به گزارش خبرگزاری «حوزه»، کتاب مسیحیت به قلم سيد محمد اديب آل على با هدف آشنایی علاقمندان با تاريخ و كلام مسيحيت در قالب پرسش و پاسخ به رشته تحریر درآمده است که حوزه نیوز این کتاب را در شماره های گوناگون منتشر خواهد کرد.
* حضرت مريم (س)
- ويژگى هاي حضرت مريم (س)
پرسش:
مسيحيت در مورد حضرت مريم (عليها السلام) چه نظرى دارد؟ آيا ويژگى هايى كه قرآن مجيد در مورد ايشان بيان مى كند، مورد قبول مسيحيان نيز هست؟
پاسخ:
در اعتقاد مسيحيان، پس از حضرت عيسى (عليه السلام) هيچ شخصيتى از موقعيت و جايگاه حضرت مريم (عليها السلام) برخوردار نيست. در طول تاريخ، كليسا كوشيده است با توصيفاتى هم چون بكارت و پاكى و معراج حضرت مريم (عليها السلام)، چهره ى ممتاز اين بانوى مقدس را ترسيم كند.
اما آن چه از خود اناجيل در مورد اين شخصيت قابل برداشت است با آن چه از تعاليم ارباب كلسيا دست مى دهد، تا حدودى متفاوت است.
آياتى كه از كتاب مقدس در مورد حضرت مريم مى توان ملاحظه نمود زياد نيستند و اصولاً آن بانو در كتاب مقدس حضورى كم رنگ دارد.[43]
مهم ترين تجليلى كه اناجيل درمورد حضرت مريم(عليها السلام) دارند راجع به «آبستن شدن آن بانو به فرزندى موعود است كه وارث تاج و تخت پدرش داود خواهد شد».[44]
اما چگونه اين آبستنى، چهره اى استثنايى از حضرت مريم(عليها السلام) ارائه مى كند؟
نويسنده اى مسيحى چنين پاسخ مى دهد:
تولد خداوند مجسّم از يك دوشيزه، پيشنهادى از ناحيه ى فرشته ى خدا بود كه مريم(عليها السلام) مى توانست آن را نپذيرد، اما وى با اطمينان كامل به محبت خدا، و اشتياقش براى پذيرش ننگ اجتماعى، كه به خاطر تولد كودك بدون ازدواج، به او نسبت داده مى شد، نقش بزرگى در نجات بشريت ايفا كرد.[45]
دوشيزگى حضرت مريم (عليها السلام)
به گفته ى كتاب مقدس، حضرت مريم(عليها السلام)، در عقد شخصى به نام يوسف بود; اما قبل از آميزش با همسر خود، او را از «روح القدس» حامله شد و تا زمان تولد حضرت عيسى(عليه السلام) با وى هم بستر نشد.[46]
از عبارت فوق برمى آيد كه حضرت مريم، پس از تولد حضرت عيسى(عليه السلام) به نكاح يوسف در آمد; بنابراين «باكره بودن» حضرت مريم، تنها تا زمان تولد حضرت عيسى(عليه السلام) است. ضمن اين كه كتاب مقدس، به وجود خواهران و برادرانى براى حضرت عيسى اشاره كرده است.[47]
پروتستان ها كه كتاب مقدس را بر سنت كليسايى مقدم مى دارند، معتقد به دوشيزگى حضرت مريم(عليه السلام) تا زمان تولد حضرت عيسى هستند و وجود چهار پسر و چندين دختر را براى حضرت مريم ذكر كرده اند.[48]
اما كاتوليك ها و ارتدكس ها، حضرت مريم(عليها السلام) را تا پايان عمر باكره مى دانند و به استناد سنت كليسايى كه از پدران باقى مانده است، متون كتاب مقدس را تأويل مى كنند. از نظر آنها، منظور عبارت هايى كه يعقوب و يهودا را برادران عيسى(عليه السلام)معرفى مى كنند، برادران دينى است، و منظور از فرزندان مريم نيز، فرزندان عمو و يا فرزندان خاله ى اوست.[49]
از رساله هاى سده ى نخستين مسيحى مى توان دريافت كه اعتقاد به باكره بودن حضرت مريم(عليها السلام) تا پايان عمر، گرچه عقيده اى ضرورى و همگانى به شمار نمى آمده، در ميان دانشمندان رايج بوده است.[50]
پاكى حضرت مريم (عليها السلام)
با وجودى كه مسيحيان معتقد به آموزه ى «گناه ذاتى»[51] هستند و تمام انسان ها را تا زمانى كه غسل «تعميد» انجام نداده باشند، گناهكار مى شناسند، درمورد حضرت عيسى و مريم استثنا قائل شده اند و حكم به طهارت و پاكى آن دو مقدس مى كنند; با اين تفاوت كه در مورد حضرت عيسى قايل به پاكى اوّلى و ذاتى، هستند، اما در مورد حضرت مريم اين سؤال وجود دارد كه از چه زمانى وى از گناه مبرّا شده است؟
نويسنده اى مسيحى مى نويسد:
آنسلم (1033 ـ 1109 م) بر اين باور بود كه مريم با گناه اوليه به دنيا آمده است. برخى، از جمله آكوئيناس (1225 ـ 1274 م) معتقد بودند كه وقتى نطفه ى مريم بسته شد، گناه اوليه در او وجود داشت، اما پيش از آن كه به دنيا آيد از هر گناهى تطهير شد; و بالاخره داتز اسكوتوس (1265 ـ 1308 م) اين نظر را مطرح كرد كه لقاح حضرت مريم «لقاح مطهر»[52] بوده است... استدلال وى بر اين اساس بود كه محفوظ نگاه داشتن وى از گناه اوليه، از تطهير كردن او از اين گناه، عملى كامل تر محسوب مى شود. از ديد او، عيسى مسيح به عنوان نجات دهنده ى كامل بايد كسى را به كامل ترين طريق ممكن نجات بخشد و براى چنين نجاتى چه كسى را مناسب تر از مادر او مى توان يافت؟[53]
موضوع لقاح مطهر تا مدت ها مورد اختلاف بود، اما در نهايت كليساى كاتوليك آن را پذيرفت. در سال 1854 م، پاپ پيوس نهم در يك فرمان پاپى كه به نام «Ineffabilis Deus» مشهور است، آموزه ى «لقاح مطهر» را يكى از اصول ايمانى كليسا معرفى كرد.[54]
اين فرمان در شوراى واتيكان اول (1870 م) يكى از اركان ايمان در مذهب كاتوليك گرديد.[55]
معراج حضرت مريم (عليها السلام)
حضرت مريم (عليها السلام) اكنون كجاست؟ آيا او هم چون فرزندش زنده و در آسمان هاست يا در دل خاك آرميده است؟
كتاب مقدس در اين باره چيزى نمى گويد. تنها نكته اى كه از اناجيل استفاده مى شود اين است كه مريم (عليها السلام) در زمان مصلوب شدن عيسى(عليه السلام) در كنار وى حضور داشته است.[56]
پيش تر پروتستان ها معراج حضرت مريم را مردود يا دست كم بدون دليل مى دانند;[57] ولى كاتوليك ها بر اين باورند كه حضرت مريم(عليها السلام) به آسمان ها رفته است.
در سال 1950 م، پاپ پيوس دوازدهم اين باور را جزء اصول ايمانى تعريف كرد. وى اعلام كرد:
به كليسا الهام شده است كه مريم نيز هم چون مسيح، به طور يقين، با همين بدن به آسمان صعود كرده است.[58]
هم وطنان ارمنى ما «15 اوت» را سالگرد عروج حضرت مريم مقدس(عليها السلام) مى دانند و اين روز را جشن مى گيرند.[59]
آموزه ى صعود حضرت مريم نه صرفاً تصديق يك رويداد، بلكه بنيان مجموعه اى از باورها، هم چون «ملكه ى آسمان بودن» و مقام «شفاعت» و «واسطه بودن بين ما و خدا» و «شريك بودن در امر نجات» است.[60]
رسميت يافتن آموزه ى معراج حضرت مريم از زاويه ى ديگرى نيز قابل توجه است:
اين نظريه مى تواند از يك سو پيوندى ميان مسيحيت و اديانى كه به الهه ها احترام مى گذارند برقرار كند; و از سوى ديگر، فمينيست هايى را كه به دنبال ارتقاى مقام زن، به «خدا بانوان» چشم دارند، به خود جلب كند.
«مريم(عليها السلام) چهره ى زنانه ى خدا را آشكار كرد، كه اگر او نبود، كاملاً مردانه ظاهر مى شد. روان شناسى به نام «كارل گوستاو يونگ»[61] زمانى نوشت كه: اعلام عقيده ى صعود مريم در سال 1950 م، مهم ترين حادثه در جهان مسيحيت از زمان «اصلاحات» بود; چون جنس مونث را تا مكان امنى در الوهيت مسيحيت بالا برد».[62]
حضرت مريم(عليها السلام) در قرآن مجيد
تنها زنى كه نامش به صراحت در قرآن ذكر شده، حضرت مريم (عليها السلام)است. نام وى 34 مرتبه در قرآن آمده، كه رقم بسيار بالايى است; افزون بر اين كه سوره ى نوزدهم قرآن به نام او و سوره ى سوم قرآن نيز به نام «آل عمران» كه خانواده ى اويند نام گذارى شده است.
قرآن مجيد ويژگى هاى بسيار ارزشمندى براى حضرت مريم(عليها السلام) ذكر مى كند: او دختر پيامبرى به نام «عمران» است و تحت تكفّل حضرت «زكريا» بزرگ شده است و مادرش بنابر نذرى كه داشت او را «محرّر» ساخت.[63]
محرّر كسى است كه از تحت تسلط پدر و مادر رها شود تا تمامى اوقات خود را در عبادت خدا سپرى كند، ملازم معبد باشد و جز براى امور ضرورى خارج نشود.[64]
از ديد قرآن، حضرت مريم(عليها السلام) در محراب عبادت از ارزاق شگفت انگيز الهى بهره مند مى شده است.[65]
در جاى ديگر، قرآن مجيد، حضرت مريم(عليها السلام) را به گونه اى منحصربه فرد توصيف نموده است:
و آن گاه كه فرشتگان گفتند: اى مريم! همانا خداوند تو را برگزيد و پاكيزه گردانيد و بر زنان جهان برترى بخشيد. اى مريم! فرمان بردار پروردگارت باش و همراه نمازگزاران سجده و ركوع كن.[66]
چنان كه ملاحظه مى شود، قرآن مجيد، چهره اى به مراتب برتر و والاتر نسبت به اناجيل از حضرت مريم(عليها السلام)نمايان مى سازد; او را زنى برگزيده و پاك و ممتاز معرفى مى كند و در پى اين پاكى و عصمت است كه فرشته ى خدا بر او نازل مى شود، تا به او فرزندى پاك سيرت بخشد;[67] روح الهى در او دميده مى شود و از خداوند معجزات بسيار مى بيند.[68]
در نهايت خداوند، حضرت مريم را الگويى براى همه ى كسانى كه ايمان آورده اند معرفى مى كند[69]
پرستش حضرت مريم (عليها السلام)
قرآن مجيد، نصارى را متهم به پرستش حضرت مريم(عليها السلام) كرده و اين اقدام آنان را نكوهيده است.[70]
ممكن است يك مسيحى اين اتهام را نپذيرد و پرستش حضرت مريم(عليها السلام) را انكار كند و نسبت دادن اعتقاد به الوهيت مريم به مسيحيان را نسبتى ناروا بداند، به خصوص كه مريم مقدس يكى از شخصيت هاى سه گانه ى تثليث نيست.
علامه طباطبايى(ره) به عنوان يك مفسر قرآن، اين مسئله را بررسى و با توجه به سخنان دانشمندان مسيحى اثبات مى كند كه اين نكته ى قرآنى كاملاً مقرون به صحت است.[71]
تونى لين نيز به پرستش حضرت مريم در برخى از شهرهاى اروپايى اشاره مى كند:
در قرن شانزدهم ميلادى برخى از شهرهاى اروپايى به پرستش مريم باكره مشهور بودند، كه مى توان به شهر «اينسيدلن»[72] اشاره كرد.[73]
نويسنده اى مسيحى نيز معتقد است كه عقيده ى شراكت مريم(عليها السلام) در تثليث ممكن است از فرقه ى گمراه «كولى ريدى»[74] كه بيش از دو قرن قبل از ظهور محمد(صلى الله عليه وآله)در عربستان بوده اند، نشأت گرفته باشد.[75]
دراين باره ذكر نكته اى كه برخى از نويسندگان اسلامى بدان تفطن داده اند، بسيار مفيد است:
به نظر مى رسد، آن چه مورد نظر قرآن است، پرستش عملى حضرت مريم است، نه اعتقاد به اولوهيت وى.
قرآن كريم در مواردى از پرستش عملى و احترام فوق العاده در حد احترام به خداوند، به «الوهيت» تعبير كرده است; چنين تعبيرى را در تشريح دنياگرايى گروهى از مردم هم مى توان يافت:
آيا نديدى كسى را كه هوس خويش را «معبود» خود قرار داده است.[76]
با اين توضيح مى توان ادعا كرد كه امروزه هم بسيارى از مسيحيان، مريم را در مقام مادر خداوند مى پرستند و در مقابل تصوير و مجسمه ى او به عبادت مى پردازند.[77]
در خاتمه توجه به اين نكته خالى از لطف نيست كه مى توان از جايگاه ويژه ى حضرت مريم(عليها السلام) در ميان مسلمانان و مسيحيان به نتيجه اى راهبردى رسيد و آن اين كه، برخلاف حضرت عيسى(عليه السلام) كه در عين برخوردارى از مقامى والا در ميان پيروان دو دين بزرگ آسمانى، به محور اختلافات اساسى دو دين در آموزه ى تثليث و تجسيم، بدل شده است، مريم(عليها السلام)شخصيتى است كه مى تواند محور تفاهم و گفتوگوى سازنده ميان پيروان اسلام و مسيحيت باشد. الگويى كه از شخصيت اين بانوى ارزنده و ديگر بانوان بزرگ، هم چون حضرت زهرا(عليها السلام) به دست مى آيد، مى تواند در پى گيرى سياست ها و راهبردهاى مشترك دو دين آسمانى مفيد باشد. تقويت عفاف، به ويژه از راه تأكيد بر معنويت گرايى، عبوديت، راست گويى و خدمت به بندگان خدا از محورهاى اساسى اين سياست است.[78]
----------------------------
پاورقی:
[43]. انجيل متى، 1: 18، 12 و 46، انجيل مرقس، 3: 31، انجيل لوقا، 1: 26، 2: 4، 8: 19، انجيل يوحنّا، 2: 51، و 19: 25; چنان كه ملاحظه مى گردد، در هر انجيل حداكثر 3 بار از آن بانو نام برده شده است.
[44]. انجيل لوقا، 1: 28.
[45]. هاروى كاكس، مسيحيت، ترجمه ى عبدالرحيم سليمانى اردستانى، ص 67.
[46]. انجيل متى، 1: 18.
[47]. انجيل متى، 13: 54 و 27: 56، انجيل مرقس، 6: 3 و 15: 40.
[48]. دنيس كلارك، زندگى و تعاليم عيسى مسيح، ص 28، و هاروى كاكس، مسيحيت، ص 68.
[49]. توماس ميشل، كلام مسيحى، ترجمه ى حسين توفيقى، ص 67.
[50]. محمدر ضا زيبايى نژاد، مسيحيت شناسى مقايسه اى، ص 27، و ر.ك: پطرس بستانى، دايرة المعارف، ج 4، ص 753.
[51]. در اين مورد در فصل هشتم توضيحاتى خواهد آمد.
[52]. Immaculate Conception.
[53]. تونى لين، تاريخ تفكر مسيحى، ترجمه ى روبرت آسريان، ص 476.
[54]. همان، ص 476 ـ 477.
[55]. پطرس بستانى، دايرة المعارف، ج 5، ص 784; به نقل از: مسيحيت شناسى مقايسه اى، ص 29.
[56]. انجيل يوحنّا، 19: 25.
[57]. هاروى كاكس، مسيحيت، ص 68.
[58]. همان، و ر.ك: لوئيس معلوف، المنجد «واژه ى پيوس»، ص 179. «اعلن رسميا عقيدة انتقال العذراء الى السماء نفساً و جسماً»، و محمد رضا زيبايى نژاد، مسيحيت شناسى مقايسه اى، ص 30.
[59]. روزنامه ى اطلاعات، مورخه ى 25/5/1378، ص 13، به نقل از: مسيحيت شناسى ا ئ مقايسه اى، ص 30
[60]. تاريخ تفكر مسيحى، ص 489.
[61]. Carl Gustav Yung.
[62]. هاروى كاكس، مسيحيت، ص 71.
[63]. سوره ى آل عمران، آيه ى 35 ـ 37.
[64]. سيد محمد حسين طباطبايى، الميزان فى تفسير القرآن، ج 3، ص 170.
[65]. سوره ى آل عمران، آيه ى 37.
[66]. سوره ى آل عمران، آيه ى 42.
[67]. سوره ى مريم، آيه ى 19.
[68]. سوره ى مريم، آيه ى 24 ـ 26.
[69]. ر.ك: سوره ى تحريم، آيه ى 11.
[70]. سوره ى مائده، آيه ى 116.
[71]. الميزان فى تفسير القرآن، ج 6، ص 244.
[71]. Einsiedeln
[72]. تاريخ تفكر مسيحى، ص 277.
[73]. Colly Ridiahs
[74]. ويليام مونتگمرى وات، برخورد آراى مسلمانان و مسيحيان، ص 39.
[75]. سوره ى جاثيه، آيه ى 23 و سوره ى توبه، آيه ى 31.
[76]. مسيحيت شناسى مقايسه اى، ص 32.
[77]. اقتباس از: همان، ص 39.
نظر شما