به گزارش خبرگزاری «حوزه»، آیت الله سید احمد خاتمی از اساتید حوزه علمیه قم در ادامه به تبیین بحث «فقه حکومتی»به بررسی تاریخ تدوین قواعد فقهی در مذهب شیعه و اهل سنت پرداخت.
برش هایی از درس این استاد حوزه در ذیل می آید؛
عن مولانا علی ابن موسی الرضا علیه السلام : قال صدیق کل امرئ عقله و عدوه جهله.
در این روایت جهل به معنای نادانی نیست بلکه به معنای نابخردی است و عقل هم به معنای مقابل دیوانگی نیست بلکه به معنای خرد ورزی است.
به عنوان مدخل بحث قواعد حکومتی فقه به طور طبیعی وارد معنای قاعده و تفاوت آن با مسائل اصولی و با مسائل فقهی شدیم و بحثی که در پایان جلسه قبل مطرح شد درباره تاریخچه بود، گفتیم که تاریخچه قاعده فقهی در دو عرصه قابل بحث است؛ یکی در عرصه تشریع که ریشه در قرآن دارد و دیگر در کلمات پیامبر اکرم و امامان علیهم السلام.
تاریخ تدوین قواعد فقهی :
در خصوص تاریخ قواعد فقهی اهل سنت تألیف بیشتری دارند. حنفی ها 6 کتاب و مالکی ها 5 کتاب و شافعی ها 12 کتاب و حنبلی ها 7 کتاب دارند.
می گویند اولین کسی که قواعد فقهی را تدوین کرده ابوطاهر حنفی متوفی 340 است، یعنی در اوائل غیبت کبری.
او نابینا بوده و هر شب 17 قاعده را املاء می کرده است.
ابوالحسن کرخی نیز معاصر او است، که کتابی به نام الاصول دارد و 37 قاعده را ذکر کرده است.
ابو زید متوفی 430 هم کتاب «تأسیس النظر» را نوشته و در این زمان ها یعنی 340 و 430 شیعیان تألیفی ندارند.
فقهاء اهل سنت در دو عرصه پیشی دارند؛ یکی در عرصه فقه الحکومه و دیگری هم در عرصه فقه القواعد الفقهیه.
این دو دلیل دارد: اول این که این ها از چشمه جوشان اهل بیت جدا شده بودند و جدایی این ها را نیازمند به ابزاری می کرد که مشکلات فقهی را حل کنند، لذا سراغ قواعد فقهی رفتند تا با کلیات بتوانند نقصان های فقهی را حل کنند.
دلیل دوم: ابزار فقهی این ها با ابزار فقهی شیعه تفاوت دارد و در منابع ما قیاس جایی ندارد، اما در بین اهل سنت اعتماد به قیاس وجود دارد، ما استحسان و مصالح مرسله را معتبر نمی دانیم، اما در مقابل جزء مبانی اهل سنت هست.
وقتی مبانی این ها باشد قاعده سازی هم آسان است، یعنی اگر مبنا این باشد که هرچه برای جامعه مناسب بود جایز است می توان قاعده درست کرد ، اما فقه شیعه حدود و صغور دارد، یعنی کتاب و سنت و اصول به جا مانده از اهل بیت علیهم السلام.
اما در عرصه فقه حکومتی نیز روشن است که اهل سنت چگونه پیشی دارند، چون قرن های متوالی، حکومت در سلطه فقه اهل سنت بوده و طبیعی است احکام السلطانیه را متعدد تألیف کرده باشند، ولی در بین شیعه قواعد فقهی به تدریج تألیف شده و به تدریج هم رشد کرده است.
اگر ما قله تدوین قواعد فقهی را کتاب 7 جلدی مرحوم بجنوردی بنامیم مبالغه نکرده ایم.
اولین کتاب شیعه از جناب شهید اول است که در سال 786 وفات کرده است. تولدش هم 734 بوده است، یعنی 52 سال عمر کرده است و برکات زیادی از خود به جای گذاشته است، وی در جزین لبنان یعنی مرز اسرائیل متولد شد و در نزدیکی جباع یعنی شهر شهید ثانی قرار دارد.
القواعد و الفوائد اثر شهید اول است و تا مدتی هم محور قواعد بود و 12 شرح و حاشیه بر آن نوشته شده است.
اولین کاری که درباره قواعد شده از فاضل مقداد شاگرد شهید اول است ، قواعد فقهی و لغوی را از هم جدا کرده و کتابی با نام نضد القواعد الفقهیه نوشته است و در 826 هم وفات کرده است.
مختصر قواعد الشهید هم اثر حائری کفعمی متوفای سال 900 است.
الاقطاب الفقهیه علی مذهب الامامیه از ابن ابی جمهور احصایی است.
این ها در حول محور کتاب شهید اول تألیف شده است.
اما کتاب پنجم تمهید القواعد الاصولیه و العربیه تألیف شهید ثانی است که در سال 965 وفات کرده است و در هنگام وفات هم 54 سال داشته است.
کتاب بعدی از شیخ جعفر کاشف الغطاء است به نام القواعد ست عشر ومتوفای 1227 است.
کتاب هفتم الاصول الاصلیه و القواعد الشرعیه از سید عبدالله شبر متوفای 1241 است.
مرحوم شبر مسلک حدیثی داشته و در تألیف کتاب ها مثل علامه مجلسی هست و بسیار کتاب دارد.
کتاب هشتم عوائد الایام من مهمات ادله الاحکام اثر ملا احمد نراقی متوفای سال 1245 است و در 60 سالگی وفات کرده است اما عظمتی از علوم دینی را درک کرده است.
در این کتاب 88 قاعده فقهی بیان شده است.
ملا احمد کتابی به نام مستند احکام الشیعه دارد در 20 جلد که می گویند مرحوم سید فروع عروه را از آن اخذ کرده است.
ملا احمد و ملا مهدی نراقی برای رد کتاب یهودی ها زبان عبری را آموختند.
ملا احمد با مرض طاعون از دنیا رفت.
کتاب نهم العناوین اثر عبدالفتاح مراغی است که شامل 93 قاعده فقهی است.
سایر کتاب ها:
مناطات الاحکام از ملا نظر علی طالقانی متوفای 1240.
بلغه الفقیه از مرحوم بحر العلوم 1326.
مدارک القواعد از ملا حبیب الله کاشانی 1340.
القواعد الفقهیه از شیخ خالصی کاظمی 1343.
القواعد الفقهیه از شیخ محمد حسین کاشف الغطاء.
کتاب تحریر المجله.
کتاب القواعد الفقهیه بجنوردی.
کتاب آیت الله فاضل.
کتاب آیت الله مکارم.
تقسیمات قواعد فقهی:
تقسیم اول:
قواعد تعبدیه فقهیه یعنی قواعدی که عقل به تنهایی درک نمی کند مثل قاعده طهارت.
قواعد عقلائیه فقهیه مثل من ملک شیئا ...
تقسیم دوم:
منصوصه مثل قاعده لا ضرر و الخمس بعد المؤنه.
مصطاده مثل من اتلف مال الغیر فهو له ضامن.
تقسیم سوم:
عبادیه مثل قاعده لا تعاد و قاعده من مر بمیقات وجب علیه الاحرام.
معاملیه مثل قواعد باب بیع و اجاره و رهن.
تقسیم چهارم:
قرآنیه مثل قاعده لا حرج.
نبویه مثل قاعده علی الید.
ولویه مثل قاعده اختصاص المفطریه بالعمد.
تقسیم پنجم:
قواعد اصلیه مثل قاعده من اقدم علی شئ فهو له ضامن.
قواعد فرعیه مثل ما یضمن بصحیحه یضمن بفاسده.
تقسیم ششم :
مربوطه بالاحکام الاولیه الشرعیه مثل قاعده اتلاف.
مربوطه بالاحکام الثانویه مثل قاعده لا حرج.
تقسیم هفتم:
قواعدی که در شبهات موضوعیه جاری می شود مثل قاعده فراغ.
قواعدی که در شبهات حکمیه جاری می شود مثل قاعده لا ضرر.
تقسیم هشتم:
قواعدی که اختصاص به باب خاصی دارد مثل قواعد باب صلاه؛ قاعده لا تعاد و قاعده من ادرک.
قواعدی که عمومی است مثل قاعده لا ضرر.
تعداد قواعد فقهی:
ابتدا 30 قاعده بوده است و بعد به 40 رسیده است و سپس به 100 قاعده رسید است.
کتاب فرهنگ فقه در جلد 6 حدود 200 قاعده را بیان کرده است.
اشکالی هم ندارد که تعدادش غیر مشخص باشد چون امر توقیفی نیست که نیاز به محدوده داشته باشد.
مثلا قاعده حفظ نظام در کتاب های تألیفی وجود ندارد اما در فقه ما عنوانی هست که اگر کاری اختلال به نظم باشد جایز نیست.
نظام در فقه با نظام مصطلح امروزی از باب عام و خاص مطلق است یعنی نظام فقهی به معنای سامان زندگی است اما نظام مصطلح به معنای حکومت معنایی خاص از نظام است و وجوب حفظ نظام و حرمت اختلال در نظام در ذیل این معنای خاص است.
بحث این خواهد بود که آیا حفظ نظام اسلامی واجب است و اختلال در آن حرام است؟ دلیلش چیست؟
کتاب ارشاد الطالب از مرحوم تبریزی در پایان بحث ولایت فقیه منبع مطالعه برای جلسه بعدی است.