دوشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۵ - ۰۸:۵۱
چرا وهابیون قبور بزرگان را تخریب می کنند

حوزه/ شارحان صحيح مسلم اين روايت را در بابى آورده اند كه عنوان آن «باب فى تسوية القبور» مى باشد و اين نشانه آن است كه مفسران حديث در طول زمان آن را به معنى مسطح كردن قبر معنا كرده اند.

به گزارش خبرگزاری «حوزه» پاسدارى از قبور انبياء و اولياء از مسائلى است كه تمام طوايف اسلامى با وهابيان اختلاف عميقى دارند، آنان مى گويند بايد تمام بناها و حرم هايى كه روى قبور آموزگاران الهى ساخته شده است با خاك يكسان شود چرا؟ به خاطر حديثى كه «ابو الهياج اسدى» از اميرمؤمنان (ع) و او از پيامبر گرامى (ص) نقل كرده است.

در ادامه ضمن بیان حدیث و ارائه دلايل لزوم پاسدارى از قبور انبیاء و اولیاء الهی به صورت موجز، تحقيق اين روايت از نظر دلالت مورد بررسی قرار می گیرد.  

 * حديثى كه دستاويز وهابیت قرار گرفته است

ابوالهياج (حَيَّانَ بْنِ حُصَيْنٍ) اسدى مى گويد: على بن ابى طالب(عليه السلام) به من فرمود: «أَ لَا أَبْعَثُكَ عَلَى مَا بَعَثَنِي عَلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ لَا تَدَعَ تِمْثَالًا إِلَّا طَمَسْتَهُ وَ لَا قَبْراً مُشْرِفاً إِلَّا سَوَّيْتَه».‏ (1) آيا تو را مأمور نکنم به چيزي که رسول خدا (ص) مرا به آن مأمور کرد؟؛ اين که هر تصويري و مجسمه اي ديده اي را نابود کني و هيچ قبري نباشد که (مانند کوهان شتر) بالا آمده باشد، مگر اينکه آن را با زمين يکسان کني.

آنگاه كه عبدالعزيز بن سعود در سال 1304 شمسى با همكارى پير استعمار انگلستان بر حرمين شريفين تسلّط يافت، قاضى وقت، معروف به «ابن بليهد»، با اين حديث بر تخريب قبور امامان معصوم و صحابه پيامبر استدلال كرد. او علماى مدينه را گرد آورد و اين حديث را براى آنان خواند و يا در برگى نوشت و از آنها امضا گرفت؛ مسلماً امضا در آن شرايط كه شمشير بالاى سر هر مخالف بود، ارزش قضايى ندارد.  

 *  بررسى دلالت حديث

حديث بر مدعاى آنها كوچك ترين دلالتى ندارد.

 * «لاَتَدعْ تمثالا الا طَمَسْتَهَ» اين جمله ناظر به تصوير موجود ذى روح است كه بر محو آن امر كرده است، در زمان پيشين و الآن شخصيت هايى بوده و هستند كه با نوك قلم شكل و شمايل انسان ها را تصوير مى كنند، پيامبر گرامى (ص) بر محو اين نوع تصويرها امر كرده است، حالا محو اين تصاوير واجب است يا مستحب؛ فعلا درباره آن سخن نمى گوييم.

نظر وهابيان به فقره دوم حدیث است: «وَ لَا قَبْراً مُشْرِفاً إِلَّا سَوَّيْتَه».

با بررسى مفاد دو كلمه: الف) مُشْرفاً؛ ب) سوَّيته، مفاد حديث روشن مى شود.

واژه نخست (مُشْرِفاً) از شَرَفْ به معنى بلندى گرفته شده است. به گواه اين كه:

* به سادات، «شرفاء» مى گويند به خاطر نسبت بلندى كه دارند.

* كوهان شتر را «شَرَفْ» مى گويند چون بلندترين نقطه در بدن شتر است.

* به بالاترين نقطه ساختمان شرف اطلاق مى شود.

بنابراين موضوع، قبر بلند و مرتفع است و اما كيفيت روى قبر از نظر مسطح و يا مسنّم بودن بعداً بيان مى شود.

معنى تسويه در لغت

تسويه مصدر فعل «سوّى» «يسوّى» كه فعل متعدى است. چنين فعلى گاهى يك مفعول مى گيرد مانند «وَ نَفْس وَ مَا سَوَّيهَا»؛ سوگند به نفس و خدائى كه آفرينش او را تكميل كرد. (2) و نيز مى فرمايد: «فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ». (3) آنگاه كه خلقت او به كمال رسيد براى او سجده كنيد.

و گاهى دو مفعول مى گيرد: مانند «إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ». (4) مشركان روز قيامت خطاب به خدايان دروغين خود مى گويند ما شما را با پروردگار جهانيان برابر مى دانستيم.

در اين آيه فعل «نسوّيكم» دو مفعولى است مفعول نخست ضمير متصل نسوّيكم، و دومى برب العالمين است.

در صورت نخست (يك مفعولى) نيازى به حرف جرّ نيست ولى در صورت دوم (دو مفعولى) به حرف جرّ نياز هست اكنون كه از نظر ادبى موقعيت فعل روشن شد به معنى آن در هر دو صورت مى پردازيم.

هرگاه با يك مفعول همراه باشد «تسويه» كه به معنى برابرى است، صفت خود شىء خواهد بود و لذا اگر انسانى چيز كجى را راست كند، مى گويند: «سوّاه» و در دو آيه پيشين تسوّيه ناظر به خود نفس انسان و يا پيكر آدم است.

ولى اگر با دو مفعول همراه باشد «تسوّيه» صفت خود شىء نخواهد بود بلكه حالت نسبى پيدا مى كند يعنى برابر كردن چيزى با چيز ديگر مى شود مثلا هر گاه دو چوب را و يا دو نخ را از نظر طول يكسان قرار دهند مى گويند: «سويت هذا بهذا» و اين لفظ در آيه «إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ» در همين معنا به كار رفته است زيرا بتها را با خدا يكسان مى گرفتند.

با توجه به اين مقدمه مفاد حديث را مورد بررسی قرار می دهیم: فعل «سوّيته» در حديث از قسم نخست است يعنى يك مفعولى است طبعاً «تسويه» و مساوى كردن، وصف خود قبر خواهد بود نه مساوى كردن قبر با چيز ديگر. به گواه اين كه مى گويد «الاّ سويته» در اين صورت تسويه قبر با توجه به لفظ «مشرفا» اين خواهد بود كه بلندى قبر را که بسان كوهان شتر خودنمائى مى كند، صاف و آن را مسطح سازد. در اين صورت حديث گواه براين است كه روى قبر بايد مسطح و هموار باشد و بسان پشت ماهى و يا كوهان شتر برجسته نباشد كه هم اكنون در برخى از قبرستان هاى اهل سنت ديده مى شود.

بنابراين حديث ارتباطى به ويران كردن قبر و مساوى كردن آن با زمين ندارد زيرا همانطورى كه گفته شده «تسويه» صفت خود قبر است نه نسبت قبر به چيز ديگر والا مى گفت: سوّيتَه بِالأرضِ.

خواننده گرامى اگر كمى با قواعد عربى آشنا باشد براى او روشن مى شود كه اين حديث ارتباطى به مدعاى آنان ندارد بلكه درباره خصوصيات قبر سخن مى گويد كه قبر مسطح باشد نه مسنَّم.

در پايان نكته ديگر را يادآور مى شويم: بر فرض اينكه مفاد حديث اين باشد كه قبر را با زمين يكسان كند اين چه ارتباطى با ويران كردن ساختمان ها و سايبان هاى روى قبور دارد؟ اينجاست كه بايد بر حال اسلام و مسلمين اشك ريخت كه مقامات انبياء و اولياء كه قرن ها محفوظ بود، و مسلمانان در حفظ آنان كوشيده بودند به وسيله افراد غيروارد در كتاب و سنت، ويران مى گردد، طبعاً اين نوع رفتارهاى غيرمسئولانه قلوب مسلمانان جهان را جريحه دار مى سازد.

يادآور شديم كه مفاد حديث بر فرض صحت، مسطح ساختن روى قبر است نه ويران كردن قبر و يكسان ساختن آن با زمين.

اتفافاً شارحان صحيح مسلم اين روايت را در بابى آورده اند كه عنوان آن «باب فى تسوية القبور» مى باشد و اين نشانه آن است كه مفسران حديث در طول زمان آن را به معنى مسطح كردن قبر معنا كرده اند نه ويران كردن قبر و برابر ساختن آن با زمين.

گذشته از اين همه، فقيهان اسلام معتقدند كه قبر بايد پنج انگشت از زمين بالاتر و برتر باشد. (5) چگونه مى توان گفت قبر را با زمين يكسان ساخت.

* گفته نووی از علمای اهل سنت

در پايان عبارت نووى كه شرحى بر صحيح مسلم نوشته است را در اينجا مى آوريم تا روشن شود علماى اسلام از اين حديث همان را فهميده اند كه ما فهميده ايم.

نووی مى گويد: «ان السنة ان القبر لا يُرفَع على الارض رفعاً كثيراً و لا يُسَنَّم بل يُرفَع نحو شبر و يُسطَّح و هذا مذهب الشافعى و من وافقه. و نقل القاضى عياض عن اكثر العلماء ان الافضل عند هم تسنيمها و هو مذهب مالك». (6)

«قبر نبايد از زمين ارتفاع بيشترى داشته باشد و نبايد به صورت پشت ماهى در آيد و بايد اندازه يك وجب از زمين بلند و روى آن مسطح باشند و اين نظر شافعى و موافقان او است. ولى قاضى عياض از بيشتر عالمان نقل كرده است كه روى قبر بايد مسنّم باشد».

پاورقی:

1. صحيح مسلم. 12/61، كتاب الخبايز؛ سنن ترمذى، 2/256 باب ما جاء فى تسوية القبور؛ سنن النسايى، 4/88، باب تسوية القبور.

 2. شمس: آيه 7.

3. حجر: آيه 29.

4. شعراء: آيه 98.

5. الفقه على المذاهب الاربعة، 1/420.

6. يحيى بن شرف نووى، شرح النووى على مسلم داراحياء التراث العربى، بيروت، 1392، ج7، ص36.

منبع: آشنايى با عقايد وهابيان" آیت الله العظمی جعفر سبحانی

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha