به گزارش خبرگزاری حوزه،آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در جمع جبهه روحانیت مردمی انقلاب اسلامی مشهد، به وظایف و ماموریت های روحانیت در جامعه پرداخت که مشروح سخنان این استاد حوزه علمیه را در ادامه می خوانید:
خلأیی در یکی دو دهه اخیر در روحانیت به وجود آمده و شاید میبایست از اول نظام مقدس جمهوری اسلامی به این امر توجه میشد، اما آن توجه بایسته و شایسته نشد، مورد غفلت قرار گرفت و این علت و عوامل زیادی هم دارد ، روحانیت آن حقیقت و واقعیتی که دارد که مبدأ برای صدور یک چنین انقلاب عظیمی در دوران معاصر شد، این هویت و واقعیتش را خودش بیش از دیگران باید توجه کند، مجموعه روحانیت باید به این ارزش و توانایی بیش از اقشار دیگر توجه کند و دائماً در صدد پویایی و تکامل این حقیقت و واقعیت باشد ولی باید اقرار کنیم که متأسفانه در این مسئله کوتاهی فراوان شده است.
اما باید به این موضوع پرداخت که روحانیت شیعه چه جایگاهی دارد؟ روحانیت شیعه چه هویتی دارد، روحانیت شیعه چه تواناییهایی را دارد، ما اجمالاً پاسخ این سؤال برایمان روشن است، روحانیت شیعه با هیچ گروهی از روحانیون هیچ مذهبی قابل مقایسه نیست، برای اینکه شیعه یک ادعایی دارد، شیعه یک اهداف بلند مدتی را دنبال میکند که همان حکومت جهانی حضرت حجت (عج) است که این دعوا در هیچ مذهبی وجود ندارد، سایر مذاهب دیگر معتقدند به اینکه یک مصلحی میآید اما هیچ کدام مسئله حکومت جهانی که غایت تمام بعثت انبیاست، هو الذی أرسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کلّه و لو کره المشرکون، هویت شیعه در این آیه است، شیعه یک چنین فکر بلند مدت و فکر جهانی دارد.
روحانیت شیعه پشتوانه فکری این نظر و این مطلب است، بنمایهها و پایههای این نظر را تبیین میکند، استخراج میکند، به جامعه نشان میدهد، به دنیا و بشریت نشان میدهد، پس این یک ادعای مبالغهانگیز و گزاف نیست که بگوئیم روحانیت شیعه یک مجموعهای است که قابل مقایسه با هیچ گروهی از روحانیت در هیچ مذهبی نیست، این پشتوانه فکری و علمی عمیق دارد، این وسعت علمی که در روحانیت شیعه وجود دارد خودش یک فصلی است از فصول مشعشع روحانیت، در قدیم الایام که روحانیت شیعه اختصاص به فقه و اصول و فلسفه هم نداشت، در طب، ریاضیات، هندسه هم نقش داشت و هنوز هم عالمانی در سلسله همان توان گذشته داریم که این جامعیت را دارند ولی با قطع نظر از علومی مثل طب، هندسه و ریاضیات خود فقه شیعه. مرحوم والد ما رضوان الله تعالی علیه میفرمودند فقه شیعه یک سرمایهی عظیم و بینظیر است، در هر زمانی این فقه در هر موضوعی میتواند ورود پیدا کند و نظریهی قریب به واقع را ابراز کند، همین فقه شیعه در ابواب مختلف به برکت نظام اسلامی ما هم که چقدر فقه ما توسعه پیدا کرده، ما یک بحثی را داشتیم در قبل از انتخابات که حتماً آقایان اساتید استحضار دارید به نام فقه انتخابات، اینکه انتخابات از منظر فقه چگونه است؟ احکام فراوانی دارند، مردمی که انتخاب میشوند، افرادی که خودشان را در معرض قرار میدهند انتخاب کنندگان، انتخاب شوندگان، مسئولین اجرایی و نظارتی و همه و همه هر کدام صدها حکم دارند.
شما بهتر از من میدانید، من به عنوان مقدمه عرض میکنم، روحانیت شیعه از نظر علمی و از نظر میدانی به اصطلاح امروزیها، یعنی هم از نظر تئوری و هم از نظر عملی در همه دورانها پیشتاز بوده، حرکتهای موفقی که در طول تاریخ بوده، اگر موفق بوده حضور روحانیت بوده، تاریخ ایران، تاریخ عراق و کشورهای دیگر به خوبی بر این مسئله گواهی میدهد. تعابیری که امام رضوان الله تعالی علیه راجع به روحانیت شیعه دارد نظیرش را در کلام هیچ مرجع تقلیدی ندیدم، خیلی تعابیر بلند است. امام میتواند بگوید امام وقتی تصمیم گرفت بر انقلاب که دو شناخت کامل را داشت، غیر از مبادی علمی و تقوایی و معنوی که داشت دو شناخت کامل داشت، یکی شناخت از مردم، امام مردم را بهتر و زودتر از همه شناخت و شاید آن درجه بالایی که از اعتماد امام به مردم داشت الآن نمونهاش را بخواهیم در رهبری بپذیریم ولی در دیگران کمتر است، ارزشی که برای مردم قائل بود، آن هم نه فقط به عنوان یک شعار سیاسی، تودهای ها هم حرف از خلق و مرد م میزدند ولی برای اینکه خلق را به عنوان برده خودشان و پلی برای قدرت خودشان قرار بدهند، امام برای مردم ارزش قائل بود برای اینکه به مردم خدمت کند، به همان تعبیری که الخلق عیال الله، به مردم به همان نگاه نظاره میکرد، و شناخت از روحانیت، من کسی را واقعاً سراغ ندارم که شناختی که از توانایی از روحانیت شیعه داشت مثل امام باشد، در عین آن ناراحتیها و در عین آن ضربههایی که از بخشی از متحجرین روحانیت امام خورد و از همین بخش خون دل خورد اما همیشه روحانیت نقطه امید امام بود، روحانیت و توانایی روحانیت و طلاب انقلابی، طلاب جهاد، طلابی که در میدان حضور داشتند نقطه امید امام بود.
من چند وقت پیش گفتم امام شاگردانی را تربیت کرد که واقعاً اینها نقطه امید امام بودند و با همانها انقلاب را آغاز کرد، با همان شاگردانش و محفل درسی همان شاگردان و شاگردان شاگردانش. ما متأسفانه در این دهه اخر از بعضی از سخنران هایی که خودشان را منصوب به روحانیت میدانند، بیشتر میآیند این جملات امام راجع به متحجرین از روحانیت را میخورند، که خون دلی که پدر پیر شما از این متحجرین خورد چه شد؟ اما اگر از امام میپرسیدیم ایشان میفرمود که بخش قلیل از روحانیت است. آن روحانیتی که امام به او امید داشت همان روحانیتی بود که در دهه اول انقلاب در دفاع مقدس بیشترین آمار شهدا را داشت. امام نقطه امیدش به این روحانیت بود، به شاگردانش بود که حاضر شدند کشته شوند اما دست از راه امام برندارند.
مرحوم والد ما رضوان الله تعالی علیه میفرمود در یکی از بازجوییهایی که در زمان شاه از من داشتند گفتند برای چه از آقای خمینی اینقدر دفاع میکنید؟ فرمودند به ایشان گفتم میخواهید حقیقت را بگویم، یا یک چیزی بگویم که مسئله تمام شود؟! گفتند حقیقت را بگوئید، فرموند راجع به امام آنجا یک ربع صحبت کردم به قدری برای خود آن بازجو جالب بود که چنین شخصیتی است؟ فکر میکردند که یک شخصیتی است که دنبال قدرت است و ما هم دنبالش افتادیم.
یک وقتی ایشان فرمودند من به یکی از مراجع آن زمان گفتم فکر نکنید حمایت ما از امام مثل حمایت طرفداران شما از شماست، ما برای اسلام زیر علَم امام سینه میزنیم نه برای اینکه بین مردم بزرگ شود! فرمودند شما یک شاگردانی دارید که قائل به اعلمیت شما هستند و دنبال اثبات این هستند و ما نفی نمیکنیم ولی فرمودند ما امام را اگر حمایت میکنیم و تا پای جان ایستادیم برای او (واقعاً همینطور بود) تبعیدها کشیدند و زندانها دیدند، روی اعتقاد بود به آن آقای مرجع عرض کردند که امروز علم اسلام را آقای خمینی بر دوش گرفته و ما برای تقویت اسلام پشت سر ایشان هستیم.
امام هم روحانیت را خوب شناخت و هم مردم را خوب شناخت و ما باید روی همین مسیری که امام برای ما راجع به روحانیت و مردم ترسیم کرده حرکت کنیم البته این مطلب ریشههای قرآنی دارد، ریشههای روایی دارد، بنمایههای دینی و علمی محکم دارد، نه اینکه بگوئیم این فلسفه سیاسی امام بود، اینها مبانی محکم دینی و علمی دارد.
روحانیت واقعاً باید این هویت و حقیقت خودش را توجه کند، این هویت چطور شد در طول تاریخ تا حالا شکل گرفت؟ اولین مسئلهاش مسئله علم است، حتی قبل از مسئله تقوا (نظر خودم را عرض میکنم)، ولو اینکه خود علم خشیت از خدا میآورد، علمی که خشیت نیاورد که اصلاً علم نیست، انما یخشی الله من عباده العلماء. ولی خود علم، ترغیب به فهم دین، اینها در درجه اول است. روحانیت هر چه از جهت علمی خودش را قویتر کند موفقتر خواهد بود، اصلاً یک علتی که روحانیت سایر مذاهب خیلی موفق نیستند این است که از جهت علمی ضعیفند و واقعاً هم ضعیف هستند اما روحانیت شیعه این مزیت را دارد که در مرور زمان همراه با حوادث و موضوعات و مسائل دائم تکامل علمی پیدا میکند و این خیلی مسئله مهمی است. در حوزه قم، حوزه مشهد، حوزه اصفهان و نجف واقعاً این مسئله باید در رأس همه مسائل باشد، بنیه علمی باید تقویت پیدا کند، چه کنیم که این قوت علمی طلاب ما زیاد بشود.
در این دو دهه اخیر از ضربهها و آسیبهایی که به روحانیت وارد شد از ناحیه هملباسیهای کمسواد یا بیسواد ما بود، خیلی هم ضربه زده. خود همین را اگر یک وقتی بحث داشته باشید که به نظر من یکی از کارهایتان در جبهه همین است، اصلاً درا ین دهه اخوندهای بیسوادی که به نام دین به دین ضربه زدند هستند و نمونه فراوان داریم و اینها سبب شد که بین مردم و روحانیت فاصله انداخت. مردم وقتی اعتقاد علمی داشته باشند به یک روحانی، بدانند که آن دین را فهمیده، به راحتی دین را از او اخذ کنند اما وقتی مردم تردید دارند میگویند این دین را درست نفهمیده و یا اگر دین را فهمیده یک حرفی که میل خودش هست برای ما بیان میکند، سراغ او نمیآیند و این ضربه زده و آسیب وارد کرده. اما روحانی وقتی از جهت علمی مجهز بشود، قوت پیدا کند، هم باعث تحکیم خودش میشود و هم باعث تقویت اعتماد مردم میشود در مراجعه به روحانیت، واقعاً این گروهی که تشکیل دادید، طرح بدهید برای رشد علمی حوزههای علمی و طلاب. امروز اگر یک طلبهای اندیشهاش اندیشه جهانی نباشد از غافله انقلاب عقب است، یعنی بالأخره اساس شیعه بر یک فکر عالمی است ما باید دین را، ولایت را، فقه را، همه را در همین مسیر قرار بدهیم. شما میدانید این روایت معروف بنی الاسلام علی خمس، نماز، روزه، حج، زکات و ولایت، ائمه تصریح میکنند که بین ولایت و بقیه امور فرق است، ما نودی بشیءٍ مثل ما نودی بولایة، این ولایت را امام بای ما به حکومت معنا کرده، اگر یک طلبهای بگوید اصلاً ما چیزی به نام حکومت در دین نداریم، این طلبهای است که مال ۵۰ سال پیش است.
طلبه امروز مثل این میماند که اگر بخواهد این مسئله را نفی کند، بگوید بشر نیاز به برق ندارد، میشود در جامعه امروز بگوئیم بشر نیاز به برق ندارد، هیچ کس حاضر نیست توهم این مطلب را هم بکند! امروز دین بعد از ۴۰ سال که از انقلاب ما میگذرد در خود حوزهها که خاستگاه اصلی این نظام و انقلاب بوده نباید کسی تردید کند که دین حکومت دارد، البته متأسفانه هنوز این فکر هست ولی من عرض میکنم به عنوان یک معیار، یک شاخص، هر کسی این شاخص را بر خودش تطبیق بدهد من اگر فکر کنم اسلام حکومت ندارد یک جوری درس میخوانم، یک جوری تبلیغ میکنم، یک جوری درس میدهم اما اگر گفتم اسلام حکومت دارد، یک جور دیگری حرف میزنم و فکر میکنم. روی این مسئله کار کنید، گروه، مناظره، بحثها شکل بدهید در درون حوزه، کسانی که معتقدند به اینکه ما حکومت نداریم که نباید بگوئیم اگر کسی این حرف را زد از اول با برخورد تند از میدان خارجش کنیم، من الآن عرض میکنم این فکر مال ۵۰ سال پیش است ولی در حین بحث حق ندارم اینطوری حرف بزنم، به من میگویند از قرآن دلیل بیاور، ما چند آیه از قرآن داریم بر مسئله حکومت، این مطلبی که اخیراً رهبری معظم انقلاب فرمودند راجع به فلسفه بعثت انبیاء و آنچه که در قرآن آمده اینها برای تحقق آن اهداف انبیاست و اینها بدون حکومت نمیشود، این یکی از ادلهی بسیار محکمی است که هر کسی ـ به نظرم ایشان هم فرمودند ـ اندکی با قرآن آشنایی داشته باشد میتواند به این معنا برسد ولی امروز کار جهادی روحانیت به این است که بیاید افکار امام را کتابها برایش بنویسد، افکار رهبری را مبانیاش را ذکر کند، ما چرا میگوئیم اسلام حکومت دارد؟ این فقط به خاطر عشق به امام خمینی نیست، فقط به خاطر علاقه به ایشان نیست، متن دین ماست، ما نودی بشیءٍ مثل ما نودی بولایة، خیلی تعبیر عجیبی است یا آن مطلبی که امام در کتاب البیعشان فرمودند و شما مکرر شنیدید که اسلام یعنی حکومت، احکام مطبوع بالعرض و ثانویه هستند، خیلی تعبیر عجیبی است، این یعنی روحانیت شیعه، روحانیتی که امام آن تعابیر را دربارهاش آورده، روحانیتی که مراقب است دین خدشه نخورد، شما ببینید روحانیت سایر مذاهب چه در اهل سنت و چه در مسیحیت هر حرکتی را علیه دینشان کنند کاری ندارند، ولی روحانیت شیعه نمیتواند آرام باشد.
روحانیت شیعه وقتی میبیند که طرح اسرائیل یک طرحی است برای از بین بردن اسلام، امام این را آرمانهای انقلاب قرار میدهد ، خیلی برای ما دردآور است که این تبلیغ سوء دشمنان انقلاب گاهی اوقات آدم میبیند در ذهن بعضیها رسوب میکند، در جلسات میگویند دین ضربه میخورد، امروز به اسم دین اختلاس کردند، به اسم دین دزدی کردند، به اسم دین چکارها کردند، مردم از دین زده میشوند، پس آن چند سالی هم که امیرالمؤمنین حکومت کرد نباید حکومت میکرد، این یک توطئهی دشمن است برای زدنِ این فکر امام، این یک دستورات فردی است که هر کسی ارتباطی بین خودش و خدا برقرار کند این کارها را انجام بدهد این دستور العمل فردی است در حالی که واقعاً اینطوری نیست، دین همهاش برای اجتماع است، حتی اگر آن فرد هم میخواهد تهذیب پیدا کند، نماز شب را در دل شب تنها بخواهد برای اینکه یک آدم صالحی برای اجتماع بشود، غیر از اینکه برای تقرب به خدا به درد اجتماع بخورد، آدم نمازشب خوان نه به این مردم خیانت میکند، نه به مال مردم خیانت میکند، این ارزش دارد. لذا برگردیم به آنچه که امام فرموده اینها را بازسازی کنیم، مبانیاش را روشن کنیم، روحانیت را خوب بشناسیم. عرض کردم امام دو محور بزرگ در زندگیاش دارد یکی شناخت روحانیت و یکی شناخت مردم است، و در هر دویش در حد اعلاست و کسی لا یرقی إلیه الطیر، واقعاً این چنین است این یک ادعا نیست این دو محور را اگر شما این عنوان محترم را برای خودتان قرار دادید جبهه روحانیت مردمی انقلاب، این دو محور باید خوب تحلیل کنید.
من در صحبتهای اخیرم گفتم، درباره روحانیت حرفهای زیادی دارم که حالا مجال نیست عرض کنم، واقعاً جلسات زیادی میخواهد، روحانیت در این ۴۰ سال چه فراز و فرودهایی داشته؟ چه آسیبهایی به آن وارد شده، از کجا غفلت کرده، این خودش خیلی بحث مفصلی دارد. اما قضیه مردم، این اندیشه که من واقعاً میگویم این اندیشه خیلی خطرناک است، دینی میخواهد حکومت کند بگوئیم دین حکومت دارد، حاکم اولیه خداست و بعد هم رسول خداست، بعد هم ائمه در زمان غیبت هم فقیه جامع الشرایط، بعد بگوئیم مردم کالعدم هستند، مردم یک عنوان شکلی را دارند و اصلاً سلب اراده از مردم کنیم، این نه با مبانی دین سازگاری دارد و نه با افکار امام و رهبری سازگاری دارد. اراده مردم در دین ما ارزش دارد، وقتی این مطلب به جامعه نخبگان میرود که اراده شما مثل اراده سایر موجودات است، اینها از دین زده میشوند و حق هم دارند زده شوند، روی این محور هم کار کنیم و کار کنید. اینکه رهبری میفرمایند رأی مردم حق الناس است یعنی این اراده ارزش دارد، حق است، یک چیز شکلی نیست، این حق باید برایش اثر بار بشود، کسی نمیتواند این حق مردم را نادیده بگیرد.
امیرالمؤمنین در یکی از خطبههای نهج البلاغه میفرماید هیچ وقت ْآن کسی که اضعف مردم است فکر نکند که او نظرش برای حاکم بیارزش است و حاکم از نظر او نباید بهرهمند بشود، باید از نظر او هم بهرهمند بشود، تصریح کلمات امیرالمؤمنین در نهج البلاغه است.
آنچه که گفتم برای خود شما بهتر از من روشن است یعنی محور روحانیت و محور مردم، اما این عنوان مبارک را که دیدم یک خطری را احساس کردم و آن اینکه ادعای ما این است که روحانیت همهشان مردمی هستند، آیا تقسیم روحانیت به مردمی و غیر مردمی در دراز مدت چه آثاری خواهد داشت؟ اعتقاد ما این است که روحانیت ... شما همین روایتی که در مرامنامهی خودتان به آن استشهاد کردید که ما همه مردم را ایتام آل محمد۶ میدانیم، همه شیعه، همه مردم، رحمةً للعالمین، باز فلسفه بعثت و رسالت پیامبر اکرم۶ است، رحمت برای عالمین است، قرآن هدیً للناس است اینها محورهایی است که اجتماعی بودن دین را کاملاً به ما نشان میدهد.
حالا ما بگوئیم هدیً لبخشی از ناس، اینطور نیست، یا رحمت پیامبر بر بخشی از عالمین است، اینطور نیست! من هم میدانم که منظور شما این نیست که بخواهید این تفصیل را شکل بدهید ولی مراقب باشید که این تفسیر شکل نگیرد،روحانیت ما از اول مردمی بوده منافقین آمدند بین روحانیت و مردم جدایی انداختند، واقعاً آنها در این جهت یک مقدار به هدف کثیف خودشان رسیدند، دنبال این بودند که بین مردم و روحانیت جدایی بیندازند، باید اینها احیا بشود، در این مرامنامه دیدم که واقعاً دنبال این مسئله هستید. روحانیت باید به متن مردم برگردد و این رجوع به متن مردم هزاران بار ریشهدارتر از روحانیت قبل از انقلاب است. بعضی از هم لباسیهای ما میگفتند ما قدیم مسجد میرفتیم، مرید داشتیم، احترام میکردند، اما الآن نمیکنند! جواب این است که آن احترام برای اسلام و خدا بود یا برای خودت بود؟ تو چه کردی که الآن آن احترام را نمیکنند و الا اسلام در فطرت مردم است مگر میتوانند با اسلام مخالفت کنند؟ ولی اگر اگر احیا کنیم رجوع مجدد ... تعبیر به رجوع هم شاید مسامحه باشد چون واقعاً روحانیت و مخصوصاً در این قضیه کرونا همیشه همراه مردم بوده و اثبات کرده در همه صحنهها، ولی آن ارتباط وسیع بین روحانیت و مردم را باید محکمتر کنیم، گفتگوها با جوانها، با دانشگاهیها، با اساتید دانشگاه، با اقشار مختلف مردم، من چند وقت پیش دیدم امام جمعه محترم اهواز رفته کنار خیابان کنار دست فروش نشسته و با او صحبت میکند این خیلی ارزش دارد.
یک خاطرهای را عرض کنم برای شما؛ مرحوم والد ما رضوان الله علیه در اوال مرجعیت سال ۷۷ به مشهد مشرف شده بودند در همین دفتر خسروی نو مرحوم آیت الله فلسفی رضوان الله تعالی علیه هم به دیدن مرحوم والد ما آمدند و جلسهای داشتند اما رئیس دادگستری خراسان با جمع زیادی از قضات پیش مرحوم والد ما آمدند، چطور شد تلاقی شد و با هم نشستند، جلسه آخوندی و علمایی بود، رئیس دادگستری صحبتهایش را که کرد بعد مرحوم والد ما گفتند یک نصیحتی به ما بکنید، مرحوم والد ما تعارف کردند به آقای فلسفی تا بالأخره آقای فلسفی فرمودید شما مهمان هستید و ما با این آقایان زیاد هستیم و صحبت میکنیم. یک جمله بسیار خوبی را مرحوم والد ما فرمودند که مردم یک اعتراض به من و شما دارند و این اعتراض وارد است و آن اینکه میگویند قبل از انقلاب ما میدیدیم که در خانهای در بالاشهر تهران باز میشود یک ماشین آخرین مدل و عقبش یک افسر و یا یک مسئولی که صورتش تراشیده است بیرون میآید، مردم میگویند ما الآن میبینیم از همان خانه در یک ماشین بالاتر صندلی عقبش یک عمامه به سر بیرون میآید، چرا زندگیتان را عوض کردید؟ رئیس دادگستری گفت من ۱۷ سال است مسئولیت دارم چنین حرفی به گوشم نخورده، مرحوم والد ما فرمودند این بدتر است و این اشکال واضحی است. واقعاً باید بنشینیم مسئله را حل کنیم، دشمن از این بیتوجهی و از این غفلت، انتخابات میشود روحانیت دخالت نکند، روحانیت مقدس کنار بایستد، سر ما کلاه میگذارند، میخواهند همان قضایایی که در مشروطه پیش آمد را به یک نحوی ایجاد کنند، شما دنبال مدرسهتان بروید، نخیر، باید در متن قضایا باشیم با هر اهانتی که به شما میشود. باید در میدان باشیم و وظیفهمان را انجام بدهیم و ارتباطمان را با مردم عمیقتر کنیم، دفتر و مسئول ملاقات برای نظم خوب است اما خدا نکند اینها برای انسان موجب خیال بشود که انگار من کسی هستم، من چیزی شدم.
مرحوم والد ما با آن مرضها و کسالتهای فراوانی که داشت تا همین سالهای آخر یک ساعت به ظهر در دفتر مینشست، البته یک عدهای از قبل وقت میگرفتند میآمدند ولی بعضی از روحانیون یا برخی از مردم از در وارد میشدند میگفتند میخواهیم ایشان را ببینیم، فقط مراعات حال ایشان را بکنید که مریض هستند، اینطور با مردم بودند و الآن باید همینطور ان شاءالله باشیم.
واقعاً روحانیت باید یک مقدار از جهت علمی خودش را مجهز کند، جامعیت دین را باور کند، انقلاب را بیشتر مراقب باشد، زمانی است که انقلاب ما از هر زمانی، نه برای اینکه عموماً منظور ما روحانیت است، چون حکومت برای دین است، اشکالات را باید بپذیریم و در صدد حل آن باشیم.