جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ |۲۰ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 22, 2024
آیت‏ الله علوی بروجردی

حوزه/ دنیای امروز بیشتر از هر زمان دیگر به این ارزش‌ها و معیارها نیاز دارد. امروز ما در سیاست به اخلاق نیاز داریم، اخلاقی که در سیاست امروز دنیا گم شده و فقط بر اساس منافع کشورها اقدام می‌کنند، ولو حقوق ضعفا را در دنیا نادیده بگیرند و پایمال کنند.

به گزارش خبرگزاری«حوزه» آیت الله علوی بروجردی از اساتید حوزه علمیه در  دیدار جمعی از دانشجویان و پژوهشگران کشورهای اتریش، استرالیا، ژاپن، نیجریه و آمریکا که در قم برگزار شد، به وجود ادیان مختلف و ویژگی های امام معصوم(ع)  اشاره کرد و گفت: در دنیا، ادیان مختلفی داریم که یکی از آنان اسلام است. اسلام از ادیان ابراهیمی است و اساس ادیان ابراهیمی این است که پیامبری از جانب خدا برای ارشاد و هدایت مردم مبعوث می‌شود.

ابراهیم(ع) از طرف خدا مبعوث شد تا فرهنگ مردم، بت‌پرستی و امثال این‌ها را تغییر بدهد و ارشادشان کند. سپس موسی پیغمبر شد و بعد از او عیسی و سرانجام نوبت به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم رسید.از خصوصیات مذهب شیعه این است که غیر از رسالت و پیامبری که از طرف خداوند برای ارشاد مردم مبعوث شده، بعد از این پیغمبر ارتباط خداوند با مردم قطع نمی‌شود، بلکه به‌وسیلۀ امام ادامه پیدا می‌کند و تشخیص اینکه چه کسی این امامت را بر عهده دارد، از نظر ما شیعیان، بر عهدۀ آن پیامبر است. یعنی همان‌طور که پیامبری از جانب خداوند باید معین و مشخص شود، امامت هم باید از ناحیۀ خداوند مشخص شود و پیغمبر است که به مردم خبر می‌دهد که چه کسی بعد از من باید امام باشد و این ارتباط بین خدا و مردم را حفظ کند.

ویژگی‌های امام

عدالت

از نظر ما امام باید از همۀ مردمی که به پیغمبر ایمان آورده‌اند، به تعالیم اسلام داناتر باشد و کاملاً به قرآن مسلط باشد. به‌علاوه، از نظر شیعه امام باید صفتی داشته باشد و آن عدالت است.

عدالت را این‌گونه معنا می‌کنیم که کسی باشد که مرتکب گناه نشود، کاری را برای خودش انجام ندهد، کاری که انجام می‌دهد در مسیر رسالتش انجام بدهد، خودخواهی نداشته باشد، براساس گرایش‌های شخصی عمل نکند. از نظر مذهب شیعه امام باید هم عالم باشد و هم عادل.

عصمت ذاتی امام است و داستان دیگری دارد. اما این صفت عدالت را فقط در امام نمی‌بینیم، بلکه همۀ کسانی که با حقوق مردم سروکار دارند باید واجد صفت عدالت باشند، مثل قاضی و حاکم. این‌ها هم باید عادل باشند و کسی که عادل است از همۀ گناهان و آنچه خداوند نهی کرده، از جمله ظلم به دیگران، باید اجتناب کند و آن وظایفی که خداوند بر عهدۀ انسان‌ها گذاشته که انجام بدهند، آن‌ها را انجام بدهد و مقید باشد.

پس شاخصۀ اول در شیعه همین معناست که ارتباط بعد از پیغمبر بین مردم و خدا به‌وسیلۀ امام است و امام هم باید چنین اوصافی داشته باشد.

ظالم‌نبودن

شاخصۀ دومی که شیعه در مقام شناخت امام دارد این است که کسی که می‌خواهد به مردم حکومت کند، حتماً باید ظالم نباشد. یعنی اطاعت از ظالم در شیعه یک عمل گناه محسوب می‌شود. کسی حق ندارد از انسان ظالم حمایت و اطاعت کند و لذا امام هم که مردم باید از او حرف‌شنوی داشته باشند، اگر ظالم باشد، اطاعتش واجب نیست و اصلاً امامت در او شکل نمی‌گیرد و پیدا نمی‌شود.

رعایت حقوق

 شاخصۀ دیگر عبارت از این است که در تعالیم شیعه حقوقی برای مردم و کلاً همۀ کسانی که در ادارۀ اجتماع دخیل هستند مشخص شده است. از جمله خود مردم حقوقی بر آن‌ها مشخص شده که ملزم‌اند آن را رعایت کنند.

این حقوق مختلف است. مثلاً پدر به گردن فرزند حقوق دارد که فرزند باید رعایت کند، پدر هم حقوقی دارد که فرزند باید رعایت کند، در ازدواج زن بر گردن شوهر و شوهر بر گردن زن، همسایه بر گردن همسایه، استاد و شاگرد بر گردن یکدیگر حقوقی دارند که در مذهب شیعه این حقوق مشخص شده است.

از جملۀ این حقوق حقی است که حاکم بر گردن مردم دارد و مردم بر گردن حاکم که این حاکم امام است یا منصوب و گماشتۀ امام. این‌ها به گردن هم حقوق متقابل دارند.

حقی که مردم بر حاکم و بر امام دارند عبارت از این است که این امام و حاکم باید براساس مصالح دنیا و آخرت مردم عمل کند، چون اساس اعتقاد ما، اعتقاد به جهان دیگر و ورای این عالم و آخرت و قیامت است. لذا این حاکم باید طوری مردم را رهبری کند که مصالح دنیا و مصالح آخرت آن‌ها تأمین شود. این حقی است که مردم بر حاکم دارند.

اگر کسی در جامعۀ اسلامی گرسنه بخوابد، حاکم مسئول است؛ اگر کسی از حقوق خودش محروم باشد، حاکم مسئول است؛ اگر کسی مورد ظلم واقع شود، حاکم مسئول است و باید جوابگوی جامعه باشد.

 شما نمونۀ این تعالیم را می‌توانید در نهج البلاغه و در سخنان امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام و در رسالۀ حقوق امام‌سجاد علیه السلام ملاحظه بفرمایید. این مضبوط است و در آنجا دقیق مشخص شده است.

حاکم هم متقابلاً حقوقی بر گردن مردم دارد: اگر دشمنی در مقابل مردم قرار گرفت و حاکم در مقابل او ایستاد، مردم باید از او حمایت کنند؛ مردم از برنامه‌های او باید حمایت بکنند. یک حقی که حاکم بر مردم دارد و در نهج البلاغه و در رسالۀ حقوق امام‌سجادعلیه السلام است عبارت است از«النصیحة لائمة المسلمین»  است، یعنی مردم وظیفه دارند حاکم اسلامی را راهنمایی و ارشاد و نقد کنند و در مقابل حاکم اسلام چرا بگویند و از حاکم اسلامی بابت عملکردش توضیح بخواهند.

ما موارد زیادی به‌عنوان شاهد داریم. حتی زمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که اعتراف کردند که یا رسول‌الله چرا امروز بیت‌المال را تقسیم کردی یا به امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کردند که شما به چه مناسب این بیت‌المال را این‌گونه تقسیم کردی یا این‌گونه مصرف کردی، مردم حق سؤال دارند و این چیزی است که ما امروز در دموکراسی‌هایی که در کشور‌های شما هم هست به‌عنوان حق سؤال از هرکسی که مسئول هر کاری در حکومت است، داریم. مردم حق استیضاح دارند، می‌توانند سؤال بکنند و حاکم باید جواب به آن‌ها بدهد و جوابگو باشد. ما این را جزء اساس شیعه می‌دانیم.

حق انتقاد مردم از حاکم

شاخصۀ دیگری که برای شیعه مهم است، عبارت از این است که مردم حق دارند تمام افرادی را که در اجتماع مسلمین در هر شرایطی کاری در دستشان است نقد کنند. مردم حق دارند در مورد کارهای آن‌ها قضاوت کنند. در شیعه چیزی به‌عنوان عدالت صحابه نداریم که بگوییم کسانی که از اصحاب پیغمبر بودند یا دور و اطراف ایشان بودند، همه‌شان آدم‌های خوبی‌اند، حتی اگر با همدیگر جنگیدند و حتی اگر در دو مسیر متضاد قرار گرفتند.

هیچ‌کس با عنوان قرابت به امام یا پیغمبر و حاکم اسلامی نمی‌تواند برای خودش در مقابل خطا مصونیت درست کند. مصونیت معنا ندارد. صرف اینکه من با پیغمبر رفیق بودم، با امام رفیق بودم، پس دیگر کارهایم نباید مورد سؤال واقع شود، درست نیست. ماهیت و اساس شیعه این است.

رد عدالت صحابه در مذهب شیعه

حتی در خصوص علی بن ابی طالب علیه السلام این معنا را داریم. شخصی به نام نجاشی به حضرت نزدیک بود. وی خلافی مرتکب شد. حضرت با اینکه رفیق خودش بود، مجازاتش کرد و بیشتر از مردم عادی هم مجازاتش کرد. وقتی نجاشی اعتراض کرد که چرا من را بیشتر مجازات می‌کنید، حضرت به او فرمودند این مجازات اضافه به حساب قرابت و نزدیک‌ای است که به من داری و سوء استفاده‌ای که از دوستی و نزدیکی با من در کار خودت کردی.

بر همین اساس در قضایایی که در صدر اسلام واقع شده، شیعه به قضاوت می‌نشیند. اینکه چون این‌ها اصحاب پیغمبر بودند و هر کاری کردند درست است، همه عدول بودند، از کارشان سؤال نکنیم و اگر باهم جنگیدند بگوییم هر دو گروه‌ آدم‌های خوبی‌اند، این‌طور نیست. ما بین آن‌ها قضاوت می‌کنیم که کدام درستکار بودند و کدام نبودند و این برای شیعه یک شاخصه است.

ضوابط و ارزش‌ها؛ معیار قضاوت شیعه

ما در کار این‌ها به قضاوت که می‌نشینیم، معیار قضاوتمان ضوابط و معیارهاست. ما از هرکسی که طرف‌دار عدالت و حق باشد، حمایت می‌کنیم و هرکسی را که حرکتش مقابل حق و عدل باشد محکوم می‌کنیم. شیعه روی شخصیت افراد حساب نمی‌کند که این شخص چون محبوبیت دارد، پس اجازه دارد هر خلافی را انجام دهد. مثلاً نمی‌گوییم چون این شخص با پیغمبر قوم و خویشی دارد یا به پیغمبر نزدیک بوده، پس هر کار خلافی را می‌‌تواند انجام بدهد. خلاف، خلاف است، از هرکسی که سر بزند و باید مجازات شود. اینکه مصونیتی برای کسی قائل باشیم، در شیعه وجود ندارد و لذا ما عدالت صحابه را قبول نداریم.

در دوران خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام عده‌ای از اصحاب پیغمبر با ایشان جنگیدند. جنگی اتفاق افتاد که در طرفی یک عده از اصحاب پیغمبر بودند و این طرف در کنار امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام عده‌ای از اصحاب پیغمبر. شخصی آمد پیش امیرالمؤمنین گفت آقا من از کجا بفهمم کدامتان حق هستید و کدامتان باطل، کدام درست می‌گویید و کدام نادرست؟ امیرالمؤمنین علیه السلام جمله‌ای در نهج البلاغه دارد که می‌فرماید: « اِنَّ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ لا یُعْرَفانِ بِاَقْدارِ الرِّجالِ، » یعنی حق و باطل با شخصیت افراد سنجیده نمی‌شود و « اِعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ اَهْلَهُ وَ اعْرِفِ الْباطِلَ تَعْرِفْ اَهْلَهُ ». ما باید به ضابطه باور داشته باشیم. ببینیم حق و عدل چه هست، حق و عدل را بشناسیم. هرکسی که جانب حق و عدل است، او درست می‌گوید. آن کسی که در مقابل حق و عدل ایستاده، او نادرست می‌گوید. ضابطه مهم است نه شخصیت افراد.

شیعه بر این اساس شکل گرفته است. یعنی آنچه ما به‌عنوان ضابطه‌ها گفتیم، ضوابطی است که خود پیغمبر ما از جانب خدا ابداع کرده است. بعد از پیغمبر حوادثی پیش آمد و انحرافاتی در اسلام ایجاد شد. شیعه عبارت است از ادامه‌دهندۀ راه پیامبر. به طور دقیق همان ضوابطی که نزد پیغمبر جاری شده و عمل شده، همان ضوابط را شیعه ادامه می‌دهد. یعنی شیعه غیر از اسلام چیزی نیست؛ اما اسلام اصلی و اسلامی اصیل که خداوند با وحی بر پیغمبر نازل کرده و اسلامی که قرآن برای ما تبیین کرده است. شیعه این است.

اگر کسی می‌خواهد راجع به شیعه تحقیق کند، دربارۀ اسلام تحقیق اساسی کند، به شیعه می‌رسد. یعنی شما نمی‌توانید در دوران خلافت بنی‌امیه و بنی‌عباس این ضابطه‌ها را پیدا کنید؛ اما در خلافت علی بن ابی طالب علیه السلام این ضابطه‌ها را داریم.

این واقعیت وجود دارد که در مذهب شیعه به‌عنوان ادامه‌دهندۀ همان راه، برای دفاع از این معیارها و ضابطه‌ها گاهی خود امام و حاکم در برابر کسانی که در مقابل این ارزش‌ها ایستاده‌اند قیام کرده‌اند. مثل حسین‌بن‌علی علیه السلام که در کربلا برای اقامۀ این ارزش‌ها قیام کرد. یعنی در مقابل کسانی که این ارزش‌ها را نادیده گرفتند، در جامعۀ اسلامی قیام کرد و اگر نتوانست به طور آزاد صدا و فریادش را به مردم برساند، با خون خود این فریاد و صدا را برای همیشه عرضه کرد.

عزاداری سیدالشهدا علیه السلام همان احیای ارزش‌هاست

ما هم که امروز به عزاداری می‌نشینیم و بعد از 1400 سال مجالس برگزار می‌کنیم، برای احیای آن ارزش‌هاست، ارزش‌هایی که زمین مانده بود و حسین‌بن‌علی علیه السلام این ارزش‌ها را احیا کرد. ما به دنبال احیای آن ارزش‌ها در دنیای امروز هستیم. آن ارزش‌ها و ضابطه‌ها باید امروز هم در بین مردم در دنیا احیا شود.

ما معتقدیم که دنیای ما، امروز بیشتر از هر زمان دیگر به این ارزش‌ها و معیارها نیاز دارد. امروز ما در سیاست به اخلاق نیاز داریم، اخلاقی که در سیاست امروز دنیا گم شده و فقط بر اساس منافع کشورها اقدام می‌کنند، ولو حقوق ضعفا را در دنیا نادیده بگیرند و پایمال کنند.

دولت‌ها و حکومت‌ها در تعاملات خود فقط روی منافع مادی خودشان تکیه می‌کنند و طبعاً هر کشوری که قدرت بیشتری دارد، منافع بیشتری را می‌تواند به سمت خود جلب کند و افراد محروم بیشتری در دنیا همچنان محروم باقی می‌مانند.

جنگ‌ها، کشتار انسان‌ها، گرسنگی انسان‌ها و مرگ در اثر قحطی در دنیای امروز بیداد می‌کند و این معلول این است که حقوقی از دست رفته. اگر در دنیا عادلانه عمل می‌شد، این کشتارها رخ نمی‌داد، گرسنگان گرسنه نبودند، این‌همه ظلم در دنیا رواج نداشت. ما هنوز هم تشنۀ این ارزش‌ها هستیم.

پیام امروز شیعه به دنیا: لزوم احیای ارزش‌ها

پیام ما امروز این است که صرف نظر از اینکه مسلمان هستیم، مسیحی هستیم، یهودی هستیم، شیعی‌مذهب یا سنی هستیم، دنیا امروز به این ارزش‌ها و معیارها نیاز دارد. ما امروز باید در جامعۀ بشری‌مان به دنبال احیای این ارزش‌ها باشیم و از طریق اقامۀ عدل در دنیا صلح را برقرار کنیم. هرکسی در این دنیا حق زندگی دارد و ما به‌هیچ‌وجه حق نداریم این حقوق را از او بگیریم. هرکسی حق فکر دارد و باید این حقوق را به رسمیت بشناسیم. امروز ما به این ارزش‌ها بیشتر از هر زمان دیگری نیاز داریم.

خدا و مذهب وسیلۀ اقامۀ عدل‌اند. افرادی که از نام خدا سوء استفاده می‌کنند به نام مذهب کشتار می‌کنند، نه خدا را می‌شناسند و نه به مذهب معتقدند. نباید عمل این‌ها را به مذهب ربط بدهیم. در قرون‌وسطا و در جنگ‌هایی که بین پروتستان‌ها و بین کاتولیک‌ها واقع شده، کشتارهایی که در دنیای استعمار به‌وسیلۀ کشورهای مسیحی در کشورهای مسلمان و غیرمسلمان اتفاق افتاده، از سوی دین مسیح نیست. این‌ها تعالیم عیسی نیست. اشخاص هستند که تصمیم گرفتند چنین کنند، نه مذهب‌ها. امروز هم باید در خصوص داعش و القاعده و گروه‌های انتحاری این تفکر را داشته باشیم. اسلام این‌ها را پرورش نداده، این‌ها پرورش‌یافتۀ کسانی هستند که در مقابل مذهب ایستاده‌اند، پرورش‌یافتۀ کسانی هستند که در مقابل عدالت و انصاف ایستاده‌اند.

مصائبی که امروز در فلسطین می‌گذرد و جنایاتی که کشوری مثل اسرائیل انجام می‌دهد ما از چشم دین یهود نمی‌بینیم. اینها افراد هستند که مرتکب این جنایات می‌شوند، نه یهود. مذهب عامل صلح است، عامل جنگ و تفرقه نیست. سوء استفاده از مذهب است که جنگ و کشتار و گرسنگی می‌آفریند.

امروز در جمع شما عزیزان دست به دعا برمی‌داریم که خداوند ما را با وظایف اصیل دینی خودمان آشنا کند و اگر به وظایف دینی خودمان آشنا نیستیم، ما را به وظایف انسانی خودمان در قبال یکدیگر آشنا کند. و چون قدرت نداریم این کار را در دنیا عملی کنیم، دست به دعا برمی‌داریم و از خدا می‌خواهیم که خودش ما را در این مسیر و در این هدف یاری کند، ان‌شاءالله.

ما در اسلام پیامبر اکرم را با نام رحمة للعالمین می‌شناسیم و همچنان ائمه رحمة للعالمین هستند. بر اساس روایاتی که ما راجع به پیامبر و ائمه، خصوصاً ائمه، داریم ممکن است فقط در مورد این دنیا صحبت کنیم. پس دنیاها و عالم‌ها و کهکشان‌های دیگر چه می‌شود؟ آیا آن‌ها همه امام آن کهکشان‌ها هم هستند یا نه؟

اگر امام خطا کرد چه؟ آیا شما نیز معصومید؟

پاسخ:

 خیر، ما غیر از امام (ع)و پیغمبر (ص)کسی را در حد عصمت نمی‌دانیم. در عقاید ما امام دارای مقام عصمت است. عصمت حد بالای عدالت است که با عنایت خدا افراد گناه نمی‌کنند اما اگر فرضاً امام یا فرد عادل و مرجع تقلید خطا کند، از عدالت ساقط می‌شود و دیگر صلاحیت آن حکمی را که قبلاً دارا بوده، از دست می‌دهد.

دربارۀ بخش اول پرسش باید بگویم که اطلاعمان از عوالم دیگر کم است. حدیث از امیرالمؤمنین علیه السلام داریم که سؤال می‌کنند قبل از اینکه آدم روی زمین خلق شود آیا مردمی بودند؟ حضرت فرمودند پیش از آن‌ها هم مردمی بودند و پیش از آن‌ها هم. حتی حضرت فرمودند هفتاد بار از من سؤال کنید، می‌گویم باز هم افرادی بودند. باز در کلمات امیرالمؤمنین علیه السلام داریم که در آسمان‌ها و کهکشان شهرهایی هست مثل شهرهای شما و تمدن‌هایی هست. در روایات چنین مسائلی مطرح شده، اما هنوز علم ما به آن‌ها برنخورده است. اینکه امام و پیغمبر آن‌ها همان امام و پیغمبر ماست یا پیغمبران مستقلی برایشان فرستاده شده جدا از پیغمبران ما، باز اطلاعمان کم است. ما در قرآن در سورۀ جن داریم آن‌ها طائفۀ دیگری غیر از انسان هستند؛ اما به پیغمبر ایمان آوردند. دلیلش این است که پیغمبر ما بر آن‌ها هم حجت است.

خصوصیت انسان این است که از اختیار برخوردار است و بین خوب و بد می‌تواند اختیار کند. حیوان این‌طور نیست. حیوان طبق غریزه عمل می‌کند. انسان باشد، دارای اختیار باشد، خدا موظف است که حجت را بر او تمام کند و برای حجت تمام‌کردن باید این حجت به او برسد و طبعاً ما از سورۀ جن می‌توانیم استفاده کنیم که آن خلایق دیگر هم از امام و پیغمبر ما اطاعت دارند، اما چطور این حکومت و امامت در آن‌ها اعمال می‌شود، اطلاع نداریم.


 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha