به گزارش خبرگزاری حوزه، در دهه ۷۰ که به اذعان بسیاری از کارشناسان و منتقدین سینمای ایران، هنر هفتم وطنی در عرصه سینمای دفاع مقدس یکی از پررونق ترین دوره های خود را سپری می کند، فیلم های ارزشمندی ساخته شد که البته رویکرد و نگاه بسیاری از آن ها به پشت جبهه ها یا پیامدها و تبعات جنگ تحمیلی است.
در این دهه، فیلمسازانی چون عبدالحسن برزیده و سعید سهیلی اولین فیلمهایشان را تولید کردند که اتفاقاً هردو نیز به حوزه دفاعمقدس تعلق داشت؛ برزیده "دکل"را در سال ۷۴ جلوی دوربین بُرد و سهیلی یک سال بعد "مردی شبیه باران" را ساخت که هنوز هم هر دوی آن ها تماشایی هستند.
در خلاصه فیلم دکل که نقش اصلی آن را محمد رضا ایرانمنش بازی می کند، آمده است: "شهر آبادان در محاصره دشمن و زیر آتش مداوم قرار گرفته ، با این حال جمعی از نوجوانان بسیجی زیر فرمان حمید با ایفای نقش ایرانمنش، تصمیم به نابود کردن دکلی می گیرند که شهر را مورد حمله های پیاپی قرار می دهد. شهر به تدریج تخلیه می شود و در این میان خانواده حمید نیز تصمیم به ترک شهر می گیرند. اما زهرا، خواهر حمید، حاضر به ترک شهر نیست و تصمیم دارد در کنار برادرش، در برابر دشمن مقاومت کند. با اصرار فراوان زهرا، او هم در آبادان می ماند و در یاری رساندن و مداوای مجروحان شریک می شود.
امیر، دوست حمید که در کنار وی به مقاومت در برابر دشمن مشغول است، از زهرا خواستگاری می کند و این در حالی است که به اعتقاد حمید، جنگی می تواند مسأله مهمتری باشد. سرانجام با تلاش بسیجی ها دکل نابود می شود. زهرا که مجروح شده با بالگرد به بیمارستان منتقل و در همان زمان امیر نیز برای شرکت در یک عملیات دیگر به جبهه اعزام می شود.."
گرچه در این فیلم به روابط عاطفی افراد و مساله خواستگاری نیز البته با حد و حدود فیلم های دفاع مقدسی آن زمان پرداخته شده، اما انصافاً نباید از نگاه ارزشی حاکم بر فیلم غفلت کرد که به طور نسبی در این عرصه ، کارگردان که خود نویسنده فیلم هم است، عملکرد مثبتی داشته است.
سعید سهیلی ، سال ۷۵ در مقام نویسنده و کارگردان موفق به تولید فیلم "مردی شبیه باران شد که در آن شاهد بازی خوب سوپراستار سینمای ایران در دهه ۷۰ یعنی ابوالفضل پورعرب هستیم.
داستان این فیلم نیز از این قرار است که :"منصور قاسمی با بازی پورعرب، یکی از فرماندهان برون مرزی سپاه در جریان حمله نیروهای دشمن موجی و دستگیر می شود. عراقی ها برای شناسایی فرمانده اسرا (منصور قاسمی) فردی را به جاسوسی در میان آن ها اجیر می کنند. جاسوس که به شکل اتفاقی در جریان مکالمه منصور و همسرش او را شناسایی کرده بود، توسط منصور کشته می شود - عراقی ها با کشته شدن نیروی نفوذی خود و نیز بی نتیجه ماندن شناسایی فرمانده - شکنجه اسرا را تشدید کرده و سهمیه آب اردوگاه را قطع می کنند.
در این میان، برادر همسر منصور در جریان شکنجه عراقی ها به شهادت رسیده و همسر منصور (زینت) که به اسارت دشمن درآمده بود، به منظور شناسایی منصور به میان اسرا آورده می شود. زینت پس از جستجوی اسرا منصور را می یابد، اما وقتی با جنازه برادر شهیدش مواجه می شود او را منصور قاسمی معرفی می کند."
۳۱۳/۸