به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام علی خادمی در سلسله یادداشت هایی به برخی از آیات مهدوی قرآن کریم پرداخته است که در شماره های گوناگون تقدیم نگاه شما مهدی یاوران خواهد شد.
شیوه ارتباط هر آیه با آن حضرت نیز متفاوت خواهد بود و به یکی از این سه شیوه تفسیر، تطبیق و تأویل برمی گردد.
ـ تفسیر: یعنی ارتباط آیه با موضوع مهدویت که از ظاهر آیه استفاده می شود و مصداق منحصر به فرد آن خواهد بود.
ـ تطبیق: یعنی ارتباط مذکور باز هم از ظاهر آیه استفاده می شود؛ ولی معنای منحصر به فرد نمی باشد و آن آیه، مصادیق و نمونه های دیگری نیز دارد.
ـ تأویل: یعنی نحوه ارتباط آیه با مهدویت، از ظاهر آن برداشت نمی شود و تنها از زبان مفسران اصلی قرآن که اهل بیت (ع) باشند دانسته می شود؛ البته معانی دیگری برای واژه تأویل گفته شده، ولی مقصود ما در اینجا، همین معنای باطنی است.
* آیه ۳۰ سوره بقره
- آیه سوم
«وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً... (به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی قرار خواهم داد». سوره بقره/ ۳۰.
درباره مراد از خلیفه الهی در این آیه، میان مفسران بحث و گفتگوست که سه نظریه اصلی را مطرح می کنیم:
ـ برخی گفته اند: بشر جانشین گذشتگانی شد که بر روی زمین زندگی می کردند. آن گذشتگان نیز یا انسان هایی دیگر بودند، یا ملائکه و یا جنیان.
ـ ولی گروه دیگر بر این باورند که بشر جانشین خداوند متعال است.
ـ گروه سوم نیز می گویند: این جانشینی هرچند جانشینی از خداوند است نه گذشتگان، ولی نه اینکه همه بشر دارای این مقام باشند؛ بلکه گروهی از آنان یعنی آدم ابوالبشر و ابرار از نسل او می باشند.
نظریه سوم با توجه با شواهدی چند از استحکام بیشتری برخوردار می باشد؛ زیرا جانشین شدن انسان از گذشتگان ساکن زمین، نمی تواند برجستگی و امتیاز خاصی داشته باشد؛ در حالی که آیه شریفه در مقام بیان امتیازی بزرگ برای خلیفه است. همچنین مقام خلیفة اللهی که به عنوان یک امتیاز برجسته مطرح شده است، نمی تواند نسبت به هر بشری صادق باشد.
اکنون به سه شاهد برای اثبات نظر سوم دقت نمایید:
۱: روایات
احادیث رسیده از اهل بیت (ع) گویای این است که خلیفه مورد نظر، فقط برگزیدگان از انسان هستند نه همه انسان ها. مثلاً در روایتی که از اسحاق بن عمار نقل شده آمده است:
به موسی بن جعفر (ع) عرض کردم: مرا به کسی که دینم را از او به دست آورم راهنمایی کنید. فرمود: «همین پسرم علی. همانا پدرم باقرالعلوم (ع) دست مرا گرفت و به سوی قبر رسول خدا (ص) برد و فرمود: پسرم، خدای عز و جل فرمود: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً» و چون خدا چیزی بفرماید به آن وفا می کند. (اصول کافی، ج۱، ص۳۱۲. نیز ر. ش: تفسیر قمی، ج۱، ص۳۶؛ تفسیر اهل بیت (ع)، ج۱، ص۲۲۸ ـ ۲۳۲).
۲: برداشت بسیاری از عالمان شیعی
برداشت بسیاری از علمای شیعه نیز همین نظریه سوم بوده است. از باب نمونه می توان بیان مرحوم کلینی در کافی را نام برد. ایشان بر خلاف رویه خود که معمولاً از اظهارنظر شخصی خودداری می کنند، پیش از نقل روایات مربوط به «فیئ و انفال»، به بیان رأی خود درباره قلمرو مالکیت امام پرداخته و تأکید میکند همه اموال دنیا، از آن امام معصوم (ع) است. (ر. ش: اصول کافی، ج۱، ص۵۳۸).
مرحوم قمی مشهدی را نیز باید از همین گروه دانست. چه اینکه درباره چرایی احتیاج به خلیفه، بیانی را مطرح نمودند که گویای همین نظریه است: احتیاج به وجود خلیفه از جانب خدا نیست بلکه از طرف انسان است؛ زیرا او در پذیرش فیض الهی بدون واسطه ناتوان می باشد. (کنز الدقائق، ج۱، ص۳۲۱).
همچنین فقیه بزرگ مرحوم آیت الله حاج آقامرتضی حائری نیز در یک سخنرانی به همین نکته تصریح نمودند.
۳: برداشت بسیاری از عالمان اهل تسنن
از باب مثال، ابنکثیر، مفسر مشهور اهلتسنن، ابتدا از طبری نقل میکند که خلیفه خداوند، آدم (ع) و هر کسی است که در زمین به عدالت قضاوت نماید؛ سپس تصریح میکند که این آیه، دلیلی اساسی برای لزوم نصب خلیفه توسط خداوند است و انتخابی نیست. (تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۱۲۶).
نتیجه گیری
بر اساس آنچه در توضیح نظریه سوم گفته شد، امروزه تنها مصداق خلیفه الهی بر زمین، وجود مقدس حضرت ولی عصر (عج) می باشد. رئیس المحدثین مرحوم شیخ صدوق که او را نیز باید از مدافعان نظریه سوم دانست، در تطبیق آیه فوق بر وجود مقدس امام زمان (عج) نوشته است:
ـ خداوند جز افراد پاک باطن را خلیفه نمیکند؛ چون اگر شخص آلودهای را به عنوان خلیفه برگزیند، به مخلوقات خود خیانت کرده است. اگر دلّالی، حمّال خائنی را برای تاجری بفرستد تا کالایی را برای او ببرد و آن حمّال در کالا خیانت کند، دلّال هم خائن خواهد بود.
ـ در آیه «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً»، دلیل محکمی بر غیبت امام (ع) وجود دارد و آن اینکه: چون منظور خداوند از: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً» این بود که ملائکه بایستی عقیدهمند به طاعت آن خلیفه باشند. ملائکه نیز طاعت وی را در دل گرفتند و مشتاق وی شدند به جز شیطان. (کمال الدین، ج۱، ص۱۱).
نکته دیگری که می توان به فرمایش ایشان افزود، دلالت «جاعل» بر استمرار جعل خلیفه از سوی خداوند است. زیرا در ادبیات عرب گفته شده هرگاه اسم فاعل بدون الف و لام بیاید، دلالت بر استمرار و پایداری دارد. (ر. ش: التفسیر الکبیر، ج۱۴، ص۳۰۰). لذا معنای آیه شریفه چنین می شود: «من به طور مستمر، در روی زمین خلیفه و جانشین قرار میدهم». آری، خداوند از زمان خلقت آدم تا قیامت، این سنت خود را ادامه داده و زمین را خالی از جانشین و خلیفه نمی گذارد.