به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه»، استاد حسین انصاریان در بخشی از کتاب «سیمای نیکان» در نوشتاری پیرامون مراتب و جایگاه نیکان آورده است؛ از سخنان وجود مقدّس معصومین درباره نیکان، سه نکته استفاده می شود که مقام نیکان دارای سه منزل است و هنگامی که این سه منزل پیموده شود، انسان به مقام نیکان میرسد.
۱ ـ خواستن
اولین منزل و مرحله عبارت از «خواستن» است. به تعبیر سادهتر، برای رسیدن به مقام نیکان یک همّت جانانه، مردانه و عاشقانه لازم است. روانشناسان امروزِ دنیا هم موضوع اراده و همّت را در کتابهای خود مطرح کرده و گفتهاند که ما حتی اگر بتوانیم ارادۀ کسانی را که ناراحتی فکری و ناراحتی روحی و روانی دارند، تقویت کنیم و به ارادهشان قدرت بدهیم، بر باطن خودشان تسلّط و حکومت پیدا میکنند و میتوانند خطوط کج فکری و روانی و وسوسهای را از دنیای درون و مملکت باطن خودشان بیرون کنند. چه بسا با تقویت اراده، بعضی از بیماریهای جسمی به سلامتی، و حتی به از بین رفتن مرض منجر شود. ([۱])
این اراده و همّت، در انبیاء خدا و ائمه طاهرین: و در آنانی که به مقام نیکان و اولیای الهی رسیدهاند، بسیار قوی است؛ به طوریکه بر اثر این همّت، به دنبال آنچه که عنصر شخصیت آنان را تشکیل میدهد رفته، و به دلیل وجود ارادۀ قوی، خسته و کسل نشدند و در بین راه کار را رها نکردند. قرآنکریم قبل از اینکه روانشناسان امروزه به این حقیقت برسند و موضوع همّت و بلندهمتی را کشف کنند، این مسأله را طرح و از تصمیم و ارادۀ قاطع، به «عزم» تعبیر کردهاست.
قرآن از قول حضرت لقمان خطاب به فرزندش، میفرماید:
یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاة وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَاصْبِرْ عَلَی مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ([۲])؛ «پسرکم! نماز را برپا دار و مردم را به کار پسندیده وادار و از کار زشت بازدار و بر آنچه [از مشکلات و سختی ها] به تو می رسد شکیبایی کن، که اینها از اموری است که ملازمت بر آن از واجبات است.»
در مقابل تمام پیشآمدها و مشکلات ایستادگی کن، که این ایستادن از ارادۀ بلند و محکم انسان است. اراده و همّت بلند است که طفل یتیمی را که در چهار ماهگی پدر، در شش سالگی مادر را از دست میدهد؛ از شهر خمین به اراک و از آنجا به قم میبرد و او را به یک شخصیت جهانی بینظیر بعد از انبیاء و ائمه: تبدیل میکند. نه اینکه امام راحل(ره) در طول دانشمندان، حکما، فلاسفه و فقها بینظیر باشد، بلکه بزرگان دین معتقدند که ایشان بعد از انبیای الهی و ائمۀ معصومین: واقعاً یک وجود بینظیری است. اولین بُنمایۀ قوی ایشان که خودشان هم آن را تقویت کرده، اراده و همّت والا است.
همت بلند دار که با همت بلند
هرجا روی به توسن گردون سوارهای
صائب تبریزی
آدمی با اراده ناقص و ضعیف که تحت تأثیر این و آن قرار میگیرد، به جایی نمیرسد. انسان باید اهداف عالی را در نظر بگیرد و بعد هم اراده کند که خودش را به آن اهداف عالی برساند. او با همین اراده موانع مسیر را کنار میزند و از بین میبرد. پس کمال اراده مرحله نخست رسیدن به مقام نیکان است.
۲ ـ دانش و آگاهی
منزل دوم، «دانش و آگاهی» است. کسی که می خواهد در دایره مقام نیکان قرار گیرد باید برای هدف بخشیدن به این ارادۀ عالی و پرارزش، اهل علم و عرفان شوند. عرفان به معنی معرفت و شناخت است. یعنی شخص باید واقعیّات الهیه و ملکوتیّه را بشناسد و سپس در درون خود ظهور و استقرار دهد، تا به کمال علم، معرفت، عرفان، کمال بصیرت و بینایی برسد. رسیدن به این مهّم از دو راه میسور و ممکن است: راه بیرونی و راه درونی.
راه بیرونی، راه گوش و چشم و راه درون، راه قلب و دل است. انسان یا باید چشمه ای جوشان شود و بجوشد، یا حوضی باشد که از طریق گوش، واقعیّات ملکوتیّه را به دست آورد و اگر چنین نباشد، همانند شاخه سبزی است که زود خشک می شود، می شکند و با شعله های روزگار آتش می گیرد.
تمامی انبیاء و ائمه طاهرین(ع) چشمه جوشان هستند، یعنی معارف الهیه و واقعیات ملکوتیه صددرصد از باطنشان می جوشد. البته این معارف و واقعیات از باطن دیگر انسانها نیز، بسته به حال و مقامشان جوشش دارد؛ گرچه جوشش آن کامل و مطلق نیست.
حال باید راه جوشیدن این واقعیات را بدانیم و بعد از شناخت و پیمودن آن، به پروردگار بگوییم:
ز قلبم چشمه حکمت برانگیز
روان از قلب گردان بر زبان نیز
صائب تبریزی
راه جوشش واقعیات الهیه در نفس انسان اولاً از قرآن، و سپس در بیان و آثار بزرگانی مثل شیخ کلینی(ره)، شیخ صدوق(ره)، شیخ طوسی(ره)، سیدبن طاووس(ره)، ابن فهد حلی(ره)، حاج میزرا جوادآقا تبریزی(ره)، وجود مقدّس حضرت امام راحل(ره) و علماء و بزرگانی از این قبیل که خودشان چشمه جوشان شده بودند و نفوس عجیبی هم داشتند؛ بیان شده است.
رسول خدا(ص) دستوری برای جوشیدن علم و معرفت از درون دارند؛ ایشان فرمودند: «مَا اخْلَصَ عَبُدٌ لِلّهِ عزوجل ارْبَعینَ صَباحاً الّا جَرَتْ یَنابیعُ الْحِکْمَة مِنْ قَلْبِهِ علی لِسانِه([۳])؛ بندهایی که چهل روز خود را برای خدا خالص و پاک نماید، مگر چشمه های حکمت از قلب او بر زبانش جاری می شود.»
اگر انسان چهل روز باطن و ظاهر خود را فقط «للّه» کند و از تمام گناهان و رذائل اخلاقی مانند حسد، کبر، خودخواهی، ریا، کینه، بخل، ترک نماز و روزه دوری ورزد، روز چهلم چشمه های جوشانِ حکمت از قلب او بر زبانش جاری می شود.
سحرگه رهروی در سرزمینی
همی گفت این معما با قرینی
که ای صوفی شرابآنگه شود صاف
که در شیشه برآرد اربعینی
حافظ
میرزاجوادآقا تبریزی میفرماید: من درس آخوند ملاحسین قلی در نجف بودم. فردی خدمت ایشان آمد و گفت: من میخواهم انسان شوم! ایشان هم دستوری به او دادند. روز بعد همان فرد نزد آخوند آمد، در حالی که عوض شده و چهرهاش نورانی و ملکوتی شده بود و ما واقعاً او را نشناختیم. آخوند به ما گفت: این همان شخصی است که دیروز آمده بود و میگفت میخواهم انسان شوم؛ من هم ذرّهای از نمک معرفت را داخل ظرف وجودی او ریختم.
چنین اشخاصی، دارای چنین نَفَسی هم هستند. انسان نیک به اندازهای قوی است که میتواند در عالم مادّه و روح تاثیر بگذارد. دستورات نیکان باعث اوج گرفتن و رسیدن به کمال علم و معرفت است. پیامبر اسلام(ص) که در رأس نیکان است، میفرمایند:
«اَبیتُ عِنْدَ رَبِّی وَیُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِی([۴])؛ من نزد پروردگارم که مرا اطعام داد و سیراب کرد، بیتوته کردم.»
افرادی که به چنین مقاماتی میرسند، به دنیا و زر و زیور آن دل نمیبندند، خسته و کسل نمیشوند، بلکه دارای همّت و ارادۀ بلند هستند. نمود این خصایص و بلندهمتی در معصومین: در حد اعلی است بهطوری که حضرت سکینه(س) جابربن عبداللّه انصاری را طلبید و به او فرمود: شما مورد محبّت و احترام خانوادۀ ما هستی، از شما می خواهم با برادرم حضرت سجّاد(ع) ملاقات کرده و از ایشان بخواهی در گریه و عبادت خود تخفیف دهد؛ زیرا همۀ ما بر جان ایشان بیمناک هستیم.
جابر می گوید: به محضر حضرت زین العابدین(ع) مشرف شدم و خواسته خود را با آن بزرگوار درمیان گذاشتم. امام(ع) به خدمتکار خانه فرمودند: آن کتاب را بیاور! خدمتکار کتاب را به امام(ع) داد و ایشان هم کتاب را در برابر من گذاشتند و فرمودند: در این کتاب از عبادات جدّم علی(ع) یاد شدهاست، آن را بخوان تا از من تقاضای کمکردن عبادت نکنی. ای جابر! عبادت من کجا و عبادت جدّم علی(ع) کجا! ([۵])
بنابراین اراده، عامل کمال و رشد آدمی است و در اخلاق، عبادت، درس خواندن و عرفان و معرفت و به طور کلی در تمام زندگی اثر دارد. در دعای کمیل میخوانیم:
«وَاجْعَلْنی مِنْ أحْسَنِ عَبیدِکَ نَصیباً عِنْدَکَ، وَأقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْکَ وَأخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَیْک؛ خدایا! توفیقی عنایت کن، که من بین تمام بندگانت از اولین و آخرین، در عبادت، مقرّب بودن و گرفتن رحمت ممتاز شوم.»
امام علی(ع) از تمام انبیاء: غیر از پیامبر گرامی اسلام(ص) پیش افتاده و گوی سبقت را ربودند. این همّت و ارادۀ ملکوتی است که با آن، علی(ع)، علی شد؛ فاطمه(س)، فاطمه شد. وقتی کشاورززادهای، خانۀ پدریش را در بروجرد رها میکند و به اصفهان میآید و بعد بیست سال از اصفهان به نجف میرود، بعد از چهار سال به ایران برمیگردد و آیةاللّهالعظمی بروجردی(ره) میشود، در اثر همان همّت و ارادۀ ملکوتی است.
پیرمردی را در یکی از روستاهای شیراز دیدم، چهرهاش مرا گرفت. بعد از پایان مجلس، به صاحبخانه گفتم: این پیرمرد را به منزل دعوت کنید با او کار دارم. وقتی به محل اسکان من آمد، گفتم: قرآن بلدی!؟ گفت: بله! گفتم: چه میزان بلدی؟ گفت: تمام قرآن را حفظ هستم. گفتم: دیگر چه چیز بلد هستی؟ گفت: دعای عرفۀ امام حسین(ع)، دعای کمیل، جوشن کبیر، قسمتی از نهج البلاغه و دویست هزار شعر هم حفظ هستم! گفتم: شعرها کجاست؟ گفت: درون این بقچه است. من یکی از آن را برداشتم و بازکردم، یک قصیدۀ ۱۷۰ بیتی بود. گفتم: بخوان. این پیرمرد تمام آن قصیده را از حفظ خواند. به او گفتم: چه موقع و کجا مطالعه میکنید؟ گفت: شب هنگام زیر نور ماه! این یک نمونه از اراده و همّت بالا است.
امروزه همّت مضاعف و اراده برای همگان بهویژه جوانان لازم است؛ زیرا کشور و آیندۀ آن به همّت جوانان نیازمند است. از این رو جوانان نباید بیکار و عاطل عمر خود را سپری کنند، بلکه باید یک نیروی کارآمد، مفید و فعّال باشند.
بنابراین منزل دوم، منزل عرفان و معرفت، منزل حکمت و بصیرت و بینایی است، ولی ما باید بیشتر از طریق گوش حرکت کرده و فقط گوش باشیم و ببینیم قرآن، انبیاء و ائمۀمعصومین: چه میگویند و حوض وجود خود را از طریق شنیدن حقائق پُرکنیم و الّا انسان میخشکد و به فرمودۀ سورۀ مبارکۀ جن، هیزم جهنم میشود:
)کَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا(([۶])؛ «گوشت و استخوان انسان هیزم دوزخ میشود!»
۳ ـ حرّیت
مرحلۀ سوم، رسیدن به «کمال حریّت و آزادگی» است و شخص برای رسیدن به مقام نیکان، نیازمند کمال حرّیت است. کمال، رسیدن به مراحل و مراتب نهایی یک هدف و مقصود است. از این رو باید ابتدا مراتب این مرحله یعنی «حریّت» بیان شود تا موجب شناخت بهتر و سپس رسیدن به این مرحله شود.
پی نوشت:
[۱]. اسلام و روانشناسی (محمد آل اسحاق خوئینی) : ۱ / ۳۸۴.
[۲]. لقمان(۳۱) : ۱۷.
[۳]. عیون اخبار الرضا ۷: ۲ / ۶۹؛ بحارالانوار: ۶۷ / ۲۴۲، باب ۵۴، ح ۱۰.
[۴]. عوالی اللآلی: ۲ / ۲۳۳، ح ۱؛ بحارالانوار: ۶ / ۲۰۸، باب ۸.
[۵]. الارشاد: ۲ / ۱۴۱ ـ ۱۴۲؛ بحارالانوار: ۴۶ / ۷۵ باب ۵، ح ۶۵.
[۶]. جن (۷۲) : ۱۵.
انتهای پیام ۳۱۳/۱۷