به گزارش خبرگزاری «حوزه» این حدیث پژوه، چندین کتاب در زمینۀ شناخت احادیث نوشته و کتاب های حدیثی متعددی را نیز ترجمه کرده است. به علاوه، وی قائم مقام دانشگاه قرآن و حدیث و از اولین های مؤسسۀ شناخته شدۀ دارالحدیث است. آشنایی با شخصیت حقیقی و پرسش هایی مرتبط با شخصیت حقوقی حجت الاسلام و المسلمین عبدالهادی مسعودی زمینۀ این گفتگو را فراهم کرده است. او حدیث پژوهی است که به گفتۀ خودش اصولی است و اخباری نیست.
شما را به عنوان حدیث پژوه و حدیث شناس می شناسند. از کجا شروع کردید تا به اینجا رسیدید؟
من به دوستان عرض می کنم که یکی از دلایل مظلومیت اهل بیت علیهم السلام همین است که امثال ما طلبه های خیلی کوچک و خرد به عنوان حدیث شناس و حدیث پژوه مطرح می شویم. یعنی واقعا دریای معارف حدیثی و آن رود خروشان چنان پر آب است که کسی به این راحتی نمی تواند بگوید من به این دریا و رود وارد شدم و شنا کردم و توانستم چیزی از آن صید کنم ولی از جهت اینکه به سؤال شما پاسخ داده باشم، من تقریبا در سن چهارده، پانزده سالگی بودم که در یک مجلس تبلیغی پدرم متوجه شدند که کتابشان را نیاورده اند. ایشان سال اول انقلاب در فیروزآباد فارس تبلیغ می کردند و بعد از نماز مغرب و عشاء در جلسۀ کوچکی چند حدیث می خواند.
من را فرستادند که آن کتاب را بیاورم. بعدها متوجه شدم که این کتاب تحف العقول است. در راه مقداری از آن را خواندم و خیلی خوشم آمد. در سن یازده، دوازده سالگی در تابستان ها پدرم گذاشته بود مقداری عربی خوانده بودم و مقداری عربی می فهمیدم. الآن یادم نمی آید شاید تحف العقول آن وقت ترجمه دار بود و من ترجمه ها را خوانده ام. همچنین در کتاب های پدرم گاهی کتاب سنن النبیّ علامۀ طباطبایی را ورق می زدم و ابوابش خیلی برایم جذاب می نمود. مخصوصا ابواب لباس و زینت یا خلق و خوی پیامبر در غذا خوردن. واقعا علامۀ طباطبایی تبویب و تدوین بسیار زیبایی کرده اند. ترجمۀ بسیار خوبی هم آن زمان شده بود. من بعد از ظهر و قبل از استراحت نیم ساعت سه ربع آن را می خواندم. شده بود کتاب سر بالینم. از آن وقت خیلی به حدیث علاقمند شدم. به همین دلیل خیلی وقت ها حدیث می خواندم.
در اوان جبهه هم ما به منطقه ای رسیدیم که داشتند بر روی دیوار حدیثی می نوشتند. آن حدیث این بود: «الصلاة قربان کلّ تقیّ». من بودم و یکی از روحانیون که با هم از قم رفته بودیم. آمدند و گفتند: حاج آقا ما ترجمۀ این را هم می-خواهیم. ما در سن حدود بیست و یک تا بیست و سه سالگی هنوز خیلی حدیث نخوانده بودیم و تعلیمات حوزه هم آن موقع خیلی به صورت تخصصی به حدیث نپرداخته بود. ما به هم نگاه کردیم که ترجمۀ این حدیث بالاخره چه می شود؟ در نهایت به ذهنم رسید که قربان یعنی وسیلۀ تقرب و نوشتم نماز وسیلۀ تقرب هر شخص متقی است. این را خطاط با خطی خیلی زیبا روی آن دیوار نوشت که هنوز تصویرش در ذهنم هست. این خیلی برایم مشوق بود که به سمت حدیث و ترجمۀ حدیث بروم. در سفرهای تبلیغی هم گاهی کتاب های حدیثی می بردم. یادم می آید یک کتاب آبی رنگی بود به نام الحکم الظاهرة که مجموعۀ احادیثی را جمع کرده بود و همراه خودم می بردم.
اما اینها به صورت غیر حرفه ای بود تا موقعی که حاج آقای ری شهری بنده را به دامادی خودشان پذیرفتند، گفتند که ما یک کار حدیثی هم داریم. آن موقع من کفایه می خواندم و تازه آماده رفتن به درس خارج بودم. ایشان گفتند که شما اگر بتوانید مقداری به ما کمک کنید. ما باید کتاب های حدیثی را می خواندیم و در حاشیه موضوعاتشان را می نوشتیم. اولین کتابی که برای این کار به من داده شد، کتاب زهد حسین بن سعید کوفی اهوازی بود که یکی از قدیمیترین، مبوبترین و بهترین کتاب های حدیثی است. این توفیقی بود که خدا به ما داد و علاقۀ بسیار شدیدی در ما برانگیخت که من بعدا کتاب های دیگر را هم دیدم و کم کم وارد همکاری شدیم و تقریبا هستۀ اولیۀ دارالحدیث از همانجا شکل گرفت. بعد هم زندگی و روزی و درس و نوشتن و ویرایش و نقدمان هم حدیث شد.
اگر اشتباه نکنم آن ایام دارالحدیث در خیابان نوزده دی بود؟
بله ما اول کار را در خیابان نوزده دی(باجک) در دو اتاق از زیر زمین منزل حاج آقای ری شهری که ایشان اختصاص داده بود به این کار شروع کردیم. بعد به یک مرکز خیلی کوچک چسبیده به منزل آیت الله مشکینی منتقل شدیم و بعد هم پدرم به سفارش آستان حضرت عبدالعظیم حسنی و با هزینۀ آنها مرکزی در همانجا و منزل قدیم حاج آقای ری شهری و یکی دو منزلی که خریده بودند و منزل آقای حائری داماد آقای مشکینی که چند ماه پیش از این فوت کردند، ساختند و آنجا شد دار الحدیث اولیه که الآن الحمدلله ساختمانش هست و مثل اینکه دار الحکمة شده است.
یادم می آید که در دهۀ هفتاد فلاپی(دیسکت) کنز العمّال را درست کرده بودید. به دنبال چنین کارهایی هم بودید؟
یک روز عصر با آقای طباطبایی در حوزه می رفتیم. آن موقع هنوز کار حدیثی را و دار الحدیث را شروع نکرده بودیم. اطلاعیه ای دیدم که برای آموزش کامپیوتر بود. من به آقای طباطبایی گفتم که این در آینده در حوزه شایع می شود و به کار ما می آید. بیا برویم از حالا یاد بگیریم. آمدیم و استادانمان آقای طالب پور و آقای سمیعی بودند که هنوز هم در قید حیات هستند و از اساتید دانشگاه تهران و شهید بهشتی هستند. آموزش کامپیوتر دیدیم و متوجه شدیم که این به درد کارهای حدیثی هم می خورد. مرکز نور هم آن وقت شروع کرده بود و برنامه های رایانه ای ـ حدیثی تولید می کرد. ما دیدیم که برنامه های حدیثی هیچکدام بر اساس ریشه و ماده نیستند. به همین علت کتاب کنز العمّال را به عنوان اولین کار تایپ کردیم، ریشه گذاری کردیم و در نهایت برنامه ای برای آن گذاشتیم. در واقع بزرگترین موسوعۀ حدیث نبوی است. علت اینکه این کار را کردیم این است که احادیث شیعه را مرکز نور کار می کرد ولی احادیث نبوی کار نشده بود. اما چون ما مرکز کامپیوتری نبودیم وقتی ویندوز آمد آن برنامه از DOS به محیط ویندوز انتقال ندادیم و همانطور که می گویید در دوازده تا فلاپی کوچک جا می گرفت.
ما با عناوین متفاوتی رو به رو هستیم و عناوین متفاوتی را می شنویم؛ دار الحدیث، پژوهشگاه دارالحدیث، دانشگاه قرآن حدیث. توضیح می دهید که اینها از چه قرار هستند؟
ما یک مؤسسۀ علمی فرهنگی مادر داریم به نام دار الحدیث که از وزارت ارشاد مجوز دارد. این مؤسسه سه بخش عمده دارد؛ پژوهشگاه، دانشگاه و انتشارات. اسم پژوهشگاه و دانشگاه، قرآن و حدیث است. یعنی پژوهشگاه قرآن و حدیث وابسته به دار الحدیث و دانشگاه قرآن و حدیث وابسته به دار الحدیث. هر کدام از دانشگاه و پژوهشگاه هم از وزارت علوم مجوز دارند. مجوز انتشارات هم از وزارت ارشاد است که محصولات این دو مرکز را نشر می دهد. البته اگر کسی کتاب حدیثی خوبی هم نوشته باشد، چاپ می کنند. این بخش های اصلی ماست و از آنجایی که این بخش ها به کتابخانه نیاز دارند، کتابخانۀ تخصصی هم وجود دارد. دانشگاه هم شعبۀ پردیس شهرری (تهران) و شعبۀ مشهد دارد.
رابطۀ دار الحدیث با آستان حضرت عبدالعظیم حسنی چگونه است؟
در واقع پشتیبان مالی اولیۀ دار الحدیث، آستان حضرت عبدالعظیم حسنی بود به این دلیل که تولیت آنجا آیت الله ری شهری بودند که مسئول دار الحدیث هم بودند و با مجوزی که قبلا از امام برای هزینۀ مقداری از سهم امام و مجوزی که از مقام معظم رهبری از هزینۀ آستان برای این کار داشتند، پشتیبانی این کار را کردند. تا مدتی که دار الحدیث از لحاظ هزینه مستقلا اداره می شود. البته با پشتیبانی دفتر مقام معظم رهبری.
انتشارات دار الحدیث، از اصلی ترین انتشاراتی هایی است که در خیلی موارد هر کس می خواهد کتاب هایی با موضوع حدیث شیعی بخرد به آن رجوع می کند. عنوان شایع بر روی کتاب های این انتشارات، آیت الله ری شهری است. شخص ایشان چقدر در فرایند شکل گیری این کتاب ها نقش دارند؟
ما منشورات انتشارات دار الحدیث را می توانیم به سه بخش تقسیم کنیم. یک بخش از منشورات، نوشتۀ خاص یک پژوهشگر مثلا آقای دکتر برنجکار یا آقای طباطبایی یا حاج آقای ری شهری است که یک کتاب را از اول تا آخر نوشته اند و چاپ شده است. یک بخش دیگر کتاب هایی است که حاصل کار پژوهشکده هایی است در پژوهشگاه هستند. پژوهشگاه قرآن و حدیث چهار تا پژوهشکده زیر مجموعۀ خودش دارد. در این کتاب ها ممکن است حاج آقای ری شهری هیچ دخالتی نداشته باشد، مثل کتاب های پژوهشکدۀ کلام که اصلا تا حالا هیچ دخالتی نبوده ولی ممکن است مثلا بعدا کتابی را بطور مشترک بنویسند. یا ممکن است بیشترین دخالت را داشته باشد، مثل کتاب های پژوهشکدۀ تفسیر، چه کتاب پرتوی از تفسیر قرآن و چه کتاب شناخت نامۀ قرآن که اصلا جمع آوری اولیه احادیث و تبویب و بیان نویسی با خود ایشان بوده است. تقریبا کتاب هایی که به نام ایشان و پژوهشکدۀ تفسیر چاپ می شود، می-توانیم بگوییم 60 تا 70 در صد کار شخصی ایشان است و 30 تا 40 در صد کار پژوهشکده. نوعی سوم هم کتاب هایی است که با همکاری شخص است، یعنی مثلا آیت الله ری شهری با فلان شخص این کتاب را می نویسند که در مقدمه مشخص می کنند مثلا آن همکار چه کارهایی را کرده است ولی نوع کتاب هایی که نام ایشان بر روی آنهاست می توانم بگویم که بیشتر و قسمت های اصلی کتاب با ایشان است، حتی ایشان بعد از صفحه پردازی، یک دور کتاب را می بینند و اشکالات صفحه پردازی را می گیرند و بعد برای چاپ می فرستند، چه رسد به بیان ها یا انتخاب احادیث. ولی حجم اینها جوری است که ما اینها را برای هر کس می گوییم باور نمی کند.
شما خودتان تا الآن چه کتاب هایی نوشته اید؟
من بطور کلی دو دسته کتاب نوشته ام یا می نویسم. یک دسته کتاب های تخصصی و یک دسته کتاب های عمومی است. مقاله هایم هم تقریبا به همین شکل تقسیم می شود. کتاب های تخصصی بیشتر از روی این نیاز بوده که در حال تدوین علم حدیث در حوزه و دانشگاه هستیم. پیش از ما حداقل در سدۀ اخیر در دانشگاه ها و حوزه تدریس آکادمیک حدیث نداشته ایم. به همین دلیل کتاب هایی را لازم داشته ایم که بتواند حدیث را شاخه شاخه و در بسته های درسی منظم منتقل کند. یعنی در همان واحد درسی دانشگاهی مثلا فقه الحدیث را در دو یا چهار یا شش واحد منفصل یا پیوسته عرضه بکند. بخشی از کتاب هایی که بنده و دوستان و همکاران نوشته ایم، چه در دانشگاه قرآن و حدیث و چه در پژوهشگاه، از روی این ضرورت بوده است، مثل روش فهم حدیث. ما برای آموختن فقه الحدیث بسته و روش و مرحله بندی نداشتیم و می گفتند بیا مستمر حدیث بخوان تا فهم حدیثی پیدا کنی. الآن هم این این کار خوب و مؤثر است ولی باید مقدمات اولیه ای داده شود. ما روش فهم حدیث را برای این نوشتیم که تقریبا کتاب تخصصی درسی بنده بود.بعد از آن کتاب وضع و نقد حدیث را نوشتیم، چون برای حدیث موضوع شناسی و معیارهای نقد، کتاب منظم درسی و قابل القا و انتقال به دانشجویان و مبتدیان نبود. از مجموع این دو کتاب متوجه شدیم که حالتی بینابین وجود دارد و حتما لازم نیست حدیث، موضوعه دانسته بشود، بلکه باید آسیب ها و آفت هایش برطرف شود. برای همین، کتاب آسیب شناسی حدیث را نوشتیم.
جدیدا هم متوجه شدیم که مثلا روش فهم حدیث برای مقطع کارشناسی ارشد و دکتری مناسب است و باید ساده سازی شود. برای همین با کمک دوستمان آقای پسندیده چهار کتاب فقه الحدیث یک تا چهار را نوشتیم که ساده-سازی همان روش فهم حدیث است. البته این کار دربارۀ بیست تا کار دیگر هم انجام می گیرد و دانشگاه ما تقبّل کرده همۀ کتاب های حدیثی و بستۀ حدیثی دانشگاه ها را تدوین کند که الحمدلله تا الآن ده تا را تدوین کرده است. دربارۀ تفسیرد روایی هم به جهت اینکه دیدم کتاب پرتوی از تفسیر اهل بیت یک مقدمه و مبانی و روش نیاز دارد، دو جلد کتاب تفسیر روایی نوشتم که یک جلدش مخصوص روش تفسیر روایی جامع است و یک جلد هم مخصوص آسیب-شناسی حدیث است. جلد اول، مبانی، مبادی، منابع و روش و جلد دوم هم آسیب شناسی همین چهار تا بحث است. اینها کتاب های تخصصی است. مقالات تخصصی بنده هم دربارۀ همین امور است، مثلا نقل به معنا، عرضۀ حدیث، نقد حدیث، معیارهای مهم نقد محتوایی که اینها در مجموعه ای به نام پرتو حدیث منتشر شده است.
کار دیگر بنده، عمومی سازی فرهنگ حدیث است، چون در پیام مقام معظم رهبری به مناسبت افتتاح دار الحدیث یکی از وظایفی که بر عهدۀ دار الحدیث گذاشته شد این است که حدیث را همگانی بکنید. در این زمینه هم کتاب هایی مثل آبشار معرفت و روابط اجتماعی در قرآن نوشتم که کتاب هایی عمومی است. مقاله های عمومی را هم در مجموعه ای به نام نسیم حدیث منتشر کردم که شامل مقاله هایی مثل سورۀ گل، لبخند روح، سامان تو؛ سامان من، یک آسمان ستاره و مقالات کوتاه دیگری می شود که برای نسل جوان مناسب است و قبلا برخی از آنها در مجلۀ حدیث زندگی که مجلۀ ویژۀ جوانان بود و دار الحدیث منتشر می کرد و به جهت کمبود بودجه متوقف شد، چاپ می شد. چند مقاله هم با موضوع کتاب شناسی دارم، مثل مقالۀ در محضر غیبت نعمانی و اینها را برای ارائۀ الگویی در کتاب شناسی نوشته ام.
بخش دیگری از کار من ترجمۀ حدیث است. آن هم به جهت نیاز است. ما کتاب های حدیثی را به مترجمان دادیم و حتی مترجمان خیلی خوب چون در حدیث کمتر کار کرده بودند، ترجمه های خوبی نکردند. به همین علت مجبور شدیم خودمان ترجمه کنیم. نمی گویم ترجمه ها خوب شده ولی بهتر از آن ترجمه هاست و گرنه هنوز ترجمه های ما خیلی نقص دارد. چهار جلد از دوازده جلد دانشنامۀ امام علی را بنده ترجمه کردم. چند جلد از دانش نامۀ عقاید اسلامی را هم ترجمه کردم که جایزۀ کتاب سال ایران را برد. دانشنامۀ امام مهدی را هم تقریبا همۀ مجلداتش را بنده ترجمه کردم. ده جلد از دانشنامۀ امام حسین را ترجمه کردم، علم و حکمت را هم ترجمه کردم. این ترجمه ها هم بیشتر جنبۀ عمومی سازی است. دو تا کتاب حدیثی مستقل هم برای مبتدیان ترجمه کرده ام؛ یکی کتاب الدرّة الباهرة به نام مروارید درخشان و دیگری نزهة الناظر به نام چشم درخشان. از ترجمه ها هم گاهی گزیده گاهی گزیده تهیه می شود، مثلا شناخت نامۀ نماز را که ترجمه کردم، دو جلد است و خواندن آن برای نسل جوان سخت است، به همین دلیل، گزیده ای به نام سیمای نماز از آن درآوردیم.
با ادبیات یک طلبۀ مبتدی، شما در طیف اخباری ها می گنجید یا در طیف اصولی ها؟
من خودم حدود ده سال درس خارج اصول رفته ام. هم، درس خارج آیت الله میرزا جواد آقای تبریزی رحمه الله و هم درس آیت الله وحید خراسانی حفظه الله و حدود ده تا دوازده سال هم درس خارج فقه رفته ام. هم، درس خارج فقه آیت الله تبریزی و هم درس آقای مددی و هم قسمت کمی درس آیت الله بهجت و بیشتر از همه درس آیت الله شبیری زنجانی. هیچکدام از اینها هم اخباری نیستند. همۀ اینها اصولی هستند و طبق قاعده ای که شاگرد هم مثل استادش می شود گرچه با فاصلۀ کیلومترها، ما اصولی هستیم.
اگر پیش فرضمان این باشد که اخباری گری رویکرد درستی نیست، چه باید بکنیم که در ضمن پرداختن به حدیث، اخباری نشویم و این مرزها چگونه مشخص می شود؟
آیا شما می توانید به یک کوهنورد بگویید که بالای قلّه نرو، چون احتمال سقوط داری؟ احتمال سقوط همواره هست. به یک راننده هم نمی توانی بگویی که مسافرت نرو، چون ممکن است که تصادف کنی. اینکه خطر اخباریگری هست، بله هست اما این دلیل نمی شود که ما این راه را نرویم. باید انسان خودش را واکسینه کند. شما باید حدیث بخوانید، حدیث به فرمودۀ مقام معظم رهبری مادر علوم اسلامی است. شما نمی توانی علوم اسلامی را فرابگیری ولی حدیث نخوانی. پس به صرف خطر نمی توانی آن را کنار بگذاری ولی از خطرش با اصولی خواندن می توان پرهیز کرد، یعنی مثلا روشمند بخوانید، اصول را بسیار خوب بخوانید، درس خارج فقه اجتهادی و فقه جواهری بروید. وقتی کتاب روش فهم حدیث را نوشتم یکی از بچه ها گفت: پس ما اصول را نیاز نداریم. گفتم: اتفاقا من در خود روش فهم حدیث نوشته ام که باید اصول بخوانیم؛ یعنی مباحث الفاظ،مباحث تعادل و تراجیح، مباحث امر و نهی و فور و تراخی، همه در حدیث به کار می آید. باید اینها را به حدیث ضمیمه و اضافه کرد و مرتب هم مراقبت کرد، مثل همیشۀ زندگی. همیشه باید داشته ها و برداشت های حدیثیمان را با بزرگان بسنجیم و به بحث بگذاریم و دربارۀ آنها مجادلۀ و نقاش و نقادی داشته باشیم. اگر این کارها را بکنیم، باقی دست خداست که دست انسان را بگیرد. وَ الذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهدیّنَهُم سُبُلَنا.
این را قبول دارید که حدیث راه رسیدن به فرمایش اهل بیت(ع) است و مساوی با فرمایش اهل بیت نیست؟
حدیث و سنت نقش آیینه و نور را دارند. اگر به آیینه نگاه بکنید و نور را نبینید و نور به آیینه نتابد، فقط مقداری موارد دیده اید. ولی اگر آیینه را وسیله قرار بدهید که نور را شما منعکس کند، کاملا معبر معتبری است. اگر حدیث عیناً همانطور که صادر شده به ما رسیده باشد، می شود آیینه شفاف. اگر هم در حدیث سهوا یا عمدا دست برده باشند، می-شود آیینه کدر. اگر هم حدیث نباشد و چیزی به نام حدیث باشد، مثل آنجایی است که آیینه را به سمت تاریکی گرفته-اید. نقش حدیث و سنت اینگونه است؛ نه اینهمانی است و نه جدایی کامل.
وضعیت آموزش های حدیثی در حوزه را چگونه می بینید؟
اگر بخواهم با وضعیت چند سال پیش مقایسه کنم، بسیار بهتر شده است، مخصوصا با حمایت هایی که چه در دورۀ آیت الله بوشهری و چه در دورۀ آیت الله اعرافی از درس های حدیث خوانی در حوزه کرده اند، وضعیت حدیث خوانی خوب شده است. انجمن حدیث حوزه هم فعالیت های خوبی داشته است. مدارس هم به فکر حدیث خوانی افتاده اند. سازمان تدوین متون هم کتاب هایی راجع به حدیث تدوین کرده است. این با بیست سال پیش که ما شروع کردیم و حتی کتاب های حدیثی نبود و ما کتاب های حدیثی شیعه را هم از بیرون کشور تهیه می کردیم، خیلی فرق کرده است. اما نقطۀ مطلوب فاصله داریم.
نقطه مطلوب کجاست؟
من از شما می پرسم اگر اول طلبگی از یک طلبه بپرسند شما برای چی طلبه می شوید، چه پاسخی می دهد؟ اولین پاسخ این است من می خواهم معارف دینم را از زبان ثقلین بفهمم؛ نه از فلان روزنامه یا مجله. یک بخش از معارف ثقلین، قرآن و بخش دیگر، حدیث است. پس باید هر طلبه ای احادیث را به خوبی بداند، بشناسد، بفهمد و بتواند نقد کند. حالا اگر شما از طلاب حوزه بپرسید که کدامیک کافی را یک دور خوانده اند یا کدامیک نهج البلاغه یا تهذیب الأحکام را خوانده اند، چه پاسخی می گیرید؟ حتی روحانیون مشتغل به درس خارج بیشتر وسائل را می بینند و کمتر به منابع وسائل الشیعه رجوع می کنند. با اینکه ما درس خارج آقای زنجانی و درس خارج آقای تبریزی بارها می دیدیم که ایشان منابع اصلی را می آوردند و معلوم می شد که وسائل در نقل آنها مشکل دارد یا تقطیع کرده و به واسطۀ رجوع به منابع مشکل حل می شود. از فقه بگذریم در تفسیر هم می بینیم که تفاسیر روایی ما خیلی مهجور است و بعضی اوقات نگاه خوبی به آنها ندارند و به صرف اینکه مقداری اسرائیلیات و موضوعات در آنها وجود دارد، همۀ آن را کنار می گذارند. سؤال من این است که اگر مروارید بسیار گرانبها در خاکروبه ها بیافتد، همه را دور می ریزید یا حاضرید همۀ دست و لباستان کثیف شود ولی مروارید را پیدا کنید و دستتان و لباستان را بشویید؟ ما احادیث خیلی زیبایی در بحث اخلاق داریم و بر اساس آنها بسیاری از منبرهای ما می تواند درس اخلاق و عرفان باشد. شما ببینید مقام معظم رهبری در ابتدای درس خارجشان یک حدیث می خوانند و همین چقدر موجب ترویج حدیث شده است. اگر مراجع و استادان سطح عالی در ابتدای هر درس و جلسه ای یک حدیث بخوانند، چقدر فرهنگ ما متفاوت می شود؟
پرداختن به حدیث به معنای مهجور گذاشتن قرآن نیست؟
اگر ما هر کدام از اینها را به اندازۀ وزنشان ببینیم، یعنی همانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: ثقل اکبر و ثقل اصغر که به تعبیر امام خمینی، ثقل کبیر است، چون اصغر به معنای کوچک نیست، از آن کوچکتر است، یعنی قرآن ثقل خیلی بزرگ و این ثقل، بزرگ است، اگر به اندازۀ وزنشان به آنها توجه شود، نه آن مهجور می شود و نه این از بین می رود. قرآن را مادر حدیث و تارک معارف و اوج قلّه ببینید و حدیث را دامنه، مفسّر و مبیّن آن.
شما آقازاده آیت الله مسعودی خمینی هستید ...
(خنده) نمی دانم این تعبیر آقازاده الآن بار منفی دارد یا بار مثبت ولی بله من فرزند ایشان هستم.
چند تا فرزند دارند؟
ایشان شش تا فرزند دارند. به قول خودشان، سه مذکر و سه مؤنث و دو حکایت، نفس متکلم، البته مادرمان مرحوم شده اند. من فرزند چهارم و پسر دوم خانواده هستم. دو تا برادر دیگر من مهندس هستند. من هم داشتم مهندس می شدم که خدا سر ما را به این طرف چرخاند. قبل از اینکه دانشگاه بروم یک سؤالات فلسفی و هستی شناختی داشتم و کتاب های شناخت را می خواندم. متوجه شدم که مرکز و منبع این جواب ها حوزه است. لذا خواستم به حوزه بیایم. پدرم گفتند که یک دورۀ دانشگاهی ببینم و بعد وارد حوزه شوم. در ترم سوم یا چهارم طاقت نیاوردم و آمدم. واقعیتش یک کم درس های دانشگاه شریف سخت بود و خیلی سخت می گرفتند (خنده)، آن هم مزید بر علت شد.!
طلبگی راحتر از دانشگاه بود؟
بعد متوجه شدیم خیلی سرمان کلاه رفته و دیدیم طلبگی هم خیلی سخت است.
دامادهای خانواده چه فعالیت هایی می کنند؟
یکی از دامادهای ما پزشک هستند که مسئولیت دارالشفای کوثر را به عهده دارند. یک داماد دیگرمان، دبیر بازنشستۀ آموزش و پرورش هستند که الآن مدیر دانشگاه تعالی در قم هستند و همشیره در آن دانشگاه همکارشان هستند. داماد بزرگمان هم در وزارت خارجه هستند که قبلا سفیر ایران در کویت و دو دوره هم استاندار زنجان و اصفهان بودند و الآن در آستانۀ بازنشستگی هستند.
والدتان پس از مسئولیت آستانه، اشتغالات علمی دارند؟
بله، ایشان مدتی اگر در اسم اشتباه نکنم، کار پیک هدایت را ادامه دادند و درس های متفرقه ای داشتند. به تازگی هم چهل حدیث امام خمینی را در رادیو معارف درس می دهند که احتمالا پس از دوره ای مشغول تقریر و تدوین آن می شوند.
نکتۀ پایانی؟
عرضم این است که ما باید به حدیث به عنوان یک سرمایه نگاه بکنیم، نه یک ابزار. ما اگر حدیث را یک سرمایه بدانیم و نه یک کالایی برای داد و ستد، می توانیم قرن ها بر اساس اخلاق، منش و رفتار اسلامی و جهت گیری دینی حرکت کنیم. البته همانطور که در صحبت هایم گفتم، حدیث در کنار قرآن و با نگاه عقلایی. منظورم این نیست که تمام دانش های بشری از حدیث قابل استخراج است ولی حدیث می تواند دانش های ما را جهت ببخشد، چه دانش های درون حوزوی مثل فقه و تفسیر و اخلاق و چه دانش های دیگر مثل روانشناسی و جامعه شناسی و مدیریت و سیاست. حدیث در علوم اسلامی می تواند به نقش مادر بودنش برگردد و در دانش های دیگر هم می تواند معیارهایی برای صحت و سقم یا جهت-گیری آنها باشد. از متولیان و مسئولان و طلاب حوزه تقاضا دارم که بیش از پیش به حدیث اهتمام داشته باشند.
نظر شما