به گزارش خبرگزاری حوزه از بیرجند، تمدن ایرانی سند افتخار ملتی است که به پشتوانه ی تاریخ سترگ خود، امید را در جان جهان زنده نگه داشته و الگویی والا از تمدن و تعهد به نمایش گزارده است. در این میان صنایع دستی هر کشور باید به عنوان یک صنعت اشتغال آفرین و فرهنگ ساز همواره مد نظر برنامه ریزان قرار گرفته تا مسیر تعالی و پیشرفت را هموار سازد.
صنعتگران صنایع دستی در تلفیق هنر، اندیشه و زیبایی آثاری را خلق میکنند که میتواند به عنوان سفیر فرهنگ و آداب و رسوم ملت ایران اسلامی در جای جای جهان مطرح شده و درگذر زمان، روز به روز بر ارزش آنها افزوده شود.
صنایع دستی و هنر در ایران تنوع بسیار زیادی دارد، بطوریکه هر کدام از این هنرها تاریخچه چند صد ساله به دنبال خود دارند.
نمایشگاه های سراسری در استان های مختلف جایی شده است برای عرضه هنر ایرانی به تمام هموطنان که هنر های سرزمینشان را در آنجا ببینند.
در نمایشگاه صنایع دستی به هر گوشه ای از سالن نگاه می کردی هنر های ایرانی با دست رنج مردم خود را می دیدی که چقدر غافل از آن ها بودیم؛
اما در گوشه ای از این نمایشگاه یک اسم متفاوت و البته برجسته خودنمایی می کرد که گمنامی ویژه ای در آن نهفته بود!
کارگاهی مزین به نام شهید طلبه
کارگاه موتابی که اسمش مزین به طلبه ای شهید بود.
گذاشتن نام یک طلبه شهید بر روی صنایع دستی زیاد قابل توجیه نبود.
همانطور که اسم کارگاه جای سؤال بود، هنر این کارگاه نیز جالب و غریب بود.
پیرمردی با دست های پینه بسته که سعی در اعتلای این هنر و اشاعه فرهنگ شهادت داشت این کارگاه را می چرخاند.
با چهره ی بشاش و خندانی که داشت، با او همکلام شدم؛ خودش را حبیب الله موتاب بفرویی معرفی کرد و از قدمت و هنرش سخن می گفت: «موتابی از صنایع دستی است که در زمره ریسندگی محسوب می شود با این تفاوت که برای ریسندگیِ دستی از دوک و برای موتابی از دستگاه پیچیدهتری استفاده میشود، چرا که در ریسندگی با دوک، پنبه و در موتابی، موی بز مورد استفاده قرار می گیرد.»
وی با اشاره به کاربرد این هنر در جامعه، افزود: مهمترین کاربرد محصول موتابی در بافت سیاهچادر عشایر است که با توجه به خاصیتی که موی بز دارد، هنگام هوای گرم بافتههای چادر حالت انبساط پیدا کرده و باعث خنکی هوای داخل چادر میشود و در هنگام بارندگی نیز با رسیدن آب به بافتهای سیاهچادر منقبضشده و اجازه ورود آب را به داخل چادر نمی دهد.
پیرمردی با دست های پینه زده دغدغه فرهنگ کشور را دارد
وقتی از حبیب الله در خصوص سؤالی که ذهنم را درگیر کرده بود پرسیدم، اشک در چشمانش جمع شد و از ارادتی که به برادر شهیدش داشت، سخن گفت: این کارگاه را تنها به یاد برادر طلبه شهیدم به نام کارگاه موتابی «طلبه شهید علی موتابی» گذاشتم.
وی ادامه داد: با این کار ضمن حفظ یاد و خاطره شهید در اذهان عمومی، به دنبال فرهنگ سازی در جامعه و اشاعه فرهنگ ایثار و شهادت در کل سرزمینم هستم.
حبیب الله که خود از ضعف فرهنگی جامعه نالان بود، این چنین با ما درد دل کرد: متاسفانه ما به درستی نتوانستیم آن طور که باید و شاید در جامعه خود فرهنگ سازی کنیم، برای همین از چند سال قبل تصمیم گرفتم که در حد توان خودم پا به این عرصه گذاشته و در جامعه فرهنگ سازی کنم.
وی هدف خود را از رفتن به نمایشگاه های سراسر کشور تنها فرهنگ سازی دانسته و می گوید: می توان روحیه ایثار و شهادت را با صنایع دستی همراه کرده و در جامعه رواج داد.
حبیب الله موتاب بفرویی این نوع نخ ریسی را سرمایه و دسترنجی از پدرانش و به یادگار رسیده به او می دانست و ادامه داد: موتابی، دویست سال قدمت دارد و تا امروز پدران من در منطقه میبد به این هنر مشغول به فعالیت بوده اند.
وی که از هفت سالگی این کار را آغاز کرده از سختی این کار گفت: تنگی نفس در هنگام حلاجی توسط موتاب، سختی کار موتابی، نبود مکان مناسب برای موتابی، نبود بازار خرید محصول در استان، رو نیاوردن نسل جدید به یادگیری و یا حتی ادامه این هنر، پایین بودن دستمزد، پرزحمت بودن هنر موتابی و وجود واسطهها و دلالها در خرید این محصول از جمله عواملی است که موجب کم رنگ و در نهایت منسوخ شدن این هنر میشود.
پولی که برکتش بیشتر از ارزش آن است
حبیب الله از برکت زیاد این کار و دسترنج کارها و هنر های دستی گفت: این کار ها با دست انجام می شود و برکت زیادی دارد. در حالی که شاید روزی ۵۰ تا ۶۰ هزار تومان بیشتر کار نکنیم ولی برکتی که این پول در زندگیمان دارد بیش از مقداری است که در ظاهر دیده می شود.
وی که این کار را با عشق و علاقه انجام می دهد، افزود: برای انجام این کار عشق و علاقه داریم و خسته از آن نمی شویم.
موتابی با بیان اینکه هنر موتاب منحصرا در بفروب یزد است، ادامه داد: روزی اگر به دست های خود نگاه کنم و پینه هایی که بر روی آن زده را نبینم ،شاید غم و اندوه برایم به همراه داشته باشد؛ تا جان در بدن دارم می خواهم این هنر را به همه معرفی کنم.
حبیب الله از برادر طلبه شهیدش که کوچک تر از آنان بود، این گونه سخن به زبان آورد: او یک نمونه در بین ما ۴ برادر بود؛ با سن کمی که نسبت به بقیه داشت، همراه ما در کارگاه موتابی فعالیت می کرد.
وی برادر شهیدش را این گونه معرفی کرد: او ششمین فرزند خانواده بود که والدین به تأسّی از اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نام زیبای مولایمان امیرالمؤمنین علی (ع) را برایش انتخاب کردند و نسبت به تربیتش کوشیدند؛ گویا از همان اوّل به آنها الهام شده بود که سرنوشتی جدا از ما خواهد داشت.
عشق به سیدی که موجب طلبگی علی شد
حبیب الله به نحوه طلبگی شهید اشاره کرد و گفت: سوم راهنمایی بود و چون علاقه به کار فنّی داشت دوره متوسطه را در هنرستان شهید مطهری اردکان شروع کرد؛ اما فوت حاج آقای موسوی، امام جماعت مسجد روستا که در همسایگی ما بود و رابطه ی بسیار صمیمی با علی داشت، زمینه ای شد برای ادامه ی زندگی علی در نقشی متفاوت و مؤثر در جامعه.
وی ادامه داد: خانواده، علی را راهی حوزه علمیّه امام صادق (ع) اردکان کردند و او مدّت ۴ سال دروس علوم دینی را فرا گرفت و به خودسازی و معنویّت پرداخت.
علی عاشق امام و انقلاب بود به همین جهت زمانی که امام خمینی (ره) جوانها را به جبهههای نبرد علیه دشمن بعثی فراخواندند، کلاس و درس و بحث را رها کرد، در بسیج ثبت نام کرد و پس از آموزش نظامی راهی جبهه شد و حجره نشینی در سنگر عشق و ایثار و همنشینی با ملکوتیان را برگزید؛ البته زمانی که به جبهه میرفت، سعی می کرد از درس نیز عقب نماند و زمانی که بر میگشت، دروس عقب افتاده را به وسیله گوش دادن به نوار کاست جبران میکرد.
وی با اشاره به ویژگی های شهید طلبه علی موتابی، گفت: شهید موتابی جوانی بود بسیار مؤدّب و با صفا. در همه کارها به ویژه تحصیل بسیار جدّی بود. گوش به فرمان پدر و مادر بود که در دوران تحصیل در اوقات فراغت پدر را در کار موتابی کمک میکرد و بسیار نجیب و خوش اخلاق و مردمدار و دوست داشتنی بود.
طلبه شهیدی که ابتدا از خانواده اش امر به معروف و نهی از منکر را شروع کرد
حبیب الله موتابی از تاکید برادر شهیدش به انجام دستورات الهی به خود و خانواده اش گفت: علاقه به حفظ قرآن داشت و مقیّد به انجام واجبات و ترک محرّمات بود و نسبت به انجام مستحبّات نیز حسّاس بود؛ روی حجاب بشدت حساسیت داشت و می گفت خانواده من باید حجابشان کامل باشد تا من بتوانم به بقیه در این امر کمک کنم و توصیه داشته باشم.
حبیب الله وقتی می خواست از زمان شهادت برادرش سخن بگوید، چهره بشاش اولیه خود را دیگر نداشت؛ انگار بغضی در گلو داشت و گفت: علی در چندین عملیّات از جمله والفجر۸ و بدر شرکت کرد که دو دفعه مجروح شد؛ یک دفعه در عملیّات بدر و بار دیگردر پادگان تیپ الغدیر بر اثر سهل انگاری یکی از رزمندگان، تیر شلیک شده پس از کمانه کردن و به سقف خوردن به دست چپش اصابت کرد.
حبیب الله سرانجام با بغضی شکسته ادامه داد: سرانجام برادر طلبه ام ۲۱ بهمن ۱۳۶۴ در عملیّات والفجر ۸ در جزیره ام الرّصاص هنگام پیشروی به سوی دشمن بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن به شدّت مجروح شد و با پرواز روح ملکوتیش از آن جسم زمینی، به شهادت رسید و به رضوان پر کشید.
من به عنوان شنونده، صحبت های آقای موتابی را با اشتیاق گوش می دادم، چراکه او یادآور انسان هایی بود که هنوز در این جهان به فرموده خدا زنده اند و روزی می خورند اما ما آن ها را فراموش کرده ایم؛ روزی در این دیار شهید طلبه ای با دست هایش هنری را به مردم عرضه می کرد که امروز دارد به باد فراموشی گرفتار می شود.
گزارش: مسعود نوفرستی
نظر شما