خبرگزاری حوزه - مازندزان/ آنچه عطار را کوچه گرد شهرهای هفت گانه معرفت کرد تا منطق الطیر را بیاموزد، عطر عشق بود، عطری که هوش از سر میبرد و چنان سرمست میکند بشرخاکی با چشم به پرواز آید، و در این شور شیدایی اوج بگیرد در طلب شیرینی وصال، آنجا که جلال انسان کامل همه را به کرنش و خضوع وا میدارد.
انسان با وجود تمام مشکلات اگر از عشق واقعی بهرهمند باشد موفق به طی مراحل سلوک خواهد بود؛ عشق حقیقی که دیباچه دنیایی سراسر جمال جمیل دوست خواهد بود، ماوایی که بقاء را در فنا هدیه میکند و ملجائی آرام برای تبلور انسانیت.
سفربه دنیای درون
زینب قاسم نژاد، روانشناس بالینی در گفت و گو با خبرنگار خبرگزای حوزه در ازندران بیان کرد: ما آدم ها، دو دنیا داریم: دنیای واقعی که در آن زندگی می کنیم و دنیایی که در فکر و آرزوی ماست. دنیای واقعی مفهوم کاملاً مشخصی دارد: همین فضایی که در آن با همه خوب و بدش روزگار می گذرانیم.
این روانشناس ادامه داد: دنیای دیگری هم وجود دارد که تشکیل شده است از آدم هایی که دوست شان داریم، کارهایی که دوست شان داریم، باورهایی که دوست شان داریم، محیطی که دوستش داریم، و به طور خلاصه از فهرست علاقه مندی های ما.
وی در ادامه افزود: در نظریه انتخاب دکتر ویلیام گلاسر، به دنیای درونی فوق (دنیای مطلوب)یا(دنیای کیفی)گفته می شود. دنیای مطلوب در ابتدای زندگی شکل می گیرد و رفته رفته بزرگ تر می شود: وقتی مادر به کودک محبت می کند، به عنوان اولین فرد، وارد دنیای مطلوب کودک می شود یا وقتی از پدرش درباره مذهب تعاریف خوب می شنود، مذهب هم به دنیای مطلوبش می رود.
این روانشناس بابیان اینکه فاصله بین دنیای واقعی و دنیای مطلوب موجب آزار میشود، خاطرنشان کرد: هرچند این فاصله آزاردهنده است اما موجب رشد و تعالی میشود، هنگامی تلاش برای از بین بردن آن آغاز خواهدشد.
دنیایی مطلوب در زیرسایه خورشید
در دنیای مطلوب ایرانیان حتی قبل از پدرو مادر عشق و علاقه ای ریشه دوانده که گسست و شکستی درآن راه ندارد، و آن مهر خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است، همانهایی که در همه حال انیس، مونس و یاورما بوده اند، خصوصا وجودمبارک حضرت رضا علیه السلام.
در این ماه های کرونایی ناگواری بسته شدن درب های حرم مطهررضوی دنیای مطلوبمان را بهم ریخت وخاطر دلداگان را آزرده کرد، صحن های خالی از زائر، خادمان پژمرده، سقاخانه ای که تشنه سیراب کردن میهمانان امام مهربانی هاست، و یاد آن روزها که در زیرسایه خورشید خراسان عاشقانه آرامش را نوش میکردیم تلخی حسرت را دوچندان.
اما خورشید بزرگتر از آن است که پشت ابر کرونا بماند و نورش رادریغ کند؛ میتابد، نور در همه عناصر هستی میافکند تا عصریخبندان مدرنیته آرزوی انجماد انسانیت را به گور برد.
حجت الاسلام محمدرضاکمیلی روحانی کاروان اعزامی آستان قدس به شهرستان سوادکوه در گفت و گو با خبرنگار حوزه بیان کرد: هشتیمن سال حضورم در این برنامه نورانی را به عنوان مبلغ دینی تجربه میکنم واین لطف حضرت نسبت به نوکر درگاه ملک پاسبانش است.
کمیلی در تشریح برنامه های موردنظر گروه اعزامی افزود: دیدار با خانواده های معظم شهدا، مددجویان کمیته امداد و بهزیستی که امکان زیارت برایشان فراهم نیست، زندانیان، و به ویژه کادر درمانی بیمارستان ها جهت ابلاغ سلام حضرت و اهداء تبرک آستان قدس جهت خداقوت در دستور کار قرار دارد.
مدافعان سلامت مهمان امام مهربانی
کادر درمان در هرنقطه ای از کشور چندین ماه است با کرونا در حال دست وپنجه نرم کردن هستند. هرچند همچنان درخط مقدم استوار مقابله میکنند، اماذخستگی را نمیتوان کتمان کرد؛ خستگی جسم و روح که به این سادگی ها هم از بین نخواهد رفت.
کادر درمان بیمارستان شهدای زیراب هم مستثنی نیست؛ آسمان از خستگی آن ها خبردارد، به همین دلیل آنقدر بارید تا همه جا پاکیزه و با طراوت میزبان سفیران عشق باشد.
احساس غرورهمراه اشک شوق
سعید یعقوبی بایعکلایی یکی از عوامل حفاظت بیمارستان در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری حوزه بیان کرد: هنگامی که خودروی حاملان خدام و پرچم به ورودی بیمارستان رسید، احساس غرور همه وجودم را در برگرفت، چرا که خودم را مقابل حرم حضرت رضا علیه دیدم و با رویت پرچم آقا دست برسینه زمزمه رضا جان رضا جان تمام دلواپسی هایم را محو کردن.
شیفت کاری غیرمتعارف اما مبارک
شمسی رمضانی از عوامل آزمایشگاه بیمارستان در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری حوزه در مورد چگونگی حضورش در روز جمعه اینگونه گفت: در چند سال اخیر به واسطه اینکه شب ها شیفت کاریم بود، روزهای جمعه در بیمارستان حاضر نمیشدم، اما این هفته یک شیفت غیر متعارف آن هم روز جمعه برایم تعریف شد که ازدنظر ذهنی آشفته شدم، اما زمانی که متوجه شدم قرار است پرچم حرم مطهر بر دستان خادمان حضرت را به بیمارستان بیاورند، ثانیه ها را میشمردم، هنگامی که چشمم به پرچم و خدام افتاد، آوای نقاره خانه همه خستگی ها را با خود برد.
کاروان دامن کشان میرفت تا سایه خورشید را در همه جابگستراند، چشم های اشک بار بیماران از پشت پنجره ها تا حرم هروله کنان در حرکت بود و قلم اینگونه در نوا آمد:
زیرسایه خورشید، دست در دست آرامش، آهویی را بدرقه میکنم، که دیگر رهایی، نمیخواهد، و هم پای نقاره خانه، از صبح تا به عصر، لحظه فریاد را صدا میزند.
محسن قبادی قادیکلایی