به گزارش خبرگزاری حوزه، حضرت آیت الله مظاهری، سلسله دروس اخلاقی با موضوع «شرح چهل حدیث اخلاقی» داشته اند که مطالب شنیدنی و خواندنی این استاد اخلاق حوزه در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما خوبان خواهد شد.
- حدیث نوزدهم: سه عامل رسیدن به بالاترین مرتبۀ کمال
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری وَ یَسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی»
روایتی که در این جلسه به شرح آن خواهیم پرداخت، روایت پرمحتوا و آموزندهای است. این روایت از امام محمد باقر«سلاماللهعلیه» نقل شده است. مرحوم کلینی«رحمتاللهعلیه» روایت را در اصول کافی آورده، صاحب تحف العقول در تحف العقول نقل کرده و در برخی کتب معتبر دیگر نیز روایت شده است. [۱]
اگر کسی این روایت را سر مشق خود و زندگی خود قرار دهد، به تمام معنا کامل میشود و حتماً اهل بهشت است. میفرمایند: «الْکَمَالُ کُلُ الْکَمَالِ التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَی النَّائِبَةِ وَ تَقْدِیرُ الْمَعِیشَةِ»[۲]؛ کمال انسان و بالاترین کمال او، عالم شدن در دین و صبر در بلا و اندازهگیری در زندگی است.
فراز اوّل روایت، راجع به تفقّه در دین، به معنای آشنایی در مسائل اسلامی و فهم و تفهّم علوم دینی است.
پیامبر گرامی«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» میفرمایند: علوم دینی بر سه قسم است: اعتقادات، اخلاق واحکام.
«إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیَةٌمُحْکَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ»[۳]
تفقه در اعتقادات، تفقه در احکام و تفقه در اخلاق، انسان را کامل میکند. یعنی یک مسلمان، بهخصوص یک طلبه، یک فاضل، کسی که شخصیّت دینی و اجتماعی دارد، اوّلاً باید آشنا به اعتقادات تشیّع باشد؛ تشیّع بیش از چهل مسألۀ اعتقادی دارد. [۴] همۀ ما باید بهاندازهای با این مسائل آشنا باشیم که اگر کسی راجع به اصول دین سؤال کرد یا شبههای وارد نمود، فوراً بتوانیم پاسخ استدلالی بدهیم. اساساً اعتقادات تقلیدی نیست و همه باید در آن مجتهد باشند و بتوانند مسائل را اثبات کنند.
ثانیاً همه باید با علم اخلاق آشنایی داشته باشند. مثلاً بدانند حسد یا تکبّر چیست؟ درمان رذائل اخلاقی چگونه است؟ باید بدانند قرآن میفرماید: اگر درخت رذالت را از دل بکنید رستگار خواهید شد، وگرنه شما را به جهنّم میکشاند: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها، وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها»[۵]
ثالثاً آشنایی نسبت به احکام و مسائل فرعی شرعی لازم است. این آشنایی برای طلبهها بیش از دیگران و در حدّ تسلّط ضرورت دارد. گاهی دیده میشود یک نفر طلبه است، امّا پاسخ سؤال شرعی را بلد نیست. این نقص بزرگی است و طلبهها باید بر همۀ فروع در احکام، تسلّط کافی داشته باشند.
علوم دیگر، چه علوم دانشگاهی، چه علوم حوزوی باشد، معلوم است خوب است و تعلیم و تعلّم آن علوم نیز مفید است، امّا علوم پایه در دین و اساس علم دین، اعتقادات، اخلاق و احکام است و تفقّه در این سه علم، انسان را به کمال میرساند و رستگار میکند.
منابع اصلی علوم دینی نیز قرآن کریم و روایات اهلبیت«سلاماللهعلیهم»است. قرآن کریم، حاوی همۀ علوم است و همه چیز در آن هست: «وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ»[۶]؛ در حالی که مثلاً کتاب فلسفه یا کتاب علوم طبیعی نیست، امّا همۀ علوم در آن نهفته است و کسی که میخواهد به کمال برسد، باید با قرآن انس داشته باشد. روایات شریف اهلبیت«سلاماللهعلیه» در کتبی نظیر اصول کافی، در هر سه بخش اعتقادات، اخلاق و احکام، فراوان است و باید مطالعه شود.
من از همه تقاضا دارم بهجای اتلاف وقت در جلسات یا دیدن فیلمهای بیهوده و بدون نتیجه، در اعتقادات، اخلاق و احکام دین مطالعه کنید.
تماشای برخی از فیلمها و برنامهها علاوه بر اتلاف وقت، اشکال شرعی دارد، بهویژه برای طلبهها یا افراد دانشگاهی که باید در آن زمان فعالیّت و تحقیق علمی داشته باشند، حرام است.
اگر طلبۀ علوم دینی به جای تفقّه در دین، وقت خود را صرف کارهای بیهوده و تماشای فیلم و سریال بدون نتیجه کند، حق ندارد از امکانات حوزه استفاده کند.
بزرگان علما در زمانهای گذشته با چه مصیبتهایی، کتابهای ارزشمندی نظیر «احقاقالحق» یا «الغدیر» نوشتهاند و برای استفادۀ ما به یادگار گذاشتهاند، و اگر نسل حاضر دست کم از این کتابها استفاده نکند، جفا کرده است. صاحب کتاب احقاقالحق را به جرم نوشتن این کتاب، دستگیر کردند. ابتدا صد تازیانۀ خاردار به بدنش زدند، بعد هم او را شهید کردند.
نسل فعلی، باید لااقل با خواندن این کتابها با مسائل اعتقادی آشنایی داشته باشد. مخصوصاً در این زمان که زمان شبهه شده است. رسانههای متعدّدی علیه تشیّع فعالیّت میکنند و کار اصلی آنها ایجاد شبهه است.
در چنین زمانی همه لازم است با مسائل اعتقادی، آشنایی داشته باشند. اگر هرکس در شبانهروز یک ساعت وقت خود را صرف اعتقادات کند، بهراحتی میتواند پاسخ سؤالات و شبهات را بدهد.
کسانی که اراده میکنند و در این راه وارد میشوند، پس از مدتی، چشمهای از اعتقادات در عمق جانشان جاری میگردد. همه باید تلاش کنند، بهخصوص در حوزهها، در مدارس، در دبیرستانها و حتی در دبستانها باید برای تعلیم مسائل اعتقادی و تعمیق آن در ذهن و دل جوانها و نوجوانها برنامهریزی مطلوب بشود.
راجع به مسائل اخلاقی نیز باید مشابه این تلاش و برنامهریزی بشود. در عمق جان انسان، بیش از چهل رذیلت و بیش از چهل فضیلت هست. انسان باید با مطالعه و با تحقیق، بتواند فضائل را از رذائل تشخیص دهد، ماهیت فضائل و رذائل را بشناسد. سپس نفس خویش را مهذّب سازد، یعنی صفات رذیله را ریشهکن یا دست کم سرکوب کند و نگذارد طوفانی شود و به جای آن فضائل اخلاقی و انسانی را در دل خویش بارور سازد.
باید توجه شود که کوتاهی در تفقّه در دین و کوتاهی در مطالعۀ علوم دینی و عمل به آن، در قیامت مؤاخذه دارد. امام جعفر صادق«سلاماللهعلیه» در روایتی میفرمایند: خداوند تعالی در قیامت از بنده سؤال میکند که آیا عالم هستی؟ اگر بگوید: بله، میپرسد: «أَ فَلَا عَمِلْتَ بِمَا عَلِمْتَ»؛ پس چرا به علمت عمل نکردی؟ و اگر بگوید: جاهل بودم، خطاب میشود: «أَ فَلَا تَعَلَّمْتَ»؟ [۷]؛ چرا نیاموختی؟ چرا مطالعه نکردی؟ چرا در جلساتی که اعتقادات، اخلاق و احکام بیان میشد، شرکت نکردی؟
نکتۀ آخر در مبحث تفقّه در دین، این است که انسان، علاوه بر خودش باید برای آشنایی همسر، فرزندان و اطرافیانش با علوم دینی برنامهریزی کند.
قرآن کریم میفرماید: «قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ نارا»[۸]؛ بنابراین همه باید با تربیت صحیح و با تشویق و جایزه و نظایر، اعضای خانواده را با مسجد، جلسات مذهبی و به طور کلی با تعالیم انسانساز قرآن و عترت مأنوس کنند.
فراز دوّم روایت، «الصَّبْرُ عَلَی النَّائِبَةِ» است. یعنی دوّمین عامل برای رسیدن به نهایت کمال، صبر در بلا و مصیبت و در سختیها است.
صبر منقسم به سه قسم میشود که عبارتند از: صبر در عبادت، صبر در معصیت و صبر در مصیبت.
در این روایت فقط صبر در مصائب آمده است و خواهناخواه اگر کسی در سختیها و مشکلات صابر باشد، به سایر اقسام صبر نیز دست خواهد یافت. بنابراین بهطور کلی، صبر و استقامت، انسان را به نهایت کمال میرساند.
قرآن شریف میفرماید: «إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا»[۹]؛ انسان چون صبر ندارد، معمولاً سبکسر است، سبکسر به این معنا است که اگر استثنایی، مشکلی جلو آمد، خود را میبازد و اگر هم یک استثناء در نعمت آمد، باز هم خود را میبازد.
صبر، امّالفضائل است و هر کس هر چه میخواهد پیدا کند، باید با صبر و استقامت باشد. بهعبارت دیگر، بدون صبر هیچ کس نمیتواند به هیچ موقعیّتی برسد.
اگر کسی سیروسلوک و پیمودن منازل هفتگانه را بخواهد، باید صبور باشد. بدون صبر، در منزل اوّل هم نمیتواند بماند، چه رسد به منزل دوم و سوم و هفتم برسد. اگر کسی بخواهد متقی شود، حتماً باید صبوری پیشه کند. اهمیّت به واجبات نظیر بهجا آوردن نماز و روزه و پرداخت خمس و زکات یا امر به معروف و نهی از منکر مشکل است و صبر و استقامت میخواهد. اهتمام به انجام مستحبّات مانند خدمت به خلق خدا و نماز شب، سخت است و صبوری میطلبد. از همه مهمتر، اجتناب از گناه است که بدون صبر نمیشود. پرهیز از نگاه حرام و آلوده، خودداری از غیبت و تهمت و اهانت، با صبر و اسقامت امکانپذیر است.
پیشرفت علمی و موفقیّت در تعلیم و تعلّم صبر میخواهد. اگر در زمان حاضر میبینیم، حوزهها و دانشگاهها، بهرغم گسترش کمّی، از نظر کیفیّت مطلوب نیستند و شکوفایی علمی لازم را ندارند، در اثر این است که صبر و استقامت کم شده است.
بالاخره پیروزی در همۀ صحنههای مادی و معنوی، شدیداً به صبر و استقامت احتیاج دارد.
قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ»[۱۰]؛ ملائکه بر افرادی که ایمان قوی دارند و صبر و استقامت میورزند، یعنی بر ایمان قلبی خود پابرجا هستند، نازل میشوند، به آنها خدمت میکنند، آنان را دلداری میدهند و در نهایت بشارت بهشت موعود را به ایشان میدهند.
برخی از مفسّرین این آیه را مربوط به موقع مرگ و سرای آخرت میدانند. اما قرآن میفرماید: در همین دنیا: «تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ»، دلیل اینکه فقط مربوط به آخرت نیست، این است که میفرماید: «نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ». انسان میتواند به این مقامها برسد، امّا به قول قرآن: «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَ اسْتَقامُوا»[۱۱]؛ صبر و استقامت میخواهد.
صبر و استقامت در بلاها و مصیبتها نیز بسیار مشکل است، امّا لازم است. مثلاً ساختن با بلای فقر و نداری، سخت است. طلبههای زمان جوانی ما با مصیبت فقر خوب میساختند. روح سادهزیستی و قناعت بر زندگیها حکمفرما بود و معمولاً کسی قرض و وام و بدهکاری نداشت. همه هم شاد و با نشاط زندگی میکردند. علمای گذشته که آثار ارزشمندی برای ما گذاشتهاند، معمولاً فقیر بودهاند و در برابر فقر، استقامت داشتهاند. در تاریخ میخوانیم که فقر مرحوم شهید دوم«رحمتاللهعلیه» را برده بود، ولی با کارهایی نظیر هیزم کشی، امرار معاش میکرد. ایشان پنجاهوچهار سال بیشتر عمر نکرده و در این مدت، دویست جلد کتاب نوشته است. اگر تلاش و کوشش و صبر و استقامت او نبود، نمیتوانست این همه کتاب ارزنده بنویسد.
خداوند متعال به حضرت داوود«سلاماللهعلیه» وحی کرد که من پنج چیز را در پنج چیز قرار دادم، امّا مردم در جای دیگر جستجو می کنند. یکی از آن پنج چیز این است که: «وَضَعْتُ الْعِلْمَ فِی الْجُوعِ وَ الْجَهْدِ وَ هُمْ یَطْلُبُونَهُ فِی الشِّبَع»[۱۲]؛ من علم را در گرسنگی و تلاش قرار دادم، امّا مردم در سیری به دنبال آن میگردند.
امکان ندارد کسی بتواند همۀ غرائض خود را ارضا کند، به درجات علمی هم برسد. اینگونه درجات و مراتب بدون صبر و استقامت نصیب انسان نمیشود.
فراز سوّم روایت، در خصوص تدبیر در معیشت است. اولاً همه باید بدانیم، البته نه فقط بدانیم، بلکه باور کنیم که خدا خرج زندگی را حتماً میدهد. معنا ندارد خداوند متعال کسی را خلق کند و خرج او را ندهد. خدا رزق و روزی پرندهها و حشرات در زیر برف و یخ را هم میرساند، چه رسد روی زمین و چه رسد به روزی انسانها. قرآن کریم میفرماید: «إِنَ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتینُ»[۱۳]
امّا اگر روش زندگی انسان، از قناعت و ساده زیستی تجاوز کند و به تجمّلگرایی برسد، شکی نیست که خداوند تعالی خرج تجمّل را نمیدهد، نه تنها نمیدهد، بلکه دشمن تجمّلگرایی است.
معنای «تَقْدِیرُ الْمَعِیشَةِ»، به تعبیری همان «قناعت» است. قناعت چیست؟ آن است که انسان به آنچه از تلاش و کوشش خود بهدست آورده، قانع باشد. «خرج» زندگی را کسب کند و به آن اکتفا نماید و برای تجمّل و تشریفات که به آن «بَرج» میگویند، خود را محتاج دیگران نسازد. در این صورت، قاعدۀ لطف الهی اقتضا میکند که خدا زندگی او را تأمین کند. از نظر عقل، فلسفه، عرفان و هنمچنین از نظر آیات و روایات، امکان ندارد که خداوند خرج و مخارج زندگی کسی را ندهد.
قرآن کریم میفرماید: از راهی که خود آن بنده گمان ندارد، رزق و روزی او را میرسانم: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا، وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب»[۱۴]
در روایات نیز علاوه بر رزق عموم مردم، رسیدن رزق و روزی طلبهها و اهل علم، بهصورت ویژه تضمین شده است. پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» در روایتی راجع به طالب علم میفرمایند: زندگیاش با برکت میشود و چیزی از روزی او کاسته نخواهد شد: «بُورِکَ لَهُ فِی مَعِیشَتِهِ وَ لَمْ یَنْقُصْ مِنْ رِزْقِهِ»[۱۵].
مرحوم شهید در منیة المرید روایت دیگری از آن حضرت نقل میکند که میفرمایند: «أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی قَدْ تَکَفَّلَ لِطَالِبِ الْعِلْمِ بِرِزْقِهِ خَاصَّةً عَمَّا ضَمِنَهُ لِغَیْرِهِ»[۱۶]؛ خداوند متعال همانطور که رساندن روزی همۀ بندگان را ضمانت کرده، بهطور خاص و ویژه، متکفّل رزق و روزی طالب علم شده است.
لذا اگر انسان قناعت داشته باشد، حتماً خداوند متعال رزق او را میرساند. کسانی که قناعت را تجربه کردهاند، میدانند که زندگی انسان در اثر قناعت، شاد و بانشاط و بدون غم و غصه و نگرانی و اضطراب همراه با عزّت و سربلندی است. معلوم است که وقتی انسان برای تجمّلات و تشریفات خود را بدهکار و محتاج دیگران نکند، خود را خوار و ذلیل نکند، وظیفهاش را هم بهخوبی انجام دهد، اضطراب و نگرانی ندارد. در روایات میخوانیم: «عَزَّ مَنْ قَنِعَ، و ذَلَ مَنْ طَمِع».[۱۷]
آنچه در این مبحث احتیاج به توجه جدی دارد، اینکه معنای «تَقْدِیرُ الْمَعِیشَةِ» یا معنای «قناعت»، زندگی فقیرانه نیست، بلکه اسلام که در همۀ مسائل خواهان اعتدال و میانهروی است، در این موضوع هم رعایت حدّ وسط و حدّ اعتدال را صحیح میداند و آن را علامت مؤمن میشمارد. قرآن کریم میفرماید: «إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً»[۱۸]؛ یعنی تجمّلگرایی و ولخرجی مذموم است، تنگ گرفتن و خرج نکردن نیز نکوهش شده است؛ ولی روشی که بین این دو روش است و حدّ وسط یا زندگی رفاهی نام دارد، مورد تأیید اسلام عزیز است.
تجمّلگرایی و افراط در خرج کردن، مانع درس خواندن و پیشرفت علمی است و نمیگذارد ارزشهای معنوی وارد زندگی انسان شود. از این گذشته، زندگی انسان را نابود میکند، ذلّت میآورد و باعث میشود آدمی گردن باریک کند و به هر کسی رو بزند و محتاج دیگران شود.
عجیب است که در برخی از کشورهای غربی، که حاکمان آنها در تجاوز و تعدی به کشورهای دیگر پیشتازند و منابع دیگران را میبلعند، تجمّلات و تشریفات در بین مردم خیلی کم است. در زندگی فردی اکثر آنها ساده زیستی حاکم است و معلوم است که این صفت را از اسلام و تعالیم اسلامی گرفتهاند، امّا خود مسلمانها به آن اهمیّت نمیدهند.
غم و غصّهها، نگرانیها و از آن مهمتر، گناهان رایج در اجتماع، از تجمّلگرایی سرچشمه میگیرد.
قرآن کریم در این باره با قاطعیّت و صراحت تمام میفرماید: «وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ، فی سَمُومٍ وَ حَمیمٍ، وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ، لا بارِدٍ وَ لا کَریمٍ، إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفینَ، وَ کانُوا یُصِرُّونَ عَلَی الْحِنْثِ الْعَظیمِ»[۱۹]
تجسم عمل افراد تجملگرا این است که در قیامت، پیش از آنکه به جهنّم بروند، زیر دود و هُرم جهنّم باشند.
قرآن میفرماید: این افراد چقدر شوم و بدبخت هستند! بعد میفرماید: تجملگراها مبتلا به گناه میشوند. به تجربه اثبات شده است که مردم در اثر تجمّل دچار حقالنّاس میشوند؛ زیرا به حق و حقوق خود قانع نیستند و باید پول بیشتری بهدست آورند، از اینرو رشوه میخورند، دزدی میکنند، خیانت میکنند و بهتدریج مثل ماشینی که ترمزش بریده، در سراشیبی گناه میافتند و از هر راهی که بتوانند پول به دست میآورند. البته نهایت این مسیر آبروریزی و رسوایی در دنیا و عذاب شدید در آخرت است.
این افراد مال حرام و شبههناک به خورد فرزندان و اعضای خانواده میدهند که نتیجۀ آن فساد اخلاقی است. دختر و پسری که مال حرام بخورند، فاسد میشوند و جامعه را به فساد میکشانند.
بیجهت نیست که از نظر قرآن کریم، جامعۀ تجملگرا نابود است. نابودی و هلاکت که فقط در اثر وقوع زلزله نیست، فساد اخلاقی حاکم بر جامعه یا فراوانی غم، غصه، دلهره و اضطراب خاطر از هر زلزلهای بدتر است.
قرآن شریف میفرماید:«وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمیراً»[۲۰]
وقتی که ملّتی قناعت را رها کردند و تجمّلگرا شدند، گناه جامعۀ آنها را فرامیگیرد و سرنوشتی جز هلاکت و نابودی نخواهد داشت.
پی نوشت ها:
[۱]. الکافی، ج ۱، ص ۳۲؛ ج ۵، ص ۸۷؛ تحف العقول، ص ۲۹۲؛ منیة المرید، ص ۳۷۶ و ...
[۲]. الکافی، ج ۱، ص ۳۲.
[۳]. الکافی، ج ۱، ص ۳۲:
[۴]. ر. ک: رسالۀ توضیحالمسائل، بخش اعتقادات.
[۵]. الشمس، ۹و۱۰: «که هر کس آن را پاک گردانید، قطعاً رستگار شد، و هر که آلودهاش ساخت، قطعاً درباخت. »
[۶]. الأنعام، ۵۹: «و هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتابی روشن [ثبت] است. »
[۷]. الأمالی (المفید)، ص ۲۲۸.
[۸]. التحریم، ۶: «خودتان و کسانتان را از آتشی که سوخت آن، مردم و سنگهاست حفظ کنید. »
[۹]. المعارج، ۱۹تا۲۴: «به راستی که انسان سخت آزمند [و بی تاب] خلق شده است، چون صدمه ای به او رسد عجز و لابه کند، و چون خیری به او رسد بخل ورزد. »
[۱۰]. فصلت، ۳۰: «در حقیقت کسانی که گفتند پروردگار ما خداست سپس ایستادگی کردند فرشتگان بر آنان فرود می آیند [و می گویند] هان بیم مدارید و غمین مباشید و به بهشتی که وعده یافته بودید شاد باشید. »
[۱۱]. فصلت، ۳۰: «گفتند: «پروردگار ما خداست»؛ سپس ایستادگی کردند.»
[۱۲]. عدة الداعی و نجاح الساعی، ص ۱۷۷.
[۱۳]. الذاریات، ۵۸: «خداست که خود روزیبخشِ نیرومندِ استوار است. »
[۱۴]. الطلاق، ۲و۳: «و هر کس از خدا پروا کند، [خدا] برای او راه بیرونشدنی قرار میدهد. و از جایی که حسابش را نمیکند، به او روزی میرساند. »
[۱۵]. بحار الأنوار، ج ۱، ص ۱۸۴.
[۱۶]. منیة المرید، ص ۱۵۹.
[۱۷]. النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج ۴، ص ۱۱۴.
[۱۸]. فرقان، ۶۷: «چون انفاق کنند، نه ولخرجی میکنند و نه تنگ میگیرند، و میان این دو [روش] حد وسط را برمیگزینند. »
[۱۹]. الواقعه، ۴۱تا۴۶: «و یاران چپ؛ کدامند یاران چپ؟ در [میان] باد گرم و آب داغ. و سایهای از دود تار. نه خنک و نه خوش. اینان بودند که پیش از این ناز پروردگان بودند. و بر گناه بزرگ پافشاری میکردند. »
[۲۰]. الإسراء، ۱۶: «و چون بخواهیم شهری را هلاک کنیم، خوشگذرانانش را وا میداریم تا در آن به انحراف [و فساد] بپردازند، و در نتیجه عذاب بر آن [شهر] لازم گردد، پس آن را [یکسره] زیر و زبر کنیم. »