دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ |۲۳ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 25, 2024
عرب جاهلی

حوزه/ فقر بر عرب جاهلی حاکم بود؛ فقر دینی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، امنیّتی و...؛ خداوند مهربان در میان چنین مردمی ـ که از هر جهت مرده بودند ـ پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) را برانگیخت و علم و دانش را برای آنها به ارمغان آورد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، «مثال های زیبای قرآن»، کتابی است از آیت الله العظمی مکارم شیرازی که به مثال های مختلف قرآن در موضوعان گوناگون پرداخته و حوزه نیوز مطالب کاربردی این کتاب را در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما قرآن دوستان خواهد کرد.

     

* فصل سیزدهم

    

- دوازدهمین مثال: مثال کفر و ایمان

    

خداوند متعال در آیه ۱۲۲ سوره انعام به این مثل اشاره فرموده است: «اَوَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَاَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارج مِنْها کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکافرینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» آیا کسی که مرده بود، سپس او را زنده کردیم، و نوری برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسی است که در ظلمت ها باشد و از آن خارج نگردد!؟ این گونه برای کافران، اعمال [زشتی] که انجام می دادند، تزیین شده [و نیکو جلوه کرده] است.

   

دورنمای بحث

در این آیه شریفه، دو مثال مطرح شده است که هر دو درباره کفر و ایمان است. قرآن مجید در مثال اوّل، ایمان را به حیات و زندگی، و کفر را به مرگ و نیستی تشبیه کرده است؛ و در مثال دوّم، ایمان را به نور و کفر را به ظلمت.

    

شأن نزول آیه

درباره آیه فوق دو شأن نزول ذکر شده است:

   

۱ـ این آیه درباره حضرت حمزه، عموی بزرگوار پیامبر عظیم الشأن اسلام و ابوجهل، دشمن سرسخت پیامبر(صلی الله علیه وآله) نازل شده است.

حمزه از کسانی است که در صدر اسلام ایمان نیاورد؛ شاید می خواست با مطالعه و تحقیق بیشتر، آیین برادرزاده اش (اسلام) را بپذیرد؛ از این رو، حمزه در صدر اسلام، سکوت اختیار کرده بود و از طرف دیگر، دشمنان اسلام ـ مخصوصاً ابوجهل ـ هر روز به گونه ای مزاحم پیامبر(صلی الله علیه وآله) می شدند و موانعی بر سر راه آن حضرت ایجاد می کردند.

روزی ابوجهل، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) را بسیار مورد اذیّت و آزار قرار داد و جسارت را به حدّی رساند که مردم بت پرست نیز از مشاهده آن متأثّر شدند. حمزه ـ که مردی بسیار شجاع و قدرتمند بود ـ آن روز به شکار رفته بود. وقتی از شکار برگشت خبر اذیّت ها و اهانتهای ابوجهل را به او رساندند. حمزه که از پیش ماجراجویی های ابوجهل را می دانست، خشمگین شده، به سراغ ابوجهل آمد و به او پرخاش کرده، مشت محکمی بر بینی او وارد کرد؛ به گونه ای که خون از بینی اش جاری شد، ابوجهل با این که نیرومند و دارای قوم و قبیله زیادی بود؛ ولی از هیبت و شجاعت حمزه ترسید و عکس العملی از خود نشان نداد. در این هنگام بود که حمزه به اسلام گروید و بر آستان خدا و رسولش، سر تسلیم فرود آورد.

بر همین اساس آیه شریفه فوق نازل شد که: «آیا کسی (حمزه) که مرده بود و با پیوستن به اسلام او را زنده کردیم و قلب او نوری افروختیم که مسیرش را در بین مردم انتخاب کرد، همانند کسی است (ابوجهل) که در ظلمات و تاریکی ها گرفتار است و آن قدر متعصّب و لجوج است که از این ظلمات خارج نمی گردد، افراد بی ایمان بر این عقیده اند که عملشان شایسته است؛ در حالی که روز به روز در لجن زار شقاوت، کفر و بدبختی فرو می روند».(۹)

    

۲ـ شأن نزول دیگر این است که: آیه شریفه درباره عمّار یاسر و ابوجهل نازل شده است. عمّار یاسر، از جوانان شجاع، از جان گذشته و پیشگام در اسلام بود.

او از یاران پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) بود و بعد از رحلت آن حضرت از اصحاب امیرالمؤمنین(علیه السلام) به شمار می رفت. و عاقبت در جنگ صفین شهید گشت. (۱۰)هنگامی که عمّار مسلمان شد، عدّه ای از دشمنان ـ مخصوصاً ـ ابوجهل ـ او را مذمّت کرده، مورد شکنجه قرار دادند. از این رو، آیه شریفه درباره ایمان عمّار و کفر ابوجهل نازل شد؛ با این تعبیر که عمّار قبل از اسلام مرده بود؛ ولی با روی آوردن به اسلام زنده شد و قلب او نورانی گشت. امّا ابوجهل بر اثر اصرار و لجاجت بر کفرش، در وادی ظلمت ماند و هیچ امیدی به رستگاری او نیست؛ زیرا او کارهای زشت خود را شایسته می پندارد. (۱۱)

    

«حیات و زندگی» چیست؟

برای روشن شدن و درک عمیق مثال اوّل، لازم است «حیات و زندگی»، مقداری مورد بررسی قرار گیرد؛ اگر چه آثار حیات و زندگی، در همه جا دیده می شود و به خوبی می توان حیات را از مرگ تمیز داد؛ ولی تعریف حیات و درک حقیقت آن بسیار مشکل است؛ چه این که تاکنون هیچ کس تعریف جامعی از حقیقت حیات و زندگی ارائه نکرده است. به همین جهت، دانشمندان معتقدند که هیچ موجود زنده ای از موجود بی جان به وجود نمی آید. دانشمندان دانه اتم را شکافتند؛ اختراعات و اکتشافات عجیبی از قبیل رایانه و... از خود نشان دادند؛ امّا نتوانستند موجود زنده ای را از موجود بی جان بیافرینند.

قرآن مجید در ۱۴۰۰ سال پیش انسان را عاجز دانسته، می فرماید: «اگر همه افراد دست به دست هم دهند، از خلق یک مگس ناتوانند.»(۱۲) و اکنون در این عصر نوآوری، انسان حتّی از ادّعای چنین خلقتی عاجز است تا چه رسد به خلق آن.

اصل مسلّمی در علم تجربی وجود دارد که موجود زنده از مرده به وجود نمی آید. و این که مردم خیال می کنند اگر مثلا دو آجر مرطوب روی هم قرار گیرد، از بین آنها عقرب به وجود می آید، گمان باطلی است. حتماً باید تخم عقرب وجود داشته باشد تا این کار عملی گردد. و نیز تصوّر این که از سیب کرم تولید می شود، غلط است. حتماً باید تخم کرم در درون سیب وجود داشته باشد تا کرم به وجود آید و نیز نه از حیوان، گیاه تولید شود و نه از گیاه حیوان.

   

سؤال: روزی که کره زمین از خورشید جدا شد و کم کم سرد گشت موجودات زنده از کجا و چگونه به وجود آمدند؟ آیا این چنین نبوده است که موجود جاندار از بی جان به وجود آمده باشد؟

   

جواب: بله، در آن زمان شرایط پیچیده ای وجود داشته است که موجودات جاندار از موجودات بی جان به وجود آمدند؛ ولی اکنون نه آن شرایط وجود دارد؛ و نه بشر توان دستیابی به آن را دارد.

   

بنابراین، حیات و زندگی، عجیب ترین پدیده عالم هستی است؛ و از آن عجیب تر خالق این زندگی و حیات است که میلیون ها دانشمند ـ با همه مطالعات و تحقیقاتی که داشته اند ـ نتوانستند از راز این مخلوقِ خالقِ توانا مطّلع گردند! از این رو، مسأله حیات یکی از مهم ترین دلایل خداشناسی به شمار رفته است.

    

اقسام حیات و زندگی

حیات و زندگی بر سه قسم است:

    

۱ـ حیات و زندگی گیاهی و نباتی، که علامت آن سه چیز است:

الف ـ رشد و نمو؛ ب ـ تغذیه؛ ج ـ تولید مثل.

   

۲ـ حیات و زندگی حیوانی، که علاوه بر داشتن ویژگی گیاهان زنده، حسّ و حرکت نیز دارد.

    

۳ـ حیات و زندگی انسانی، که علاوه بر پنج ویژگی که در زندگی نباتی و حیوانی ذکر شد، از ویژگی های علم و دانش؛ ایمان و اخلاق، و عشق و اراده نیز برخوردار است. لذا اگر زندگی انسانی فاقد این سه ویژگی باشد، به زندگی حیوانی تبدیل می شود!

بر همین اساس، قرآن مجید کسانی را که مسلمان نیستند، مرده تلقّی می کند؛ و سپس زندگانی آنها را از رهگذر اسلام می شناسد.

    

منظور از حیات در آیه مثل

بی شک منظور از حیات در این آیه شریفه، حیات انسانی است؛ یعنی حمزه، یا عمّار، یا هر شخص دیگری که مسلمان شود، به وسیله ایمان به خداوند زنده می گردد، سپس علم و دانش؛ اخلاق و ایمان؛ و عشق و اراده - که از آثار زندگی انسانی است ـ در او نمایان می شود. از این رو، بر اساس آیه مثل عمّار یاسرها، حمزه ها و شهیدان راه خدا زنده اند و زندگی حقیقتی از آن آنهاست(۱۳)؛ ولی ابوجهل ها مرده و فاقد حیات انسانی هستند (اَمْواتٌ غَیْرُ اَحْیاء). (۱۴)

   

چرا عرب جاهلی را مرده می پندارند؟

حضرت علی(علیه السلام) در خطبه ۲۶ نهج البلاغه این مطلب را مورد بررسی قرار داده، می فرماید: «هنگامی که حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) مبعوث شد و خداوند او را امین وحی و انذار کننده جهانیان قرار داد، شما عرب ها ـ که در سایه اسلام زنده شدید و حیات انسانی یافتید ـ دارای ده ویژگی بودید که هر یک از دیگری شرم آورتر است:

  

۱ـ پیرو بدترین کیش بودید؛ چه این که بدترین خرافه، پرستش بت هاست! مگر انسان عاقل می تواند قطعه سنگی را با دست خود بتراشد؛ سپس در مقابل او راز و نیاز کند و حوائج و خواسته هایش را از او طلب کند و بدتر از آن، برای رسیدن به آرزوهایش فرزند خویش را در مقابل یک بت بی جان و بی روح قربانی کند و در هنگام گرسنگی همان بت را ـ که از خرما ساخته شده است ـ غذای خود قرار دهد!

    

۳ و ۴ ـ فقیر و بدبخت بودید. در میان سنگهای خشن و مارهای خطرناکی ـ که فاقد شنوایی بودند ـ زندگی می کردید. بیابان بستر شما بود و آسمان روپوشتان.

   

۵ـ آب آشامیدنی شما آلوده و کثیف بود و هرگز زلال ننوشیدید؛

   

۶ـ غذاهایتان ناگوار بود و از آن لذّتی نمی بردید؛

   

۷ـ خون همدیگر را می ریختید و ناامنی در بین شما حاکم بود؛

    

۸ـ پیوند خویشاوندی را قطع نمودید و حتّی به فرزندان خود رحم نکرده، آنها را زنده به گور می کردید؛

   

۹ـ بت ها در میان شما برپا و مورد احترام بود؛

   

۱۰ـ گناه وجودتان را فرا گرفته بود و سر تا پا غرق در گناه بودید».

    

از فرمایش امیرالمؤمنین(علیه السلام) استفاده می گردد که فقر بر آنها حاکم بود؛ فقر دینی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، امنیّتی و... خداوند مهربان در میان چنین مردمی ـ که از هر جهت مرده بودند ـ پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) را برانگیخت و علم و دانش را برای آنها به ارمغان آورد.

بدین وسیله عربهای عصر جاهلیّت و مسلمانان بعد از ظهور اسلام، با علم و دانش آشنا شدند و طولی نکشید که آنها پیشوای جهان دانش شدند. از این رو، زمینه ساز جنبش و حرکت اروپا، آثار دانشمندان اسلامی بود که حدود چهار الی پنج قرن پیش سبب روی آوردن آنها به علم و دانش شد. اگرچه متأسّفانه، مسلمانانی که وارثان علم و امیر دانش جهان بودند، از فراگیری علوم تجربی و صنعت بازماندند و امروز دست نیاز به کشورهای اروپایی دراز کردند و آنها نیز با اعزام کارشناسان خود، حامل فساد و فحشاء شدند.

اکنون بر فرهیختگان علم و دانش لازم است تا تاریخ و آثار دانشمندان اسلامی، اعترافات دانشمندان غربی به پیشرفتهای مسلمانان در علم، اختراعات و ابتکارات علمی مسلمانان قبل از نهضت اروپا و...را مورد توجّه قرار داده، با تدریس این گونه مطالب در دانشگاهها و مراکز علمی، نسل جوان را برای فعّالیّت هر چه بیشتر، با نسل پیشین پیوند دهند.

    

آثار و برکات نور

در مثال دوّم، ایمان به نور و کفر به ظلمت تشبیه شده است. برای روشن شدن و درک عظمت نور ایمان، شایسته است به آثار و برکات نور مادّی اشاره شود:

لطیف ترین و سریع ترین موجود در عالم مادّه، نور است؛ چه این که نور در یک ثانیه ۳۰۰ هزار کیلومتر را طی می کند. به عبارت دیگر، نور با سرعت خود در یک ثانیه می تواند، هفت و نیم بار به دور کره زمین بچرخد! زیرا قطر کره زمین در خط استوا ۴۰ هزار کیلومتر است و حاصل تقسیم ۳۰۰ هزار بر ۴۰ هزار، هفت و نیم خواهد بود.

از این رو، همه برکات عالم مادّه، از نور است؛ چه این که به برکت نور، موجودات زندگی می کنند؛ به برکت نور، بیماری ها و میکروبهای بیماری زا نابود می شوند؛ به برکت نور، گیاهان رشد و نمو می کنند؛ به برکت نور، میوه ها به ثمر می رسند؛ به برکت نور، فضا گرم می شود؛ به برکت نور، فضای اطراف روشن می شود و بالاخره به برکت نور، باران رحمت الهی می بارد.

اسلام و ایمان نیز همچون نور، روشنایی دارد؛ چه این که حضرت حمزه و عمّار پیش از اسلام، همانند سایر عرب های جاهلیّت مرده بودند؛ سپس با گرایش به خداوند به وسیله اسلام و نور ایمان زنده شدند و با همین نور حقیقت ساز، راه خود را انتخاب کردند. قطعاً، دارنده چنین نوری، همانند کسی نیست که غرق در ظلمات است!

   

نور فرقان

یکی از آیات قرآن که در این زمینه نازل شده و بسیار پرمعنا و نویدبخش است، آیه ۲۹ سوره انفال است: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِنْ تَتَّقُواللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرقاناً» ای کسانی که ایمان آوردید! اگر تقوای الهی پیشه کنید، خداوند برای شما فرقان را قرار می دهد.

فرقان در لغت، تمیز حقّ از باطل است؛ یعنی اگر انسان باتقوا شد، خداوند نور و روشنایی در دل او قرار می دهد که می تواند حقّ را از باطل تمیز دهد. از این رو، گاهی در میان مردم عوام و درس ناخوانده، افرادی یافت می شوند که دارای چنین نوری هستند که با آن از حوادث و ماجراهای گنگ و تاریک باخبرند؛ به گونه ای که هم منشأ حوادث را می دانند و هم از هدف آنها آگاهند. دارندگان نور فرقان، نه آلت دست شیطان می شوند؛ و نه گرفتار شیّادهای گمراه؛ زیرا نور فرقان چراغ هدایت و راهنمای آنهاست و به همین جهت، رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) فرموده است: «اَلْمُؤمِنُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللّهِ» انسان مؤمن با نور خدا حرکت می کند. (۱۵)

   

تقوا ثمره روزه و فرقان میوه تقوا

ماه مبارک رمضان، ماه تقوا و نور است، انسان مسلمان با روزه داری برای خدا، به تقوای بیشتری دست می یابد به گونه ای که نهال تقوا در وجود او ریشه می دواند (لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون). بنابراین، تقوا ثمره و نتیجه روزه است و بر اساس آیه شریفه، فرقان نیز ثمره تقواست. شایسته است در این شب ها و روزهای پربرکت رمضان ـ مخصوصاً در هنگام سحر ـ دست به دعا برداریم و تقوا و فرقان را از خدا طلب کنیم (اللهمّ آمین!).

   

زیبا جلوه کردن اعمال زشت در نظر کفّار

در پایان آیه شریفه، خداوند می فرماید: «اعمال زشت کفّار در نظر آنها تزیین شده و زیبا جلوه کرده است.»؛ زیرا حُبّ ذات، هواپرستی، خودخواهی، غرور و مانند اینها، سبب می گردد تا آنها توجّهی به اعمال زشت خود نکرده، عمل خود را تزیین شده و خدمت به دیگران بپندارند.

    

پی نوشت ها:

۹- تفسیر نمونه، جلد ۵، صفحه ۴۲۴.

۱۰- شهادت او در جنگ صفین غائله ای به پا کرد، زیرا حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) فرموده بودند که عمّار به دست گروه سرکش کشته می شود. از این رو، وقتی او شهید شد، عدّه ای از مردم و یاران معاویه نسبت به معاویه بدبین شدند؛ ولی با یک تفسیر غلط خود را نجات داده، گفت: ما عمّار را نکشتیم، بلکه عمّار را کسی به قتل رساند که او را به این جنگ روانه کرده است!

۱۱- تفسیر نمونه، جلد ۵، صفحه ۴۲۵.

۱۲- سوره حج، آیه ۷۳.

۱۳- سوره بقره، آیه ۱۵۴.

۱۴- سوره نحل، آیه ۲۱.

۱۵- بحار الانوار، جلد ۶۴، چاپ بیروت، صفحه ۷۵.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha