در این 24 روز به دیدار ما نیایند طوری بود که حفاظت به هیچکس اجازه نمی داد وارد و خارج شود، حتی پرستارها هم فقط با تلفن با منزل در تماس بودند، چون مساله ای بسیار سری برای نظام بود و همین مساله به خوراک تبلیغاتی رادیوهای بیگانه هم تبدیل شده بود و شایعه کرده بودند که امام فوت کرده اند.
چراغانی برای نیمه شعبان و خنثی کردن جنگ روانی دشمن
این چند روز خیلی بر ما سخت گذشت چرا که امام هر هفته ، دست کم یک دیدار با خانواده شهدا داشتند ، ولی این ملاقات هم حدود سه هفته انجام نشده بود و از هر طرف تحت فشار قرار گرفته بودیم. تا اینکه امام از بیمارستان به بیت منتقل شدند و روزهای آخر که به نیمه شعبان هم نزدیک شده بود، مرحوم حاج سیداحمدآقا به من گفتند؛ آیا می توانیم حسینیه را چراغانی کنم که من از قم وسایل چراغانی را آوردم. زیرا نظر حاج احمدآقا این بود که حضور امام در مراسم جشن میلاد امام زمان (عج) شرکت کنند تا این که هم به این طریق به شایعات دشمن و ضد انقلاب پاسخ داده شود و هم مایه روشنی دل امام (ره) و دلگرمی امت حزب الله گردد.
خُب امام با ما خیلی راحت بودند و بسیاری از کارها و مشکلاتی که بود راحت تر با ما در میان می گذاشتند و حتی پس از روز جشن نیمه شعبان که در بیمارستان بودند، نزدیک ظهر هنگام تجدید وضو که مرا دیدند از من بخاطر چراغانی کردن حسینیه تشکر کردند، زیرا می دانستند کارهای برق و تاسیسات با من بود و آن سخن امام خستگی 24 روزه کار را از تنم خارج کرده بود، زیرا پس از اینکه گفتم آقا انشاالله شما از ما راضی باشید فرمودند: انشاالله خود حضرت از شما راضی باشد که برای جشن میلادشان ، چراغانی و آذین بسته اید.
سخت ترین روزهای ملتی که عاشق پیر جماران بود
روزهای یازدهم تا سیزدهم خردادماه که حال امام (ره) در بیمارستان وخیم شده بود، روزها و شب های سختی برای همه ما بود و بلکه همه ملت ایران.
خوب به یاد دارم زمانی که پزشکان از درمان حضرت امام ناامید شده بودند و از طرفی بیت آن حضرت از مردم درخواست دعا برای شفای امام کرده آن شب چه بر سر مردم ایران آمده بود که تا صبح نخوابیدند و مساجد و تکایا مملو از جمعیت زن و مرد و پیر و جوان و حتی کودکان و نوجوانان بود که همه از ته دل برای شفای امام (ره) دست به دعا و التجا برداشته بودند.
بی هیچ اغراقی عرض می کنم که آن روزها و شب ها، تلخ ترین روز و شب زندگی مردم ایران محسوب می شد، زیرا پس از آن واقعه تلخ به شدت احساس شکست می کردند و مرگ امام مرگ همه را پیش روی ملت قرار داده بود و حقیقتاً اگر نبود، انتخاب رهبری که همچون آبی بر آتش دل ملت ایران فرو ریخته بود، هیچ چیز دیگری نمی توانست داغ و آلام ملت را مرهم باشد.
وقتی آن حس و حال عجیب مردم را می دیدم، ناخودآگاه آن فرمایش معروف حضرت امام (ره) به خاطرم می آمد که فرمودند : ملت ما حتی از ملت زمان رسول الله هم با وفاتر هستند.
گفتگو از: سید محمد مهدی موسوی
نظر شما