به گزارش خبرگزاری«حوزه» «مجمع ذخایر اسلامی» مجموعه ای خودجوش است که به همت آیت الله سید احمد حسینی اشکوری تأسیس شد و تا کنون خدمات مفید و متنوعی به جامعه علمی حوزوی و دانشگاهی کشور عرضه کرده است. در گفت وگوی پیش رو با حجت الاسلام سید صادق حسینی اشکوری رئیس مجمع ذخایر اسلامی، فعالیت های این مجموعه را مرور کردیم.
مجمعی متفاوت از دیگر مجمعها
از نام مؤسسه شروع کنیم. کلمهی مجمع در کشور ما بیشتر یادآور تشکیلات سیاسی یا علمی است. نام مجمع را چه کسی انتخاب کرد؟
با مطلب جالبی شروع کردید. خیلی افراد از بیرون، گمان میکنند که مجمع مثل مجمعهای دیگر مانند مجمع تشخیص مصلحت و ... است و گمان میکنند ما یک سازمان دولتی گسترده با فعالیتهای سازمانی و تشکیلاتی هستیم، حال آنکه "مجمع ذخایر اسلامی" از نخستین موسسات تحقیقاتی انتشاراتی است که به صورت «خصوصی» در قم تأسیس شده است.
مجمع در چه سالی تأسیس شد؟ آیا موسس مجمع خودتان هستید؟
پدرم آیت الله سید احمد حسینی اشکوری (که خیلیها ایشان را با فهرست نسخههای خطی کتابخانه مرحوم آیتالله مرعشی نجفی میشناسند) سال 1350 از عراق به قم آمدند. یکی از کاستیهای حوزه در آن زمان، فضای تحقیقاتی بود. ایشان احساس نیاز کردند که متون حوزوی و شیعی که به آن توجه نشده است، منتشر شود. به همین سبب، این مجموعه را در سال 1355 تاسیس کردند و با چند نفر از طلاب، کارهای مقابله و نمونهخوانی نسخهها را انجام میدادند.
این تلاشها به چاپ کتاب هم منجر شد؟
بله. با وجود سختی کاری که آن زمان بود، توانستند کتاب "تبصره المتعلمین" اثر مرحوم علامه حلی و "نهج المسترشدین" اثر مرحوم فاضل مقداد، و چند مجموعهی مهم دیگر را که آن زمان ضروری میدانستند، ترجمه و چاپ کنند. کار دیگر ایشان، ترجمه و چاپ "البیان" اثر مرحوم آیتالله خویی بود.
شما هم از همان زمان به کار انتشارات علاقهمند شدید؟
سال 1376، بعد از این که برای ادامهی تحصیل، از خوانسار به قم آمدم، علاقهمند شدم که کار انتشاراتی انجام بدهم. علت هم این بود که یک کار تألیفی داشتم و با یک ناشر قرارداد بستم اما احساس کردم که قرارداد طبق روال انجام نمیشود، به همین خاطر تصمیم گرفتم خودم انتشارات تاسیس کنم. در آن ایام حدود ده سال از فعالیت پدرم در مجمع ذخایر اسلامی میگذشت و ایشان با توجه به روحیهای که دارند ترجیح دادند فعالیتهای شخصی را ادامه بدهند و مجمع تعطیل شد.
از پدرم کسب اجازه کردم که با همان نام، کار را ادامه بدهم، چون میخواستم در همان مسیر، یعنی احیای آثار اسلامی و شیعی کار کنم. از آن هنگام تا کنون، فراز و فرود فراوان داشتیم ولی کار توسعه پیدا کرد. ابتدا سال 1377 به پیشنهاد پدرم مجموعهی فهارس و نسخههای خطی را با نام " معرفی میراث مخطوط " چاپ کردم که حدود 250 مجلد از آن تا کنون منتشر شده است.
چون روی پای خودمان ایستادهایم کارمان را متنوع کردهایم
هزینههای مجمع ذخایر اسلامی از کجا تأمین میشود؟
ما از معدود موسساتی هستیم که با این حجم از کار، تمام هزینههایمان را از تولیداتمان به دست میآوریم. نه بودجهای دریافت میکنیم و نه از طریق مرجعیت هزینهای دریافت میکنیم و حتی از خیرین هم کمک نمیگیریم. به معنای واقعی به تولیدات و خدمات خودمان وابسته هستیم.
شاید همین رویه سبب شد که مقداری کارمان را متنوعتر کنیم. میتوانم بگویم از اولین مراکزی هستیم که دیجیتالسازی نسخههای خطی، اسناد و حتی سنگ قبرها و کتیبهها را شروع کرد.
مجموعهای بالغ بر 300 کتابخانه در ایران و خارج، عکسبرداری کردهایم. مجموعه 250 مجلدی فهارس، گوشهای از همین اطلاعات است که بخشی از آن منتشر شده و بخش زیادی هم هنوز منتشر نشده است.
یکی از کارهای مهم ما عکسبرداری از بیش از 100 هزار سند و 100 هزار سنگ قبر است که با کمترین وسایل و امکانات انجام شد، البته اینها غیر از مواردی است که در تبادل با کتابخانهها انجام دادهایم.
طبعا برای دستیابی به نسخهها و اسناد قدیم، باید با کتابخانههای داخلی و خارجی مرتبط باشید. این ارتباط را چگونه ایجاد میکنید؟
با توجه به شرکت در سمینارهای علمی متنوع در کشورهای مختلف و نیز رفت و آمدهای زیاد، ارتباطاتی با این مجموعهها به وجود آمده است. ما یک ظرفیت ارزشمند در خارج از ایران و حتی در داخل داریم و آن هم تعاملاتی است که میشود در حوزه کارهای فرهنگی مشترک انجام داد و این موضوع در دو همایش بین المللی (میراث مشترک ایران و هند و میراث مشترک ایران و عراق) که برگزار کردیم کاملا مشهود بود.
محققان زیادی در سراسر دنیا روی آثار هند کار میکنند، آن هم آثار هندی برخاسته از ایران. مثلا "قطبشاهیان" علمایی بودند که از ایران به هند رفته، سلسلهی پادشاهی 200 ساله شیعی پایهگذاری کردند و بیش از 500 جلد کتاب داشتهاند. ما با همکاری مجموعهای در آلمان، «میراث قطبشاهیان» را منتشر کردیم. حوزهی نشر این متون را بسیار فراتر از نشر یک کتاب باید دید.
در همایش "میراث مشترک ایران و عراق" هم با چند مجموعهی دانشگاهی عراق و دانشگاه اصفهان مرتبط شدیم و نتیجهی خیلی خوبی داشت. من فکر میکنم وحدت حوزه و دانشگاه همین است؛ یک حوزوی سمیناری برگزار میکند، دانشگاهیان با او همکاری میکنند و کار علمی ارائه میدهند و بر عکس. حدود 130 مهمان از عراق داشتیم. بسیاری از آنها برای اولین بار بود که به ایران میآمدند و در یک محیط آکادمیک حضور پیدا میکردند، با این که خودشان دانشگاهی بودند. استاد عراقی با استاد ایرانی و برعکس مرتبط شدند. همایش تمام میشود ولی آن ارتباط باقی میماند.
رابطهای پر سود است، ولی در این زمینه عقب هستیم. آنچه که سبب شد اروپاییها در حوزهی علم موفق شوند و الآن هم این شیوه را ادامه میدهند، این است که به «تخصص» افراد نگاه میکنند، در حوزههای علمیِ ما باید این نگاه «تخصص محوری» تقویت شود، کما این که بعضی از موسسات و مراکز حوزوی و دانشگاهی هم این کار را میکنند، اما کاری که انجام میشود نسبت به ظرفیت بسیار قوی، فراوان و ارزانی که وجود دارد اصلا قابل مقایسه نیست، نگاهها هنوز اداری و محتاطانه است و خیلی از ثروتها و ظرفیتها را از بین میبرد.
عرصهی فعالیت مجمع ذخایر اسلامی چیست؟
تصحیح و تحقیق و آموزش و دیجیتال سازی.
کتابهای خوب پیشینیان، باید دستکم یک بار تصحیح و ارائه شود
چه ملاکهایی برای انتخاب یک کار (اعم از تصحیح، تحقیق و ...) دارید؟
سوال خیلی خوبی است. یکی از انتقادهایی که از مجمع میشود و از یک منظر هم درست است، پراکنده کاری در موضوعات است. اولین دغدغهی ما، حوزهی نسخههای خطی و اسناد است. علت هم این است که مغفول مانده و موسسات دیگر روی آن سرمایه گذاری نکردهاند و نمیکنند، به همین خاطر میبینیم جاهایی که وارد فهرست نگاری شدهاند، دو - سه فهرست بیشتر چاپ نکردهاند، حال آنکه ما روی این موضوع تمرکز داریم.
لکن بخشی از این انتقادها را میتوانم کم کنم. با توجه به نوع عملکردمان، برای اینکه زنده بمانیم مجبور شدیم بخشی از کتابها را قبول کنیم و به قول معروف کار بازاری ارائه کنیم. بعضی از کارها ضعیف است و قبول داریم اما از یاد نبریم که سه بار تا زیر آب رفتیم و بالا آمدیم! بنا بر این، کارهای ما باید دسته بندی شود و آن دسته از کارها که ارتباطی به حوزهی کاری ما ندارد در این دسته، قرار داده شود.
بخش دیگر کار ما، تصحیح متون است که آن هم از کارهای بر زمین مانده است. خود من خیلی بر موضوع «تاریخ علم» تأکید دارم و معتقدم که متن تمام کتابهای خوب پیشینیان ما باید دستکم یک بار ارائه شود. البته منظورم این نیست که دو سوم این متن، پاورقی باشد بلکه متنِ «تصحیح شده» باید ارائه بشود.
بیش از نیمی از آثار گذشتگان ما حتی یک بار هم تولید نشده و همین، ایجاب میکند که ما روی این عرصه بیشتر متمرکز شویم. در این قسمت کار ما دو عرصه دارد؛ اولویت ما دریافت سفارش است؛ کاری به ما پیشنهاد میشود و ما انجام میدهیم. بخش دوم هم کارهایی است که خودمان تصحیح و تحقیق آن را به دست میگیریم که با توجه به سلیقه و ذوق خودم، بیشتر «لغت» و «ادبیات» است، اما تنوع کارهای ما بیش از اینها است.
الآن هم کار پیشنهادی دارید؟
بله. همیشه پیشنهاد کار داشتهام و هیچگاه بیکار نبودهام. ظرفیت کارهای تحقیقاتی همیشه وجود دارد ولی در کلان که نگاه میکنید از این ظرفیت خوب استفاده نمیشود. محققی میشناسم که مسافرکشی میکند! خوب، حوزه برای این ظرفیت چه میکند؟ حوزه، چقدر باید هزینه صرف کند که افراد را علاقهمند کند و بعد یاد بدهد؟ حالا این آزمون و خطاها انجام شده و شخص، آماده است اما دقیقا در وقتی که آماده است تا از او بهرهبرداری شود، او را از دست میدهیم. برای این مشکل باید فکری کرد.
نسخههای خطی را از کجا پیدا میکنید؟ با توجه به اینکه بخش خصوصی محسوب میشوید، کتابخانههای خارج کشور با شما راحت تعامل میکنند؟
شاید بعضی تعجب کنند از اینکه بگویم ما به عنوان «بخش خصوصی» با کتابخانههای داخلی و خارجی، راحتتر تعامل داریم و البته این به خاطر اعتباری است که در 20 سال گذشته به دست آوردهایم. ولی نه حوزه و نه دانشگاه از این ظرفیتی که ایجاد کردهایم، استفاده نمیکنند.
ولی وقتی یک بخش دولتی بخواهد وارد این کار شود، مشکلاتی بر سر راه دارد، چون تصمیمها باید در سطح بالا گرفته شود و بعضی وقتها مسائل میان دو کشور هم در نظر گرفته میشود که کار را سخت یا نا ممکن میکند ولی ما این مشکلات را نداریم. با خیلی از نهادها به عنوان بخش خصوصی میتوانیم قرارداد ببندیم و تفاهمنامه امضا کنیم، این کارها را بدون تشریفات انجام میدهیم که برای ما امتیاز است.
نحوهی تعامل کتابخانههای کشورها یکسان است؟
خیر. کتابخانههای اروپایی خوبند، ولی هند و پاکستان نه، خیلی سخت میگیرند.
و در ایران؟
عمدتا همکاری میکنند. فضای همکاری که الآن وجود دارد، نسبت به سالهای قبل بهتر شده است.
«روستاها» منبع غنی فرهنگی اما مغفول مانده / گردآوری اسناد روحانیت از دورهی صفویه تا دورهی معاصر
دربارهی آثار چاپ شده و چاپ نشدهی مجمع هم توضیح بدهید.
آنچه تا به حال منتشر کردهایم هزار مجلد است. بعضی کتابها مثل «میزان الفقاهه» که آخرین کتاب چاپ شدهی ما است، 26 مجلد است؛ کاری که ده سال طول کشید ( البته به سبب وقفهای که در میان کار پیش آمد، این قدر طول کشید) . مهمترین مجموعهای که چاپ کردیم «فهرست نسخه های خطی و اسناد» است که در بیش از 240 مجلد چاپ شده است.
کار دیگر ما، مجموعهی آثار همایش میراث مشترک ایران و هند است که حدود 40 مجلد شد، مجموعه کتاب های منتشر شده به مناسبت همایش بین المللی میراث مشترک ایران و عراق هم حدودا 140 مجلد بود.
چند کار مجموعهای انجام دادیم؛ مثلا میراث قطبشاهی که تا کنون هشت مجلد آن با همکاری دانشگاه بن آلمان منتشر شده است.
کار دیگری را درباره اسناد قم شروع کردهایم که 4 مجلد تا حالا منتشر شده است. این مجموعه شامل اسناد دبیرستان صدوق و حکیم نظامی، بخشنامههای خواندنی و تعهدنامههایی است که در مدارس قم میگرفتند. مجموعهای از اسناد بازاریان قم و اسناد روحانیت هم داریم که تا کنون منتشر شده است.
به سبب مشکلات مالی، دو - سه سال است که دیگر عکسبرداری از نسخههای خطی و اسناد را متوقف کردهایم. اما میلیونها سند در خانهها وجود دارد که میتوانیم عکسبرداری کنیم ولی خیلی از افراد حاضر نیستند در اختیار ما قرار دهند و این اسناد در معرض خطر نابودی است.
منِ نوعی که امروز علاقهمند به این اسناد و نسخهها هستم، فردا میمیرم و معلوم نیست فرزند و خانوادهی من هم به این موضوعات علاقه داشته باشند. بعضی اوقات اهل خانه میگویند: «این کاغذها اسماء متبرکه دارد و ...» و به همین بهانه و توجیه، نسخه یا سند را از بین میبرند تا به گمان خود احترام آن را نگه دارند! حتی گاهی، هملباسیهای خود ما این مجموعهها را در رودخانه ریختهاند!
ارزش تاریخی این اسناد هنوز برای مردم معلوم نشده است. «اشکور» روستای آباء و اجدادی ما است که چند سال پیش به آنجا رفتم. خانهای بود که تمام کتابهایش را برده بودند و مجموعهای از کاغذ پارهها باقی مانده بود که روی آن خاک ریخته بود. از همین کاغذها یک گونی سند پیدا کردم که بعد از ساماندهی، اصل اسناد را به آستان قدس واگذار کردیم تا محفوظ بماند و نتیجهی آن هم 5 مجلد کتاب است که چاپ میشود. نکتهی مهم این است که این اسناد، به عبارتی تاریخ روستای اشکور است؛ تاریخ علمی، مهاجرتهای مردم روستا به قزوین و نجف، ارتباطات سیاسی - اجتماعی - فرهنگی و ... .
حالا شما در نظر بگیرید که هزاران روستا در کشور داریم که از چنین پشتوانهی غنی فرهنگی برخوردارند. این ظرفیت عظیم نیازمند ظرفیتسازی است اما متأسفانه در حالی که دانشگاهها دانشکدهی نسخههای خطی دارند، حوزهی علمیه، هنوز در این زمینه عقب است.
دربارهی اسناد «حوزههای علمیه» هم کاری کردهاید؟
طرحی در نظر دارم که اسناد روحانیت از دورهی صفویه تا دورهی معاصر را جمع آوری کنیم. برای این کار، مجموعهای از اسناد را جمع آوری و برخی مکانها را هم شناسایی کردهایم که از آنها میتوان بقیهی اسناد را جمع آوری کرد. این اسناد باید ابتدا پالایش و دستهبندی و بعد بازخوانی شود. البته این طرح را به حوزه پیشنهاد دادهام ولی هنوز موافقت نشده است.
یکی از مجموعههایی که تا کنون چاپ نشده، 19 سفرنامهی شخصی من است، همچنین مجموعهی سنگ قبرها است که حدود 20 مجلد از آن تا کنون آماده سازی اولیه شده است و احتیاج به کار دارد.
کدام اسناد در حوزهی کاری شما قرار دارد؟
در زمینهی اسناد، گرایش اصلی ما اسناد شرعی، اجتماعی، مردمی و بومی است و در حوزهی اسناد سیاسی وارد نمیشویم، مگر آنکه در ضمنِ مجموعهای باشد که روی آن کار میکنیم.
از جمله کارهایی که در حوزهی اسناد انجام دادهایم: اسناد حوزهی علمیه و قنوات اردکان، اسناد شرعی خوانسار، وقفنامههای خوانسار و چندین وقفنامهی دیگر است.
تحلیل این اسناد را چه کسانی انجام میدهند؟
به نظر من اسناد یک حرف میزنند و تحلیلهای ما حرفی دیگر؛ بنا بر این میبینید که تحلیل یک شخص از یک سند، غیر از تحلیل شخصی دیگر است. آفتی هم به نام تحریف وجود دارد، یعنی خیلی از اوقات، ما آنچه را که به صلاح خود میدانیم نقل میکنیم و آنچه را مضر میدانیم نقل نمیکنیم. کاری که ما کردیم و فکر میکنم در ایران به این صورت متمرکز نبود، این است که در حوزهی اسناد شرعی، اصل اسناد را چاپ کردیم. با این کار، تحلیلها بر پایهی این اسناد انجام میشود.
«سنگ قبرها» راوی صادقانه تاریخ اما مغفول مانده!
ماجرای عکسبرداری از سنگ قبرها چیست؟!
سنگ قبرها روایت صادقانهای است از آنچه که اتفاق افتاده است. نمیگویم در سنگها دروغ نیست، ممکن است باشد اما همان {دروغ} را هم میتوانیم کشف کنیم. به هر حال، هر آنچه وجود دارد، بدون واسطه نقل میشود. سنگ قبرها اطلاعات تاریخی و فرهنگی بسیار ارزشمندی دارند.
متأسفانه بیتوجهی و گاهی مطامع مادّی شهرداریها و حتی خود مردم، سبب شده است که بسیاری از قبرستانها که مواریث تاریخی و فرهنگی ما هستند و اطلاعات گرانبهای آنها در جایی ثبت نشده است، در شرف نابود شدن و تبدیل شدن به اسمهای زیبایی مثل باغ مزار، جاده، اتوبان و ... است. من وظیفهی خودم را در این دیدم که از سنگ قبرها عکسبرداری کنم.
فایدهی این کار چیست؟
فرض کنید شما دربارهی انساب کار می کنید. حلقهی مفقودهای در انساب مورد تحقیقتان وجود دارد که ممکن است در یک سنگ قبر چهارصد ساله یافت میشود. 500 سنگ قبر در صحن حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) را که در یک کارگاه بود و الآن اکثر آنها از بین رفته است، عکسبرداری کردیم. شجرهنامهی بعضی از این افراد روی سنگ قبر نوشته شده، همچنین در مواردی علت اینکه برای دفن، از تهران به قم آمدهاند بیان شده است. مثلا روی یک سنگ قبر نوشته شده بود: «من از تهران به قم آمدم تا روز محشر شفیعم شود فاطمه.»
بعضی اوقات میتوان اطلاعات آماری خوبی استخراج کرد؛ مثلا اینکه در 100 سال گذشته فراوانی اسم فاطمه چقدر بوده یا اینکه اسامی غیر مذهبی چقدر رواج داشته؟ با استفاده از سنگ قبرها میتوان به چنین اطلاعاتی دست پیدا کرد.
با گذر زمان میشود تحلیلهایی روی این سنگ قبرها انجام داد. به اضافهی اینکه سنگ قبرها اطلاعات فراوان تاریخی دارد و هر چه کهنتر باشد ارزشمندتر است.
ما همیشه میگوییم "عصر کنونی" و بعد به نظرمان میآید که عصر صفویه مهم است چون 400 سال پیش بوده! خوب، برای کسانی هم که 400 سال بعد خواهند آمد، عصر ما مهم خواهد بود.
بسیاری از این سنگ قبرها را دیدهایم که در زمان خودمان تخریب شده و اثری از آن در دست نیست. مجموعهای در «راوند» عکسبرداری کردیم و چند سال بعد شنیدم که شهرداری همهی آن سنگها را خراب کرد. یا در همین قم، مگر قبرستان وادی السلام را تخریب نکردند؟!
البته این روندی است که در همه یا بیشتر قبرستانها در حال اجرا است. باید پرسید چرا؟ اینها تاریخ ما است که در حال از بین رفتن است. ما که نمیتوانیم جلوی تخریب را بگیریم، دست کم بگذاریم عکسبرداری بشود تا 100 سال بعد از آن استفاده کنند. اگر امکانات در اختیارم بود، تمام قبرستانهای ایران را عکسبرداری میکردم.
قدیمترین سنگ قبرهایی که عکسبرداری کردهاید، مربوط به چه دورهای است؟
800 سال پیش. مجموعه قبرستان "خَفر" در صد کیلومتری شیراز را عکسبرداری کردیم که حاصل آن کتابی با نام "بلنداختران شهر خفر" شد. 90 درصد از اطلاعاتی که در این کتاب 200 صفحهای منتشر کردیم، از سنگ قبرها به دست آمده است. از 17 امامزادهی این شهر، 5 نفر شهید هستند و جالب است که اطلاعاتی بکر و دست اول از لا به لای این نوشتهها به دست آمد که با شجرهنامهای که اداره اوقاف شیراز چاپ کرده بود مخالفت داشت، به همین خاطر هم به ما اعتنایی نکردند و مجبور شدیم خودمان کتاب را چاپ کنیم، در حالی که بنا بود اوقاف این کار را انجام بدهد!
از قبرستانِ کدام شهرها عکسبرداری کردهاید؟
قم، کاشان، اصفهان و یزد. البته به صورت متمرکز عمل نکردهایم و این کار بخشی از کار اصلی ما بوده است. مثلا وقتی با گروه برای عکسبرداری از کتابخانه یا مکانهای دیگر میرفتیم، روز جمعه که طبعا کتابخانه تعطیل بود، دوستان را به یک تفریح میبردم: قبرستان!
«دار السلام شیراز» را همینگونه تصویربرداری کردیم. قبرستان فوقالعاده مهم که در حال از بینرفتن است، بسیاری از سنگها که از نظر هنری بسیار مهم بوده، دزدیده شده است. البته به نظرم مشکلی نیست، بعدها خود ما مجبور میشویم پول بدهیم تا در جاهای دیگر همینها را ببینیم!
در هنگام عکسبرداری از قبرستان، به قول معروف، "به شما گیر نمیدادند؟"
بالاخره این سیادت، باید در چنین جاهایی به داد ما برسد (با خنده). جاهایی بوده که رفتیم و ما را بیرون کردند، اما معتقدم اگر قصد این باشد که میراث ما حفظ شود، خیلی اوقات درها باز میشود.
برگزاری دوره های آموزش سندخوانی برای طلاب
شاید افرادی باشند که به کاری که انجام میدهید علاقه داشته باشند. برای آموزش این افراد برنامهای دارید؟
سال 1386 هنگامی که بازخوانی مجموعهی اسناد موقوفات اصفهان را شروع کردیم (و بعدها در 12 مجلد چاپ شد) متوجه شدیم که سندخوان نداریم. گروه تحقیقاتی مجمع را که 10-12 نفر بودند، آموزش دادیم و بعد هم این کار گسترش یافت. آموزشها در حوزههای فهرستنویسی نسخه های خطی، آشنایی با اسناد، آشنایی با نسخه های خطی، روش نسخهخوانی و تصحیح متون است و همچنان ادامه دارد. البته چند سال است که موسسهی تاریخ و فرهنگ را هم تأسیس کردیم و به نوعی مکمل مجمع ذخایر است و کارهای آموزشی خود را با آن مجوز انجام میدهیم.
یکی از بندهای اساسنامهی این موسسه، آموزش دورههای کوتاه مدت کاربردی در حوزه اسناد و نسخههای خطی است. دو سال پیش، برای استادان جامعه المصطفی دورهای برگزار کردیم و استقبال هم شد، هر چند که نقص آن دوره این بود که استمرار نیافت. دورههای آموزشی کوتاه مدت در حوزهی اسناد و نسخههای خطی، باید «کوتاه مدت مستمر» باشد و هر یکی- دو ماه، جلسهای برگزار شود تا چند محقق در موضوعات و رشتههای مختلف پرورش داده شود.
از معدود دورههای آموزشی است که در آن کمتر حرف میزنیم و بیشتر کار میکنیم. در هر کدام از دورههایی که برگزار کردیم، یک مصحح، نسخهخوان، سنگ قبرخوان یا سندپژوه تربیت شد.
وضعیت نامناسب نشر کتاب: ۱۱.۵ تن کتاب خمیر کردیم / هزینههای نشر بالا است
در صحبتهایتان اشاره کردید که " بودجهای دریافت نمیکنید و هزینههایتان را از تولیداتتان به دست میآورید" پس، خدا را شکر تولید کتاب دست کم تا برههای برایتان، درآمدزا بوده. الآن هم، همین طور است؟
الآن بر عکس است. هر کس که در بازار کتاب کار میکند - چه کتابخوان و چه کتابفروش- اذعان میکند که تولید و فروش کتاب کم شده است.
الآن وضع شما چگونه است؟
در سه سال گذشته 11.5 تن کتاب خمیر کردیم. ارزش قیمت پشت جلد این کتابها 300 میلیون تومان بود. کیلویی حدود 400 تا 450 فروختیم و چهار - پنج میلیون تومان دستمان را گرفت. مجموع فروش ماهانهمان، بین 700 هزار تا یک میلیون تومان بود. علاوه بر اینکه هزینههای جانبی مانند آفتزدایی و جا به جایی و ... داشتیم که خودمان را از آن راحت کردیم. از هر کتاب 20-30 مجلد برداشتم و بقیه را خمیر کردم. تمام زینگها (به غیر از زینگهای امانی) را به صورت کیلیویی فروختم که رقمی معادل 10-12 میلیون بود.
ما یک زمان، فهارس نسخههای خطی را چاپ میکردیم و 50 مشتری ثابت از جمله کتابخانههای خاص، مؤسسات یا بعضی افراد عادی داشتیم. الآن، آن تعداد شده 5 تا!
فقط در حوزهی فهارس نسخههای خطی و اسناد (حوزههای دیگر را نمیشمارم) حدودا 100 جلد کتابهای نیمهکاره دارم و چند ماه است که کار اینها را هم لغو کردهایم.
نشر، یک فرایند اقتصادی است و باید مقرون به صرفه باشد اما مجموع هزینههای فعلی، حتی حداقلها را تأمین نمیکند. برای هر کتاب یک طرح جلد لازم است، روند اداری فیپا، مجوز گرفتن، اعلام وصول گرفتن و هزینههای دیگر که مهمترین آنها "وقت" است که بیشترین هزینه را هم میبرد و غالبا در این فرایند محاسبه نمیشود!
چرا اصرار دارید که مستقل باشید و کسی از شما حمایت مادی نکند؟!
از اول برنامهمان این بود که میخواستیم آزادی عمل داشته باشیم و هر آنچه که خواستیم چاپ کنیم، به همین خاطر هیچ وقت زیر چتر حمایتی جایی نرفتیم و همین کار هم سبب شد که کارمان تنوع داشته باشد. تا کنون حدود هزار مجلد کتاب چاپ کردهایم که 90 درصد آن غیر بازاری است یعنی به درد موسسات و کتابخانهها و دانشگاه و حوزه میخورد، اما متأسفانه حوزهی علمیه هیچ استقبالی نمیکند و برای کتابخانههایش، این کتاب را تهیه نمیکند، دانشگاهها هم میگویند بودجه نداریم.
الان که مجموعهمان (مجمع ذخایر اسلامی) را مختصرتر کردهام، خیلی راحتتر شدهام. یک زمان، 20 کارمند داشتم اما الآن دیگر این طور نیست، البته آرامش و راحتی بیشتر دارم. درآمد من هم بیشتر است چون هم نویسندهام، هم ناشر. اما نکتهی مهم این است که «حوزه» همان قدر که در خیلی زمینهها توسعه پیدا کرده، در بعضی از زمینهها غفلت کرده است.
حوزهی نسخههای خطی که بسیار گسترده است باید برای حوزههای علمیه یک «نشان» و برند باشد. حوزههای علمیه، باید مدرسهی مخطوطات داشته باشد و طلبه پرورش بدهد. البته منظور من از نسخههای خطی، همهی موضوعات حوزوی است؛ اعم از متون فقهی، حدیثی، کلامی، فلسفی، عرفانی و... .
بعضی از نسخههای قدیم، هنوز حتی یک بار هم منتشر نشده است و بسیاری از نسخهها حتی شناسایی هم نشده! چه رسد به فهرستنویسی و تصحیح و نقد و ... .
به این فکر نیفتادهاید که روند کار را از غیر بازاری به بازاری متوجه کنید؟
دیگر بازاری وجود ندارد! ما با همان 10 درصد کتاب غیر بازاری میتوانیم هزینههای تولید را پوشش بدهیم.
پس مشکل چیست؟
قصهی پر غصهای است. ما در کشورمان، مرکز پخش نداریم. در کشورهای پیشرفته، ناشر تولید میکند و به مرکز پخش میسپارد، اما در کشور ما مراکز پخش نا کارآمد هستند. گاهی کتاب شما را با درصدهای وحشتناک، توزیع میکند که با این قیمت کاغذ، تولیدکننده ترجیح میدهد اصلا کتابی تولید نکند.
ما هنوز یک سیستم پخش نداریم که سالم باشد. مثلا ارزیابی کند و بگوید این کتاب به درد این گروه سنی یا این گروه از محققان میخورد و بعد توزیع کند.
اعمال قانون «کپی رایت» روند نشر دیجیتال را سودمند میکند / چاپ کتاب با هولوگرام، اثر تقلبی را از اصلی متمایز میکند
وارد عرصهی نشر الکترونیک هم شدهاید؟ راضی هستید؟
نشر الکترونیک خیلی خوب است. سود آن برای ناشر بیشتر از نشر کاغذی است. در نشر کاغذی باید بالای 50 درصد، هزینه چاپ و کاغذ بدهم اما در نشر الکترونیک همهی این هزینهها حذف میشود. درست است که قیمت، پایینتر است ولی درصد سود بیشتر است.
اما خیانتی که شده این است که در ایران حق کپی رایت نداریم و عملا برای ناشر امنیت وجود ندارد. همین پارسال در نمایشگاه کتاب تهران دیدم یک ناشر عزیز و از دوستان سابق ما، 9 تا از کارهای بازاری ما را چاپ کردهاند، به همین سادگی! معتقدم که نداشتن یک نظام منسجم، نشر ایران را له کرده است.
پیشنهاد شما برای اصلاح این وضعیت چیست؟
سادهترین کار همان است که در ترکیه انجام میشود: هر ناشر باید "هولوگرام" بگیرد. حالا این کار یک متولی میخواهد که میتواند "خانهی کتاب" یا "کتابخانهی ملی" باشد و به نظر من، خانهی کتاب بهترین نهاد برای این کار است، چون هم در شابک موفق بوده و هم خصولتی (خصوصی - دولتی) است که میتواند کار را سریعتر انجام دهد.
هر ناشر که میخواهد کتابی را چاپ کند، هولوگرام داشته باشد. مخاطب وقتی در بازار میبیند که کتابی هولوگرام ندارد، متوجه میشود که ناشر اصلی آن را چاپ نکرده و دزد این بازار هم معلوم میشود.
در کشور ما هنوز تعریفی درست از نشر الکترونیک نداریم. در نظام بالادستی، به تازگی روی مجوزهای ما مینویسند «ناشر فیزیکی، کاغذی» یا چیزی شبیه به این، یعنی همچنان روی کاغذی بودن تأکید میشود. در حالی که، بیشتر ناشران، نشر الکترونیک هم دارند و به نظر من کسی هم که انجام نمیدهد محکوم به فناست، چون این یک روند طبیعی است و خواه یا ناخواه نشر فیزیکی از بین میرود و نسلی هم که با اینها لذت میبرد، هر روز کمتر میشود.
ما هنوز ساختارهای لازم را ایجاد نکردهایم، اگر «کپی رایت» قانونمند و بر آن نظارت شود، قطعا روند دیجیتالسازی نشر، سودمند خواهد بود.
اولین جایی که کارگاه نشر دیجیتال را در قم راهاندازی کرد، ما بودیم و از اولین کسانی هم که جمع کرد ما بودیم. فرایند کار ما را به جایی رساند که دیدیم اگر کار را به بیرون بدهیم، به صرفهتر است.
نکتهی دیگر اینکه، به سبب حضور طلاب و دانشجویان خارجی در کشورمان، بسیاری از کتابهای تولیدی در ایران به زبان عربی است. خوب، ما میتوانیم این کتابها را به صورت الکترونیک به تمام دنیا برسانیم تا میلیونها نفر که نمیتوانند کتاب فیزیکی بخرند، از آن استفاده کنند. بازار هدف ما بسیار گسترده است ولی متأسفانه، سیستم متمرکز وجود ندارد.
دلچسبترین اثری که تا حالا منتشر کردهاید، چه بوده است؟
اولین کاری که چاپ کردم. کتابی بود به نام "الجموع والمصادر" که خودم تصحیح کردم و با این که نیازی هم نبود دو رنگ چاپ شود، به صورت دو رنگ چاپ کردم، هزار نسخه بود که بیشتر آن را هم هدیه دادم. لحظهای که کتاب چاپ شد برایم خیلی جالب بود، هر چند بعد از چند سال فهمیدم آن کتاب، سالها قبل در عراق چاپ شده!
یکی دیگر از دلچسبترین کارها، همین مجموعهی "میزان الفقاهه" اثر مرحوم درچهای است که تهیهی آن خیلی زمان برد و دیگر فرسایشی شده بود، اما الان که منتشر شده احساس آرامش میکنم.
موضوع کتاب چیست؟
فقه استدلالی. مرحوم آیت الله درچهای، استاد مرحوم آیت الله بروجردی و یکی از مراجع مهم زمان خودشان بودند.
اگر الآن به شما بگویند بودجهای در اختیارتان قرار میدهیم، دوست دارید کدام کتاب را منتشر کنید؟
مجموعه آثار مرحوم "میر حامد حسین هندی" صاحب کتاب «عبقات الانوار»، که نزدیک به یکصد مجلد است و هنوز تمام آن منتشر نشده است. البته خوشبختانه امسال قرار است کنگرهای برگزار شود و بخشی از این کار را انجام میدهد، اما امثال این کتاب که اثباتکنندهی حقانیت شیعه است، مهجور مانده و ما که نان حوزه را خوردهایم موظفیم به این کارها توجه کنیم.
و سخن آخر؟
میخواهم بر ظرفیت پنهان حوزه تأکید کنم. واقعا از بخشی از ثروت حوزه غفلت شده، این ثروتی است که در حاشیه است و لازم نیست که حوزه روی آن هزینه کند و به دست بیاورد. در حوزهی تحقیقات بسیار غنی هستیم. در حوزهی نسخههای خطی، غنی هستیم و افراد برجستهای داریم. «ادبیات»که نشان و برند حوزهها است باید بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.
گفت و گو: سید مهدی حسینی رکنی