دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ |۲۳ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 25, 2024
خس بی سروپا

حوزه/ کتاب «خس بی سر و پا» با موضوع سفرنامه اربعین نوشته حمید حسام است که تصاویری از پیاده‌روی شهید همدانی در اربعین حسینی در آن منتشر شده و به روح بلند این شهید مدافع حرم تقدیم شده است.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، این کتاب شامل سفرنامه این هنرمند در سال ۹۳ به کربلا است که به بیان شور و حال مردم برای شرکت در اربعین حسینی پرداخته است و در آن تصاویری از پیاده‌روی شهید همدانی در اربعین حسینی منتشر شده است.

حمید حسام، نویسنده اظهار کرد: عنوان «خس بی سر و پا» برگرفته از غزلی است که علامه محمد حسین طباطبایی در سال ۱۳۶۳ سروده‌ است و شاه بیت آن این است: «من خس بی سر و پایم که به سیل افتادم/ او رفت من را هم به دل دریا برد»

وی ادامه داد: تفسیر من، او، سیل و دریا در این بیت در ذائقه من در سال‌های دفاع مقدس تفسیر عاشورایی و اربعینی داشت که در آن سال‌ها با دوستان به تحلیل این بیت می‌پرداختیم و قسمت این بود که دوستانی مانند شهید اسماعیل اکبری و شهید جلیل شرفی که همراه بنده در سنگرها و خاک‌ریزها به تحلیل این بیت می‌پرداختند به شهادت برسند و ما بمانیم و روزگاری را ببینیم که سیل جمعیت مشتاقانه به دریا روانه هستند و به کانون معنویت که همان کربلا معلی است، خود را برسانند.

حسام با بیان اینکه این سفرنامه حاصل مشاهدات بنده در دو سال گذشته در  راهپیمایی ۹۰ کیلومتری نجف تا کربلا است، اذعان کرد: در فصل دوم این کتاب، سفر به کربلا در پیاده‌روی اربعین به صورت لحظه به لحظه و ساعت به ساعت گزارش شده است و برای اینکه خواننده آگاه باشد و بیشتر بداند که آیین اربعین در قاموس اعتقادی ما چه جایگاهی دارد به صورت گذرا در خصوص مباحث اعتقادی اربعین در قالب بیان مباحث روایی و حدیثی به زمینه‌های اعتقادی این موضوع در فصل نخست کتاب به آن پرداخته‌ام.

وی خاطرنشان کرد: از احادیث قدسی تا آیات قرآن کریم و تا رسیدن به این موضوع که کمال هر چیز در عدد ۴۰ است و اربعین کمال عاشورا است در این فصل بیان شده است و فصل سوم کتاب شامل عکس‌های زیبا، جذاب و پرکششی است که دو تن از جوانان که توفیق این سفر را داشته‌اند، ضبط کرده‌اند و بخش سوم و پایانی این کتاب را تشکیل داده است.

در بخشی از این سفرنامه معنوی آمده است:« کنار موکب، دقایقی درنگ می‌کنم و گلویی تر. و هنگام سوار شدن به اتوبوس، صاحب موکب برگه‌ای را با یک خرما به من می‌دهد که روی برگه این حدیث نوشته شده است: «قال الصادق(ع): لوقتل اهل الارض به الحسین ماکان اسرافا.» یعنی اگر تمام اهل زمان به خاطر امام حسین(ع) کشته شوند، اسراف نیست!

سوار اتوبوس می‌شوم و در دفترم می‌نویسم: «اینجا هیچ‌کس مالک و متعلق به هیچ‌چیز نیست. اینجا همان آرمان‌شهری است که در هیاهوی عصر مدرنیسم، غریب و ناشناخته مانده است. دین در اینجا دکان دنیاخواهی نیست. مردم این سرزمین فریاد علی(ع) را از اعماق تاریخ شنیده‌اند. دین را چون پوستین وارونه نپوشیده‌اند. ریا و تملّق را کشته‌اند. مال و جان را برای معامله با خدا می‌خواهند. برایشان عروس هزاررنگ دنیا، نقاب از صورت کنار زده است و سیمای حقیقی این عجوزه‌ی سست‌نهاد را می‌بینند. با حسین زندگی می‌کنند و با شوق دیدار او راه می‌روند.»

ساعت یازده ظهر است؛ از دور اتوبانِ بصره به بغداد را می‌بینم. جاده‌ای که در دوران جنگ با دوربین و از روی دکل دیده‌بانی دیده بودم و آرزو داشتم روزی پایم به آن برسد. از کنار این جاده، انبوه جمعیتی از جنوب عراق به سمت نجف روانه‌اند. این مسیر هفتصد کیلومتری از فاو و بصره آغاز می‌شود و یکی از «میقات‌«های اربعین است که حسب شنیده‌ها، زائرین عراقی، بیست و چهار روز برای طی کردن آن در راهند تا ظهر اربعین خودشان را به کربلا برسانند. میقات‌های اربعین فراوان‌اند؛ از سامرا، کاظمین و بغداد تا حتی کرکوک و مناطق کردنشین شمال عراق، هرکدام مبدأ حرکت میلیون‌ها زائر پیاده‌ی عاشق است؛ مثل میقات «حجفه» در مکه و میقات «شجره» در مدینه به ایام حج تمتع، ولی این میقات‌های پابرهنگان، به هیچ روی در تراز معقولات بشری نیست.»

۳۱۳/۶۰

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha