به گزارش سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری«حوزه» ، شهید سیدعلی اندرزگو یکی از موثرترین کسانی بود که شیعیان عراق را به اهمیت وجودی «امام» و مسئله تبعید ایشان آگاه نمود، در لبنان با همکاری جلالالدین فارسی به چاپ نشریهای به نام فدائیان پرداخت. در بازگشت از این سفر آخر، نقشه اعدام شاه را طرح کرد ولی در همان روزهایی که مقدمات کار را میچید، مزدوران ساواک او را ردیابی کردند و در غروب نوزدهم ماه رمضان 1357 در سن چهل و یک سالگی او را به شهادت رساندند.
ماهنامه فکه در شماره 53 خود سرگذشت این روحانی فداکار به رشته تحریر درآورده است.
سیدعلی اندرزگو روز ولادت حضرت علی(ع) در سال 1316، تولد یافت. دوران کودکی را پشت سر گذاشت و مدتی از جوانیاش را به نجاری مشغول بود. مجاهد نستوه و مهاجر خستگیناپذیر، سیدعلی اندرزگو فعالیتهای سیاسیاش را در جمعیتهای موتلفه اسلامی آغاز کرد و به همراه شهید بخارائی، نیکنژاد، امانی، هرندی و عراقی در اجرای اعدام انقلابی حسنعلیمنصور عامل قرارداد ننگین کاپیتولاسیون شرکت مستقیم نمود.
بعد از این حرکت انقلابی به خاک عراق مهاجرت کرد و در آنجا علناً مبارزه خود را علیه رژیم شروع کرد. او یکی از موثرترین کسانی بود که شیعیان عراق را به اهمیت وجودی «امام» و مسئله تبعید ایشان آگاه نمود، چند سال بعد ازدواج میکند و سپس به قم میرود و اندکی بعد به مشهد می آید، و از مشهد به زابل و افغانستان میرود، ولی پس از مدتی مجدداً به مشهد باز میگردد، حدود هشت سال در این شهر اقامت میگزیند اما در طول این مدت، به سفر حج و از آنجا به عراق و لبنان میرود. در لبنان با همکاری جلالالدین فارسی به چاپ نشریهای به نام فدائیان پرداخت. در بازگشت از این سفر آخر، نقشه اعدام شاه را طرح کرد ولی در همان روزهایی که مقدمات کار را میچید، مزدوران ساواک او را ردیابی کردند و در غروب نوزدهم ماه رمضان 1357 در سن چهل و یک سالگی به شهادت رساندند.
به روایت همسرش
زندگی ما، نه سال پیش با شهادتش آغاز شد. پس از یک سال اقامت در چیذر، به قم فراری شدیم.
هنوز سه چهار ماهی در قم نمانده بودیم که مجبور شدیم به مشهد برویم. بعد از مدتی از مشهد به زابل و از آنجا به افغانستان رفتیم. هنوز زمانی نگذشته بود که مجدداً به مشهد بازگشتیم و مدت 8 سال در این شهر بودیم. زندگی ما سراسر پر از کوشش و مبارزه بود.
شهید اندرزگو، لحظهای بدون تحرک نزیست. او زندگی را چیزی جز جهاد و مبارزه نمیدانست و همیشه در صدد بود به هر نحو که شده راهش را ادامه دهد. در زندگی، مانعی نبود که بتواند بر سر اهداف و مقاصد او مقاومت کند. او 14 سال فقط و فقط برای خدا جنگید و بالاخره جانش را در این راه دریغ کرد.
من آرزو دارم که چهار فرزندم بتوانند راه پدرشان را که راه پیروزی اسلام بر کفر است ادامه دهند.
از نگاه دوستان
آشنایی من با شهید اندرزگو سال 1339 در جلساتی که در یکی از کوچههای صابونپز خانه تهران برقرار بود، شروع شد زمانیکه در بازار آهنگرها، ایشان با برادرشان به نجاری مشغول بودند، چندین بار دیدار داشتیم. در همین بازار یک مسجد کوچکی بود که شهید صادق امانی نزد شهید اندرزگو درس عربی میخواند. شهید اندرزگو چه بعد از پانزده خرداد و چه قبل از آن نقش مهمی ایفاء کرد و همیشه در راه قم و تهران رابط بین علماء بود. و بعد از دستگیری و تبعید دوم امام(ره) بود که نقشه حرکات مسلحانه(یعنی هیئتهای موتلفه اسلامی) را طرح کردند(هیئتهای موتلفه اسلامی) و شهید اندرزگو در تیراندازی و تمرینات شرکت داشت.
ایشان لباسهای مختلفی میپوشید و تغییر قیافه میداد تا شناخته نشود. همچنین ایشان با آیتالله خمینی(ره) در رابطه بود.
ویژگیهای اخلاقی و سیاسی اندرزگو
طبق شهادت همه بستگان و دوستان شهید اندرزگو، او از کودکی به مسائل دینی علاقه داشت و دائماً در جلسات مذهبی شرکت میکرد. برادر شهید میگوید:«او حتی یک روز نماز خود را قضا نکرد و حتی یک روز، روزه قرضی نداشت. از نظر کردار هم بسیار متین و با همه خوشرفتار بود. بسیار سخاوتمند بود و اگر میفهمید کسی محتاج است حتی با قرض کردن از دیگران، احتیاج او را رفع میکرد و هیچ علاقهای به مال دنیا نداشت.»
یکی از دوستان شهید میگوید: «یکی از خصوصیات بارزش این بود که همیشه خود را سرباز اسلام میدانست و تمام امکاناتش را در راه هدفش به کار میبرد. او همیشه آماده شهادت بود و هر روز که از مخفیگاه بیرون میآمد، غسل شهادت میکرد.»
یکی از همرزمانش میگوید: «شهید اندرزگو برای شهید نواب صفوی احترام خاصی قائل بود و بارها میگفت: خدا را شکر که مبارزه مسلحانه را شخصی مذهبی و روحانی(نواب) شروع کرده است. او خیلی خوب مسائل سیاسی را تحلیل میکرد. دیر میخوابید و زود بیدار میشد. قبل از اذان صبح برای نماز شب بیدار میشد و بسیار دعا، مناجات و گریه میکرد. در گرسنگی و تشنگی استقامت داشت. او بسیار خود ساخته و در مصرف بیتالمال بسیار دقیق بود و وارستگی از مادیات و قناعت پیشگی از خصوصیات بارز او بود.»
گزارش ساواک از شهادت شهید اندرزگو
در باب سیدعلی اندرزگو معروف به شیخ عباس تهرانی به دنبال اقداماتی که به منظور شناسایی و دستیابی به نامبرده بالا به عمل میآمد، مشخص گردید یادشده مجدداً دست به تشکیل گروهی معتقد به مبارزه مسلحانه زده و در صدد عضوگیری عناصر مستعد جهت فعالیت در گروه میباشد. در ادامه مراقبتهای بعدی ضمن کشف مخفیگاه وی در شهرستان مشهد تعدادی از مرتبطین او در تهران نیز شناسایی و نسبت به کنترل آنها اقدام شد.
در ساعت 18:45 روز 2/6/57 هنگامی که سیدعلی اندرزگو به منزل یکی از مرتبطینش به نام اکبر حسینی واقع در خیابان ایران میرفت به وسیله مامورین محاصره و از آنجا که گزارشات رسیده حاکی از مسلح بودن مشارالیه و حمل مواد منفجره به وسیله او بوده، به وی دستور ایست و تسلیم داده شد که ناگهان یاد شده با حرکات غیرعادی در صدد فرار برآمد و مامورین به ناچار به سوی او تیراندازی و در نتیجه مشارالیه مورد اصابت گلوله واقع و در راه انتقال به بیمارستان فوت نمود.
در بازرسی بدنی از نامبرده یک جلد شناسنامه جعلی به عکس متوفی با مشخصات ابوالقاسم واسعی، یک جلد گواهینامه رانندگی به نام«عبدالکریم سپهرنیا» به عکس سوژه صادره از آبادان، یک عدد ساعت مچی و مبلغ 6840 ریال وجه نقد، یک عدد چاقو، یک دسته کلید، یک عدد انگشتری عقیق و تعدادی شمارههای تلفن و نوشتجات خطی کشف و ضبط شد.
در بازرسی از مخفیگاه سیدعلی اندرزگو در شهرستان مشهد سه قبضه سلاح کمری جنگی با 5 عدد خشاب، 81 تیر فشنگ با کالیبرهای مختلف و دستگاه بیسیم دستی، کمربند تجهیزاتی، جلد اسلحه کمری مبلغ 590 هزارريال وجه نقد و تعداد زیادی نوارهای مختلف مقادیر زیادی شناسنامه جعلی به عکس اندرزگو و همسر و شناسنامه فرزندان وی و مقادیری نوشتجات خطی که حاکی از ارتباط وی با عدهای در لبنان و سوریه میباشد، کشف و برابر صورت جلسه ضبط گردید.