سه‌شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۶ - ۰۹:۳۲
حقوق متقابل رهبری و مردم

حوزه /اگر همه اقشار جامعه نسبت به دولت ، و دولت نسبت به مردم ، حقوق متقابل را محترم بشمارند، و از حد و مرز عدالت تجاوز نكنند،زمينه هاى رشد و كمال تحقّق خواهد يافت.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، در زندگى اجتماعى ، حقوق و مقرّرات و شرائطى بر روابط انسانى حاكم است كه بايد دقيقا مورد شناسائى قرار گرفته و رعايت گردد ،يكى از این حقوق اجتماعى ((حقوق متقابل )) مرحوم حجت الاسلام والمسلمین محمّد دشتى (ره) مترجم نهج البلاغه به بررسی حقوق متقابل رهبری و مردم از منظر مولای متقیان وامیر مومنان حضرت علی علیه السلام پرداخته است.

با رعايت حقوق متقابل ، عدالت اجتماعى استقرار يافته و جامعه انسانى مراحل كمال را خواهد پيمود،و نظم اجتماعى بر روابط انسان ها حاكم شده و هرگونه بى نظمى و بى بندوبارى رخت بر مى بندد.ارزش هاى اخلاقى رشد كرده و روابط اجتماعى سازمان شايسته اى مى يابد ،اگر همه اقشار جامعه نسبت به دولت ، و دولت نسبت به مردم ، حقوق متقابل را محترم بشمارند، و از حد و مرز عدالت تجاوز نكنند،زمينه هاى رشد و كمال تحقّق خواهد يافت.

 * حقوق اجتماعى

  * الحقوق الاجتماعية

اءَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ جَعَلَ اللّهُ سُبْحَانَهُ لِي عَلَيْكُمْ حَقّا بِوِلاَيَةِ اءَمْرِكُمْ، وَلَكُمْ عَلَيَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِي لِي عَلَيْكُمْ، فَالْحَقُّ اءَوْسَعُ الاَْشْيَاءِ فِي التَّوَاصُفِ، وَاءَضْيَقُهَا فِي التَّنَاصُفِ،

لاَ يَجْرِي لاَِحَدٍ إِلا جَرَى عَلَيْهِ، وَلاَ يَجْرِي عَلَيْهِ إِلا جَرَى لَهُ.

وَلَوْ كَانَ لاَِحَدٍ اءَنْ يَجْرِيَ لَهُ وَلاَ يَجْرِيَ عَلَيْهِ، لَكَانَ ذلِكَ خَالِصا لِلّهِ سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ، لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبَادِهِ، وَلِعَدْلِهِ فِي كُلِّ مَا جَرَتْ عَلَيْهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ، وَلكِنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبَادِ اءَنْ يُطِيعُوهُ، وَجَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَيْهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ تَفَضُّلا مِنْهُ، وَتَوَسُّعا بِمَا هُوَ مِنَ الْمَزِيدِ اءَهْلُهُ.

* حقوق متقابل رهبرى و مردم

 الحقوق المتبادلة بين القائد و الامة

ثُمَّ جَعَلَ سُبْحَانَهُ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقا افْتَرَضَهَا لِبَعْضِ النَّاسِ عَلَى بَعْضٍ، فَجَعَلَهَا تَتَكَافَاءُ فِي وُجُوهِهَا، وَيُوجِبُ بَعْضُهَا بَعْضا، وَلاَ يُسْتَوْجَبُ بَعْضُهَا إِلا بِبَعْضٍ.

*حقوق اجتماعى

پس از ستايش پروردگار! خداوند سبحان ، براى من ، بر شما به جهت سرپرستى حكومت ، حقّى قرار داده ، و براى شما همانند حق من ، حقّى تعيين فرموده است ، پس ‍ حق گسترده تر از آن است كه توصيفش كنند، ولى به هنگام عمل تنگنايى بى مانند دارد. حق اگر به سود كسى اجرا شود، ناگزير به زيان او نيز روزى به كار رود، و چون به زيان كسى اجراء شود روزى به سود او نيز جريان خواهد داشت .

اگر بنا باشد حق به سود كسى اجراء شود و زيانى نداشته باشد، اين مخصوص خداى سبحان است نه ديگر آفريده ها، به خاطر قدرت الهى بر بندگان ، و عدالت او بر تمام موجوداتى كه فرمانش بر آنها جارى است ، لكن خداوند حق خود را بر بندگان ، اطاعت خويش قرار داده ، و پاداش آن را دو چندان كرده است ، از روى بخشندگى ، و گشايشى كه خواسته به بندگان عطا فرمايد.

پس خداى سبحان ! برخى از حقوق خود را براى بعضى از مردم واجب كرد، و آن حقوق را در برابر هم گذاشت ، كه برخى از حقوق برخى ديگر را واجب گرداند، و حقّى بر كسى واجب نمى شود مگر همانند آن را انجام دهد.

وَاءَعْظَمُ مَا افْتَرَضَ سُبْحَانَهُ مِنْ تِلكَ الْحُقُوقِ حَقُّ الْوَالِي عَلَى الرَّعِيَّةِ، وَحَقُّ الرَّعِيَّةِ عَلَى الْوَالِي ، فَرِيضَةٌ فَرَضَهَا اللّهُ سُبْحَانَهُ لِكُلٍّ عَلَى كُلٍّ، فَجَعَلَهَا نِظَاما لاُِلْفَتِهِمْ، وَعِزّا لِدِينِهِمْ.

فَلَيْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِيَّةُ إِلا بِصَلاَ حِ الْوُلاَةِ، وَلاَ تَصْلُحُ الْوُلاَةُ إِلا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِيَّةِ،

فَإِذَا اءَدَّتِ الرَّعِيَّةُ إِلَى الْوَالِي حَقَّهُ، وَاءَدَّى الْوَالِي إِلَيْهَا حَقَّهَا عَزَّ الْحَقُّ بَيْنَهُمْ، وَقَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّينِ، وَاعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ، وَجَرَتْ عَلَى اءَذْلاَلِهَا السُّنَنُ، فَصَلَحَ بِذلِكَ الزَّمَانُ، وَطُمِعَ فِي بَقَاءِ الدَّوْلَةِ، وَيَئِسَتْ مَطَامِعُ الاَْعْدَاءِ.

وَإِذَا غَلَبَتِ الرَّعِيَّةُ والِيَها، اءَوْ اءَجْحَفَ الْوَالِي بِرَعِيَّتِهِ، اخْتَلَفَتْ هُنَالِكَ الْكَلِمَةُ، وَظَهَرَتْ مَعَالِمُ الْجَوْرِ، وَكَثُرَ الاِْدْغَالُ فِي الدِّينِ، وَتُرِكَتْ مَحَاجُّ السُّنَنِ، فَعُمِلَ بِالْهَوَى ، وَعُطِّلَتِ الاَْحْكَامُ، وَكَثُرَتْ عِلَلُ النُّفُوسِ، فَلاَ يُسْتَوْحَشُ لِعَظِيمِ حَقٍّ عُطِّلَ، وَلاَ لِعَظِيمِ بَاطِلٍ فُعِلَ! فَهُنَالِكَ تَذِلُّ الاَْبْرَارُ، وَتَعِزُّ الاَْشْرَارُ، وَتَعْظُمُ تَبِعَاتُ اللّهِ سُبْحَانَهُ عِنْدَ الْعِبَادِ.

فَعَلَيْكُمْ بِالتَّنَاصُحِ فِي ذلِكَ، وَحُسْنِ التَّعَاوُنِ عَلَيْهِ.

فَلَيْسَ اءَحَدٌ وَإِنِ اشْتَدَّ عَلَى رِضى اللّهِ حِرْصُهُ، وَطَالَ فِي الْعَمَلِ اجْتِهَادُهُ بِبَالِغٍ حَقِيقَةَ مَا اللّهُ سُبْحَانَهُ اءَهْلُهُ مِنَ الطَّاعَةِ لَهُ.

و در ميان حقوق الهى بزرگ ترين حق ، حق رهبر بر مردم ، و حق مردم بر رهبر است ، حق واجبى كه خداى سبحان ، بر هر دو گروه لازم شمرد، و آن را عامل پايدارى پيوند ملّت و رهبر، و عزّت دين قرار داد. پس رعيّت اصلاح نمى شود جز آن كه زمامداران اصلاح گردند، و زمامداران اصلاح نمى شوند جز با درستكارى رعيّت . و آنگاه كه مردم حق رهبرى را اداء كنند، و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزّت يابد، و راه هاى دين پديدار، و نشانه هاى عدالت برقرار، و سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پايدار گردد، پس روزگار اصلاح شود، و مردم در تداوم حكومت اميدوار، و دشمن در آرزوهايش ماءيوس مى شود. امّا اگر مردم بر حكومت چيره شوند، يا زمامدار بر رعيّت ستم كند، وحدت كلمه از بين مى رود، نشانه هاى ستم آشكار، و نيرنگ بازى در دين فراوان مى گردد، و راه گسترده سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم متروك ، هواپرستى فراوان ، احكام دين تعطيل ، و بيماريهاى دل فراوان گردد، مردم از اينكه حقّ بزرگى فراموش ‍ مى شود، يا باطل خطرناكى در جامعه رواج مى يابد، احساس نگرانى نمى كنند، پس ‍ در آن زمان نيكان خوار، و بدان قدرتمند مى شوند، و كيفر الهى بر بندگان بزرگ و دردناك خواهد بود، پس بر شماست كه يكديگر را نصيحت كنيد، و نيكو همكارى نماييد. درست است كه هيچ كس نمى تواند حق اطاعت خداوندى را چنانكه بايد بگذارد، هرچند در به دست آوردن رضاى خدا حريص باشد، و در كار بندگى تلاش ‍ فراوان نمايد،

وَلكِنْ مِنْ وَاجِبِ حُقُوقِ اللّهِ عَلَى عِبَادِهِ النَّصِيحَةُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ، وَالتَّعَاوُنُ عَلَى إِقَامَةِ الْحَقِّ بَيْنَهُمْ.

وَلَيْسَ امْرُؤٌ وَإِنْ عَظُمَتْ فِي الْحَقِّ مَنْزِلَتُهُ، وَتَقَدَّمَتْ فِي الدِّينِ فَضِيلَتُهُ بِفَوْقِ اءَنْ يُعَانَ عَلَى مَا حَمَّلَهُ اللّهُ مِنْ حَقِّهِ.

وَلاَ امْرُؤٌ وَإِنْ صَغَّرَتْهُ النُّفُوسُ، وَاقْتَحَمَتْهُ الْعُيُونُ بِدُونِ اءَنْ يُعِينَ عَلَى ذلِكَ اءَوْ يُعَانَ عَلَيْهِ.

فاءجابه عليه السلام رجل من اءصحابه بكلام طويل ، يكثر فيه الثناء عليه ، ويذكر سمعه و طاعته له ؛ فقال صلى الله عليه و آله و سلم : إِنَّ مِنْ حَقِّ مَنْ عَظُمَ جَلاَ لُ اللّهِ سُبْحَانَهُ فِي نَفْسِهِ، وَجَلَّ مَوْضِعُهُ مِنْ قَلْبِهِ، اءَنْ يَصْغُرَ عِنْدَهُ لِعِظَمِ ذلِكَ كُلُّ مَا سِوَاهُ، وَإِنَّ اءَحَقَّ مَنْ كَانَ كَذلِكَ لَمَنْ عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَيْهِ، وَلَطُفَ إِحْسَانُهُ إِلَيْهِ، فَإِنَّهُ لَمْ تَعْظُمْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى اءَحَدٍ إِلا ازْدَادَ حَقُّ اللّهِ عَلَيْهِ عِظَما.

   العلاقات السليمة بين القائد و الامة

وَإِنَّ مِنْ اءَسْخَفِ حَالاَتِ الْوُلاَةِ عِنْدَ صَالِحِ النَّاسِ، اءَنْ يُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ الْفَخْرِ، وَيُوضَعَ اءَمْرُهُمْ عَلَى الْكِبْرِ، وَقَدْ كَرِهْتُ اءَنْ يَكُونَ جَالَ فِي ظَنِّكُمْ اءَنِّي اءُحِبُّ الاِْطْرَاءَ، وَاسْتَِماعَ الثَّنَاءِ؛ وَلَسْتُ بِحَمْدِ اللّهِ كَذلِكَ، وَلَوْ كُنْتُ اءُحِبُّ اءَنْ يُقَالَ ذلِكَ لَتَرَكْتُهُ انْحِطَاطا لِلّهِ سُبْحَانَهُ عَنْ تَنَاوُلِ مَا هُوَ اءَحَقُّ بِهِ مِنَ الْعَظَمَةِ وَالْكِبْرِيَاءِ.

لكن بايد بمقدار توان ، حقوق الهى را رعايت كند كه يكى از واجبات الهى ، يكديگر را به اندازه توان نصيحت كردن ، و برپاداشتن حق ، و يارى دادن به يكديگر است . هيچ كس هر چند قدر او در حق بزرگ ، و ارزش او در دين بيشتر باشد، بى نياز نيست كه او را در انجام حق يارى رسانند، و هيچ كس گرچه مردم او را خوار شمارند، و در ديده ها بى ارزش باشد، كوچك تر از آن نيست كه كسى را در انجام حق يارى كند يا ديگرى به يارى او برخيزد.

(پس يكى از ياران بپا خاست و با سخنى طولانى امام را ستود، حرف شنوايى و اطاعت از امام را اعلام داشت آنگاه امام فرمود:) كسى كه عظمت خدا در جانش بزرگ ، و منزلت او در قلبش والاست ، سزاوار است كه هرچه جز خدا را كوچك شمارد، و از او سزاوارتر كسى كه نعمت هاى خدا را فراوان در اختيار دارد، و بر خان احسان خدا نشسته است ، زيرا نعمت خدا بر كسى بسيار نگردد جز آن كه حقوق الهى بر او فراوان باشد.

* روابط سالم و متقابل رهبر و مردم

مردم ! از پست ترين حالات زمامداران در نزد صالحان اين است كه گمان برند آنها دوستدار ستايش باشند، و كشوردارى آنان بر كبر و خودپسندى استوار باشد، و خوش ندارم ، در خاطر شما بگذرد كه من ستايش را دوست دارم ، و خواهان شنيدن آن مى باشم ، سپاس خدا را كه چنين نبودم ، و اگر ستايش را دوست مى داشتم ، آن را رها مى كردم به خاطر فروتنى در پيشگاه خداى سبحان ، و بزرگى و بزرگوارى كه تنها خدا سزاوار آن است .

وَرُبَّمَا اسْتَحْلَى النَّاسُ الثَّنَاءَ بَعْدَ الْبَلاَ ءِ، فَلاَ تُثْنُوا عَلَيَّ بِجَمِيلِ ثَنَاءٍ، لاِِخْرَاجِي نَفْسِي إِلَى اللّهِ سُبْحَانَهُ وَإِلَيْكُمْ مِنَ التَّقِيَّةِ فِي حُقُوقٍ لَمْ اءَفْرُغْ مِنْ اءَدَائِهَا، وَفَرَائِضَ لاَبُدَّ مِنْ إِمْضَائِهَا.

فَلاَ تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ، وَلاَ تَتَحَفَّظُوا مِنِّي بِمَا يُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ اءَهْلِ الْبَادِرَةِ، وَلاَ تُخَالِطُونِي بِالْمُصَانَعَةِ، وَلاَ تَظُنُّوا بِىٍَّ اسْتِثْقَالا فِي حَقٍّ قِيلَ لِي ، وَلاَ الِْتمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِي ، فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ اءَنْ يُقَالَ لَهُ اءَوِ الْعَدْلَ اءَنْ يُعْرَضَ عَلَيْهِ، كَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا اءَثْقَلَ عَلَيْهِ.

فَلاَ تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ، اءَوْ مَشْوِرَةٍ بِعَدْلٍ، فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ اءَنْ اءُخْطِئَ، وَلاَ آمَنُ ذلِكَ مِنْ فِعْلِي ، إِلا اءَنْ يَكْفِيَ اللّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ اءَمْلَكُ بِهِ مِنِّي ، فَإِنَّمَا اءَنَا وَاءَنْتُمْ عَبِيدٌ مَمْلُوكُونَ لِرَبٍّ لاَ رَبَّ غَيْرُهُ؛ يَمْلِكُ مِنَّا مَا لاَ نَمْلِكُ مِنْ اءَنْفُسِنَا، وَاءَخْرَجَنَا مِمَّا كُنَّا فِيهِ إِلَى مَا صَلَحْنَا عَلَيْهِ، فَاءَبْدَلَنَا بَعْدَ الضَّلاَ لَةِ بِالْهُدَى ، وَاءَعْطَانَا الْبَصِيرَةَ بَعْدَ الْعَمَى .

گاهى مردم ، ستودن افرادى را براى كار و تلاش روا مى دانند. امّا من از شما مى خواهم كه مرا با سخنان زيباى خود مستاييد، تا نفس خود را به وظائفى كه نسبت به خدا و شما دارم خارج سازم ، و حقوقى كه مانده است بپردازم ، و واجباتى كه برعهده من است و بايد انجام گيرد اداء كنم ، پس با من چنانكه با پادشاهان سركش سخن مى گويند، حرف نزنيد، و چنانكه از آدم هاى خشمگين كناره مى گيرند دورى نجوييد، و با ظاهر سازى با من رفتار نكنيد، و گمان مبريد اگر حقّى به من پيشنهاد دهيد بر من گران آيد، يا در پى بزرگ نشان دادن خويشم . زيرا كسى كه شنيدن حق ، يا عرضه شدن عدالت بر او مشكل باشد، عمل كردن به آن دشوارتر خواهد بود. پس ، از گفتن حق ، يا مشورت در عدالت خوددارى نكنيد، زيرا خود را برتر از آن كه اشتباه كنم و از آن ايمن باشم نمى دانم ، مگر آن كه خداوند مرا حفظ فرمايد، پس همانا من و شما بندگان و مملوك پروردگاريم كه جز او پروردگارى نيست ، او مالك ما، و ما را بر نفس خود اختيارى نيست ، ما را در آن چه بوديم خارج و بدانچه صلاح ما بود درآورد، به جاى گمراهى هدايت ، و به جاى كورى بينايى به ما عطا فرمود.

حقوق متقابل مردم و رهبرى

الحقوق المتبادلة بين الامام و الامّة

اءَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقَّا، وَلَكُمْ عَلَيَّ حَقُّ: فَاءَمَّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِيْحَةُ لَكُمْ، وَتَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ عَلَيْكُمْ، وَتَعْلِيمُكُمْ كَيْلا تَجْهَلُوا،وَتَاءْدِيبُكُمْ كَيَْما تَعْلَمُوا. وَاءَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ، والنَّصِيْحَةُ فِي الْمَشْهَدِ وَالْمَغِيبِ، وَالاِْجَابَةُ حِيْنَ اءَدْعُوكُمْ، وَالطَّاعَةُ حِيْنَ آمُرُكُمْ. (قسمتى از خطبه 34)

اى مردم ، مرا بر شما و شما را بر من حقّى واجب شده است ، حق شما بر من ، آن كه از خيرخواهى شما دريغ نورزم و بيت المال را ميان شما عادلانه تقسيم كنم ، و شما را آموزش دهم تا بى سواد و نادان نباشيد، و شما را تربيت كنم تا راه و رسم زندگى را بدانيد. و امّا حق من بر شما اين است كه با من وفادار باشيد، و در آشكار و نهان خيرخواهى كنيد، هرگاه شما را فرا خواندم اجابت نماييد و فرمان دادم اطاعت كنيد.

منبع :الگوهاى رفتارى امام على عليه السّلام:( امام على (ع ) و مسايل حقوقي )مرحوم حجت الاسلام محمّد دشتى

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha