چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۱:۲۱
حرفِ حسابِ ابراهیم حاتمی کیا چه بود؟/  سینمایی که  تاب  رشادت ها و غیرت را ندارد

حوزه/ هستند کسانی که چون کبک سر زیر برف کرده اند و سخنان حاتمی کیا را غم نان و شهرت می دانند!! و نمی فهمند که او به اندازه عمرشان روی سن جشنواره رفت و آمد داشته و حرفش چیز دیگری است، و دریغا که بفهمند او چه می گوید.

خبرگزاری «حوزه» - تهران/ انقلاب که شد، تصور بر این بود که همه چیز تمام شده و می‌شود نفس راحتی کشد، اما پیر جماران حرف دیگری داشت، می گفت: «ما از شر رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم لکن از شر تربیت یافتگان غرب و شرق به این زودی‌ها نجات نخواهیم یافت»(1) و این حرف چقدر این روزها برای خودش مصداق پیدا کرده، چه در عرصه سیاست و چه در ساحت هنر و چه در سینما و تلویزیون.

امروز همان‌هایی که هنر را فقط برای هنر می دانستند نیز اعتراف کرده‌اند که هنر تنها برای هنر نیست و اگر محتوای یک فیلم آزارمان دهد باید کنار گذاشته شود، علی الخصوص اگر غیرت باشد (2)، این ها همان هایی هستند که ادعاها داشته اند و می بالیدند که در طیاره پاریس تهران همراه امام بوده اند و با امام در نوفل لوشاتا مصاحبه کرده‌اند، همین ها که ادعا دارند از پشت کوه های مدرنیته آمده‌اند، در کارهایی که می‌سازند، تیغشان را بر نمادهای مذهبی از مسجد گرفته تا چادر می کشند، خنجری که جاهلانه می خواهد سنت را سر ببرد.

حاتمی‌کیا سال ها بود که فریاد می کشید، بر سر همین جماعت، کسانی که هنوز به ماهیت رسانه‌ای هنر پی نبرده اند و نخواهند برد، ماهیتی که غرب به عنوان مخترع سینما آن را بارها فریاد زده و خودِ او بوده که همواره با فیلم‌های عریض و طویلش و به اصطلاح سینماییون BiG Production، جامعه اش را به استقبال جنگ های بسیار برده، اتفاقی که تاریخ سینما در جنگ های جهانی اول و دوم شهادت می دهد.

سینماگرانِ زنجیر شده در حلبی‌های جشنواره‌های فلان و بهمان غربی اما سر خود را چون کبک زیر برف فرو برده و نمی‌خواهند بفهمند که سینما الگوساز است، سینما سبک زندگی می دهد و اگر فریادهای امسال حاتمی کیا نبود همچنان در پستوهای اتاق های فیلمسازی شان به دنبال نمایش خیانت و سیاهی و پلشتی بودند و به راستی گفته اند که هنرمند آیینه درونیات خودش است.

هنوز هم هستند کسانی که چون کبک سر زیر برف کرده اند و سخنان ابراهیم حاتمی کیا را غم نان و شهرت می دانند!! و نمی فهمند که او به اندازه عمرشان روی سن جشنواره رفت و آمد داشته و حرفش چیز دیگری است، و دریغا که بفهمند او چه می گوید.

فقط از مظلومیت این کشور همین بس که اگر نبود شرافت و مردانگی کسی مثل حاتمی کیا بعد از گذشت حدود 7 سال از حضور ایران در سوریه و عراق فیلمی با موضوع شهدای مدافع حرم ساخته نمی شد، و آن منتقد چه زیبا گفت کمدی، واقعا کمدی است، چرا که اگر فیلمسازان تربیت شده جشنواره های غربی سرشان را از پنجره خانه شان بیرون می کردند، رایحه خوش شهادت که این سال ها هر از گاهی در شهر و روستایی می‌پیچید به مشامشان می خورد.

و چه زیبا مولوی قصه آن دباغ که در بازار عطاران از بوی عطر و مشک بیهوش و رنجور شد را در قالب یک شعر سرود، (3) شعری که این روزها بسیار به دردِ سینمای ایران می‌خورد، سینمایی که مشامش تاب زیبایی ها و رشادت ها و غیرت را نمی‌آورد و بی‌هوش می‌شود آن هنگام که ببیند آرمان های و ارزش های واقعی جامعه خود را بر روی پرده سینما.

1. صحیفه نور جلد 9 صفحه 186

2. صحبت های رسول صدرعاملی برنامه هفت 22/11/96

3. مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بخش یازدهم

محمدرضا پورصفار

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha