به گزارش خبرگزاری حوزه، بیست و هشتم صفر، سالروز رحلت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است که به این مناسبت مطلبی را تقدیم شما عزیزان خواهیم کرد.
به هنگام هجرت رسول خدا (ص) به مدینه گروههایی از یهودیان در این منطقه سکونت داشتند و به واسطه تبلیغات وسیع خود توانسته بودند برخی از افراد قبایل عرب را به کیش خویش متمایل سازند. بخش قابل توجهی از آنان، ثروتمند و به کار تجارت و بازرگانی مشغول بوده و نبض اقتصاد منطقه را در دست داشتند. آنان گذشته از تسلط بر اقتصاد یثرب، با اعراب بیابانی و مشرکان مکه نیز داد و ستد داشتند و انتظار داشتند با ریاست عبدالله ابن ابی، نفوذ اقتصادیشان توسعه یابد؛ اما رسیدن محمد (ص) به این شهر و شیوع اسلام، تمام آمالشان را بر باد داد.
در باره این که یهودیان از چه زمانی و به چه دلیل به یثرب مهاجرت می کنند، نقل قولهای متفاوتی وجود دارد؛ [۱]اما قول غالب آن است که تجمع یهود در اطراف مدینه و جزیرةالعرب در اثر ستمکاری پادشاهان و حکام رومی صورت پذیرفته [۲] و دور افتادگی منطقه حجاز و نجد و ایمن ماندن از آزار و اذیت کشیشان مسیحی آنان را به پناهندگی به این منطقه سوق داده است. [۳]
آنچه که مسلم است دین اسلام در تداوم ادیان بزرگ الهی می باشد؛ از این رو پیروان دین یهود به ویژه بزرگان و دانشمندان این دین با توصیه هایی که در منابع دینی خویش در باره آخرین رسول وارد شده بود، آشنا بودند. [۴]بر این اساس می توان چنین اظهار داشت که یهودیان از ظهور پیامبری در منطقه عربستان آگاهی داشتند. [۵]این مسأله در مهاجرت آنها به یثرب بی تأثیر نبوده است. ولی پس از ظهور پیامبر(ص) از میان عرب، یهودیان که نمی توانستند ببینند شخصی غیر از قوم بنی اسرائیل و از خاستگاه عربیت به مقام والای نبوت نایل شده است، در کنار مشرکان قریش و منافقان مدینه، مقابل رسول الله (ص) و امت وی صف آرایی نمودند. [۶]
خطر یهودیان بسیار جدی بود چرا که روش خصمانه آنان با پیامبر از روی علم و آگاهی بود. [۷]آنان می دانستند که محمد (ص) رسول و فرستاده خداست و این همان پیامبری است که در تورات وعده داده شده بود؛ [۸]اما تکبر و تعصب نادرست، آنان را واداشت که رسالت رسول الله (ص) را نپذیرفته و به مقابله با اسلام و مسلمانان روی آورند.
آنان در مکر و حیله پایدارتر بودند؛ با منافقین مدینه همکاری داشتند، آنها را دلیر می ساختند و به نفاق وا می داشتند، و این امر به کفر و سرکشی اشان می افزود. چنین شد که یهودیان در مقابله با نهضت اسلام و رهبر آن، گوی سبقت را از دیگران ربودند؛ به گونه ای که قرآن در لیست دشمنان اسلام نام آنان را پیش از همه ذکر نموده است: «لتجدنَّ أشدَّ الناس عداوةً لِلَّذین ءامنوا الیهودَ و الّذین أَشرَکوا». [۹]مسلّما یهودیان و کسانی را که شرک ورزیده اند، دشمن ترین مردم نسبت به مومنان خواهی یافت.
قوم یهود با وجود آنکه پیمانهای متعددی با پیامبر (ص) منعقد ساختند، هیچ گاه به معاهدات خویش پایبند نمانده و از آزار پیامبر (ص) و مسلمانان کوتاهی نکردند. آنان نیرنگ ها و حیله های فراوانی برای ضربه زدن به اسلام و مسلمانان به کار بردند. یهودیان در خارج از مدینه مشرکان را تحریک و تقویت می کردند و در داخل مدینه نیز همگام با منافقان، با حکومت اسلامی مقابله می نمودند. آمار جنگ هایی که یهود به طور مستقیم و غیر مستقیم برای شکست اسلام به راه انداختند و انبوه آیات قرآن (به خصوص در سه سورة بقره، آل عمران و نساء) که درباره آنها نازل شده است، تلاش و کوشش فراوانشان را در این مسیر روشن می نماید.
حال که شمه ای از وضعیت یهود در مدینه و واکنش آنان در مقابل رسول الله (ص)، دین و امت وی بیان شد، تعامل پیامبر (ص) با آنان و سیاست های ایشان در مقابل حرکات و سکنات این قوم به تفصیل بیان می گردد.
انعقاد پیمان نامه
پیش از هجرت پیامبر اسلام به یثرب، این شهر هیچ گونه ثبات سیاسی و اجتماعی نداشت. بدیهی است پی افکندن جامعه ای جدید بر پایه اصول و ارزشهای اسلامی، نیازمند علقه های معنوی خاص و پیوندهای سیاسی میان تمام ساکنان مدینه بود تا زمینۀ اتحاد سیاسی، مذهبی در پایتخت حکومت اسلامی فراهم آمده و افقی روشن و قابل دست یابی برای تحقق آزادی و آسایش در چارچوب شریعت، نه فقط برای مسلمانان، بلکه برای تمامی ساکنان مدینه النبی ترسیم گردد.
تنظیم عهدنامه مدینه [۱۰]توسط رسول الله (ص) با یهودیان، در راستای یک سلسله اقدامات و تدابیر خردمندانه صورت گرفت. رسول اکرم (ص) آگاه بود که برای تحقق آرمان های بزرگ اسلام، فضایی آرام و به دور از تضادهای قومی و قبیله ای نیاز است. پیامبر (ص) در این منشور اساسی بر آن شدند تا ضمن حفظ برتری اسلام، احساس تفاخر و تضادهای قومی و مذهبی را به همزیستی مشترک و دفاع از مرکز حکومت اسلامی مبدل ساخته و بنیاد امت واحده را پی ریزی نمایند. [۱۱]
این پیماننامه که آن را نخستین قانون اساسی خوانده اند؛ [۱۲]به گونه ای تنظیم شده بود که پیروان ادیان مختلف در آن شهر بتوانند به مسالمت در کنار مسلمانان زندگی کنند. با مراجعه به بندهای این سند تاریخی، احترام رسول الله (ص) به اصول و قواعد یهودیان کاملا نمایان می شود. [۱۳] علاوه بر این پیماننامه عمومی، رسول الله (ص) با توجه به آشنایی کامل با خلق و خوی یهود، پیماننامه سیاسی مخصوصی را نیز با سران سه قبیله «بنی قینقاع»، «بنی نضیر»[۱۴]و «بنی قریظه» منعقد ساخت.
- این استراتژی و روش اصول مندانه پیامبر اعظم (ص) اتمام حجتی برای یهودیان بهانه گیر بود و رسول الله (ص) بعدها با استناد به همین پیماننامه توانست با آنها برخورد نماید.
- به واسطة این پیماننامه، با یهودیان مانند مسلمانان رفتار می شد و مسلمانان، یهودیان مدینه را همپیمان خود و جزئی از ملت خود می دانستند و رفتارشان بر پایه همین اصل محکم استوار بود. [۱۵]
- در این معاهده در برابر اعطای امتیازات بسیار به یهودیان، از آنان جز رعایت پیمان عدم تعرض و در صورت لزوم دفاع از شهر مدینه، چیز دیگری خواسته نشده بود. [۱۶]
- امضای سریع پیماننامه همزیستی مسالمت آمیز توسط یهود، از درک منافع آن عهدنامه توسط آنها ناشی می شد؛ چرا که یهودیان در آزادی کامل بر عقاید خویش باقی می ماندند و از حقوق اجتماعی و امنیتی فراوانی بهره مند می شدند. [۱۷]
با این استراتژی هوشمندانه که پیامبر (ص) به کار گرفت، انتظار می رفت آرامش و صلح در حومه فرمانروایی ایشان برقرار گشته و گرفتاری داخلی به وجود نیاید؛ اما هنوز مدتی از انعقاد عهدنامه نگذشته بود که یهودیان یکایک مفاد و بندهای عهدنامه را نقض کردند.
دعوت
یکی از اصول و روشهای نیک رسول الله (ص) در برخورد با اقلیت های دینی و به طور کلی با همة غیر مسلمانان دعوت به دین اسلام می باشد. پیامبر (ص) پس از انعقاد پیماننامه یهودیان را به دین اسلام فراخواند [۱۸]و به مانند سایر گروهها سعی در اشاعه دین مبین اسلام میان آن قوم نمود. رسول خدا (ص) سعی کرد در پرتو اخلاق حسنه خویش، پیام صلح و دوستی اسلام را برای یهودیان تبیین نموده و دلهای آنان را با معارف نابی، که از منبع وحی الهی سرچشمه می گرفت، بشوید و عطر خوش ایمان و بذر مقدس مسلمانی را در ضمیر این قوم بیفشاند. یهود در برابر دعوت پیامبر (ص) پرسیدند: «ای محمد! مردم را به چه دعوت می کنی؟ » رسول خدا فرمود: «شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت خودم. من کسی هستم که در تورات از او خبر داده شده است و عُلما به شما خبر داده اند که از مکه ظهور کرده و به مدینه هجرت می کنم. »[۱۹]
رسول الله (ص) که از ابتدا بنایش بر جذب این قوم بود، در مرحله اول به دلجویی و جلب قلوبشان به اسلام پرداخته، آنان را به توافق در اصول مشترک دعوت می نماید. سپس با دلیل و برهان به سوی وعده های الهی فراخوانده و در این راستا از متن کتابهای اصلی خودشان برای آنها استدلال می کند [۲۰] تا شاید آنان را به مسیر حقیقت رهنمون سازد.
لیکن دعوت نبی مکرم اسلام (ص) چندان ثمری نداشت و به دلیل عناد و لجاحت، کلام حق در آنان کارساز نشد و یهودیان از ایمان به رسول الله (ص) خودداری ورزیدند؛ به گونه ای که از میانشان چند نفری بیشتر (مانند عبدالله ابن سلام و مخیرق) به اسلام گرایش نیافتند. [۲۱]
همزیستی مسالمت آمیز
از سیرۀ رسول اکرم (ص) چنین بر می آید که آن حضرت نگاهی عطوفت آمیز همراه با تکریم نسبت به یهودیان مدینه داشته است. در باره برخوردهای مسالمت آمیز رسول الله (ص) با یهودیان کمتر سخن رانده شده است. برای فهم دقیق موضوع مفاد پیمان نامۀ مدینه بهترین سند است. [۲۲]
پیامبر (ص) همواره در پی آن بودند تا برای حفظ ثبات و اتحاد سیاسی و نظم عمومی مدینه از درگیری مستقیم با یهود بپرهیزند و به روش مسالمت آمیز با آنان برخورد نمایند. [۲۳]زبان پیامبر (ص) در مواجهه با این قوم زبان تحمیل نیست. از آنجا که پیامبر (ص) بر سازش و همزیستی مسالمت آمیز با مذاهب مختلفه توجه خاص داشتند، یهودیان نیز در پرتو این نگرش آزادمنشانه دین اسلام و رهبر آن، در اجرای مراسم عبادی و مذهبی خود آزاد بودند. [۲۴]رسول الله دعوت اسلامی و پیام الهی را به یهودیان ابلاغ می کرد ولی هیچ گاه دین اسلام را به آنان تحمیل ننموده و آنان را به ترک دین و عقاید خود مجبور نمی ساخت.
علاوه بر این، واکنش پیامبر رحمت (ص) در برابر رفتارهای نادرست یهود نیز مبتنی بر رفق و مدارا بود؛ ایشان بر مبنای کرامت انسانی و رأفت اسلامی، چشم پوشی و خوشرفتاری بسیاری نسبت به یهود ابراز می داشتند به حدی که نزدیکان پیامبر (ص) در برابر این همه نرمش پیامبر (ص) نسبت به آنان، بی تاب شده و زبان به شکوه می گشودند. شیخ کلینی از امام باقر (ع) روایت می کنند: « مردی یهودی بر پیغمبر وارد شد. عایشه هم نزد ایشان بودند. یهودی گفت : اَلسّامُ عَلَیکُم. [۲۵] پیغمبر فرمود: عَلَیکَ. یهودی دیگری وارد شد. او هم گفت: اَلسّامُ عَلَیکَ. باز پیغمبر همان پاسخ را فرمود. عایشه به غضب در آمد و گفت: سام و غضب و لعنت بر شما باد ای کسانی که جمعی از شما به صورت بوزینه و خوک شدند. [۲۶] پیغمبر فرمود: عایشه! اگر فحش مجسّم می شد، زشت بود و نمایش بد داشت. اما رفق و مدارا در هر کار آید، آن کار را خوب می کند و از هر کاری که دور باشد، آن را بد می نماید. عایشه گفت: یا رسول الله (ص)! مگر نشنیدی که به جای سلام، سام گفتند. فرمود: مگر نشنیدی که من هم در جواب، علیک گفتم». [۲۷]
متأسفانه مدارای پیامبر (ص) با این گروه، در اوج تلاشهای تخریبی آنها علیه دولت مدینه و عقاید و باورهای مسلمانان، تأثیری در آرامش فضای مدینه به دنبال نداشت و فتنه گری های آنان سبب شد به مرور شیوه برخورد پیامبر (ص) با آنان دچار تغییر گردد.
صبر و مقاومت
صبر و پایداری یکی از قویترین عواملی بود که پیامبر (ص) در سختی ها از آن استمداد می جست. ایشان به هنگام هجوم افکار پریشان و مصائبی که از هر طرف روی می آورد، با شکیبایی به انتخاب بهترین راهکار پرداخته و با تفکر صحیح بر مشکلات غلبه می کرد.
حلم و بردباری پیامبر (ص) در بارۀ یهودیان، که همواره نسبت به اسلام و مسلمانان عناد می ورزیدند، بسیار حائز اهمیت است. این رفتار رسول الله (ص) منبعث از آیات وحی الهی بود. خداوند متعال درچند آیه [۲۸] به پیامبر (ص) خبر می دهد که مسلمانان گرفتار آزار و اذیت یهود خواهند شد و به مسلمانان دستور می دهد که باید در مقابله فتنه های یهودیان صابر، عاقل و بیدار باشند تا از دامها و خطراتشان نجات یابند. خداوند به رسولش وعده صریح می دهد که در اثر صبر و تقوا، مکر دشمنان هر چه باشد، تأثیر ندارد و اگر مسلمانان صبر نمایند و پرهیزگاری پیشه سازند، هیچ گزندی به آنان نمی رسد. پیامبر اعظم (ص) نیز با قرائت این آیات برای مسلمانان روح شجاعت، بردباری و پرهیزکاری را در میان امت خویش می دمد و آنان را برای صبر و پایداری در برابر سختی ها و فشارها مهیا می سازد.
یهودیان دشنام های بسیاری به پیامبر و مسلمانان نسبت می دادند و با استهزاء رسول الله (ص) در صدد برانگیختن خشم ایشان بر می آمدند؛ اما نبی مکرم اسلام (ص) که از قصد یهود باخبر بود با سعۀ صدر به اندرز آنها می پرداخت. یهودیان ضمن استمرار تعرضات خود و ایجاد مشکلات داخلی، مشرکان و منافقان را نیز برای حمله به مدینه و نابودی اسلام تحریک و تحریص می نمودند؛ اما باز رسول الله (ص) از خویشتن صبر و بردباری نشان داده و منتظر فرصتی مناسب بودند تا حجت بر آنها تمام شود.
افشاگری فتنه یهود و روشنگری مسلمانان
از دیگر سیاست های آگاهانه رسول خدا (ص) در برابر قوم یهود، افشاگری و بر ملا ساختن اهداف نادرست آنها بود. رسول الله (ص) در مواقعی که احساس می کردند فتنه گری یهود، وحدت میان مسلمانان را مورد مخاطره قرار می دهد ضمن آشکار ساختن اهداف آنها به آگاهی بخشی امت خویش می پرداختند.
پس از حضور پیامبر (ص) درمدینه، در سایه تعالیم عالیه اسلام و تدابیر خردمندانه پیامبر (ص)، اختلافات قبیله ای رو به فراموشی گراییده و کینه های دیرین از میان رفته بود. یهود که هرگز باور نداشت اعراب بادیه نشین به یک وحدت و انسجام سیاسی و اجتماعی تحت لوای آیین توحیدی اسلام دست یابند، پیوسته در تلاش بود با پاشیدن بذر فتنه و اختلاف در دل مسلمانان و ایجاد جوی مملو از کینه، آتش دشمنی های کهنه و قدیمی را دوباره شعله ور سازد. [۲۹] آنان می کوشیدند با بزرگنمایی مشکلات جامعه، در میان صفوف فشرده مسلمانان گسست ایجاد نموده و بدین وسیله وحدت اجتماعی و حاکمیت اسلامی را به چالش کشند.
دراین میان منافقان و در رأس آنها عبدالله بن ابی، که کمر به نابودی اسلام بسته بودند، همکاری مضاعفی با یهود داشتند. این اقدام یهود بسیار خطر آفرین بود و هر لحظه بیم آن می رفت وحدت سیاسی و ثبات شهر مدینه با مشکلی اساسی روبرو گردد؛ اما درایت رسول الله (ص) این نقشه یهود را نیز نقش بر آب نمود. پیامبر(ص) با استناد به آیات الهی [۳۰] مسلمانان را به قوام و استمرار وحدت و پرهیز از مناقشه فراخوانده و آفت فتنه و بروز تنش را به امت خویش گوشزد می کنند.
از دیگر نقشه های یهودیان برای متزلزل ساختن جامعه مدینه، منحرف کردن مسلمانان ساده اندیش و فریب آنها بود. [۳۱] برخی از یهودیان با افرادی، که در ایمان خود به پیامبر (ص) محکم و استوار نبودند، طرح دوستی ریخته و ضمن تظاهر به خیرخواهی، آنان را نسبت به دین اسلام و رسول الله (ص) بدبین می ساختند. متأسفانه جمعی از مسلمانان در دام نقشه های آنان گرفتار آمدند. زمانی که این فعالیت های مخفیانه یهود بر رسول خدا (ص) آشکار گردید به امت خویش در این رابطه هشدار داده و آنان را نسبت به اهداف یهودیان آگاه ساختند. [۳۲]
آری، رهبر باتدبیر مدینه این چنین با بیان شیرین خود شفای صدور می کرد و آتش فتنه را که یهودیان با تلاش بسیار و صرف هزینه های هنگفت برپا می کردند، با سیاست هوشمندانه خود و با تأسی به آیات الهی خاموش می ساخت.
رویارویی با یهودیان
آنچه مشخص است تمام تلاش و کوشش پیامبر (ص) بر این بود تا از رویارویی با یهودیان خودداری ورزیده و با برقراری آرامش و صلح در حومه فرمانروایی خویش، مشکلات داخلی را از مرکز حکومت اسلامی برون راند. پیامبر (ص) با علاقه بسیار اصرار داشت تا همه مواردی را که در عهد نامه مدینه نسبت به آن توافق صورت پذیرفته بود عمل شود، اما یهودیان با مشاهده پیشرفت و برتری اسلام دچار تردید و ناآرامی شده و دشمنی را به نهایت رساندند.
بایستی توجه داشت رسول خدا (ص) در پی نشر دینی مبتنی بر ایمان و عقیده بود و ایشان آگاه بودند ایمان و عقیده، هیچ گاه با زور و شمشیر پیش نمی رود. بر این اساس پیامبر اسلام تنها زمانی به مقابله مستقیم با یهود برخاست که دیگر برهان و استدلال و پند و اندرز در آنان تأثیری نداشت و آنان همگام با منافقان سد راه پیشرفت آیین اسلام شدند و امنیت اجتماع مدینه را به چالش کشیدند. در واقع رسول اکرم (ص) ناچار به ترتیب غزوات علیه آنها شد.
غزوه بنی قینقاع
بنی قینقاع اولین گروه از یهودیان بودند که نقض پیمان کردند. [۳۳] آنان که پس از کامیابی مسلمانان در غزوه بدر سخت برانگیخته شده بودند، ضمن تخطئه پیروزی لشکر اسلام، به آزار و اذیت مسلمانان پرداختند. [۳۴]
به اشاره منابع با فزونی یافتن سرکشی و عصیان بنی قینقاع، رهبر صلح طلب و عدالتگستر اسلام آنان را گرد هم آورده و به وحدت و همبستگی و قرب اعتقادی با مسلمانان فرا می خواند. [۳۵] رسول الله (ص) معاهده مدینه را برای آنها یادآور شد و یهود را به اجرای کامل پیماننامه فراخواند تا آنها را از غایت هدفشان باز دارد. [۳۶] رفتار قبیله بنی قینقاع در برابر اندرز نبوی، گردنکشی و لجاجت بود. [۳۷] آنها گستاخانه برای رسول خدا (ص) رجزخوانی و حماسه سرایی نمودند و ایشان را تهدید به جنگ کردند. [۳۸] در نتیجه پیامبر (ص) برای جلوگیری از تعرض آنان - که با ایشان پیمان عدم تعرض منعقد ساخته بود - ناچار به جبهه بندی در مقابلشان شد. [۳۹] سرکشی یهودیان بنی قینقاع در اهانت به زنی مسلمان در بازار یهودیان و به نقلی اتحاد پنهانی آنان با ابوسفیان و کفار مکه سرآغاز نخستین نبرد میان مسلمانان و یهودیان بود. [۴۰]
پیامبر (ص) پناهگاه های بنی قینقاع را مورد محاصره قرار داد. با طول کشیدن محاصره یهودیان چون دیدند تاب مقاومت در برابر محاصره و همچنین جنگ با مسلمانان را ندارند، تسلیم شدند. با مداخله و میانجی گری عبدالله بن ابی، که هنوز در مدینه نفوذ داشت و با یهود بنی قینقاع همپیمان بود، پیامبر (ص) از کشتن آنها صرف نظر کرد ولی دستور داد از مدینه خارج شوند. همه دارایی آنها نیز ضبط شد و به دست مسلمانان افتاد. پیامبر (ص) خمس مجموع اموال را برداشت و مابقی را میان سپاه اسلام تقسیم نمود. [۴۱]
غزوه بنی نضیر
طایفه بنی نضیر به لحاظ ثروت و عظمت از تمامی اقوام یهود داخل مدینه برتر بودند. آنان نیز برخلاف پیمانی که با پیامبر (ص) بسته بودند، همواره علیه پیامبر (ص) توطئه می کردند؛ تا آنکه خطرشان تا حد تهدید زندگانی رسول خدا (ص) پیش رفت. بنی نضیر که در نتیجه همبستگی با اشراف مکه و تحریک منافقان جسارت یافته بودند، [۴۲] در پی توطئه قتل پیامبر(ص) برآمدند. اما این بار نیز خدای بزرگ یار و مددکار پیامبرش شد و حضرت را از نقشه یهود آگاه ساخت. [۴۳]علنی شدن ستیز یهودیان بنی نضیر با ترور ناموفق پیامبر (ص) و بی نتیجه ماندن تمام تلاشهای رسول خدا (ص) برای ارشاد و هدایت این گروه سبب گشت که پیامبر (ص) به محاصره قلعه های بنی نضیر بپردازد. [۴۴] حمله لشکر اسلام فرجام ناخوشایندی برای بنی نضیر در پی داشت. آنها چون دیدند از وعده های منافقان خبری نشد و سایر یهودیان نیز قدمی برای حمایت آنان برنداشتند، به ناچار تسلیم شدند. با تسلیم بنی نضیر دومین گروه از یهودیان مدینه نیز در مقابل رسول خدا (ص) سر تعظیم فرود آوردند. [۴۵]پس از شکست بنی نضیر غنایم این قوم تصرف گردید. ولی از آنجایی که این اموال بدون جنگ به تصرف مسلمانان در آمده بود طبق دستور الهی [۴۶] به پیامبر (ص) اختصاص یافت که ایشان نیز اموال را میان مهاجرین تقسیم فرمودند. [۴۷]
غزوة بنی قریظه
پیامبر (ص) نسبت به قوم بنی قریظه موضع تند و شدیدی اتخاذ نمودند که از مباحث مهم و جنجالی سیره است. این قوم که در اطراف مدینه سکونت داشتند، با تشویق و تحریص قریش برای هجوم یکپارچه به مدینه دشمنی خویش را با مسلمانان بر ملا ساخته بودند.
آنان در نبرد احزاب [۴۸] مشکلات فراوانی برای پیامبر (ص) و لشکر اسلام ایجاد کردند و در لحظات حساس و بحرانی رسول خدا (ص) را تنها گذاشته و بار دیگر ثابت کردند که پایبند هیچ گونه قاعده و مقرراتی نیستند. دیگر نفاق این قوم آشکار شده بود. اگر به سزای عمل خویش نمی رسیدند، بیم آن می رفت با کفار جزیرة العرب متحد شده و اساس اسلام را از بیخ و بن برکنند و دوباره فرهنگ جاهلی را بر جامعه بشریت تحمیل سازند. [۴۹]پیامبر (ص) پس از فراغت از نبرد احزاب، لشکر اسلام را به سوی سرزمین بنی قریظه گسیل داشت و قلاع آنان را در محاصره گرفتند. با طولانی شدن مدت محاصره، یهودیان به ناچار تسلیم گشتند و پیروزی بزرگی نصیب مسلمانان گشت. [۵۰]یهود بنی قریظه از پیامبر (ص) خواستند به آنان اجازه دهد همانند دیگر قبایل یهود جلای وطن نمایند اما پیامبر (ص) با شناخت و تجربه ای که از یهودیان داشت، این تقاضای آنان را نپذیرفت. [۵۱]بنابر اصرار قبیله اوس، که پیش از تشکیل حکومت نبوی با بنی قریظه همپیمان بودند، [۵۲] مقرر شد سعد بن معاذ، رئیس قبیله اوس در باره آنان داوری کند. یهود بنی قریظه نیز تمایل و رضایت خویش را به داوری سعد ابراز داشتند. [۵۳]
نظر سعد بن معاذ مبنی بر اعدام مردان جنگی و تقسیم اموال و اسارت زنان و فرزندان یهود بنی قریظه را بهت زده نمود؛ [۵۴]اما هیچ روزنه ای برای اعتراض آنان باقی نبود. حکم سعد بن معاذ مأخوذ از تورات بود و به طور کامل با قوانین جزای شریعت یهود انطباق داشت. [۵۵]
در ضمن حکم متناسب با معاهده ای بود که میان رسول الله (ص) و یهود منعقد گشته بود و پیامبر (ص) عین دستورالعمل معاهده ای را اجرا نمودند که «حُیَیّ ابن اَخطَب» از جانب بنی قریظه آن را امضا کرده بود. [۵۶]
در پیمان نامه رسول لله (ص) با قبایل سه گانه یهود (بنی قنیقاع، بنی نضیر و بنی قریظه) چنین آمده بود: «یهود نباید علیه پیامبر با یکی از یارانش به زبان، دست، اسلحه، مرکب، نه در پنهان و نه در آشکارا، نه در شب و نه در روز اقدامی انجام دهد و خداوند بر این پیمان گواه است. پس اگر یهود این تعهدات را نادیده بگیرد رسول خدا (ص) می تواند خون ایشان را بریزد، زن و فرزندانشان را اسیر و اموالشان را غنیمت بگیرد. »[۵۷]
غزوه خیبر
خیبر به عنوان آخرین کانون بزرگ یهودیان برای حکومت اسلامی بسیار خطرآفرین بود. یهودیان خیبر هر روز تحریکات و اقدامات خود را بر ضد اسلام تکرار می کردند. آنان مشرکان را به جنگ با مسلمانان فرا می خواندند، به دشمنان اسلام کمکهای اقتصادی می کردند و به یکی از محکم ترین پایگاههای مخالفان اسلام مبدل شده بودند. پیغمبر اسلام (ص) پس از مراجعت از حدیبیه به سمت خیبر حرکت کرد. [۵۸]با آنچه از استحکامات و آمادگی نظامی خیبر در گزارشهای تاریخی وجود دارد به نظر نمی رسد مسلمانان آغازگر حمله باشند؛ بلکه یهود درصدد تهاجم به مدینه بود، اما پیامبر (ص) به موقع واکنش نشان داد. [۵۹]پیامبر اسلام (ص) حتی نامه ای به آنان نوشت و اندرز و نصیحتشان نمود [۶۰]و خواستار انعقاد پیمان عدم تعرض میان طرفین گشت؛ چرا که معاهده پیامبر با یهودیان، یهود خیبر را شامل نمی شد و آنان در پیماننامه میان رسول الله (ص) و قبایل یهود مدینه شرکت نداشتند. [۶۱]اما ثروت سرشار و قلاع مستحکم، که در سراسر عربستان نظیرنداشت، همچنین کثرت جمعیت و نفوذشان در میان قبایل عرب، یهودیان خیبر را چنان دچار سرمستی و غرور ساخته بود که حاضر نشدند با رسول الله (ص) از راه مسالمت وارد شوند. در نتیجه رسول الله (ص) ساکنان خیبر را در حمله ای غافلگیر ساخت و یهودیان مجبور شدند در دژهای خویش پناه گیرند. به همت مردان با اراده و شجاع لشکر اسلام قلاع خیبر یکی پس از دیگری گشوده شدند [۶۲] و بار دیگر یهودیان شکست سختی را متحمل گردیدند.
پیامبر (ص) در غزوه خیبر به چند تاکتیک نظامی، امنیتی دست زدند که حائز اهمیت و توجه بسیار است:
١- انعقاد صلح حدیبیه پیش از حمله به خیبر؛ پیامبر که همواره جانب احتیاط را نگاه می داشتند، برای آنکه از مشکل مشرکان مکه فراغت یابند و مجبور نباشند همزمان در دو جبهه نبرد نمایند، به این عمل هوشمندانه دست زدند.
٢- بازداشتن همپیمانان یهود از همکاری با آنها؛ بر اساس اطلاعات و مأموران سری لشکر اسلام، یهودیان خیبر با قبیله غطفان قرارداد سیاسی، نظامی منعقد ساخته بودند تا در مواقع خطر از همدیگر دفاع نمایند. رسول خدا (ص) با آگاهی از این خبر نیروهای خود را در منطقه رجیع – حد فاصل خیبر و غطفان – مستقر کرد و منطقه آنان را به محاصره درآورد و بدین وسیله مانع از همیاری و همکاری بنی غطفان و یهودیان خیبر گردید. [۶۳]
٣- حرکت غافلگیرانه؛ پیامبر (ص) وقتی از فعالیت مستقیم و اهداف نادرست یهود خیبر آگاه گشت، منتظر حمله ناگهانی آنها ننشست و با حرکتی سریع و فوری، بر دشمن پیشدستی نمود و دشمن را غافل گیر ساخت. [۶۴]
پس از فتح خیبر، پیامبر(ص) اراضی و باغات آنان را به عنوان مزارعه به یهود خیبر واگذار کرد. در عوض مقرر شد که نصف درآمد از آن مسلمانان باشد و هر وقت مسلمانان بخواهند یهود را بیرون کنند و زمین آنان را به تصرف بگیرند.
نتیجه
از آنگاه که رسول الله (ص) پرچم حکومت اسلامی را مدینه برافراشت، یهودیان شبه - جزیره، آفتاب عمر عزت خویش را رو به افول دیدند و بر همین اساس اقداماتی را علیه مکتب اسلام و دولت رسول خدا (ص) آغاز کردند. در مقابل پیامبر (ص) که در حوزۀ سیاست، واقع بینانه و متناسب با واقعیت های زمان عمل می کرد، با درایت و خردورزی تمام با آنان برخورد کردند.
ایشان در گام نخست به تدوین نظامنامه مدینه و انعقاد پیماننامه عمومی مدینه همت گماشند و سعی کردند ضمن همزیستی مسالمت آمیز، با اعمال سیاست های سنجیده یهودیان را به دین مبین اسلام فراخوانده و قلوبشان را به نور اسلام روشنی بخشند. هرچند رفق و مدارای پیامبر (ص) با این جماعت تأثیر چندانی در هدایتشان نداشت و آنان برخلاف پیمان - نامه عمومی با انواع روشها در صدد خاموش ساختن چراغ هدایت گر اسلام برآمدند.
پیامبر اسلام (ص) برای حفظ ثبات اجتماعی و سیاسی مرکز حکومت اسلامی، بردباری و شکیبایی فراوانی در برابر یهود از خویشتن نشان داده و پیروانش را نیز به صبر و مقاومت فرا می خواندند؛ اما به تدریج با رشد روزافزون خیانت های یهودیان، رسول الله (ص) از اعمال سیاست انعطاف پذیری نسبت به این قوم دلسرد گردید و با تأسی به کلام وحی (عنکبوت: ٤٦) مصمم گردید برخورد قاطعی با آنان نماید و در این راستا ناچار گردید غزواتی را هم انجام دهد.
اگر در برخورد رسول الله (ص) با اقوام شکست خورده یهود تأملی نماییم، این نکته را متوجه خواهیم شد که حضرت بر ضبط دارایی و اموال یهود و اخراج آنان از سرزمین های اسلامی تأکید داشتند. دلیل اصرار و پافشاری رسول الله (ص) بر بیرون راندن جماعت یهود از «مدینة النبی» احتمالا احساس خطر ایشان از ائتلاف و اتحاد آنان در مرکز حکومت اسلامی بود. عامل دیگر شناخت رسول الله (ص) از پیمان شکنی مکرر یهودیان بود؛ چرا که دیگر ماهیت یهود بر همگان آشکار شده بود و رهبر آینده نگر و باتدبیر حکومت اسلامی حاضر نبود حضور این گروه پیمان شکن را در پایتخت جامعه مسلمانان تحمل نماید.
کتابنامه
قرآن مجید
ابن اثیر، عزالدین ابی الحسن علی. ( ١٣٩٩ه / ١٩٧٩م). الکامل فی التاریخ. بیروت: دار صادر.
ابن اسحاق، محمد. (١٤٠١ه / ١٩٨١م). سیره ابن اسحاق. تحقیق محمد حمیدالله. قونیه: بی نا.
ابن سعد، ابوعبدالله محمد. ( ١٩٠٣م). الطبقات الکبری. بیروت: دار صادر.
ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء الحافظ. (١٤٠٨ه /١٩٨٨م). البدایه و النهایه. الطبعه الرابعه. بیروت: دارالکتب العلمیه.
ابن کثیر، عمادالدین ابی الفداء. (بی تا). السیره النبویه. تحقیق مصطفی عبدالواحد. بیروت: داراحیاء التراث العربی.
ابن هشام، محمد. (١٣٦١). سیرت رسول الله (ص). ترجمه رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی. چاپ دوم. تهران: خوارزمی.
اصفهانی، ابی الفرج. (بی تا). کتاب الاغانی. جلد ٢٢. بیروت: موسسه جمال للطباعه والنشر.
بلاذری، ابی الحسن احمد بن یحیی بن جابر. ( ١٤١٧ه / ١٩٩٦م). کتاب جمل من انساب الاشراف.
بیروت: دارالفکر.
بهشتی، سید محمد. (١٣٦٨). محیط پیدایش اسلام. چاپ دوم. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین. (١٣٦١). دلائل النبوه. ترجمه محمود مهدوی دامغانی. تهران: مرکز انتشارات علمی و فرهنگی.
پاک نژاد، سیدرضا. (١٣٥٨). یهود و قریش. بی جا: موسسه خیریه علمی و دینی مهدیه.
الحلبی الشافعی، علی بن برهان الدین. (بی تا). السیره الحلبیه. بیروت: المکتبه الاسلامیه.
جدید بناب، علی. (١٣٨٥). تحلیلی بر عملکرد یهود در عصر نبوی. قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
تاریخ پژوهی» پاییز ۱۳۹۱ - شماره ۵۲ (صفحه ۴۱)
حمیدالله، محمد. (١٣٦٣). رسول اکرم(ص) در میدان جنگ. ترجمه سیدغلامرضا سعیدی. تهران: کانون انتشارات محمدی.
حمیدالله، محمد. (١٣٦٥). وثائق (نامه های حضرت ختمی مرتبت و خلفای راشدین). ترجمه محمود مهدوی دامغانی. تهران: بنیاد.
الذهبی، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان. (١٤١٠ه / ١٩٩٠م). تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام. الطبعه الثانیه. بیروت: دارالکتاب العربی.
زرگری نژاد، غلامحسین. (١٣٨١). تاریخ تحلیلی اسلام. قم: بضعه الرسول.
الزین، سمیع عاطف. ( ١٤٠٦ه / ١٩٨٦م). خاتم النبیین. الطبعه الثانیه. بیروت: دارالکتاب اللبنانی.
السمهودی، نورالدین علی بن احمد. (١٤١٠ه / ١٩٨١م). وفاء الوفا بأخبار دارالمصطفی. تحقیق محمد محیی الدین عبدالحمید. الطبعه الثانیه. بیروت: دارالاحیاء التراث العربی.
السهیلی، عبدالرحمان. (بی تا). الروض الانف فی شرح السیره النبویه لابن هشام. تحقیق عبدالرحمان وکیل. بیروت: دارالاحیاء التراث العربی.
شرقاوی، عبدالرحمان. (بی تا). محمد پیام آور آزادی. ترجمه حسن اکبری مرزناک. تهران: حکمت.
شهیدی، سید جعفر. (١٣٧٩). تحلیلی از تاریخ اسلام. چاپ دوم. تهران: نهضت زنان مسلمان.
صفایی حائری، عباس. (١٣٨٤). پیامبر بزرگ اسلام(ص). چاپ دوم. قم: مسجد جمکران.
طباره. عفیف عبدالفتاح. (١٩٦٦م). الیهود فی القرآن. بیروت: دارالکتب العلمیه.
طباره، عفیف عبدالفتاح. (بی تا). چهرة یهود در قرآن. ترجمة سیدمهدی آیت اللهی. بی جا: جهان آرا.
طباطبایی، سیدمحمدحسین. (١٣٤٧). المیزان فی تفسیر القرآن. ترجمه سیدمحمد باقر موسوی همدانی. تهران: کانون انتشارات محمدی.
الطبرسی، ابی علی الفضل بن الحسن. (بی تا). اعلام الوری باعلام الهدی. الطبعه الثانیه. بی جا: منشورات دارالکتب الاسلامیه.
الطبری، ابی جعفر محمد بن جریر. (١٨٧٩م). تاریخ الاممم و الملوک(تاریخ الطبری). بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات.
علیخانی و همکاران. (١٣٨٦). سیاست نبوی. تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
عمید زنجانی، عباسعلی. (١٣٤٤). اسلام و همزیستی مسالمت آمیز. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
فیض پور، علی اصغر. (١٣٧٩). تاکتیکهای جنگی رسول خدا (ص). قم: مدین.
تاریخ پژوهی» پاییز ۱۳۹۱ - شماره ۵۲ (صفحه ۴۲)
محمود العقاد، عباس. (١٣٥٨). راه محمد. ترجمه اسدالله مبشری. چاپ چهارم. تهران: امیرکبیر.
مستوفی قزوینی، حمدالله. (١٣٦٢). تاریخ گزیده. به اهتمام دکتر عبدالحسین نوایی. چاپ دوم. تهران: امیر کبیر.
واقدی، محمد بن عمر. ( ١٤٠٩ه / ١٩٨٩م). المغازی. بیروت: موسه الاعلمی للمطبوعات.
هارون، عبدالسلام. ( ١٣٨٣ه / ١٩٦٤م). تهذیب سیره ابن هشام. الطبعه الثانیه. قاهره: موسسه العربیه الحدیثه.
یعقوبی، ابن واضح. (٢٥٣٦). تاریخ یعقوبی. ترجمه دکتر محمدابراهیم آیتی. چاپ سوم. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
فصلنامه تاریخ پژوهی (مجله انجمن علمی گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد)، شمارة٥٢، پاییز ١٣٩١ مریم یدالله پور (دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ اسلام، دانشگاه الزهرا)
معصومه یدالله پور (کارشناس ارشد ایران شناسی گرایش تاریخ، دانشگاه شهید بهشتی)
پی نوشت
[۱] اصفهانی، ابی الفرج. (بی تا). کتاب الاغانی. جـلد ٢٢. بـیروت: مـوسسه جمال للطباعه والنشر، ص١٠٧و١٠٨.
[۲] السمهودی، نورالدین علی بن احمد. (١٤١٠هـ / ١٩٨١م). وفاء الوفـا بـأخبـار دارالمـصـطفی. تحقیـق محمـد محیی الدین عبدالحمید. الطبعه الثانیه. بیروت: دارالاحیاء التراث العربی، ص١١٢.
[۳] بهشتی، سید مـحمد. (١٣٦٨). مـحیط پیدایش اسـلام. چاپ دوم. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص٦٤.
[۴] بقره: آیه ٨٩.
[۵] ر. ک : طباره، عفیف عبدالفتاح. (بی تـا). چـهرة یهـود در قـرآن. ترجمـة سـیدمهدی آیـت اللهـی. بـی جـا: جهـان آرا، ص١٥٤. به طور کل یهـودیان مـدینه مـردمی باسواد و با معلومات بالا بودند؛ زمانی که اعراب غالبـا خوانـدن و نوشتن نمی دانستند آنـها اغـلب به خواندن و تا حدودی نوشتن مسلط بودند. ر. ک : بیهقی، ابـوبکر احمـد بـن حسین. (١٣٦١). دلائل النـبوه. جـلد ١. تـرجمه محمود مهدوی دامغانی . تهران: مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ص٢١٨-٢٢٠.
[۶] شهیدی. سید جعفر. (١٣٧٩).تحلیلی از تاریخ اسـلام. تـهران : نهضت زنان مسلمان، ص٥٦.
[۷] پاک نژاد. سیدرضا. (١٣٥٨). یهود و قریش. بی جا: موسسه خیریه علمی و دینی مهدیه، ص١٤.
[۸] بـیهقی، ابـوبکر. هـمان، ص٢١٩.
[۹] مائده : آیه ٨٢.
[۱۰] برای آگاهی کامل از متن پیمان نامه ر. ک: حمیدالله. محمد. (١٣٦٥). وثائق (نامه هـای حـضرت ختمی مرتبت و خلفای راشدین). ترجمه محمود مهـدوی دامغـانی. تهـران : بنیـاد، ص٦٥-٦٩؛ احمـدی میـانجی، مکاتیـب الرسول. جلد ١، ص ٢٤١ – ٢٦٩.
[۱۱] زرگری نژاد، غلامحسین. (١٣٨١). تاریخ تحلیلی اسلام. قم : بضعه الرسول، ص٤٦.
[۱۲] علیخانی و همکاران. (١٣٨٦). سیاست نـبوی. تـهران: پژوهشکده مـطالعات فرهنگی و اجتماعی، ص٢١٧.
[۱۳] طباره. عفیف عبدالفتاح. (١٩٦٦م). الیهود فی القرآن. بیروت: دارالکتب العلمیه، ص. ١٨
[۱۴] الطبرسی . ابی علی الفضل بن الحسن. (بی تا). اعلام الوری باعلام الهدی. بی جا: منشورات دارالکتب الاسـلامیه. ص ٦٩؛ احـمدی میانجی، همان، ج١، ص٢٦٠.
[۱۵] عمید زنجانی. عباسعلی. (١٣٤٤).اسلام و همزیستی مسالمت آمیز. تهران: دارالکتب الاسلامیه، ص٩٥و٩٦
[۱۶] حمیدالله. همان: ص٥١- ٥٥؛ الحلبی الشافعی؛ علی بن برهان الدین .(بی تا). السیره الحلبیه. جـلـد٢. بـیـروت: المـکتبه الاسلامیه، ص٢٠٨.
[۱۷] طباره. الیهود فـی القـرآن، ص ١٨.
[۱۸] مائده: آیات ١٩ و ١٤٦.
[۱۹] طبرسی. هـمان، ص. ٤٩
[۲۰] آل عـمران: آیه ٦٤.
[۲۱] بقره: آیات ٤١ و ٨٩؛ مائده: آیه ٨٤.
[۲۲] صفایی حائری. عباس. (١٣٨٤). پیامبر بزرگ اسلام(ص). جلد٢. قم : مـسجد مـقدس جـمکران، ص٢٩٧.
[۲۳] شرقاوی. عـبدالرحمان. (بـی تـا). محمد پیامآور آزادی. ترجمه حسن اکبری مرزناک. تـهران: حـکمت، صـ٤٧.
[۲۴] بـا آنـکه رسـول الله (ص) بر تبلیغ و ترویج دین اسلام تأکید داشتند، اما هـیچ اقلیتـی را بـه تعطیلـی مـذهب خویش وانداشته و همواره حقوق آنها را محترم می شمردند.
[۲۵] سام به معنای غضب و لعنت می بـاشد.
[۲۶] ر. ک : اعراف : آیه ١٦٦.
[۲۷] شیخ کلینی. الکافی. ج ٢. ص ٤٦٨.
[۲۸] آل عمران: آیات ٨٦ و ١٢٠.
[۲۹] جدید بناب، علی .(١٣٨٥). تحلیلی بر عملکرد یهود در عصر نبوی. قـم :موسسه امام خمینی، ص٤٩و٥٠.
[۳۰] آل عمران: آیات ٩٩ – ١٠٣.
[۳۱] آل عمران: آیات ٦٩ – ٧٢.
[۳۲] طباطبایی. سید محمد حسین. (١٣٤٧). المیزان فی تـفسیر القـرآن. جلـد٨. ترجمـه سـیدمحمد بـاقر موسـوی همدانی. تـهران: کـانون انـتشارات محمدی.
[۳۳] ابن اثیر. عزالدین ابی الحـسن عـلی. (١٣٩٩ هـــ / ١٩٧٩م). الکـامـل فــی التـاریخ . جلـد٢. بـیـروت: دارصــادر، ص١٣٧.
[۳۴] الزین. سمیع عاطف (١٤٠٦ ه / ١٩٨٦م). خاتم النبیین. جلد٢. بیروت: دارالکتاب اللبنانی، ص ١٣٧.
[۳۵] بلاذری. ابی الحسن احمد بن یحیی بـن جـابر. ( ١٤١٧ هـــ / ١٩٩٦م). کتـاب جمـل مـن انسـاب الاشـراف. بیروت: دارالفـکر، صـ٣٧١.
[۳۶] ابـن کـثیر دمـشقی . ابـوالفداء الحافظ. (١٤٠٨ هـ / ١٩٨٨م). البدایه و النهایه. جلد٣. بیروت: دارالکتـب العلمیـه، ص١٢٧.
[۳۷] ابن اثیر. همان، ص ١٣٨.
[۳۸] بلاذری. همان، ص٣٧١.
[۳۹] انفال: آیة ٥٨.
[۴۰] زرگری نژاد. همان، ص ٥٤.
[۴۱] واقدی. محمد بن عمر. ( ١٤٠٩ هـ / ١٩٨٩م). المغازی. جـلد١. بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات، ص١٧١.
[۴۲] حشر: آیة ١١.
[۴۳] واقدی. همان: ص ١٦٥؛ الحلبی الشافعی. هـمان، ص ٢٦٣.
[۴۴] ابن کثیر. السیره النبویه. ج ٣، ص ١٤٦.
[۴۵] الذهبی. شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان. ( ١٤١٠ ق / ١٩٩٠م). تاریخ الاسلام و وفیـات المشـاهیر و الاعلام. ج٢. بیروت: دارالکتاب العربی، ص١٥٣.
[۴۶] حشر : آیات ١ – ٦.
[۴۷] الطبری. ابی جـعفر مـحمد بن جریر. (١٨٧٩م). تاریخ الاممم و الملوک (تاریخ الطبری). ج٢. بیروت: موسسـه الاعلمی للمطبوعات، ص٢٢٣-٢٢٩.
[۴۸] غزوه احزاب بزرگترین اجتماع دشمنان بر ضد نهضت اسلام بود که آتش افروز آن یهودیان بودنـد. پیـامـبر اعـظم (ص) در جـریان این نبرد، پرشکوهترین نقطه امیدواری را بـرای مـسلمانان تـرسیم نمـوده و بـا درایـت و هوشمندی توانستند تمام معادلات را به سود خویش رقم زنند.ر. ک : ولوی، علی محمد. (١٣٨٥). «مدیریت در بحران؛ پژوهشی در مدیریت پیامبر اکرم(ص) در غزوة احـزاب»، نـشریه تـاریخ اسلام«ویژه نامه پیامبر اعظم».
[۴۹] طباطبایی. همان، ص ٢٠١.
[۵۰] احزاب: آیات ٢٦ و ٢٧.
[۵۱] ابن کثیر. همان، ص ٢٣٢.
[۵۲] واقدی. همان، ص ٥١١.
[۵۳] ابن کثیر. هـمان، ص ٢٣٣.
[۵۴] مـستوفی قـزوینی، حمدالله. (١٣٦٢). تاریخ گزیده. به اهتمـام دکتـر عبدالحسـین نـوایی. تهـران: امیـر کبیـر، ص١٤٧.
[۵۵] العقاد، عباس مـحمود.(١٣٥٨). راه مـحمد. تـرجمه اسدالله مبشری. تهران: امیرکبیر، صص ٨٣-٨٥.
[۵۶] طبرسی. همان، ص ٦٩.
[۵۷] طـبرسی. همان.
[۵۸] واقدی. همان، ص ٦٣٤.
[۵۹] منتظری قائم. حامد. (١٣٨٣).بررسی تاریخی صلح های پیامبر. قم :موسسه امام خمینی، صـص ١٤٤و١٤٥.
[۶۰] حـمیدالله، مـحمد. (١٣٦٣). رسول اکرم(ص) در میدان جنگ. ترجمه سیدغلامرضـا ســعیدی. تـهـران: کــانون انـتشارات مـحمدی، صـ٧٤.
[۶۱] ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء. (١٤٠٨ هـ / ١٩٨٨م). البدایه و النهایه. ج٣. بیروت: دارالکتب العلمیه، ص٢٩٧.
[۶۲] السـهیلی، عبدالرحمان.(بـی تا). الروض الانف فی شرح السیره النبویه لابن هشـام. ج٦. تحقیـق عبـدالرحمان وکیل، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی. ص ٥٥١-٥٥٦.
[۶۳] واقـدی. همان، صص ٦٣١ و ٦٤٠.
[۶۴] فیض پور، علی اصغر. (١٣٧٩). تاکتیکهای جنگی رسول خدا (ص). قم : مـدین. ص ١٨٩.
منبع: حوزه نت