به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در اهواز، اسدالله پورکاظم، در سال ۱۳۴۲ در شهرستان «بهبهان» دیده به جهان گشود. از آنجایی نشان بندگی سجده به درگاه الهی است، اسدالله از همان بدو کودکی پیشانی ادب به درگاه الهی میسایید.
اولین مدرسه محل تحصیلیاش دبستان نظام وفا بود و در سال ۱۳۵۹ موفق به اخذ دیپلم شد. بعد از اخذ این مدرک، در فیضیه قم مشغول تحصیل شد و در سال ۱۳۶۰ به حوزه علمیه تهران راه یافت و سطح ۱ حوزه را با موفقیت تا سطح لمعتین سپری کرد.
او انقلاب اسلامی را نسیمی الهی میدانست که بر مردم کشورمان ورزیده است. او خود در سالهای نوجوانیاش، همراه و همگام انقلاب بود، شرکت در تظاهرات مردمی، پخش اعلامیه و نوارهای مذهبی، تشکیل و شرکت در انجمن اسلامی از جمله کارهای او در دوران دبیرستان و راهنمایی بود.
نسبت به پدر و مادر مهربانترین بود و برای آسایش خانوادهاش در دوران دبیرستان به کارگری و بنایی پرداخت. رضایت خداوند را در رضایت پدر و مادر و همسایگان جستوجو میکرد، تا جایی که در پختوپز نان، به مادر کمک میکرد و راضی به شستن لباسها توسط مادر نبود. او معتقد بود انسان باید امربهمعروف و نهی از منکر را از خود شروع کند، سپس به اهل خانه و نزدیکان تعمیم دهد.
اسدالله زندگی خود را از ابتدای روز با مشارطه و مراقبه و محاسبه به پایان میرساند. در سیمایش آثار سجود نمایان بود و عارفتر از سن و سالش به نظر میرسید. او روحی بلند داشت و نمیگذاشت عمرش به بطالت سپری شود.
او همچون تشنهای میماند که در کویر زندگی به دنبال علم و دانش بود. او پا به حوزه علمیه گذاشت تا روح عطشناک خود را از آب گوارای دریای عمیق علم مکتب امام صادق(ع) سیراب نماید.
* استفاده از فرصتها برای خدمت به خانواده و مردم
اسدالله که اهل کار و تلاش بود، از هر فرصتی جهت خدمت به خانواده استفاده میکرد. او وقتی به شهرش باز میگشت، در جمع خانواده شهدا حضور مییافت و دعای توسل را با شورونشاط خاصی برگزار میکرد و در روز عاشورا، مداحی کرده و در تعزیه اباعبدالله الحسین، ایفای نقش میکرد.
وی علارقم اشتیاق غیر قابل وصفش به فراگیری علوم اسلامی فرمان ولی امرش را لبیک گفت و در همان سالهای نخستین جنگ، از حوزه علمیه تهران به جبهه عازم گشت و در عملیات بیتالمقدس بهعنوان آرپیجی زن گردان شرکت جست و در همان عملیات مجروح شد.
* آمادهسازی خانواده برای شهادتش
در آستانه عملیات رمضان سعی وافر داشت تا خانواده زحمتکش و صبور خود را آماده هرگونه اتفاقی کند و بعد از صرف ناهار و شام، خطاب به خانوادهاش گفت: «این ناهار و شام، آخرین ناهار و شام من در این خانه است».
او که در عملیات رمضان مسئول تبلیغات گردان بود، بهعنوان نیروی رزمی در عملیات شرکت جست و در محور کوشک، بر اثر اصابت ترکش قامتش به خون نشست و با شهادتش از مهمانان خاص خداوند متعال شد.
* متن وصیتنامه
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ...
«خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریداری کرده، که (در برابرش) بهشت برای آنان باشد؛ (به اینگونه که:) در راه خدا پیکار میکنند، میکشند و کشته میشوند...»
خدارا سپاس میگذاریم که ما توفیق دهندگان دین و آیینش باشیم. با وجودی که ما شایسته آن نبودیم، با این عصیان و خطایی که ما داریم، اگر بنا بود آنطور با ما رفتار شود، که مستحق آنیم، بایستی دربهای رحمت خداوند از زمین و آسمان بر ما بسته میشود! البته بیشتر خودم را میگویم.
خدایا اکثر کارهایم یا خیر نبوده و یا اگر پیکر آن کار خیر بوده، در اینکه در آن خالص بوده باشم، شرمسارم...
«مَوْلایَ یا مَوْلایَ اَنْتَ الْغَفُورُ وَاَ نَا الْمُذْنِبُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمُذْنِبَ اِلا الْغَفُورُ... ؛ خدایا تو معروفی به مغفرت و بخشش و بنده معروف به گناه و عصبان، آیا بر گناهکار کسی رحم می کند، مگر غفور!»
خدایا اگر بنا باشد با صالحین و متقین و مخلصین خوب باشی و مهرورزی، ما آلودگان به ریا و شرکت و کبر و عُجب، چهکار کنیم؟ چه کسی با ما مهرورزی خواهد نمود؟ ما بندگان اگر درونمان آشکار بشود، رسوایی به بار میآورد و کسی از شدت تعفن گردمان نمیپیچد.
پیامبر گرامی(ص) میفرماید: «در طول عمر انسان، نسیمهایی است که باید انسان خودش را در معرض آن قرار دهد تا جان بگیرد و جلا پیدا کند»؛ به جبهه آمدیم تا بر علیه کسانی که میخواهند دین خدا را از بین ببرند، بجنگیم و آنها را از بین ببریم تا درسی باشد به همه غاصبان که بس کنید دیگر زمین از آن مستضعفین است، حکومت آن باید به دست امام مهدی(عج) باشد، این پیراهن خلافت زمین را به شما نمیدهند.
البته به قول حضرت امام علی(ع) جهاد دری از درهای بهشت است که بر روی بندگان خاصش گشوده میشود و ما شایسته چنین چیزی نیستیم ولی خدایا تو توانایی بر هر کار و میتوانی که ما را هم شایسته شهادت کنی، هم به فیض شهادت برسانی. خدایا تو اگر مارا ببخشی و به فیض شهادت نائل بگردانی، چیزی از تو کم نمیشود و همچنین اگر ما را با گناهانمان بگیری و به جهنم اندازی، چیزی به تو اضافه نمیشود و «الله الصمد» البته بنده کوچکتر از آنم که برای امت قهرمان پیامی داشته باشم ولی از قول شهدا به شما میگویم، بنده خودم این را از شهیدان یاد گرفتهام که امام را دریابید، دریابید، دریابید. او را بشناسید و سعی نمایید نه از امام عقب بی افتید و نه از او سبقت بگیرید که عقب افتادن هلاکت و سبقت گرفتن نیز هلاکت است.
پدر و مادر عزیزم سلام
عرض میکنم، شمایی که عمری برایم زحمت کشیدید، ما به شما بیلطفی زیادی کردهایم، امیدوارم که از بنده راضی شوید و به بزرگواری خودتان، من را ببخشید. از خدا میخواهم به شما صبر بزرگ و در ازای آن اجر بزرگتر عنایت بفرماید.
برادران و خواهرانم را سلام میرسانم و امیدوارم تا آخر عمر بر اسلام و امام باقی باشند. دوستان و آشنایان را سلام میرسانم و امیدوارم که اگر بدی از بنده دیدهاند، مرا ببخشند و دعا کنند تا خدا مرا مورد مغفرت قرار داده و از عذاب برهاند.
خداحافظ-التماس دعا
۱۳۶۱/۴/۲۲ مطابق با ۲۱ رمضان
اسدالله پورکاظم