به گزارش خبرگزاری حوزه کتاب «حاج قاسمـ۲»، خاطراتی از سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی به اهتمام علی اکبری مزدآبادی توسط انتشارات یازهرا (س) منتشر و روانه بازار نشر شد.
در ادامه برشی از کتاب «حاج قاسمـ۲» که حاوی خاطراتی از سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی است را میخوانید:
فرمانده لشکر ثارالله از افراد معمولی، رزمندگانی شجاع و دلیر میساخت. در حقیقت، اینها وقتی همان ساعات اولیه عملیات، حاج قاسم را در میدان میدیدند که با سری افراشته جولان میدهد، نمیتوانستند از او سرمشق نگیرند. حاج قاسم بارها تا آستانه شهادت و اسارت پیش رفت.
قاسم سلیمانی اوایل سال ۱۳۶۰ در حال بررسی وضعیت رزمندگان کرمانی حاضر در خطوط پدافندی، فقط چند وجب تا شهادت فاصله داشت. آن روز تکتیرانداز عراقی، فرماندهی خط «منوچهر مهاجرانی» را که کنار سلیمانی ایستاده بود، هدف گرفت.
قاسم سلیمانی: «من آن موقع عضو مرکز آموزش سپاه کرمان بودم. آن زمان، مرکز آموزش خودش را مسوول نیروهای حاضر در جبهه میدانست؛ چون که هنوز یگان رزم استان تشکیل نشده بود و مرکز آموزش به نوعی صاحب نیروها بود. آن سالها دو واحد در سپاه محوریت داشتند، یکی واحد عملیات و دیگری واحد آموزش؛ که من به همین دلیل، برای سرکشی به نیروها و اطلاع آنها به اهواز رفتم. وقتی ما به خط کرخه کور رسیدیم، خاکریز زده بودند. ما آمدیم برای بازدید از خاکریز. بچهها آنجا در حدود یک گروهان بودند. من و آقای مهاجرانی با هم نگاه میکردیم. ایشان کلاه آهنی هم سرش بود. ناگهان دیدم که افتاد. تیرخورده بود توی پیشانیاش و فوراً به بیمارستان اعزامش کردیم.»
سلیمانی در نبردهای فتحالمبین و بیتالمقدس بعد از شروع عملیات از سنگرتاکتیکی که برایش ساخته بودند بیرون آمد و درمیان بهت و حیرت نفرات گردانهای خطشکن، در خط مقدم دیده شد.
در فتحالمبین ساعتی قبل از روشن شدن هوا در حالی که درگیری به شدت ادامه داشت، قاسم سلیمانی قرارگاه تیپ ثارالله را به قصد تپههای ۲۰۲ ترک کرد. اپراتور بیسیم قرارگاه وقتی این خبر را به «سید محمد تهامی» فرمانده گردانی که آنجا میجنگید، رساند، وی به شدت نگران سلامت جان سلیمانی شد.
سید محمد تهامی: «در تاریکی شب آتش گلولهها را که ردّ و بدل میشد، میدیدیم. همان شب تانکهایی از دشمن که از دست نیروهای خودی فرار میکردند و به سوی تنگ ابوغریب میرفتند، از کنارمان عبور کردند و با سرعت رفتند. بیسیم خبر آورد حاج قاسم به سوی ۲۰۲ میآید. خیلی هم نگران بود. خب، جای نگرانی هم داشت. فرماندهی تیپ در میان آتش و گلوله! هر لحظه امکان داشت برای ایشان اتفاق ناگواری روی دهد. ما هم نگران شدیم.»
در نبرد بیتالمقدس با سخت شدن اوضاع در محور کوهه، قاسم سلیمانی به اتفاق یک بسیمچی قرارگاه تاکتیکی تیپ ثارالله را ترک کرد تا از نزدیک بر عملکرد گردانها نظارت کند. حضور قاسم سلیمانی در خط و تماسهای مکرر وی با گردانها، شبکهی بیسیم قرارگاه تیپ را مختل کرد. کار به جایی رسید، سرهنگ علیاری به سلیمانی گفت: «وضع شبکهی ما بهم خورده. این جدا شدن شما وضع شبکه ما را بهم زده. کلیهی ردههای پایینتر آمدند روی شبکه با شما صحبت بکنند. اصلاً ما دیگر قادر نیستیم با کسی صحبت کنیم. خواهش میکنم که این وضع نابسامان را بفرمایید سامان بگیرد.» قاسم سلیمانی پاسخ داد: «ببین برادر! من که نمیتوانم تماس نگیرم با اینها، آخر من برای چی آمدم اینجا پس؟!»