خبرگزاری حوزه،| شهر زیبا و تاریخی کاشان در طول تاریخ به دارالمومنین معروف بوده است. همواره عالمان بزرگ و نامی فراوانی از آن ظهور کردهاند و جهان اسلام از وجود نورانی آنان بهرههای چشمگیری برده است. دانشمندانی که هرکدام با تالیفات خود در رشتههای گوناگون چراغ هدایت شدند و درخشیدند و بر زیباییهای این شهر جلوه دیگر بخشیدند.
در این شهر با افول هر ستاره، ستاره ای دیگر طلوع میکند. در سال ۱۰۹۱ق. هنگامی که دانشمند توانگر ملامحسن فیض کاشانی چشم از دنیا فرو میبندد از آن پس فروغ نشاط معنوی شهر کاشان رو به افول و خمودی مینهد. این شهر حدود چهل سال زانوی غم در بغل میگیرد و به انتظار طلوع ستاره درخشان دیگر مینشیند. تا اینکه در سال ۱۱۲۸ق در نراق- یکی از روستاهای اطراف کاشان – نوزادی از مادر متولد میشود. پدر وی که ابوذر نام داشت و از کارگزاران ساده دولتی بود، به امید اینکه فرزندش از ناشران حقیقی شریعت محمدی(ص) و از منتظران واقعی حضرت مهدی(عج) باشد نام اورا (محمد مهدی) میگذارد.
ورود به حوزه کاشان
البته سادگی ورود عاشقان حقیقت به حوزه های علمیه بدان معنا هم نبود که از هیچ نوع نظمی و برنامه ای برخوردار نباشد بلکه طلاب علاوه بر اینکه زیر نظر استادان دلسوز و پرتلاش راهنمایی شده، پرورش مییافتند، در طول دوران تحصیل خود، امتحانهای سخت و گوناگونی از قبیل فقر، بیماری، کمبود استاد و مشکلات خانوادگی و... را یکی پس از دیگری از سر میگذراندند. به این ترتیب تنها افرادی میتوانستند در این مرحله حساس قبول شده، نمره عالی به دست آورند که از روحیه قوی، علاقه، پشتکار و انگیزه الهی برخوردار باشند و تنها این گروه بودند که تا آخر نیز در سنگر پر خطر میماندند و از کیان اسلام و مسلمانان دفاع میکردند.
هنوز نتیجه این مرحله از آزمون در مورد محمد مهدی درست روشن نشده بود. معلوم نبود وی در جرگه کدام یک از این دوگروه قرار خواهد گرفت. آیا به سرنوشت آن کسانی دچار خواهد شد که با اندک گرفتاری و دشواری، درس و بحث و مدرسه را رها کردند و رفتند یا اینکه آستین همت بالا زده طریق عشق و عرفان در پیش میگیرد؟ در هر صورت او با توکل به خداوند یکتا و تکیه بر اراده آهنین، تلاش مخلصانه خویش را پی میگیرد و در حلقه درس اندیشمند توانا مرحوم ملا جعفر بیدگلی حاضر میشود. چندین سال از محضر پرفیض این عالم فرزانه خوشه های علم و حکمت میچیند و دوره مقدمات، سطح و مقداری از دروس عالی را در شهر کاشان به پایان میرساند.
هجرت به اصفهان
چون درساهای موجود در کاشان نمیتوانست خواسته های علمی و مشکلات درسی او را پاسخ دهد بناچار برای تکمیل اندوخته های علمی، راهی حوزه علمیه اصفهان میشود. در آنجا پس از مدتی اقامت و جستوجو در بین عالمان تراز اول، حکیم پارسا مرحوم مولی اسماعیل خواجوی را به استادی انتخاب میکند و در حدود سی سال توقف در آن شهر از کرسی درس وی از جمله فقه، اصول، کلام، فلسفه، حساب، هندسه و نجوم استفاده های شایان برد. همچنین از محضر استاد کل فلسفه مرحوم محمد زمان کاشانی و شیخ محمد مهدی هرندی نیز بهره های فراوان کسب میکند.
این دوره از تحصیل ایشان در اصفهان نقش بسزایی در رشد نبوغ علمی وی بر جای مینهد و استعداد های نهفتهاش را بخوبی شکوفا کرده، اورا به مرحله باروری مینشاند.
دیری نمی پاید که در زمره عالمان و استادان بزرگ حوزه اصفهان قرار گرفته، در میان آنان همانند ستاره پرنور میدرخشد. ملامهدی نراقی در آنجا علاوه بر تحصیل، تدریس و تحقیق، به تبلیغ و ارشاد مردم نیز همت میگمارد و حتی با یادگیری خط و زبان عبری و لاتین نزد عالمان یهودی، با رهبران مذهبی اقلیتها وارد بحث و مناظره میشود و از متن کتب مذهبی آنان با خط عبری مطالبی را بر حقانیت رسالت پیامبر بزرگ اسلام(ص) نقل و ترجمه میکند.
بازگشت به کاشان
نابغه نراق، پس از سی سال تلاش بی امان در شهر اصفهان و استفاده از حضور استادان نامی آن سامان با یک دنیا علم و حکمت و باکوله باری از تجربه و عرفان برای خدمت به هموطنان خود عازم کاشان می شود و این درحالی است که این شهر نفس های آخر حیات خود را میکشد و یه طور آشکار از جنبش و نشاط باز مانده است.
با ورود او مردم کاشان یوسف گمگشته خویش را که چندین سال در فراقش یعقوب وار به انتظار نشسته بودند باز مییابند. مانند پروانه به دور شمع وجودش طواف میکنند و ملا مهدی نراقی پرچم هدایت را به دوش میگیرد. نخست در حوزه علمیه کاشان، کرسی درس و بحث برپا میدارد و نهر و نور معرفت برسینه تشنگان حقیقت جاری میسازد. سپس از مسجد، سنگر استواری پدید می آورد که در محراب و منبر آن با اقامه نماز و ایراد خطابه های روح انگیز نشاط و امید را در دل اهالی شهر و حومه زنده نگه داشته، جنب و جوش روزگار فیض کاشانی را دوباره به فضای شهر باز می گرداند.
در حریم ولایت
این اندیشمند فرزانه بعد از مدتی که تاریخ دقیق آن روشن نیست برای پیوستن به کبوتران حرم قدسی و علوی شهر کاشان را به سوی عراق ترک میگوید. ایشان در کنار بارگاه امام علی و امام حسین(ع) مدت زیادی توشه علم و عمل میگیرد. او با شرکت در درس های فقه و اصول بزرگانی همچون آیات عظام وحید بهبهانی، شیخ یوسف بحرانی و شیخ محمد مهدی فتونی رونق دیگری به محفل هرکدام داده، خودرا نیز به قله های سر به فلک کشیده نور و معرفت میرساند. او هم اینک به غواصی ماهر و تیز هوش مبدل گشته است که میتواند با تجهیزات لازم و کافی که به همراه دارد به عمق اقیانوس های نور سفر کند و از اعماق آنها گوهر های هدایت و مرجانهای زندگی برای امت مسلمان ارمغان آورد.
هفت ستاره
نراقی در ایام تحصیل خود در شهر های کاشان، اصفهان، نجف وکربلا از استادان بزرگوار خویش بهره های بیمانند میجوید. وی در اجازه نامه های تفصیلی خود از این سروران با احترام و عظمت یاد میکند و از آنان به عنوان کواکب سبعه یعنی هفت ستاره نام میبرد که از آنان یاد کردیم.
خدمت مردم
نراقی پس از سالها تلاش و تحقیق در نجف و کربلا، دوباره به وطن خود کاشان بازمیگردد تا جان در بدن دارد در خدمت مردم قرار گیرد. او در حل مشکلات آنان لحظه ای درنگ نمیکند و منزل ساده وی پناهگاه هر دردمند و مظلوم قرارگرفته، گره های کور و نزاعهای ریشه دار در خانه باصفای وی بازگشته، به صلح و محبت تبدیل میشوند و این بدان سبب است که او همیشه در تلخی ها و خوشیهای زندگی در کنار آنان قرار میگرفت.
غروب آفتاب نراق
این عالم خدمتگزار پس از سالها فداکاری و خدمت، روز شنبه ۱۸ شعبان ۱۲۰۹ در هشتاد و یک سالگی در شهر کاشان به دیار ابدی میشتابد و با پرواز جاودانی خویش ملت مسلمان عصر خود را به عزا و ماتم مینشاند. در آن حال پیکر پاک و مطهر نراقی با شکوه و عظمت فراوان در این شهر تشییع میشود و سپس به نجف اشرف منتقل گشته، در کنار حرم امیرالمومنین علی(ع) سر بر آستان علوی می¬گذارد و برای همیشه در آن مکان مقدس آرام میگیرد. رضوان خدا بر روان او باد.