به گزارش خبرگزاری «حوزه»، تربیت اسلامی از توصیه های بزرگان دین برای مسلمانان است که در شماره های گوناگون، بخش های مختلفی را تقدیم حضور مخاطبان گرامی خواهیم کرد.
- رباخواری
* زيان رباخواري
رباخواري، تعادل اقتصادي را در جامعه ها به هم مي زند و ثروت ها را در يک قطب اجتماع جمع مي کند، زيرا جمعي بر اثر آن فقط سود مي برند، و زيانهاي اقتصادي همه متوجه گروه ديگر مي گردد، و اگر مي شنويم فاصله ميان کشورهاي ثروتمند و فقير جهان روز به روز بيشتر مي گردد يک عامل آن همين است و به دنبال آن بروز جنگهاي خونين است.
رباخواري، يک نوع تبادل اقتصادي ناسالم است که عواطف و پيوند ها را سست مي کند، و بذر کينه و دشمني را در دلها مي پاشد، و در واقع رباخواري بر اين اصل استوار است که رباخوار فقط سود پول خود را مي بيند و هيچ توجهي به ضرر و زيان بدهکار ندارد، اينجاست که بدهکار چنين مي فهمد که رباخوار پول را وسيلهي بيچاره ساختن او و ديگران قرار داده است.
درست است که ربادهنده در اثر احتياج تن به ربا مي دهد، اما هرگز اين بي عدالتي را فراموش نخواهد کرد، و حتي کار به جايي مي رسد که فشار پنجه رباخوار را هر چه تمامتر بر گلوي خود احساس مي کند، اين موقع است که سراسر وجود بدهکار بيچاره، به رباخوار لعنت و نفرين مي فرستد، تشنه خون او مي شود، زيرا با چشم خود مي بيند که هستي و درآمدي که به قيمت جانش تمام شده، به جيب رباخوار ريخته مي شود، در اين شرايط بحراني است که ده ها جنايت وحشتناک رخ مي دهد، بدهکار گاهي دست به انتحار و خودکشي مي زند و گاهي در اثر شدت ناراحتي طلبکار را با وضع فجيعي مي کشد، و گاهي به صورت يک بحران اجتماعي و انفجار عمومي و انقلاب همگاني در مي آيد.
اين گسستگي پيوند تعاون و همکاري، در ميان ملت ها و کشور هاي ربا دهنده، و ربا گيرنده، نيز آشکارا به چشم مي خورد، ملت هايي که مي بينند ثروتشان به عنوان ربا به جيب ملت ديگري ريخته مي شود با بغض و کينه و نفرتي خاص به آن ملت مي نگرند، و در عين اين که نياز به قرض داشته اند منتظرند روزي عکس العمل مناسبي از خود نشان دهند.
اين است که مي گوييم رباخواري از نظر اخلاقي اثر فوق العاده بدي در روحيه وام گيرنده به جا مي گذارد، و کينه او را در دل خودش مي پروراند و پيوند تعاون و همکاري اجتماعي را بين افراد و ملت ها سست مي کند.
در آيه شريفه اشاره به تحريم رباي فاحش شده و با تعبير اضعافاً مضاعفه بيان گرديده است، «يا ايها الذينَ آمنوا لا تأکلوا الربا أضعافاً مضاعفهً».[1] و در روايات اسلامي در ضمن جمله کوتاه و پرمعنايي به اثر سوء اخلاقي ربا اشاره شده است، در کتاب وسايل الشيعه در مورد علت تحريم ربا چنين آمده است که هشام بن سالم مي گويد امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند:
«انما حَرََّمَ اللهُ عزوجل الربا لِکيلا يمتنعَ الناسُ مِن اصطناعِ المعروفِ»؛[2]
«خداوند ربا را حرام کرده تا مردم از کار نيک امتناع نورزند».
منظور از رباي فاحش اين است که سرمايه به شکل تصاعدي در مسير ربا سير کند، يعني سود در مرحله نخستين با اصل سرمايه ضميمه شود و مجموعا مورد ربا قرار گيرند، و به همين ترتيب در هر مرحله، سود به اضافه سرمايه، سرمايه جديدي را تشکيل دهد، و به اين ترتيب در مدت کمي، از راه تراکم سود، مجموع بدهي بدهکار به چندين برابر اصل بدهي افزايش يابد و به کلي از زندگي ساقط گردد.
به طوري که از روايات و تواريخ استفاده مي شود در زمان جاهليت معمول بود که اگر بدهکار در رأس مدت نمي توانست بدهي خود را بدهد، از طلب کار تقاضا مي کرد که مجموع سود و اصل بدهي را به شکل سرمايه جديدي به او قرض بدهد و سود آن را بگيرد! در عصر ما نيز در ميان رباخواران، اين نوع رباخواري بسيار ظالمانه فراوان است.
* نگارنده
در يکي از سفرها که براي تبليغ عازم بودم به راننده کاميوني برخورد نموده و با او همسفر شدم. در مسير راه بحث از ربا و رباخواران پيش آمد. فرد مزبور گفت: من روزي مبلغي پول از شخصي به عنوان قرض گرفتم و سودي براي آن قرار داد. نتوانستم به موقع سود آن ار پرداخت کنم و فقط اصل پول را برگردانيدم و سود او به عنوان قرض با سود جديد باقي ماند و خلاصه همين طور سود روي سود آمد تا نتيجتا کاميون را به عنوان سود پول ها از من گرفت و در حال حاضر، من راننده او و او مالک کاميون است، در حالي که اصل پول را به او برگردانيده ام.
حال بايد ديد نظر اين انسان که تمام سرمايه خود را در اثر سود و ربا از دست داده است، نسبت به آن رباخوار بي انصاف چگونه خواهد بود، و لذا اگر گاهي در جرايد مي خوانيم که شخص رباخواري با وضع فجيعي به قتل رسيده است، تحقيقات نشان گر آن است که قتل او بر اثر همين فشار هاي مضاعفي بوده که بر افراد ضعيف وارد نموده و طرف مقابل راه خلاصي خود را در چنين راه هاي خطرناک و خلاف شرعي ديده است، لذا هر انساني بايد از رباخواري و ربا دادن بپرهيزد تا روزي چنين سرنوشت خطرناکي دامن او را نگيرد.
* رباي قرضي
در قرض اعم از اين که همجنس باشند که باکيل و وزن قرض داده شود يا شمارشي باشند مثل 20 تخته فرش با 21 تخته ديگر و يا وجه نقد صد هزار تومان به صد و ده هزار تومان، در همه موارد، حکم ربا دارد و اضافي آن هر چه باشد، حرام و اکل مال به باطل است.
در باب خريد و فروش اسکناس، فقهاي ما دو نظر دارند. بعضي فرموده اند اگر اسکناس هم خريد و فروش شود و زيادي در آن باشد ربا و حرام است، ليکن بعضي از فقها فرموده اند در باب اسکناس چون عددي ميباشد در اضافي آن اگر قرض باشد ربا و حرام است، ليکن اگر خريد و فروش شود از باب ربا بيرون مي رود و حرام نيست. مثلا اگريک ميليون تومان اسکناس را بفروشد به يک ميليون و پنجاه هزار تومان، اين پنجاه هزار تومان اضافي ربا نيست. لذا کساني که اين گونه خريد و فروش انجام مي دهند هر کدام براي اين که مستمسک شرعي براي خود داشته باشند به تفواي مرجع خود مراجعه نموده تا خداي ناخواسته گرفتار فعل حرام و ربا نشوند. براي اين که بعضي از فقها حتي حيل باب ربا را قبول ندارند و بعضي ديگر حيل شرعيه در باب ربا را پذيرفته اند و مکلف وقتي به دستور مرجع خود عمل کرد دليل شرعي براي خود دارد و در جامعه هم نمي توان آن شخص را رباخوار معرفي کرد.[3]
* رباي حلال
در چند مورد ربا حلال است که عبارتند از:
1. اگر مسلمان از کافري که در پناه اسلام نيست ربا بگيرد، اشکال ندارد.
2. زن و شوهر دائمی اگر از يکديگر ربا بگيرند، حرام نيست.
3. پدر و فرزند اگر از يکديگر ربا بگيرند حرام نيست، ليکن بين مادر و فرزند، مشهور از فقها فرموده اند، ربا و حرام است.
«يا أيها الَّذين آمنوا اتقوا اللهَ و ذروا ما بِقيَ مِن الرّبا إن کُنتم مؤمنينَ فإن لَم تَفعلوا فَأذَنوا بحربٍ مِن اللهِ و رسولِهِ و أَن تُبتم فَلکم رئوسُ اموالَکم لا تَظلمون و لا تُظلمون»؛[4]
«اي کساني که ايمان آورده ايد از خدا بپرهيزيد و آن چه از (مطالبات) ربا، باقي مانده رها کنيد اگر ايمان داريد. اگر (چنين) نمي کنيد بدانيد با جنگ با خدا و رسول او روبه رو خواهيد بود و اگر توبه کنيد سرمايه هاي شما از آن شماست (اصل سرمايه بدون سود) نه ستم مي کنيد و نه بر شما ستم وارد مي شود».
«يا أَيها الَّذينَ آمنوا لا تأکلوا الرّبا اَضعافاً مضاعفهّ و اتقوا الله لَعلکم تُفلحون»؛[5]
«اي کساني که ايمان آورده ايد ربا (سود پول) را چند برابر نخوريد، از خدا بپرهيزيد تا رستگار شويد».
عن أبي عبدالله ـ عليه السلام ـ قال: «درهمُ ربا عِندَ اللهِ أَشدُ مِن سبعينَ زنيهً کُلها بذاتِ محرمٍ»؛[6]
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «يک درهم ربا نزد خداوند، از هفتاد مرتبه زنا با محارم خود بدتر است».
عَن أبي عبدالله ـ عليه السلام ـ قال: «درهمُ رباً أَشدُ عندَ اللهِ من ثَلاثين زنيهً کُلها بذاتِ محرمٍ مثلُ عمهٍ و خالهٍ»؛[7]
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «يک درهم ربا نزد خداوند، از سي مرتبه زنا با محارم خود مثل عمه و خاله بدتر است».
عَن عشام بن الحکم أَنّه سألَ أبا عبدالله ـ عليه السلام ـ عَن علهِ تحريمِ الرّبا، فقال: «أَنَّه لو کانَ الرّبا حلالاً لترکَ الناسُ التجاراتِ و ما يَحتاجون إليهِ فَحّرم اللهُ الربا ليفرَ الناسُ من الحرامِ إلي الحلالِ و إلي التجاراتِ من البيعِ و الشراءِ فَيبقي ذلک بينَهم في القرضِ»؛[8]
هشام بن حکم از امام صادق ـ عليه السلام ـ از سبب حرمت ربا پرسيد، آن حضرت فرمود: «اگر رباخواري حلال بود مردم تجارت (و کسب و کار و توليد) را رها مي کردند، پس خداوند ربا خواري را حرام کرد تا مردم از حرام به سوي حلال و تجارت و خريد و فروش بروند، پس در ميان مردم (فقط) ربا در قرض باقي ماند».
قال الصادقُ ـ عليه السلام ـ : «إذا أرادَ اللهُ بقومٍ هلاکاً ظَهر فيهِم الرّبا»؛[9]
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «اگر خداوند هلاکت و نابودي قومي را بخواهد، رباخواري در آنها پيدا مي شود».
قال أبو عبدالله ـ عليه السلام ـ : «الرّبا سَبعونَ باباً اَهونَها عندَ اللهِ کالَّذي يَنکحُ أُمَهُ»؛[10]
امام صادق ـ عليه السلام ـ : فرمود: «رباخواري هفتاد در (به فساد و گناه) دارد که ساده ترين آنها نزد خدا مثل کسي است که با مادر خود ازدواج کرده است».
عن أبي عبدالله ـ عليه السلام ـ قال: «درهمُ رباً اعظمُ عندَ اللهِ من سبعينَ زنيهً کلها بذاتِ مَحرمٍ في بيتِ الحرامِ»؛[11]
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «(گناه) يک درهم ربا نزد خداوند ازهفتاد مرتبه زنا با محرم خويش درخانه خدا، بزرگتر (و سنگين تر) است».
[1]. سوره آل عمران، آيه 132
[2]. وسايل (آل البيت)، ج18، ص 118
[3]. براي آگاهي بيشتر در زمينه حيل باب ربا، علاقه مندان مي توانند به فتواي مرجع تقليد خود مراجعه کنند.
[4]. بقره، آيات 279 ـ 278
[5]. سوره آل عمران، آيه 129
[6]. فروع کافي، ج1، ص 369
[7]. تهذيب، ج2، ص 122
[8]. فقيه، ج3، ص 567
[9]. مجمع البيان، ج2، ص 390
[10]. وسائل، ج12، ص 427
[11]. تفسير قمي، ص 84
@#@
عن ابن بکير قال: «بلغَ أبا عبدالله ـ عليه السلام ـ عن رجلٍ أنّه کانَ يأکل الرّبا و يُسميهِ اللِّبأَ، فقال: لئن أَمکنني الله منه لأَضربن عنقَهُ»؛[1]
ابن بکير گفت: به امام صادق ـ عليه السلام ـ خبر رسيد که مردي ربا مي خورد و اسم آن را (مثل) آغوز (اولين شيري که به کودک مي دهند) مي گذارد. پس امام ـ عليه السلام ـ فرمود: «اگر خداوند به من قدرت مي داد گردن او را (با شمشير) مي زدم».
قال أمير المومنين ـ عليه السلام ـ : «آکلُ الرّبا و موکلُهُ و کاتُبهُ و شاهداهُ فيهِ (في الوزر) سواءٌ»؛[2]
امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ فرمود: «ربا خوار (گيرنده) و دهنده ربا و نويسنده و شاهدان (قرار داد ربا)، در گناه مساوي اند».
عن علي ـ عليه السلام ـ قال: «لَعَنَ رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ في الربا خمسهً: آکلهُ و موکلهُ و شاهديه و کاتَبهُ»؛[3]
امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ فرمود: «پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در ربا پنج نفر را لعنت کرد: رباخوار و ربادهنده و دو شاهد و نويسنده قرار داد ربا».
عن منصور بن حازم، عن أبي عبدالله ـ عليه السلام ـ قال: «سألتُهُ عَن البيضهِ بالبيضتينِ قال: لا بأس بهِ، و الثوبِ بالثوبينِ، قال: لا بأسَ به، و الفرسِ بالفرسينِ، فقال: لا بأس به، ثم قال: کلُ شيءٍ يکالُ أو يوزنُ فلا يصلحُ مثلين بمثلٍ أذا کانَ مِن جنسٍ واحدٍ، فإذا کانَ لا يُکالُ و لا يوزنُ فلا بأس باثنينِ بواحدٍ»؛[4]
منصور بن حازم گفت: از امام صادق ـ عليه السلام ـ پرسيدم: «آيا يک تخم مرغ را مي توان با دو عدد تخم مرغ معاوضه کرد؟ فرمود: اشکال ندارد. (پرسيدم:) يک لباس را به دو لباس (مي توان فروخت؟) فرمود اشکالي ندارد. (پرسيدم:) يک اسب را با دو اسب (چطور؟) فرمود: عيبي ندارد. سپس امام (يک ضابطه اي) فرمود: هر چيزي که مکيل و موزون است وقتي (معامله جنس به جنس است) و از جنس واحد است گرفتن يا دادن اضافه حرام است (چون معامله ربوي است) و اگر مکيل و موزون نيست (بلکه معدود است) گرفتن و دادن اضافه اشکالي ندارد.
عن أبي عبدالله ـ عليه السلام ـ قال: «الرّبا رباءان: أحدهما رباً حلالٌ، و الآخرُ حرامٌ، فأما الحلالُ فهو أن يقرضَ الرجلُ قرضاً طَمعاً أن يزيدُه و يعوضُه بأکثَر مما أخذهُ بلا شرطٍ بينهما، فإن اعطاهُ أکثرَ مما أخذهُ بلا شرطٍ بينهما فهو مباحٌ له، و ليسَ له عندَ اللهِ ثوابٌ فيما أقرضهُ، و هو قوله عزوجل «فلا يَربو عندَاللهِ» و أما الربا الحرامُ فهو الرجلُ يقرض قرضاً و يشترطُ أن يردَ أکثرَ مما أخذهُ فهذا هو الحرامُ»؛[5]
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «ربا دو نوع است. يکي حلال و ديگري حرام است. رباي حلال آن است که مردي قرضي به ديگري مي دهد به اميد آن که قرض گيرنده هنگام پرداخت قرض خويش بر اصل قرض مقداري بيفزايد و بيشتر از آنچه قرض گرفته بوده (و شرط باز پرداخت بيشتر هم نکرده بودند) بپردازد، اگر قرض گيرنده مقداري بيشتر از آنچه قرض گرفته بوده به قرض دهنده بپردازد مباح است در حالي که شرط بازپرداخت بيشتر نکرده باشند و در عوض، قرض دهنده نزد خداوند ثوابي ندارد، به دليل کلام خداوند که فرمود: «نزد خدا چيزي را قرض دهنده زياد نکند»؛ ولي رباي حرام آن است که فردي به ديگري قرض مي دهد و شرط مي کند که بيش از آنچه قرض داده،باز پس بگيرد.
* خطر رباخواري
مرحوم علامه طباطبايي در تفسير الميزان مي فرمايد خداوند متعال در آيات ربا نسبت به ربا سختگيري هايي فرموده که مانند آن را در هيچ يک از فروع دين خود جز دوستي با دشمنان دين، نفرموده و تغييراتي که در مورد ساير کبائر مانند زنا، شرب خمر، قمار و حتي قتل نفس شده و اين نيست مگر آن که آثار شوم ساير گناهان از يک يا چند فرد تجاوز نمي کند آن هم در بعضي جهات و تنها در مرحله اعمال و افعال، ولي آثار شوم اين دو گناه بنياد دين را ويران و اثر ان را محو و نظام زندگي را فاسد کرده و روي فطرت انساني پرده افکنده جلو چشمش را مي گيرد.
جريان تاريخ، کتاب الهي را در اين موضوع تصديق کرده و دوستي و مداهنه با دشمنان دين، مسلمانان را به پرتگاه خطرناکي کشانيد، پس بنابر اين دين و آيين و عموم فضائل از ميانشان رخت بر بست و کارشان بجايي رسيد که ديگر مالک مال و آبرو و جان خودشان نباشند.
رباخواري و ثروت اندوزي و تراکم اموال هم مردم را به دو دسته ثروت مند و مستمند تقسيم کرد بالأخره کار به جنگ جهاني کشيده شد و فتنه اي بر پا شد که کوه ها را در هم فرو ريخت و زمين را بلرزه در آورد و انسانيت را تهديد به نابودي کرد و سرانجام شد آنچه شد و بزودي روشن خواهد گرديد که بيانات قرآن درباره اين گناه بزرگ از پيش گويي هاي اين کتاب شريف بشمار مي رود.[6]
* عذاب رباخوار
قال النبيُ ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ : «من أَکلَ الرّبا مَلأ اللهُ بطنَهُ ناراً بقدرِ ما أکلَ منه فأن کسبَ منه مالاً لم يقبل الله من عملِهِ و لم يَزل في لعنهِ اللهِ و الملائکهِ ما دام منه قيراطٌ»؛[7]
پيغمبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: «کسي که ربا بخورد خداوند شکمش را به مقدار آنچه خورده از آتش پر مي کند، پس اگر از ربا مالي را بدست آورد عملش را نمي پذيرد و هميشه مورد لعن خدا و ملائکه است مادامي که قيراطي از مال ربايي نزدش باشد».
قال النبي ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ : «لما أُسري بي ألي السماءِ رأيتُ قوماً يُريدُ أحدُهم أن يقومَ و لايقدرُ عليه عظم بطنه. فقلتُ: «من هؤلاء يا جبرئيل؟ قال: هؤلاءِ الذين يأکلون الرّبا لا يقومون ألا کما يقومُ الّذي يتخبطهُ الشيطانُ من المسِ و أذا هم بسبيلِ آلِ فرعونَ يعرضونَ علي النارِ غُدَواً و عشياً يقولون ربنا مَتي تقومُ الساعهُ»؛[8]
پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: «در شب معراج جماعتي را ديدم که گاه يکي از ايشان مي خواست برخيزد از بزرگي شکمش نمي توانست. از جبرئيل پرسيدم اينها چه کساني اند؟ گفت: ربا خوارانند که روز قيامت بر نمي خيزند مگر مانند جن زده ها، ناگاه ايشان را بر سر راه آل فرعون ديدم که بامداد و شامگاه آتش بر ايشان عرضه داشته مي شود و مي گويند: خداوندا! چه وقت قيامت بر پا مي شود؟».
قال النبي ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ : «إذا ظَهر الزنا و الرّبا في قريهٍ أُذن في هلاکِها»؛[9]
پيغمبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرموده: «هرگاه زنا و ربا درقريه اي رواج يابد، در هلاکت اهلش اذن داده مي شود».
قال النبي ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ : «إذا أَکلت أمتي الرباءَ کانتِ الزلزلهُ و الخَسفُ»؛[10]
پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرموده: «هرگاه امت من رباخوار شوند به زلزله و فرو رفتن مبتلا مي شوند».
* نظريه باطل
در دنياي کنوني جمعي از روشن فکران معتقدند که ربا يک ضرورت شکست ناپذير اقتصادي است و جهان مترقي هرگز نمي تواند از آن بي نياز باشد.
اما گفتار اين گروه روشن فکر را داراي دو عنوان مي توان فرض کرد: از طرفي صحيح و درست و از طرفي غلط و نادرست. به اين ترتيب صحيح است که اسلام ربا را حرام و ليکن غلط است که ربا يک ضرورت شکست ناپذير اقتصادي است.
بر همگان واضح است که امروز در عالم در نظريه بزرگ اقتصادي موجود است که سازمان خود را از اول بر پايه ربا پي ريزي نکرده اند و آنها عبارت از نظريه اسلام و نظريه کمونيستي است با آن همه اختلاف هاي فاحش که در اصول و فروع با هم دارند با يک فرق بزرگ که نظام کمونيستي امروز همه نيرو و قدرتي که بتواند نظام اقتصادي خود را اجرا کند در دست گرفته و براي پيشرفت مقاصد خود آن ها را بکار انداخته و اسلام همه نيروي خود را بسيج نکرده است و با وجود اين هر روز رو به تکامل مي رود.
بديهي است هنگامي که اسلام حکومت رسمي خود را آغاز نمايد در اولين فرصت اقتصاديات خود را بر اساس غير از ربا استوار خواهد کرد زيرا که ضرورت هاي اقتصادي هرگز نمي تواند آن را عاجز کند تا به تصويب قوانين ربا ناچار گردد. چنانکه امروز کمونيست ها نظام خود را با ربا توأم نساخته اند و اين ضرورت هاي ضروري نما آنها را از پيشرفت مقاصد خود عاجز ننموده است، بنابر اين ربا از اول يک امر ضروري نبوده که دنياي امروز نتواند از زير بار آن شانه خالي کند بلکه فقط ضرورتي است در عالم سرمايه داري، زيرا که اين رژيم به خيال خود نمي تواند بدون ربا پايدار بماند و با وجود اين دانشمندان بزرگ اقتصادي در دنياي سرمايه داري مانند دکتر شاخت، امروز بر عليه نظام ربا سخن مي گويد و رسما اعلام مي دارد که نتيجه حتمي ربا در جهان اين است که سر انجام و با مرور زمان ثروت در دست عده کمي از مردم انباشته و رفته رفته، مجموع اجتماع بشر از آن محروم گردد و در اثر تورم ثروت ميليون ها نفر بشر به بندگي و بردگي طبقه ممتاز ثروتمند و سرمايه دار در آيند و ما بدون خواندن علم اقتصاد، مصداق اين بردگي شوم را در دنياي سرمايه داري امروز به خوبي درک مي کنيم.
آري يکي از بزرگترين معجزات اسلام اين است که اصل ربا و احتکار را که محکم ترين پايه هاي سرمايه داري است، هزار سال پيش از پيدايش نظام سرمايه داري قدغن کرده است.[11]
* قرض مطلوب نيست
انسان در مواردي بايد به قرض روي آرود که ناچار بوده و دستش از همه جا کوتاه شده باشد به طوري که اگر قرض نکند گرفتار مشکلات بزرگترين مي گردد يا اين که فرصتي از دستش مي رود يا در زندگي صدمه و لطمه اي مي بيند.
[1]. فروع کافي، ج1، ص 370
[2]. فقيه، ج2، ص 90
[3]. وسائل، ج12، ص 430
[4]. تهذيب، ج2، ص 150
[5]. وسائل، ج12، ص 454
[6]. به نقل از: گناهان کبيره، ص 170
[7]. مستدرک الوسائل، کتاب تجارت، ص 478
[8]. مستدرک الوسائل، کتاب تجارت، ص 478
[9]. مستدرک الوسائل، کتاب تجارت، ص 478
[10]. مستدرک الوسائل، کتاب تجارت، ص 478
[11]. اسلام و نابساماني هاي روشنفکران به قلم سيد قطب به نقل از: (گناهان کبيره، شهيد دستغيب، ص 178)
@#@ در غير از اين موارد خود را مديون کردن، جز اغتشاش فکري و ناراحتي رواني و غم و غصه فراوان، چيز ديگري در پي نخواهد داشت.
از امام صادق ـ عليه السلام ـ روايت شده که فرمودند: «من از سه چيز به خدا پناه مي برم: يکي از غلبه بدهکاري و زيادي طلبکار، دوم از غلبه دشمن و زيادي آن، سوم از زيادي زنان بيوه که مردان رغبت ازدواج با آنان را ندارند».[1]
يعني زيادي بدهي پريشاني فکري مي آورد، زيادي دشمن موجب سلب آسايش مي شود و زيادي زن بدون سرپرست ممکن است موجب فساد اجتماعي گردد. لذا اگر در جامعه اي اين سه آفت باشد، آسايش و سلامتي در آنجا نخواهد بود.
همچنين از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ روايت شده است: «کسي که مي خواهد زود پير و فرتوت نشود، بايد لباس سبک بپوشد» از آن حضرت سؤال شد که منظور از لباس سبک چيست؟ در جواب فرمود: «يعني خود را بدهکار نکند».
در روايت ديگري آمده است که آن حضرت فرمود: «در روز قيامت، شخص بدهکاري که قرض خود را نداده مي آورند، اگر در نامه عملش حسنات باشد، آن را به پرونده طلبکار منتقل مي کنند و اگر حسنات نباشد، از گناهان طلبکار به نامه اعمالش اضافه مي نمايند».[2]
* قرض براي ازدواج و حج
گفتيم تا آنجا که ممکن است، انسان نبايد خود را مقروض کند، اما در دو مورد است که به دليل اهميت آنها، مقروض شدن پسنديده و ستوده است و خداوند تضمين کرده که در اين دو مورد، قرض فرد مقروض را پرداخت خواهد کرد. اين دو مورد ازدواج و زيارت بيت الله الحرام است. در اين باره روايتي آمده که شايان يادآوري است.
فردي از امام صادق ـ عليه السلام ـ پرسيد: آيا انسان مي تواند قرض بگيرد و به حج رود؟ آن حضرت فرمود: آري، سپس پرسيد: آيا مي تواند براي ازدواج قرض کند؟ حضرت فرمود: آري. شخص محتاج به ازدواج مي تواند قرض کند و منتظر عنايت خداوند باشد که روزي خداوند در صبحگاه و شامگاه براي اين امر مي رسد.[3]
اهميت اين دو موضوع بر کسي پوشيده نيست. ازدواج موجب جلوگيري از فساد اجتماعي و اخلاقي شده و حج موجب شوکت اسلام و مسلمين مي باشد. مؤمنين بايد به اين دو امر توجه لازم را داشته و افرادي را که براي دريافت قرض مخصوصا در اين دو مورد به آن ها رجوع مي کنند، از خود دور ننمايند و صندوقهاي قرض الحسنه نيز بايد اين دو موضوع را در اولويت قرار دهند.
* سارق کيست؟
امروزه دزدي به صورتهاي مختلف انجام مي گيرد: عده اي سر راه مردم در جاده، خيابان و کوچه مي ايستند و از مردم دزدي مي کنند، شايد بتوان گفت که اين نوع دزدي،دزدي آشکار است، عده اي نيز با کم کاري و کارشکني در اداره يا کارخانه دزدي مي کنند که مي توان گفت اين نوع دزدي، مخفيانه است. همچنين عده اي قرض مي گيرند، به شرط آن که به موقع آن را بپردازند، ولي اهميتي به پرداخت آن نمي دهند، اين هم يک نوع دزدي خائنانه است.
قال الصادق ـ عليه السلام ـ : «مَن استَدانَ ديناً فلَم ينوِقَضاءَهُ کان بمنزلهِ السارقِ»؛[4]
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «کسي که قرض کند و قصدش اين باشد که آن را نپردازد، همچون دزد خواهد بود».
در حديث ديگر از امام صادق ـ عليه السلام ـ روايت شده است:
«إنما رجلٌ أتي رَجلاً فاستقرضَ منهُ مالاً و في نيتِهِ أَن لا يؤديَهُ فذلکَ اللُصُّ العادي»؛[5]
«اگر شخصي از ديگري مالي قرض کند و نيتش اين باشد که آن را نپردازد، يک نوع دزدي آشکار است».
* مؤمن خيانت نمي کند
خيانت همچون دزدي صورت هاي متفاوتي دارد: يک مورد آن، اين است که فردي از ديگري پول قرض کند، ولي آن را به موقع نپردازد و بدهي خود را به بوته فراموشي بسپارد.
شخصي به نام ابوثمامه، ازاصحاب امام جواد ـ عليه السلام ـ نقل مي کند که از آن حضرت سؤال کردم که ميخواهم به زيارت مکه و مدينه بروم، ولي بدهکارم. حضرت فرمود: اول بدهي ات را بپرداز و سپس به زيارت برو و سعي کن در زيارتگاه، در حالي خداوند به تو نظر کند که بدهکار نباشي، زيرا اگر بتواني بدهي ات را پرداخت کني ولي نپردازي و به زيارت بروي،خيانت کرده اي و مؤمن خيانت نمي کند. «فإنَّ المؤمنَ لا يَخونُ»؛[6]
و از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ روايت شده است: «گناهي بزرگتر از اين نيست که شخصي بميرد، در حالي که بدهکار باشد و اموالي پس انداز نکرده باشد که بدهي او را بدهند».
و نيز روايت شده از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ که فرموده اند:
«رأيتُ علي البابِ السابعِ مِن الجنهِ مکتوباً: لا إله إلا اللهُ، محمدٌ رسولُ اللهِ، عليٌ وليُ اللهِ، بياضُ القلوبِ في أربعِ خصالٍ عيادهُ المريضِ و اتباعُ الجنائزِ و شراءُ و الأَکفانِ و ردُ القرضِ»؛[7]
«ديدم در جلوي در هفتم بهشت نوشته شده بود: لا إلا إلا الله، محمد رسول الله، علي ولي الله، سفيدي و نورانيت قلب ها در چهار خصلت است: «عيادت مريض، تشييع جنازه، کفن خريدن براي خود (جهت آمادگي براي مرگ)، پرداختن قرض».
اين همه تأکيد براي پرداخت قرض و بدهي، بدين علت است که اگر اين مسئله کاملا رعايت شود، به همه نيازمندان رسيدگي خواهد شد و هر فردي به راحتي مي تواند قرض الحسنه دريافت کند، در غير اين صورت، جامعه به ربا و قرض هاي ربوي رو خواهد آورد. حس بد بيني با نپرداختن بدهي در جامعه ظهور پيدا کرده، آنگاه مردم از قرض دادن شانه خالي مي کنند.
* فرزند سيابه
عبدالرحمن بن سيابه گفت: هنگامي که پدرم از دنيا رفت يکي از دوستان او به در خانه ما آمد، پس از تسليت گفتن پرسيد: آيا پدرت از مال و ثروت چيزي گذاشته؟ گفتم: نه، کيسه اي که در آن هزار درهم بود به من داد. گفت: اين پول را بگير و در خريد و فروش، سرمايه خود قرار ده، به رسم امانت در دست تو باشد، سود آن را به مصرف احتياجات زندگي برسان و اصل پول را به من برگردان. بسيار خرسند شدم، پيش مادرم آمده و جريان را شرح دادم، شبانگاه نزد کس ديگري از دوستان پدرم رفتم، او سرمايه مرا پارچه هاي مخصوصي خريد و دکاني برايم تهيه کرد، در آنجا به کسب مشغول شدم.
اتفاقا خداوند بهره زيادي از اين کار روزي من فرمود: تا اين که ايام و موسم حج رسيد، در دلم افتاد که امسال به زيارت خانه خدا بروم. پيش مادرم رفتم و قصد خود را با او مطرح کردم. گفت: اگر چنين خيالي داري، اول امانت آن مرد را رد کن و پول او را بده، بعد برو. من هزار درهم را فراهم نموده، پيش او بردم. گفت، شايد آنچه من دادم کم بوده اگر مايلي زياد تر بدهم. گفتم: نه، خيال دارم به مکه مسافرت کنم. مايل بودم امانت شما مسترد شود.
پس از آن به مکه رفتم در بازگشت با عده اي خدمت حضرت صادق ـ عليه السلام ـ در مدينه رسيديم، چون من جوان و کم سن بودم، در آخر مجلس نشستم. هر يک از مردم سؤالي مي کردند و ايشان جواب مي داد. همين که مجلس خلوت شد مرا پيش خواند، جلو رفتم. فرمود: کاري داشتي؟ عرض کردم: فدايت شوم، من عبدالرحمن پسر سيابه هستم. از پدرم پرسيد، گفتم، او از دنيا رفت. حضرت برايش طلب آمرزش نمود. آنگاه پرسيد: آيا ثروت و مالي گذاشته است؟ گفتم: چيزي به جاي نگذاشته. سؤال فرمود: پس چگونه به حج رفتي؟ من داستان رفيق پدرم و هزار درهمي که داده بود، به عرض ايشان رساندم. ولي آن جناب نگذاشت همه آن را بگويم. در بين پرسيد: آيا هزار درهم او را دادي؟ گفتم: بلي، به صاحبش رد کردم. فرمود، احسنت، خوب کردي، اينک تو را وصيتي بکنم. عرض کردم: بفرماييد.
قال: «عليک بصدقِ الحديثِ و أداءِ الأمانهِ تَشترکُ الناسَ في اموالِهم هکذا و جَمَعَ بين اصابِعهِ»؛
فرمود: «بر تو باد به راستي و درستي و رد امانت، که اگر حفظ اين سفارش را بکني، در اموال مردم شريک خواهي شد، اين سخن را که گفت انگشتان مبارک خويش را در هم داخل کرد و فرمود: اين چنين شريک آن ها مي شوي».
من دستور آن حضرت را مراعات نموده و عمل کردم، وضع مالي ام به جايي رسيد که زکات يک سالم سيصد هزار درهم شد.[8]
* بدهي شهيد
آنچه در روايت مربوط به شهادت آمده اين است که هروقت مجاهد در راه خدا به شهادت رسيده خداوند تمام گناهان او را، غير از بدهکاريهايش مي آمرزد، زيرا بدهي مربوط به حق الناس است و شهيد هنگامي آمرزيده خواهد شد که صاحب حق از آن بگذرد. در اين باره امام محمد باقر ـ عليه السلام ـ فرموده اند:
«کلُ ذنبٍ يُکفُرُهُ القتلُ في سبيلِ اللهِ إلا الدَينَ، لا کفارهَ له إلا إداءُهُ أو يَقضيَ صاحبُهُ او يعفُوَ الذي لَهُ الحقُ»؛[9]
«تمام گناهان شهيد در راه خدا پوشيده و بخشيده مي شود، مگر بدهکاري او که کفاره اي ندارد، مگر اين که پرداخت شود و يا وصي او به جاي او آن قرض را بپردازد و ياصاحب حق آن را عفو نمايد».
در روايت ديگر آمده است:
«أولُ قطرهٍ من دمِ الشهيدِ کفارهٌ لِذنوبِهِ إلا الدَّين فإنَّ کفارتَهُ قضاءُهُ»؛[10]
«اولين قطره از خون شهيد کفاره گناهان اوست، بجز دين که کفاره اش پرداخت آن است».
* مهلت دادن
افرادي بايد خود را مقروض نمايند که قدرت پرداخت به موقع آن را داشته باشند. با اين وصف اگر مقروض يا بدهکار تنگدست بود و يا توانايي پرداخت آن را نداشت، بايد طلبکار به او مهلت دهد و به او فشار مالي نياورد. امام صادق ـ عليه السلام ـ از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نقل مي کند که آن حضرت فرموده است:
«ليسَ لِمُسلمٍ أن يُعسَر مسلماً»؛[11]
«مسلمان نبايد از مسلمان ديگر در حال تنگ دستي دينش را طلب کند».
همچنين آن حضرت فرموده است: «کسي که شخص تنگدستي را مهلت بدهد، خداوند روز قيامت بر سر او سايه مي افکند، آن روزي که سايه اي جز سايه خداوند نيست».
از امام باقر ـ عليه السلام ـ روايت شده است «خداوند در روز قيامت عده اي را زير سايه عرش قرار مي دهد که صورتهايشان از نور است و بال و پرهايشان از نور و بر کرسيهايي از نور مي نشينند. در آن حال منادي صدا مي زند که اين ها قومي هستند که بر مؤمنان آسان گرفتند و شخص تنگدست را مهلت دادند تا متمکن شود و آنگاه پول خود را وصول کردند».
* نکته
شايان ياد آوري است که برخي از افراد سودجو از اين قانون اسلام و سفارشي که در مورد بدهکار و شخص مقروض شده که در صورت عدم تمکن مالي به او مهلت دهيد و فشار نياوريد، سوء استفاده نموده و اموال خود را به نام ديگران مي کنند، و يا مخفي نموده و اعلان ورشکستگي مي نمايند و گروهي ديگر سعي مي کنند طلب کاران را به نوعي وادار کنند که هر کدام از مقداري از طلب خود بگذرند (قسمتي از آن را ببخشند) که در اين صورت طلبکار وقتي مي بيند همه اموالش در معرض نابودي است، چاره اي براي خود جز قبول نمي بيند و مي پذيرد، ليکن طيب خاطر ندارد و الباقي بر فرد بدهکار حلال نميشود و بايد يا کل بدهي خود را بپردازد يا رضايت باطني طرف را حاصل نمايد، و گرنه در فرداي پس از مرگ گرفتار طلبکار خود مي شود و جزو انسان هاي سارق محسوب مي گردد که روايات آن بيان شد.
[1]. وسائل، ج8، ابواب قرض، باب کراهت الدين
[2]. همان
[3]. همان
[4]. وسائل، ج8، ابواب الدين و القرض، باب وجوب نيت قضاء الدين
[5]. همان
[6]. همان
[7]. مستدرک الوسائل، ج7، باب وجوب نيت قضاء الدين
[8]. سفينه البحار، لفظ عبدالرحمن (به نقل از: پند تاريخ، ج1، ص 215)
[9]. وسائل، ج8، ابواب الدين و القرض، باب وجوب نيت قضاء الدين
[10]. همان
[11]. همان