خبرگزاری حوزه، چندی پیش در یکی از شبکههای اجتماعی حوزوی یادداشتی با عنوان «سراب» منتشر شد که در آن نویسنده، برخی آثار برگزیده در نوزدهمین همایش کتاب سال حوزه را نقد کرده است. در بخشی از این یادداشت آمده است: «حس من پس از اعلام آثار برگزیدگان همانند تشنهای بود که به خیال آب، دوان دوان میدود؛ اما به سرابی بیش نمیرسد… عناوین و موضوعات برخی از آثار برگزیده کافی بود نشان دهد حوزه در این یک سال چقدر ضعیف عمل کرده است که قرار است این آثار بهعنوان اثر برگزیده او انتخاب گردند».
حجتالاسلام والمسلمین احمدرضا یزدانی مقدم، دکترای علوم سیاسی و عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم و اندیشهی سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، در مطلب پیش رو، ضمن نقد یادداشت مذکور، به معرفی اجمالی آخرین اثر خود با عنوان «جایگاه وحی در فلسفه سیاسی» پرداخته است؛کتابی که یکی از آثار برگزیده نوزدهمین همایش کتاب سال حوزه شد. نویسندهی یادداشت «سراب» دربارهی این اثر نوشته بود: «در کتاب "جایگاه وحی در فلسفه سیاسی" نیز سعی شده است این موضوع از منظر ابن سینا، شیخ اشراق، خواجه نصیرالدین طوسی و صدرالمتالهین مورد بررسی قرار گیرد؛ بنابراین مؤلف این کتاب هم بنایی بر طرح و سخنی جدید نداشته است».
حدود هزار اثر، اعم از کتاب و رساله، در یک سال به همایش کتاب سال حوزه ارائه شد. این امر نشاندهنده حیات، سرزندگی و پویایی حوزه علمیه و طلاب است و نشان میدهد که حوزه علمیه، زنده و به روز است و طلاب مایه امید هستند. در میان آثار ارائهشده به همایش ـ چه آنهایی که حائز رتبه شدند و چه آنها که رتبه نیاوردند ـ آثار برجستهای قابل ملاحظه است که مایه افتخار و مباهات برای هر مرکز و مؤسسهای است که آنها را تولید کرده است. ملاحظه فهرست آثار و فهرست پدیدآورندگان آثار نشان میدهد که دوستان همایش کتاب سال حوزه تلاش کردهاند که بر پایه معیارهای علمی و دانشی عمل کنند؛ چنان که در گذشته نیز چنین بوده است. این موضوع هم یک امتیاز اخلاقی برای صاحبنامانی است که نامشان در فهرست آثار قابل مشاهده است و حائز رتبه نشدهاند و هم یک امتیاز و پیروزی اخلاقی و علمی برای کتاب سال حوزه است که از افتادن در ورطه مسائل غیر علمی اجتناب کرده است.
حجتالاسلام یزدانی مقدم
حال چرا آب را سراب جلوه دهیم؟ چرا جنبههای مثبت و امیدوارکننده علم و دانش و حوزه و طلاب را نبینیم؟ چرا اگر کار خوبی صورت گرفت از آن تقدیر و تجلیل نکنیم؟ چرا از قدر علم و دانش و فکر و نظر بکاهیم؟ مگر مولای ما نفرمود: «العلم امام العمل» (علم پیشوای عمل است)؟ مگر مولا نفرمود: «ما من حرکة الا و انت محتاج فیها الی معرفة» (هیچ حرکتی نیست مگر اینکه برای آن نیازمند دانش و معرفت هستی)؟ مگر امامان معصوم نفرمودند که: «من عمل بغیر علم کان ما یفسده اکثر مما یصلحه» (کسی که بدون علم عمل کند، فساد او از اصلاح او بیشتر خواهد بود)؟ چرا اهمیت دانش و نظر را نادیده بگیریم؟ مگر ما در همین زمان خودمان ندیدیم که چگونه یک نظر فقهی و فتوایی بنیان یک نظام سیاسی شد؟ چرا فکر میکنیم بدون فکر و اندیشه و نظر میتوان کار کرد؟
فلسفه سیاسی
فلسفه سیاسی یک دانش تحلیلی و انتقادی است. ناآشنایان با فلسفه سیاسی گاه گمان میکنند که فیلسوفان سیاسی و فلسفه سیاسینویسان از سر بیکاری و کنجکاوی صرف، به مباحث و نظریات گذشتگان میپردازند. اینان فکر میکنند این پژوهشگران افکار و اندیشهها و اندیشمندان سالیان گذشته را ـ که ارتباطی هم با امروز ندارند و به کار امروز نمی آیند ـ نبش قبر میکنند. حتی گاه از این دست مباحث نظری بهعنوان مباحث نظری و بنیادی یاد میکنند و منظورشان «غیر عملی» و «غیر قابل استفاده» بودن دانشهای نظری است. اینان باید بیاندیشند که اگر اندیشه و نظر کنار گذاشته شود، مشکلات عملی بر چه پایهای بررسی، تحلیل و مدیریت خواهند شد؟
یک پژوهشگر فلسفه سیاسی برای پاسخ به نیازهای امروز است که به سراغ افلاطون و ارسطو و فارابی و ابن سینا می رود و از دستاوردهای فکر و نظر و اندیشه آنها بهعنوان بنیان و ابزار و مصالح برای چارهجویی و پاسخگویی به مسائل و مشکلات زمان خود استفاده میکند. نمونههای راولز و هابرماس و جماعتگرایان پیش چشم همهی ماست و میبینیم که اینان چگونه برای پاسخگویی به مشکلات نظری و عملی مبتلابه خود از ارسطو و کانت و هگل و هابز و… استفاده میکنند.
آگاهان و آشنایان با فلسفه سیاسی میدانند که تفلسف سیاسی و فلسفه سیاسینویسی و فلسفه سیاسیپردازی و ارجاع به اندیشهها و نظریههای اندیشمندان بزرگ، در واقع بازخوانیِ حال در آینه افکار و اندیشههای آنان و چارهجویی برای مشکلات امروز و استفاده از دانش و تفلسف و دستاوردهای نظری گذشتگان برای حل معضلات کنونی است. یک پژوهشگر فلسفه سیاسی برای پاسخ به نیازهای امروز است که به سراغ افلاطون و ارسطو و فارابی و ابن سینا می رود و از دستاوردهای فکر و نظر و اندیشه آنها بهعنوان بنیان و ابزار و مصالح برای چارهجویی و پاسخگویی به مسائل و مشکلات زمان خود استفاده میکند. نمونههای راولز و هابرماس و جماعتگرایان پیش چشم همهی ماست و میبینیم که اینان چگونه برای پاسخگویی به مشکلات نظری و عملی مبتلابه خود از ارسطو و کانت و هگل و هابز و… استفاده میکنند.
حال اگر ما خواهان علوم انسانی اسلامی هستیم، از کجا میخواهیم شروع کنیم؟ آیا میخواهیم از نقطه صفر یا ماقبل آن شروع کنیم؟ یا میخواهیم بر پایه دستاوردهای اندیشمندان بزرگ، دانش و اندیشه بشری را جلوتر برده و بر سرمایه دانش انسانی بیفزاییم؟
کتاب «جایگاه وحی در فلسفه سیاسی»
در این اثر، از جمله به این پرسشها پرداخته شده است:
فلسفه سیاسی چیست؟
وحی از دیدگاه فلسفه سیاسی چیست؟
چرا فلسفه سیاسی به وحی میپردازد؟
وحی چه جایگاهی در فلسفه سیاسی دارد؟
تبیین و تحلیل فلسفه سیاسی از وحی چیست؟
مناسبات فلسفه سیاسی با وحی چیست؟
فلسفه سیاسی با چه ابزارهای مفهومی و مبانی نظریای وحی را تحلیل میکند؟
آیا در فلسفه سیاسی تنها یک نظریه درباره وحی وجود دارد و یا نظریههای متعدد و گوناگون؟
در صورت دوم آیا این نظریهها قابل تجمیع و ارجاع به نظریه واحد و جامع هستند یا نه؟
آیا نظریه یا نظریههای یادشده در فلسفه سیاسی ثابت و منجمد بوده یا از یک حرکت استکمالی برخوردار بودهاند؟
چگونه حکومت، قانون، اجتماع و سیاست با موضوع وحی ارتباط پیدا میکنند؟
نوآوریهای کتاب «جایگاه وحی در فلسفه سیاسی»
کتاب «جایگاه وحی در فلسفه سیاسی» از اندیشه و نظر بزرگان فلسفه و فلسفه سیاسی و از دانشمندان و مفسران گذشته تا حال فلسفه و فلسفه سیاسی بسیار استفاده کرده است و بر پایه همین تتلمذ و بهرهگیری، تفسیر جدیدی نیز ارائه کرده و نوآوریهایی هم داشته است. تا آنجایی که اطلاع دارم در این اثر برای اولین بار:
۱. برای ترتیب آثار فارابی در فلسفه سیاسی، دیدگاه جدیدی ارائه شده است.
۲. به دیدگاه و تحلیل فیلسوفان مسلمان درباره فلسفه سیاسی پرداخته شده است.
۳. نشان داده شده است که چگونه وحی در قلب مباحث فلسفه سیاسی در تمدن اسلامی قرار دارد و چگونه موضوعات و مباحث دیگر مقدمه آن و یا مترتّب بر آن هستند.
۴. نشان داده شده است که فارابی و ابن سینا در آثار خود دیدگاههای متفاوتی درباره وحی و پیامبر ارائه کردهاند.
همین که طلبهای از حوزه علمیه، آثار بزرگان فلسفه سیاسی را در ارتباط با موضوع وحی بازخوانی میکند و در این بازخوانی، تفسیر جدیدی از فلسفه سیاسی اسلامی و متون و آثار مربوطه ارائه میکند و بدون چالشیکردن و نام بردن، تحلیلهای رایج درباره فلسفه سیاسی اسلامی را نقد میکند و نادرستی آنها را نشان میدهد و بر زنده و عملیبودن فلسفه سیاسی اسلامی تأکید میکند و نشان میدهد که بزرگان فلسفه سیاسی چگونه به واقعیتهای انسانی اجتماعی سیاسی توجه داشته و چه راهحلهایی برای مشکلات اجتماعی سیاسی عرضه داشتهاند، دستاورد اندکی است؟
۵. تلاش شده است که دیدگاههای متفاوت یادشده به یک نظریه جامع ارجاع شوند.
۶. نشان داده شده است که چگونه تحلیل وحی در اندیشه و آثار این فیلسوفان یک روند تکاملی را طی کرده است و چگونه فیلسوفان متأخر وامدار فیلسوفان متقدّم هستند و به پیوستگی اندیشه توجه شده است.
۷. به مناسبات موضوع وحی و پیامبری با حکومت و قانون و اجتماع و سیاست توجه شده است.
۸. نشان داده شده است که فیلسوفی مانند فارابی به وظایف حکومت مستقل از شخص حاکم پرداخته است.
۹. مفهوم تعقّل که میتوان از آن با عنوان «چگونگی متحقق ساختن آرمانهای نظری در شرایط متحول انسانی، اجتماعی، فرهنگی، تمدنی و …» نام برد، پردازش شده است.
۱۰. به رابطه عقل و وحی، دین و فلسفه، دین و فلسفه سیاسی، دین و سیاست، دین و قانونگذاری پرداخته شده است.
۱۱. به چگونگی تفسیر متن وحیانی بر پایه نظریههای وحی اشاره شده است.
تأملاتی دربارهی کتاب «جایگاه وحی در فلسفه سیاسی»
آیا ما باید منتظر میماندیم تا دانشمندان غربی به ما بگویند که فارابی، ابن سینا، شیخ اشراق، نصیرالدین طوسی و صدرالمتألهین چه گفتهاند؟ آیا ما باید منتظر میماندیم تا دانشمندان غربی به ما بگویند «وحی» چیست؟ آیا ما باید منتظر میماندیم تا دانشمندان غربی به ما بگویند چگونه و با چه ابزارهای مفهومی و امکانات نظریای میتوان وحی را تحلیل کرد؟ آیا ما باید منتظر میماندیم تا دانشمندان غربی به ما بگویند نظریهپردازی درباره وحی چه ارتباطی به مسائل واقعی انسانی، اجتماعی و سیاسی دارد؟
همین که طلبهای از حوزه علمیه، آثار بزرگان فلسفه سیاسی را در ارتباط با موضوع وحی بازخوانی میکند و در این بازخوانی، تفسیر جدیدی از فلسفه سیاسی اسلامی و متون و آثار مربوطه ارائه میکند و بدون چالشیکردن و نام بردن، تحلیلهای رایج درباره فلسفه سیاسی اسلامی را نقد میکند و نادرستی آنها را نشان میدهد و بر زنده و عملیبودن فلسفه سیاسی اسلامی تأکید میکند و نشان میدهد که بزرگان فلسفه سیاسی چگونه به واقعیتهای انسانی اجتماعی سیاسی توجه داشته و چه راهحلهایی برای مشکلات اجتماعی سیاسی عرضه داشتهاند، دستاورد اندکی است؟ آیا اینکه با ارجاع به متون اصلی فلسفه سیاسی، مبانی نظری و ابزارهای مفهومی لازم برای بررسی ادبیات رایج درباره وحی و تفسیر متن وحیانی ارائه شود، قابل توجه نیست؟ آیا اینکه در ضمن عرضه مطالب مغفول بزرگان فلسفه سیاسی، درباره موضوع مورد بحث، در موارد لزوم دیدگاههای آنان نقد شود، از رویکرد انتقادی و استقلال رأی و نظر خبر نمیدهد؟