به گزارش خبرگزاری حوزه، آقای حسن رحیم پور ازغدی به سلسله پرسش هایی به مناسبت سالگرد کودتای انگلیسی ۱۲۹۹ و گماشتن دیکتاتور رضا پهلوی بر ایران پاسخ داده است و همه مفاد این گفتوگو عینا مستند به اسناد و کتب منتشره داخلی و خارجی ناظر به عصرتأسیس رژیم پهلوی است.
و اینک بخش پنجم: رجاله چگونه شاه شد؟
س) ماجرای ارتش مدرن که می گویند انگلیس ها پس از کودتا برای ایران و رضاخان درست کردند و جزء خدمات رضا پهلوی می شمردند چیست؟
ج) جنوب ایران ، تحت اشغال انگلیسیها و شمال کشور در اشغال روسیه تزاری است. ارتش رسمی ایران زیردست افسران روس بوداما باسقوط رژیم روسیه درانقلاب بلشویکی ، انگلستان توسط عواملش چون رضاپالانی ، فرماندهی سپاه ایران را دردست میگیرد و با همان ارتش، درایران کودتا میکند و بر کشور ما بطورکامل مسلط میشود، سپس ارتش ایران را منحل ومتلاشی میکند و ارتش جدیدی را تحت فرماندهی افسران انگلیسی سازمان میدهد و با آن برکل کشور مسلط میشود، رژیم جدیدی برسرکار میاورد و همه پاره قدرتها و مقاومتها را سرکوب میکند. رضاپالانی در همه این خیانتها عامل اجرایی لندن است و عناصر خائن دیگری چون ضیا طباطبایی و محمدعلی فروغی و تقی زاده و داور و تیمورتاش و اردشیرریپورتر و شبکه فراماسونی در پروژه ایران فروشی ایفای نقش میکنند . نهایتا انقلاب مشروطه ، درکوران جنگ جهانی اول و اشغال ایران، بطور کامل شکست میخورد و استعمار واستبداد، بیشتر و گستاخ تر از قبل بر ایران مسلط میشوند. بنام ارتش مدرن و نظم و امنیت، بیش از ۲۰ هزار انسان در کمترین آمار زیرچکمه های انگلیسی رضاخان ، له شدند.عشایر لرستان و بختیاری و کردستان و خوزستان وآذربایجان و گیلان و مازندران و.. ببهانه های گوناگون سرکوب وقتل عام شدند. ارتش مدرن رضاخان فقط کشتارداخلی میکرد، اما هرگز دربرابر دشمنان خارجی واشغالگران نایستاد. اولین وتنها تجربه اش برای دفاع ازخاک ایران، فرار ذلیلانه و فروپاشی کل آن ارتش باصطلاح مدرن ظرف یک روز در برابر اشغال ایران در ۱۳۲۰ بود. این بود ارتش مدرن ایران پهلوی! که عملا شاخه ایرانی ارتش اشغالگر انگلیس بود.
س) چگونه است که در دوره ای انگلیسی ها با بعضی عشائر جنوب و غرب علیه دولت مرکزی کار می کردند اما بعد، حامی دولت مرکزی علیه عشائر شدند؟
ج) آن همکاری با بعضی عشائر مسلح مربوط به قبل از کودتا و در جنگ قدرت با روسها در اواخر دوره قاجار برای حفظ مناطق اشغالی جنوب و به ویژه تسلط بر منابع نفتی ایران بود. سیاست بلکه خباثت دائمی انگلیس ، "زندگی درشکاف زخمها و اختلافات داخلی ملتها " است. با استفاده ابزاری متقابل از دولت های مرکزی و نیروهای محلی علیه یکدیگر کارش راپیش می برد. ماجرا این بودکه بعضی خان های بعضی ایلات و عشایر جنوب و غرب که گاه با دولت مرکزی حتی پیش از مشروطه ، دشمن و گاه دوست بودند، بویژه پس از کشف نفت در جنوب و هنگام اشغال ایران ، مورد توجه بیگانگان قرار گرفتند. انگلیسی ها با تک تک قبائل وایلات رابطه برقرار میکردند و بعضی سران عشائر را میخریدند و با اهرم آنان از دولت مرکزی امتیاز می گرفتند، اما پس از کودتای رضاخان که حکومت مرکزی بطور کامل به کنترل لندن درآمد ، سپاه قزاق را منحل کردند و ارتشی سراپا تحت فرمان افسران انگلیسی تشکیل دادند و اینبار دولت مرکزی را بدست رضاخان بجان همان ایلات و عشائر مظلوم انداختند وهمه را سرکوب کردند.
س) انگلیسی ها در رضاخان چه دیدند که یک آدم بیسواد را انتخاب کردند و چرا او؟
ج) نمونه هایی از تحلیل شخصیت رضاپالانی در اظهار نظر سفرای اروپا بخصوص انگلیس می توان دید وقتی که مشغول تهیه لیستی از نظامیان ایرانی میان افسران قزاق برای پروژه های خود در ایران بودند و اورا "شخصی مناسب برای بزن وبکوب ، هیکلی و خشن ، دارای روحیه درندگی، بی سواد و درعین حال، آماده بکار و بدردبخور" معرفی کرده اند. در اسناد سفارت انگلیس او را شخصی "با خوی پادگانی و چشمانی که اثری از گذشت در آن نیست و روحیه دسیسه گری که بدرد کار ما میخورد"، تعریف کردند.
جرج آپتون نویسنده "نگرشی بر تاریخ ایران نوین" و ریچارت استوارت در کتاب "آخرین روزهای رضاشاه" ، نقل های مستندی در این باب آورده اند مثل اینکه او را "یک نظامی متکبر و بی رحم دربرابر سربازانش، پراگماتیست، بدون اصول اما خشن و صریح اللهجه در حد دریدگی و دارای قدرت پنهانکاری، بدون هیچ دلبستگی به آزادی و بکلی بیسواد و ناآشنا با مفاهیم علمی و اجتماعی و دارای نوعی احساس حقارت شدید در برابر اروپایی ها" ارزیابی کرده اند که معتقد است باید با اروپایی ها هماهنگ شد تا مسخره نشویم!
او برای آلمان ها و چند سفارت دیگر اروپایی هم دربانی و خدمتگزاری کرده بود و در بله قربان گویی، مورد توجه آنها هم بود.
پالانی وحشی اما بشدت فرصت طلب هم بود و از ضعف و انفعال احمد شاه قاجار و از نگرانی علما و مردم نسبت به عواقب مشروطیت و نارضایتی عمومی از هرج و مرج و ناامنی و از تمایل بیگانگان به نفوذ بیشتر در ایران ، از همه این ها آگاهانه سوء استفاده کرد تا مجموعا قدرت های بیگانه به او متوجه شوند. بعد از کودتا هم برای جلب رضایت کامل انگلیسی ها اطاعت محض میکرد تا یکی یکی همدستانش درخیانت به ایران از فروغی و داور و تیمورتاش و.... همه را پس از انقضای تاریخ مصرفشان، کشت یا وادار به خودکشی ویا خانه نشین کرد.پس از استقرار کامل هم مذهبی نمایی و دموکرات نمایی را یکجا کنار گذارد. همه مخالفان و منتقدان را وحتی رقبا و شرکا را حذف کرد و حتی نزدیک ترین عواملی را که در کودتا به حاکمیت او کمک رساندند به تدریج که تاریخ مصرفشان به پایان میرسید بروش های خشن و توهین آمیز، یک به یک دور انداخت. کاری که ۱۲ سال بعد و پس از کودتای دوم غربیها که پسر خائنش پهلوی دوم را بر سر کار آوردند ، عینا تکرار شد.