شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ |۲۱ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 23, 2024
حجت الاسلام علی کشوری

حوزه/ یک‌نفرمحاسبهٔ غلط انجام می‌دهد که مستضعفین را در نظر نمی‌گیرد؛ بعضی از اساتیدِ حوزه هم می‌گویند این عقلایی است و آن را امضا می‌کنند و بعد مردم زیر چرخ توسعه تحت‌فشار قرار می‌گیرند و ضد انقلاب مطالباتِ به‌حق مردم را تکرار می‌کند و می‌گوید این از ثمرات مدیریت دینی در جامعهٔ ایران است.

به گزارش خبرگزاری«حوزه»،  حجت الاسلام علی کشوری در نشست علمی بررسی فتنه اقتصادی اخیر؛ با زاویه دید الگوی پیشرفت اسلامی در مسجد امام حسن عسکری علیه السلام شهر قم به تحلیل ابعاد مختلف فتنه اقتصادی اخیر پرداخت. که  متن کامل سخنان وی به این شرح است:

امروز قرار بود راجع به اشکالات عدیدهٔ "لایحهٔ بودجهٔ 97 کشور" گزارش بدهم؛ ولی چون حوادث اخیر مقداری نیاز به تحلیل داشت، دوستان فرمودند به‌اندازه‌ای که وقت هست راجع به فتنهٔ اقتصادی روزهای اخیر به محضر شما گزارش دهم. من یک‌جمله راجع به بودجه عرض کنم و بعد وارد اصل بحثم شوم.

استحضار دارید که ارزش محاسباتیِ بودجهٔ سال 97، حدود 12 تریلیون تومان است و من همین یک‌جمله را عرض کنم که عجیب است! عجیب است! و عجیب است که حوزه‌های علمیه -که مردم را راجع به مسئلهٔ بیت‌المال حساس می‌کنند و مثلاً داستان امیرالمؤمنین علیه السلام و جناب عقیل را در آن مسئلهٔ مرتبط با بیت‌المال برای مردم نقل می‌کنند (خطبه 224 نهج‌البلاغه)- تقریباً راجع به مسئلهٔ بودجه ساکت هستند. این یک عیب بزرگ است که نحوهٔ توزیع بیت‌المالِ کشور و منابع بودجه‌ای، با مدل‌های غربی اتفاق می‌افتد و نه بر اساس قواعد اسلامی.

بنده همیشه این نکته را عرض کردم که؛ تا زمانی که حوزه‌های علمیه وارد گفتگوهای جدی راجع به ادارهٔ جامعه نشوند، این نقیصه ادامه پیدا خواهد کرد. وقتی بودجه به‌طور بدی اختصاص پیدا کرد؛ یکی از ثمرات آن، گسترش بی‌عدالتی است. در این صورت مردم دیگر خیلی باور نمی‌کنند که طایفهٔ معزّز روحانیت بر سر منبر، به‌صورت زبانی راجع به عدالت وارد بحث شود. مردم بین توصیف‌هایی که روحانیت از دین در فضای تبلیغ به مردم ارائه می‌دهد و فضای عینی جامعه، یک چالشی می‏بینند. مردم در این تضاد سرگردان هستند که؛ آیا سخنان ما، سخنان درستی است یا وضعیتِ فعلی که در نظام برنامه‌ریزی کشور وجود دارد و متأسفانه با سکوت طایفهٔ علما و روحانیت معظم روبرو است؟

یا حداقل می‌توانیم بگوییم آقایان به‌صورت موردی به‌نظام برنامه‌ریزی کشور توجه می‌کنند. مثلاً راجع به سند 2030 اعتراض می‌کنند. بله؛ سند 2030 یک سند ضالّ بود و در آن شکی نیست؛ ولی بقیهٔ بخش‌های نظامِ برنامه‌ریزی وارداتی چطور؟ آیا آن‌ها شایستهٔ بررسی نیستند؟ اخیراً که ما برای بررسی پیشنهادات الگوی پیشرفت اسلامی، در مجلس شورای اسلامی بودیم؛ آقایی از نمایندگان می‌فرمودند که در بودجهٔ سال 96، ما تلاش کردیم و 4000 میلیارد تومان از تخصیص‌ها را به نفع مستضعفین جابجا کردیم. خب آیا بیشتر از این نمی‌توان اقدام کرد؟ من بالاتر بگویم: آیا نمی‌توان ساختار بودجه را به شکلی تغییر داد که مردم و مستضعفین اصل باشند؟ نمی‌توانیم اجازه دهیم نظام برنامه‌ریزی کشور برخلاف مصالح مردم و ارزش‌های دینی و به اسم توسعه و پیشرفت اقداماتی را انجام دهد و ما به برخی از آن اقدامات اعتراض کنیم. شایسته، این است که حوزهٔ علمیه مسئولیت ادارهٔ نظامات اجتماعی را به نحو تام بپذیرد و لوازم این پذیرشِ بزرگ را جدی‌تر در درس و بحث‌های خودش وارد کند.

من اجازه می‌خواهم با صراحت عرض کنم؛ مادامی‌که ما فکر می‌کنیم «ثلاثة لیس لها نهایة، رسائل و مکاسب و کفایه»؛ این تضادها ادامه پیدا می‌کند! همان‌طور که آن برادر عزیز از قول آیت‌الله ‌سیستانی نقل کردند؛ شایسته است موضوع مباحثات در حوزهٔ علمیهٔ قم، مسائل جدید باشد. ما باید به سمت این برویم که یک تحولی در نظام درسی و نظامِ گفتگوهای خودمان ایجاد کنیم.

اگر این اتفاق نیافتد؛ این فتنه‌ها و حوادث، هر از چندگاهی تکرار می‌شود. آیا خاطرتان هست که دورِ قبلی که داشتیم راجع به این مباحث گفتگو می‌کردیم، مباحثِ ما راجع به سند 2030 بود. چند ماه بیشتر نگذشته است که یک داستانِ دیگری پیدا شده است! تا زمانی که حوزه، امضای خود را از سازمان برنامه‌وبودجه برندارد و به سمتی نرود که محاسبات اسلامی را در ادارهٔ کشور پیاده کند؛ این داستان ادامه‌دارد.

حالا ان‌شاءالله به مناسبت بحثی که می‌خواهم امشب ارائه دهم، برخی از محاسبات غلطی که کشور ما به آن‌ها مبتلا هست و به نظر من منشأ همین فتنهٔ اقتصادی اخیر هست را خدمت شما گزارش می‌دهم؛ ولی همین‌جا عرض کنم که شاید این بحث، یک‌صدم انحرافاتی است که طلبهٔ بی‌سوادی مثل من از انحرافات نظام برنامه‌ریزی می‌شناسد، به نظر من داستان خیلی پیچیده‌تر است. اخیراً که من یک جلسه‌ای با یک مرکز مطالعاتی تاریخ معاصر ایران داشتم، آنجا ادعایی را مطرح کردم و آن ادعا این بود که؛ به نظر بنده استعمار تقریباً در صدسال اخیر، فعالیت‌های خود را در کشور ما به محوریت برنامه‌ریزی و توسعه دنبال کرده است. در دورهٔ انقلاب اسلامی هم مشکل اصلی ما نظام برنامه‌ریزی است، وگرنه رهبران انقلاب از اول اعلام کردند که خط رسیدگی به مستضعفین، خط اصلی انقلاب است؛ ولی این حرفِ روشن، تبدیل به برنامه نمی‌شود. چون محاسبات سازمان برنامه‌وبودجه در تمامی دولت‌ها، به دنبال این نیست که رونقی به زندگی مستضعفین بدهد.

4 دهه از انقلاب می‌گذرد و به نظر من سازمان برنامه‌وبودجه و محاسبات مبتنی بر توسعهٔ غربی، دارد انقلاب اسلامی را از درون مهار می‌کند! در فضای بین‌الملل به‌اصطلاح فِرنگی‌ها، هژمونی‌مان گسترش پیدا کرده است و به قول مراکز تصمیم‌سازی اسرائیل، خمینی و خامنه‌ای پشت مرزهای اسرائیل خیمه زده‌اند؛ ولی از درون نمی‌توانیم مشکلات مستضعفین و مردم را طوری مدیریت کنیم که این فتحِ بزرگ جلو برود و ما به این سمت حرکت کنیم که نظم دنیا را تغییر دهیم. باید دربارهٔ علاج این داستان فکری کرد و آن علاج هم الگوی پیشرفت اسلامی است. البته می‌دانم شرح صدر و سال‌ها ریاضت فکری احتیاج دارد، ولی چاره‌ای نسبت به این مسئله نداریم.

اگر بخواهیم اسلامی باشیم، باید محاسبات حوزهٔ برنامه‌ریزی‌مان را تغییر دهیم. نمی‌شود آقایان دائماً با اخباری‌گری بگویند: «اُطلُبُوا العلمَ و لو بالصِین» (بحارالانوار، ج 105، ص 15) و با یک روایتی مانند این، بدون اینکه در معنای آن درایه کنند، همهٔ محاسبات را امضا کنند. این حرف‌ها از طرف یک طلبهٔ ساده گفته نشده است، بلکه آن آقایی که از اساتید هست، یک حرف تلخ زد! و من تا زنده هستم، ذائقه‌ام از این حرف تلخ در اذیت است. ایشان گفتند: اسلام اقتصاد ندارد و اقتصاد اسلام، عقلایی است و بعد فرمودند: مراد من از اقتصاد عقلایی، همین اقتصاد بازار آزاد است! ببینید این‌گونه حرف‌ها که از حوزه زده می‌شود، امضایی برای اجرای محاسبات غلط در کشور ما می‌شود. من به آن آقا یک پیغامی دادم و گفتم: برادر عزیز! فقط یک کتاب اقتصاد آزاد بخوان! همین‌طوری که تورق می‌کنی، می‌بینی حداقل 100 مفهوم ضد دین در آن وجود دارد! مثلاً اگر این آقا مقالهٔ کینز را مطالعه می‌کرد، می‌دید که کینز به‌صراحت گفته است: ما باید حرص را تحریک کنیم تا اقتصاد رشد پیدا کند! آقایی خود را در حوزه ملّا می‌داند و به اسم دین و حوزه می‌گوید: باید اقتصاد آزاد اجرایی شود. مسئولین کشور هم می‌روند اجرا می‌کنند. چه اتفاقی می‌افتد؟ طبقهٔ مستضعف زیر چرخ توسعه له می‌شود! بعد هم راجع به وضعیت معیشتی‌شان و راجع به یک واقعیتی اعتراض می‌کنند و در این موقع هم، حوزه دوباره استخاره می‌آورد که آیا ورود پیدا کند یا نه. در نتیجه چه اتفاقی می‌افتد؟ ضد انقلاب، بلندگوی مردم می‌شود و صدای مردم را تکرار می‌کند و آن را به سمتی که خودش می‌خواهد، جهت می‌دهد! این، سیرِ اتفاقی است که به نظر ما در کشور دارد می‌افتد؛ یعنی یک‌نفری یک محاسبهٔ غلط انجام می‌دهد -معنای محاسبهٔ غلط هم محاسبه‌ای است که مستضعفین را در نظر نمی‌گیرد؛ عمدتاً معنای محاسبهٔ غلط در حوزهٔ برنامه‌ریزی همین است- و بعضی از اساتیدِ حوزه هم می‌گویند این عقلایی است و آن را امضا می‌کنند و بعد مردم زیر چرخ توسعه تحت‌فشار قرار می‌گیرند و ضد انقلاب مطالباتِ به‌حق مردم را تکرار می‌کند و می‌گوید این از ثمرات مدیریت دینی در جامعهٔ ایران است.

 

ما باید این فضا را اصلاح کنیم؛ اصلاح کوتاه‌مدت، مثلِ آن امام‌جمعهٔ با بصیرت است که در همان روزهای اول در بین مردم رفت و حساب مطالبات مردم را از حساب اغتشاشات جدا کرد! این یک کارِ کوتاه‌مدت است. ما باید به‌طرف حرف حق برویم و در آنجا بایستیم. حرف حق در اینجا این است که برنامه‌ریزی‌های موجود کشور، نمی‌توانند مشکلات معیشتی مردم را آن‌چنان‌که باید حل بکنند! این حرف حقی است؛ خب برویم این را بگوییم! البته باید با یک تدبیری گفته شود ولی باید گفته شود! این یک کارِ کوتاه‌مدت است.

یک کار میان‌مدت وجود دارد و آن این است که وقتی هیئت‌هیئت از آقایان به حوزهٔ علمیهٔ قم می‌آیند و به خدمت اساتید می‌رسند؛ اساتید حوزه با کلی‌گویی و اخباری‌گری که از روایات در ذهنشان هست، این محاسباتِ مغشوش را امضا نکنند! سؤال بپرسند و گفتگو کنند که آیا این به نفع مستضعفین و محرومین هست؟ آیا نفی سبیل را به چالش نمی‌کشد؟ حالا من بعضی از آن‌ها را عرض می‌کنم. دستگاه کارشناسی کشور به‌وضوح حرف‌هایی را می‌زند که اگر بر روی آن‌ها دقت شود، همه متوجه می‌شوند که این حرف‌ها به ضرر محرومین و مردم است؛ لذا حوزه باید در میان‌مدت با جریان توسعه‌گرای کشور در همهٔ بخش‌ها وارد گفتگو شود.

4 دهه است که آقایان در برنامه‌وبودجه اینطور می‌نویسند که این‌قدر اشتغال ایجاد می‌کنیم، تورم را این‌قدر کم می‌کنیم، رشد اقتصادی را این‌قدر بالا می‌بریم، این‌قدر مالیات را ارتقا می‌دهیم. خلاصه نماگرهای اقتصادی را بحث می‌کنند و حوزه هم به اسم اینکه این‌ها عقلایی است، آن‌ها را امضا می‌کند و زندگی مردم با چالش روبرو می‌شود. پیداست این محاسبات یک اشکالی دارند. من نمی‌گویم با سازمان برنامه‌وبودجه دعوا کنیم، بلکه می‌گویم با سازمان برنامه‌وبودجه گفتگو کنیم و از آن‌ها سؤال بپرسیم که چرا همیشه محاسبات شما در عمل با چالش روبرو می‌شوند؟ این، باید موضوع بحث قرار بگیرد.

از میان‌مدت به بالاتر هم باید به این فکر کنیم که نظام‌سازی اسلامی را در دستور مطالعاتمان قرار دهیم. آیا ما نمی‌توانیم با استنباط و استظهار از آیات، یک مدل اداره دیگر را پیشنهاد کنیم؟ به نظر من اگر گفتگوها جدی شود، این اتفاق در آینده خواهد افتاد! لذا فهم من این است که –شما قضاوت بفرمایید- در برخورد با این فتنه‌ها، نباید یک برخوردِ یک‌لایه‌ای را تجویز کرد. ترس من این است که برخی وقتی می‌بینند مردم بصیرت به خرج دادند و آمدند، دوباره فکر کنند که داستان تمام است و بگویند: الحمد لله مردم به میدان آمدند و به دهان آمریکا زدند و خیالشان دوباره راحت شود. این، علاجِ کوتاه‌مدت است. در ادامه نیز بگوییم الحمد لله مدیران نظام هم موفق عمل کردند. البته به نظر من طرف مقابل، رفتار خود را ادامه‌دار پیگیری خواهد کرد ولی به‌هرحال [این تظاهرات و حضور مردم،] آبی بر این آتش شد و فی‌الجمله قضیه را تسکین داد. اما آیا این تظاهرات‌ها و حضور مردم، مشکلات اقتصادیِ مردم را هم حل کرده است؟ پُرواضح است که خروجی این تظاهرات‌ها، حل مشکلات اقتصادی مردم نبوده است.

من یک داستان تلخ عرض کنم؛ ما خودمان به‌صورت میدانی در بعضی از شهرها که مردم تجمع می‌کردند، بودیم و از بقیهٔ دوستان هم مشورت می‌گرفتیم و خبر می‌گرفتیم که در شهرها چه خبر است. یکی از شعارهای مردم، حل مسائل اقتصادی بود. من اخبار صداوسیمای خودمان را بررسی می‌کردم و با تعجب کامل می‌دیدم فقط یک بخشی از شعارها که به «مرگ بر فتنه‌گر» و «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر ضد ولایت‌فقیه» اختصاص داشت پوشش پیدا می‌کند! این بخش از اعتراض‌های اقتصادی مردم، حتی در خبر هم منعکس نشد یا اگر منعکس شد، بسیار کم منعکس شد؛ درحالی‌که هر دوتای این‌ها، شعارها و ایده‌های مردم بودند.

می‌دانید چرا این اتفاقات افتاد؟ چون آقایان می‌خواهند قضیه را آرام کنند و همان محاسبات قبلی را جلو ببرند. لذا ما باید به‌عنوان حوزه به وسط می‌آمدیم و الآن هم دیر نشده است. باید لایه‌های دیگر این داستان را مدیریت کرد. به قول فِرنگی‌ها، این یک بحث آکادمیک است که احتیاج دارد به اینکه ما همهٔ لایه‌های یک پدیده را بحث کنیم. غیر از این کاری که صورت گرفت و به اصطلاح در دهان دشمن زده شد و امید دشمن ناامید شد و منجر شد به اینکه قاعده نفی سبیل فی‌الجمله مستحکم شود؛ [باید کارهای دیگری نیز انجام دهیم.] البته تأکید می‌کنم که خود این قضیه، بحث پُردامنه‌ای است که مثلاً طراحی دشمن برای نفوذ به کشور، به خاطر این مشکلات اقتصادی، چندلایه بوده است و چه کسانی دستشان در کار بوده است؟ اینجاها هم بحث‌های خوبی هست ولی فکر می‌کنم دیگران راجع به این موضوع در روزهای آینده زیاد صحبت کنند؛ حتماً تحلیل‌گران و آن‌هایی که اهل اطلاع هستند، به مردم اطلاع خواهند داد که در بخش نفی سبیل یا به‌اصطلاح بخشِ «نفوذ دشمن»، قرار بوده چه اتفاقاتی بیافتد و چطوری جلوی آن گرفته شد. این‌ها زیاد بحث می‌شود.

من می‌خواهم در این وقت محدود به حیثِ دیگر این داستان فتنهٔ اقتصادی اخیر اشاره کنم. آن حیث هم همین بحثی بود که مطرح کردم؛ یعنی می‌خواهم یک بخشی از محاسبات غلطی که الآن در کشور ما در جریان است و منشأ استضعاف و محرومیت هست را محضر شما بشکافم تا عرایض برادر کوچکتان در این عرضی که به خدمتتان گفتم –مبنی بر اینکه محاسبات توسعهٔ غربی دارد نارضایتی ایجاد می‌کند- عینی شود. ما اصطلاحاً یک شعار و ایده‌ای داریم که می‌گوییم «توسعه محرومیت‌زاست». می‌خواهم بخشی از این محرومیت‌زاییِ توسعهٔ غربی را در این جلسه بشکافم. البته دوست می‌داشتم جلسات دیگری هم باشد تا پیشنهادات الگوی پیشرفت اسلامی را هم مطرح کنم ولی فی‌الجمله به همین بخش اکتفا می‌کنم که وقت جلسه رعایت شده باشد.

من بحثم را از بخشی از تعاریف بودجهٔ سال 1397 شروع می‌کنم. خب، سازمان برنامه‌وبودجه اعلام کرده که قرار است با این لایحه بودجه یک‌میلیون و سی‌وسه‌هزار شغل ایجاد شود و گفته می‌شود که این یک‌میلیون و سی‌وسه هزار شغل، در واقع یکی از نمودها و نشانه‌های توجهِ بودجهٔ سال 1397 به مردمِ مستضعف است. این خلاصهٔ بحثی است که این روزها، سخنگویان بودجهٔ سال 97 مطرح می‌کنند.

ما در حوزه می‌توانیم به سبک سابقمان حرکت کنیم، حزب‌اللهی‌ها و نخبگان سراسر کشور می‌توانند به سبک و سابق عمل کنند. سبک سابق چیست؟ من اسم نمی‌آورم که بعضی‌ها ناراحت نشوند. وقتی ما می‌گفتیم بیاییم این تعاریف را دقیق بررسی کنیم، آقایان می‌گفتند: این‌ها یک بحث‌های آکادمیکِ حوزهٔ برنامه‌ریزی هست و مسائل مهم‌تر از این‌ها وجود دارد. این کسانی که این حرف را زدند کسانی بودند که خوب بودند. بقیه که ما را نصیحت می‌کردند که درستان را بخوانید و به این بحث‌ها نپردازید؛ زیرا مباحث مهم‌تری هم در حوزهٔ علمیه وجود دارد!

حال من به‌عنوان نمونه این تعاریف و محاسبات غلط را می‌شکافم تا واضح شود که کجاها غفلت می‌کنیم و بعد بر اساس این غفلت‌ها فتنه به وجود می‌آید. من تأکید می‌کنم که این مواردی که عرض می‌کنم، موارد محدودی است و بنده بدون اینکه بخواهم رجوع خاصی بکنم اگر 100 جلسه نیز برگزار می‌شد، به‌اندازهٔ 100 جلسه مواردی را می‌شمردم و نشان می‌دادم که توسعه چطوری محرومیت ایجاد می‌کند و ثمرات آن امضایی که ما دائماً بر مسائل توسعه می‌زنیم را واضح‌تر و شفاف‌تر برای آقایان بحث می‌کردم.

به اصل مثالم بازگردم؛ قرار است إن‌شاء الله یک‌میلیون و سی‌وسه هزار شغل ایجاد شود. پس ما دیگر نگران نباشیم، چون قرار است یک‌میلیون و سی‌وسه هزار شغل ایجاد شود. خب حالا ببینیم این یک‌میلیون و سی‌وسه هزار شغل چطور محرومیت ایجاد می‌کند؟ اولاً از نظر آمارشناسان بین‌المللی (سازمان بین‌المللی کار) بیکار به کسی گفته می‌شود که در هفتهٔ مرجع آمارگیری (یعنی آن هفته‌ای که آمار می‌گیرند) حتی 1 ساعت نتوانسته باشد کار کند! پس اگر محاسبات اشتغال آقایان بر اساس این تعاریف باشد، اولین مسئلهٔ انحرافی واضح می‌شود. آقایان دارند می‌گویند هرکسی در هفته 1 ساعت کار کند، شاغل است! من یک سؤالی می‌پرسم: چند مورد از این یک‌میلیون و سی‌وسه هزار شغل این‌طوری است؟ یعنی چندتای آن‌ها 1 ساعت کار در هفته هستند؟

یک بخش از گفتگوها با وزارت کار، در اینجا متمرکز است که چرا تعریف بومی از کار را ارائه نمی‌دهید و به همین تعاریف بین‌المللی اکتفا می‌کنید؟ لذا ما اگر بخواهیم بررسی کنیم، ابتدا باید این سؤال را بپرسیم که چه تعداد از این یک‌میلیون و سی‌وسه هزار شغل، یک‌ساعته است؟ چون از نظر "سازمان بین‌المللی کار" یک ساعت شغل در هفته، کار محسوب می‌شود. حال آیا با یک ساعت شغل در هفته می‌توان معیشت مردم را اداره کرد؟ یعنی اگر این نوع شغل اجرایی شد به این معناست که معیشت مردم بهبود پیدا می‌کند؟ خودِ شما قضاوت کنید. خدمت یکی از نمایندگان بودیم و ایشان از باب مطایبه می‌گفتند: من به مسئولین دولتی گفتم ما در قم حدود 100 هزار شغل ایجاد کردیم. بالاخره آقایانِ علما هفته‌ای یک‌بار به منبر می‌روند -یا کسی از دنیا می‌رود، یا مجلس جشنی هست، یا مجلس عزایی هست- و چون هفته‌ای یک‌بار منبر می‌روند، دولت توانسته در قم حدود 100 هزار شغل ایجاد کند. حالا این یک بحث است.

من یک مقدار نرمش بکنم؛ ممکن است دوستان بگویند شغل‌های یک ساعت در هفته، بخش اندکی از این یک‌میلیون و سی‌وسه هزار شغل است. در این صورت بنده سؤالات بعدی خود را مطرح می‌کنم. در تعاریف بین‌المللی اصطلاحی تحت عنوان "اشتغال ناقص" وجود دارد. می‌گویند برخی از اشتغال‌ها، مصداق اشتغال ناقص هستند. اشتغال‌های ناقص عمدتاً از دو حیث ناقص هستند؛ یا از این حیث که شخص شاغل، پاره‌وقت است و مثلاً سه روز در هفته کار می‌کند و وقتی در هفته مرجع آمارگیری به او رجوع می‌کنید؛ او می‌گوید اگر دو روز دیگر نیز به من کار بدهید من حاضر هستم انجام دهم. اصطلاحاً به این می‌گویند "اشتغال ناقصِ زمانی". یعنی نقص شغل از حیث زمان اشتغال است. در اینجا نیز این سؤال مطرح می‌شود که چند درصد از شغل‌هایی که دولت ایجاد خواهد کرد شامل این تعریف است؟

چرا این سؤال را پرسیدیم؟ چون اگر شما اشتغال ناقصِ زمانی ایجاد کردید، فرد نمی‌تواند معیشت خود را اداره کند. به‌صورت عمومی دیده‌اید که در افواه مردم می‌گویند ما باید دو شغل داشته باشیم و بعضی سه شغل دارند. شما سؤال می‌کنید چه اتفاقی برای فردی که اشتغال ناقص زمانی دارد می‌افتد؟ پاسخ می‌دهم که خانواده او به صورت کلی به چالش کشیده می‌شود. در تهران معروف است که افراد وقتی فرزندانشان خواب هستند از خانه خارج می‌شوند و وقتی فرزندان در خواب هستند به خانه وارد می‌شوند. یعنی نوع اشتغال به شکلی است که خانواده و زندگی را به چالش می‌کشد. پس باید از سازمان برنامه‌وبودجه تقاضای شفاف‌سازی کنیم که چه تعداد از این یک‌میلیون و سی‌وسه هزار شغل، اشتغال ناقص محسوب می‏شود؟

یک تعریف دیگری به نام "اشتغال ناکافی" وجود دارد؛ این تعابیری که به کار می‌برم، کلمات ضالۀ سازمان‌های بین‌المللی هستند و خواهش می‌کنم دقت کنید. اشتغال ناکافی یعنی شغلی که وقتی در هفته مرجع آمارگیری، به صاحب آن شغل رجوع می‌کنید به هر دلیلی به تغییر شغل میل داشته باشد. مثلاً می‌گوید در این شغل از مهارت‌های من به‌صورت کامل استفاده نمی‏شود. تمام هفته را کار می‌کند و اشتغال، از حیث زمانی ناقص نیست؛ ولی از این حیث که صاحب آن شغل میل ندارد در آنجا بماند ناکافی است. حالا این میل نداشتن یا به این دلیل است که به شخصیت او جسارت می‌شود، یا مهارت او در نظر گرفته نمی‌شود و یا موارد دیگری از این‌دست.

خب اگر کسی شغلی منطبق بر این تعریف داشت، معیشت او به چالش کشیده می‌شود. چرا؟ چون در او فرسودگی ایجاد می‌شود. می‌دانید که وقتی شما در محیط کار نتوانستید با کار خود احساسِ علقه کنید، کیفیت کار پایین می‌آید و خود فرد کارگر نیز از حیث روحی و روانی فرسوده می‌شود. پس نمی‌توان گفت که این نوع شغل نیز معیشت فرد را تأمین می‌کند، بلکه معیشت را به چالش می‌کشد.

بگذارید چند مثال بزنم. مثلاً همیشه دولت‌های مدرن در عسلویه و مناطقِ مشابه آن، تعداد زیادی کار ایجاد می‌کنند. منتها کسی که می‌خواهد این شغل‌ها را بپذیرد، باید سه هفته در ماه در عسلویه کار کند و یک هفته باید پیش خانوادۀ خود باشد. مدل‌های شغلی، متفاوت هستند ولی این مدل، جزء مشهورترینِ آن‌هاست. خب بنده یک سؤال ساده می‌پرسم؛ نیاز تربیتی فرزندان این فرد شاغل در این سه هفته چه می‌شود؟ آن‌هم با این‌همه خطراتی که در اطراف ما وجود دارد. محبت، تدبیر و هنرِ پدر باید در خانواده اعمال شود. وقتی پدر نیست، این فرزندان عملاً یتیم هستند. سؤال دیگری می‌پرسم؛ نیازهای عاطفی و جنسیِ همسرِ او در این سه هفته چه می‌شود؟ می‌پرسید چرا فساد زیاد شده است؟ چرا بخشی از زن‌های شوهردار به چالش کشیده می‌شوند؟ ممکن است بخشی از این موضوع، به نوع شغل همسر بازگشت داشته باشد. سؤال دیگری می‌پرسم؛ نیازهای عاطفی و جنسیِ خودِ فرد شاغل در محیط های مشابه عسلویه چه می‌شود؟

به‌نوعی اشتغال ایجاد می‌کنند که اجازه نمی‌دهند مسئولیت‌های خانوادگی فرد توسط او مدیریت شود. شغل ایجاد می‏شود، ولی مدل ایجاد اشتغال به‌گونه‌ای است که مسئولیت خانوادگیِ فرد به چالش کشیده می‌شود و نیازهای روحی، عاطفی و جنسیِ خانواده را به چالش می‌کشد.

داخل پرانتز خودمان را نقد کنم؛ با این توصیفاتی که عرض کردم ما طلبه‌ها سر منبر می‌رویم و می‌گوییم پدران، حواسشان به فرزندانشان باشد. در فلان برنامه تلویزیونی یا فلان منبر مهم راجع به این موضوع صحبت می‌کنیم. این توصیه در چنین نظمِ تولیدی قابلیت پیاده شدن ندارد. دقت کنید که بنده نمی‌گویم توصیه‌ها را نگوییم، بلکه می‌گویم غیر از تبلیغ معارف دین باید به فکر اقامۀ معارف دین باشیم و اقامه نیز زمانی اتفاق می‌افتد که شما نظم اجتماعی را مدیریت کنید. اگر مثلِ این استاد محترم حوزه علمیه قم بگویید اقتصاد عقلایی است؛ خب اقتصاد عقلایی همین چیزی است که الآن توضیح دادم. شما می‌گویید پدر به فرزند خود قرآن یاد بدهد و محبت اهل‌بیت علیهم السلام را به فرزند منتقل کند. خب این پدر اصلاً در خانه حضور ندارد و وقتی حضور نداشت نمی‌تواند به این توصیه‌ها عمل کند و شرایط برای اجرای آن آماده نیست.

مثال دیگری را بزنم؛ الآن به دلیل اینکه نوع ایجاد شغل در حوزه‌های علمیه بحث نمی‌شود و عقلایی تلقی و امضا می‌شود؛ عدد بالایی از مشاغل اداری در تهران است. به علت ازدیاد این نوع از مشاغل، عمدتا خوابگاه افرادی که به این مشاغل توجه کردند در شهرهای اقماری تهران مانند کرج و اسلامشهر و ... است و به‌صورت خوابگاهی زندگی می‌کنند. همین بزرگراه تهران کرج را در نظر بگیرید. به‌صورت میانگین دو ساعت رفت و دو ساعت برگشت است و اگر به ترافیک بخورد چالش قضیه بیشتر خواهد شد. خب کسی که مجبور است دو ساعت را به محل کار برود و دو ساعت نیز بازگردد به لحاظ روحی چه اتفاقی برای او می‌افتد؟ در مورد طراحی پردیسان هم همین مشکل وجود دارد. البته ممکن است بگویید بعداً شریان‌های ارتباطی را وسیع‌تر می‌کنند و حل می‌شود. اما بنده عرض می‌کنم این فقط مشکل ترافیک را حل می‌کند درحالی‌که پیامبر می‏فرماید از سعادت‌های مرد آن است که محل کارش نزدیک خانه‌اش باشد (الکافی، ج 10، ص 363)؛ اتفاقی که الآن دارد می‏افتد این است که سفر به یک حرکت روزانه تبدیل ‌شده است. خب سفر همراه با رنج است و این موضوع انسان‌ها را به لحاظ روحی و روانی فرسوده می‌کند. آن‌وقت شما می‌پرسید چرا طلاق در جامعه زیاد شده است؟ بنده می‌گویم آیا صاحبان این مشاغل وقتی به خانه خود می‌روند می‌توانند به وظایف خودشان عمل کنند؟ مگر نگفتید می‌خواهید مشکلات معیشتی و زندگی را حل کنید؟ خب با این نوع از مشاغل این اتفاق نمی‌افتد.

بنده امروز سه تعریف از تعاریف خودشان را مطرح کردم. یکی تعریف بیکار، یکی تعریف اشتغالِ ناکافی و یکی اشتغال ناقص زمانی. دوباره سؤالم را می‌پرسم؛ از این یک‌میلیون و سی‌وسه هزار شغل، چه مقدارش اشتغال یک‌ساعته است، چه مقدارش اشتغال ناکافی است و چه مقدارش اشتغال ناقص زمانی است؟ آقایان باید این سؤال را پاسخ دهند. حوزه نباید به مسئولی که می‌گوید یک‌میلیون و سی‌وسه هزار شغل ایجاد می‌کند، اعتماد کند. بنده در مورد اشخاص صحبت نمی‌کنم، بلکه می‌گویم این مفهوم و این تحلیل، غلط است. این باید محل بحث و گفتگو شود.

بعدها ما باید برای سازمان برنامه و بودجه ویژگی‌های شغل مطلوب را تعریف کنیم و به سمت تحقق آن برویم. البته خود این موضوع یک بحث پردامنه است. مثلا به نظر ما تا زمانی که الگوهای تولید کشور در دست بخش خصوصی است، این نوع از شغل‌های مطلوب ایجاد نخواهد شد. شغل‌های مطلوب یعنی شغل‌هایی که مثلا با ویژگی‌های انسانی و عاطفی و خانوادگی همراه است. می‌دانید که بخش خصوصی همان خان‌های قدیم هستند و فقط اسمشان عوض ‌شده است. در زمان خان‌ها، زندگی مردم اداره می‌شد؛ اما سهم خان‌ها محفوظ بود. اگر کسی کشاورزی داشت گرسنه نمی‌ماند؛ ولی باید از عواید کشاورزی سهم خان را می‌داد. اگر خان بهره‌مند می‌شد، دیگران هم در حاشیه این مدل زندگی چیزی گیرشان می‌آمد. بخش خصوصی هم همین است. اگر سودِ سرمایه‌دار رعایت شود، مابقی افراد نیز چیزی گیرشان می‌آید؛ منتها یک تفاوتی کرده است و قبلاً یک خان داشتیم ولی الآن خان‌ها تخصصی هستند، خانِ آب و برق و تلفن و ... داریم.

این موضوع را که عرض می‌کنم در مورد نطق رئیس‌جمهور است که یادداشتی هم بلافاصله نوشتم؛ ایشان در سازمان ملل صراحتاً گفتند ما به بهبود حکمرانی بخش خصوصی متعهدیم؛ اگر این تعاریف بخواهد مبنا قرار بگیرد، شک نکنید تا دو دهه آینده یک وال‌استریت ایرانی شکل خواهد گرفت. ما به بهبود حکمرانی بخش خصوصی متعهدیم دقیقاً یعنی چه؟ یک دنیا حرف پشت این عبارت هست که ما در ذیل نظریه حکمروایی خوب این نقدها را مطرح کرده‌ایم.

ما می‌توانیم این تعاریف را بپذیریم و بگوییم بخش خصوصی مملکت را اداره کند؛ ولی بنده به صراحت می‌گویم که اگر بخش خصوصی حاکم شد در ایران هم وال‌استریت تشکیل می‌شود و روزی می‌رسد که فاصله فقیر و غنی در ایران مانند آمریکا خواهد شد و ایده‌های خوب انقلاب اسلامی در حد حرف باقی می‌ماند. با هر مدل تولیدی که نمی‌توان  اشتغال عادلانه را محقق نمود.

سیاست‌های پولی و مالی هم به شکل دیگری در حال ضربه زدن است، مسئله تورم به شکل دیگری در حال ضربه زدن است. همه این موارد را باید بحث کنیم. مثلاً برای سال 96 بانک مرکزی دو صفحه سیاست‌های پولی و مالی اعلام کرده است؛ ما این دو صفحه را بررسی نمی‌کنیم که ببینیم چه آثاری بر آن مترتب است و می‌گوییم یک بحث عقلایی است. خب نتیجه همینی می‌شود که اتفاق افتاده است. من فقط تعریف اشتغال را بحث کردم و بقیه نیز همین‌طور هستند. می‌پرسید چرا مردم ناراضی‌اند؟ چون این مفاهیم پایه اداره کشور است. رهبری انقلاب می‌فرمایند ما در مرحله دولت اسلامی هستیم. این یعنی ما برنامه‌ریزیِ اسلامی نداریم؛ مادامی که برنامه‌ریزی اسلامی نداریم همین نوع از برنامه‌ریزی را ملاک قرار می‌دهیم و نتیجه‌اش می‌شود استضعاف و محرومیت؛ ما باید هر سه اقدام را در دستور کار قرار دهیم؛ هم اقدام کوتاه‌مدت، هم اقدام میان‌مدت و هم اقدام بلندمدت.

این بحث‌هایی که بنده گفتم میان‌مدت است و آقایان حالا حالاها زیر بار نمی‌روند. هنوز هم بر سر داستان تراریخته‌ها، آقایان پیغام می‌فرستند که بگذارید این موضوعات را دانشمندان بیوتکنولوژی پیش ببرند؛ اخیراً در جلسه کاشان در مورد تراریخته‌ها جلسه داشتیم که دو روز بعد معاون وزیر بهداشت به کاشان آمد و برای من واقعاً عجیب بود. ایشان فرمودند که وزارت بهداشت سلامت تراریخته‌ها را تضمین می‌کند. در اوایل این آشوب‌های اخیر دوباره برادر عزیزمان آقای قاضی‌زاده فرمودند که بگذارید کنشگران بیوتکنولوژی این مسئله را بررسی کنند. این قاعده مشمول این حرف‌هایی است که عرض کردم.

ما به تعاریف حوزه کارشناسی اعتماد نداریم. دعوا هم نداریم، بلکه سؤال می‌پرسیم. گذشت زمانی که بیایید در حوزه علمیه قم و بگویید این موضوع علمی است و ما از شما قبول کنیم؛ خیر، سؤال می‌پرسیم و اگر می‌توانید پاسخ دهید. بنده تعاریف اشتغال را خدمت شما گفتم. من از مرکز آمار سؤال می‌پرسم که آیا درست است که ما شغل را بدون مسئولیت‌ها خانوادگی و نیازهای روحی فرد در نظر بگیریم؟ آیا این موضوع شبیه برده‌داری‌های سابق نیست؟ برخی از کارشناسان گفته‌اند که اقتصادِ سرمایه‌داری برده‌داریِ نوین است. معیشت و زندگی و فرزند و همسر فرد را به چالش می‌کشید. این تعاریف را مبنا قرار می‌دهید و زندگی طرف را از دستش خارج می‌کنید. در مورد مدیریت شهری و تغییر اقلیم و آب و ... هم همینطور است. در حوزه‌های مختلف تعاریف کارشناسی پایه قرار می‌گیرد و آقایان مدام می‌گویند عقلایی است. ما حداقل از حیث موضوع‌شناسی باید روی این موضوعات بحث کنیم و گفتگو کنیم و ببینیم واقعاً این تعاریف معیشت مردم را به چالش می‌کشد یا نه. اگر وقت می‌شد روی تعاریف بودجه بحث می‌کردم و می‌گفتم منابع درآمدی و هزینه‌ای و مدل بودجه‌ریزی مبتنی بر عملکرد چه مشکلاتی دارد. اگر این گفتگوها شروع شود، اداره جامعه دقیق‌تر خواهد شد.

جمله آخرم این است که ریشۀ فتنه اخیر به محاسبات غلط بازمی‌گردد. بنده در این مسجد محترم عرض می‌کنم وقتی آقای جهانگیری می‌فرمایند همه شاخص‌های اقتصادی، بهبود را نمایش می‌دهند؛ بنده اجمالاً موافقم که بخش قابل‌توجهی از شاخص‌های اقتصادی، بهبود را نشان می‌دهند؛ اما لزوماً بین بهبود شاخص‌های اقتصادی و معیشت مردم رابطه‌ای برقرار نیست. الآن آمریکا بالاترین رشد اقتصادی و GDP را نشان می‌دهد؛ اما در همین کشور 50 میلیون گرسنه وجود دارد. این‌گونه نیست که بگویید اگر رشد اقتصادی 8 درصدی ایجاد کنیم؛ محرومیت برطرف می‌شود. اینگونه نیست که ایجاد یک‌میلیون و سی‌وسه هزار شغل یا تورم تک‌رقمی وضع معیشت مردم را بهبود می‌دهد. این تحلیل‌ها غلط است و باید محل بحث قرار گیرد. درست مانند تحلیل برجام که می‌گفتند رابطه با آمریکا مشکلات اقتصادی را برطرف خواهد کرد. به نظر بنده تعریف اشتغال هم مانند همین تحلیل خواهد بود. ما با فتنه مفاهیمِ غلط روبرو هستیم، با فتنه تحلیل‌های غیرواقعی روبرو هستیم. حوزه یا می‌تواند در روبنا موضوع را مدیریت کند یا می‌تواند مدیریتِ روبنا را کارِ کوتاه‌مدت خود قرار دهد و در میان‌مدت مفاهیم توسعه غربی را بحث کند و این گفتگوها اگر عمومی شود، داستان الگوی پیشرفت اسلامی در کشور ادامه‌دار خواهد شد. این فهم بنده نسبت به فتنه اخیر بود.

البته من یک محور را بحث کردم، اما از نگاه الگوی پیشرفت اسلامی باید چندین محور را باهم بحث کنیم. اما حس کردم که این محور در آینده مورد غفلت واقع خواهد شد و آقایان دولتی‌ها با یک دفترچۀ آماری می‌گویند همه‌چیز در حال بهبود است. برای جلوگیری از این خطر، این محور را اولویت دادم.

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha