خبرگزاری «حوزه» گزیده ای از مباحث «اصول و روش های تربیتی» که توسط آیت الله علیرضا اعرافی در قالب کرسی خارج فقه با عنوان «فقه تربیتی» برای طلاب حوزه علمیه قم تدریس می گردد را منتشر می کند.
تعلیم
آنچه ما بر اساس آن عمل کردیم این بود که یک بخش را اختصاص دادیم به حوزه تعلیم و تعلم. انواع علوم و احکام تعلیم و تعلم آن ها که موجب غنا و توسعه فقه می شود.
تربیت
حوزه دوم، تربیت به معنای خاص و در مقابل تعلیم است، این بحث را می توان از چند منظر مورد بررسی قرار داد که می تواند برش های مختلف داشته باشد:
الف) الگوی ساحتی تربیت
در این نگاه، ساحت های تربیت را مد نظر قرار می دهند. ساحت ها از 4 ساحت تا 14 ساحت گفته شده است. در برخی الگوها سفرۀ این ساحت ها باز است و تا حدود چهارده ساحت رسانده اند. این طیف از الگوها در بحث از ساحت های تربیت وجود دارد. البته این طیف اختصاص به تربیت ندارد، بلکه در تمام زندگی بشر چنین است.
ما در این برش بعد از آن که بحث از تعلیم و تعلم را تمام کردیم، وارد بحث از ساحت های تربیت شدیم. تربیت را اگر عام بگیریم که شامل تعلیم و تعلم هم می شود.
ما بعد از بحث «تعلیم و تعلم» وارد ساحت ها شدیم. از حیث قلمرو تربیت یا مساحت حرکت از این منظر که در جلد اول فقه تربیتی توضیح دادیم.
تربیت عبارت است از تحریک؛ مربی حرکت و جنبش ایجاد می کند. سیر متربی در ساحت ها، حرکت است و مربی محرک است. حرکت متقوم به شش عنصر است که یکی از آن ها ساحت ها است که بیانگر مسافت می باشد.
مقوله هایی است که حرکت در آن واقع می شود. وجود آدمی در جسمش، در نفسش و ... ساحت ها است.
پرسش: ساحت، مساحت حرکت است یا جهت آن؟
پاسخ استاد: جهت ها به تفاوت ساحت ها فرق می کند.
این یک نوع برش زدن است. تحولی که در دانش فرد، بهداشت متربی، اخلاق، امور اجتماعی و اقتصادی و ... وی ایجاد می شود، ابعاد و ساحت های مختلف تربیت است. به این شکل می توان تربیت را سامان داد.
ب) الگوی نهادی تربیت
الگوی دوم، الگوی نهادی است. منظر بحث را از ابعاد حیات متربی تغییر بدهیم به عوامل و نهادهای مؤثر در تربیت. تربیت توسط مربی انجام میشود که میتوان او را نهاد و عامل تربیت در نظر گرفت. مثلاً در بحث از امر به معروف و نهی از منکر، ما مطرح کردیم که امر و نهی خانوادگی، اجتماعی، حکومتی، نخبگانی. تربیت از منظر نهادی، ابعاد مختلف به خود می گیرد و فقه تربیت، حکم آن ها را بیان می کند. در این منظر، محور کار با ساحت ها نیست؛ بلکه با نهادها است. یعنی فرد به عنوان عام، یا به عنوان عضوی از جامعه، یا به عنوان عضوی از حکومت، یا عالم دین بودن و ... مؤثر است. در این منظر خیلی حرف ها پیدا می شود.
ج) الگوی فرایندی تربیت
منظر سوم، منظر فرایندی است، این عملیات تعلیم و تربیت در درون برنامه «تربیت»، این جزیی از آن برنامه است، کل آن یک برنامه است.
* عناصر چهارگانه تربیت
در درون برنامه عناصری است که تقریبا همان است که مشهور است:
* مبانی تربیت
* اهداف تربیت
* اصول تربیت
* روش های تربیت
در عملیات تربیت، «اصل» و «روش» مهم تر از بقیه است؛ چون خودش دارای مبانی و اهداف است. ذات عمل شیوه ها است و این روش ها زیر مجموعه قواعد و اصول تربیت است. این چهار عنصر مهم است. این هم یک منظر دیگر در فقه تربیتی است.
منظرهای دیگر از قبیل معدات و موانع را نیز می توان اضافه کرد. البته معدات و موانع را می توان ضمن عوامل بیان کرد و می توان جداگانه بیان کرد به اینکه در عوامل به نهادها و افرادی که مستقیم با متربی سروکار دارد، پرداخت و در بخش «موانع» و «معدات» به اموری که غیر متقسیم تأثیرگذار هستند، اشاره کرد.
پرسش: مراحل تربیت چطور است؟
پاسخ استاد: «مراحل» را می توان در «فرایند تربیت» گنجاند و می توان تفکیک کرد و جدا آورد.
* رابطه تفکیک موضوعات و توسعه فقه
نکته: این ها هم کمک می کند که فقه ما مسأله دارتر و موسع شود. هر زاویه که وسط میدان بیاید ظرفیت فقه، خوب خود را نشان می دهد. در تک منظری ها، فقه خوب خود را نشان نمی دهد.
نکته اساسی این است که این ها (منظرهای مختلف فقه) از هم جدا نیست، جداسازی، فوایدی دارد، ظرفیت سازی میکند. اما همه الگوها با یکدیگر مندمج است. اصول و روش ها با بحث ساحت ها را باید باهم ملاحظه کرد.
جمع بندی کلی مباحث
برش هایی زدیم و طبقه بندی داشتیم. این برش ها، سفره را باز می کند و موجب گسترش فقه می شود. در یک نگاه کلان باید همه را جمع کرد و در یک منظومه واحد قرار داد. پس دو دسته اصول و روش داریم: عام و خاص.
در چینش مطالب و موضوعات، می توان نگاه های مختلف داشت. ما بعد از بحث از تعلیم و تعلم، به ساحت ها پرداختیم و مقداری به عوامل و نهادهای تربیت پرداختیم اما بحث آن دو بحش تمام نشد. فعلا (امسال) می خواهیم اصول و روش های تربیت را با نگاه فرایندی وارد شویم.
پس مسیری که ما طی کردیم، بعد از مباحث مقدماتی و بیان مفاهیم، به تعلیم و تعلم، ساحت ها، نهادهای تربیتی پرداختیم و بحث کردیم. الان وارد اصول و روش ها می شویم. در کتاب های تعلیم و تربیت، مدل های مختلف وجود دارد. ما هم برش هایی زدیم. مثل هر تقسیمی، این تقسیم ما هم با دشواری هایی برای نظام دادن به بحث مواجه است. ما هیچ یک از برش ها را تکمیل نکردیم. انشاء الله دوستان در تقریر و تدوین مباحث، تکمیل خواهند کرد.
چند جلد در باب تعلیم و تعلم کار شد، البته دوستان می گویند حدود 10 جلد که طی آن احکام علوم (تعلیم و تعلم) بیان شده است. این بحث تا حدودی قاعده و استاندارد مشخص دارد و جای بحث کم دارد. بحث بعدی ساحت ها بود که وارد شدیم و در هر ساحتی بحث هایی مطرح شد.
اصول و روش های عام و ساحتی
اصول و روش ها دو دسته اند: اصول و روش هایی که مربوط به همه ساحت ها و عام است. اصول و روش هایی که مربوط به ساحت خاص جاری است. در بحث از ساحت نیز باید مبانی خاص و اصول و روش خاص آن ساحت را ملاحظه کرد.
پس اصول و روش های تربیت دو دسته اند: 1) عام 2) خاص؛ که مراد از اصول و روش های خاص، آن است که مربوط به ساحت خاص است.
شاید به این نتیجه برسیم که اصول و روش ها را به همین دو دسته تقسیم کنیم.
این برش ها مقداری روشنگر است و البته مقداری تحیر هم برای شما ایجاد می کند.
مقدمه دیگر که گاهی در بعضی جاها، گفته ام؛ باز هم تکرار می کنم و شاید نکات جدید هم در آن باشد؛ قصه تعریف اصل و روش و تفاوت آن دو با همدیگر است.
عناصر چهارگانه اصلی تربیت
تقسیم رباعی (مبانی، اهداف، اصول، روش ها) جا افتاده است. تربیت متقوم به چهار عنصر است:
1) مبانی؛ گزاره های منطقی و فلسفی و هستی شناختی که مبنای بحث است.
2) اهداف؛ جهت گیری تربیت است و مبتنی بر مبانی است.
این دو تا، جنبه فلسفی و کلامی دارد.
3) اصول؛
4) روش ها.
اصل و روش جنبه عملیاتی دارند، حال باید دید که اصل چیست؟ روش چیست؟ تفاوت روش با اصل چیست؟ برداشت شما از تعریف این دو چیست؟ روی این دو واژه تامل بفرمایید؛ انشاء الله تا فردا.
نظر شما