خبرگزاری حوزه | حسین قدیانی از فتنه ۸۸ به این طرف محل توجه بخشی از جوانان و فعالین ارزشی بوده که مسایل سیاسی را دوست دارد از دریچه ادبیاتی آمیخته با گفتمانها و گپ و گفتهای کف میدانی جریان حزب اللهی بشنوند.
قدیانی این روزها در میان بخشی از طیف حزب اللهی – نه بخشی از افکار عمومی و جامعه- خبرساز شده است. ریشه اصلی خبرسازی او نیز جسارت و بی ادبیش به علامه مصباح یزدی بوده است؛ اما نحوه مواجهه با او و تحلیل اتفاق تلخی را که رقم زده شده، به محلی از چالش و جدل در میان بخشی از فعالین جبهه انقلاب شده است.
۱. تاکنون کسی در جبهه انقلاب نبوده که از توهین قدیانی به علامه مصباح دفاع کند؛ البته بودهاند افرادی که میگویند باید ریشه رفتار او را پیدا کرد و یا افراد سیاسی که در مقابل او قرار گرفتهاند که کار را به توهین به علامه کشاندهاند. پرواضح است که صد دلیل دیگر شبیه این موارد می تواند محرک قدیانی بوده باشد ولی توجیه گر بیادبی و هتاکی حسین قدیانی هرگز نمیشود.
۲. برخی معتقدند که باید همه در اینباره موضع گیری کنند و حتی علمای قم قیام کنند! تلخ تر اینکه فلان فرد مدعی دفاع از علامه مصباح یزدی با ادبیات شبه قدیانی دیگر علمای بزرگ قم را خطاب قرار داده که چرا سکوت کردید، نوبت شما هم میشود! بماند که همین الان افرادی مدعی انقلابیگری- بخوانید عدالتخواری- در فضای سیاسی کشور داریم که توهینهای به مراتب بیشتری از علامه مصباح به بالاتر از او یعنی شخص رهبر معظم انقلاب میکنند و البته کسی هم همچین محکومیت و توجه گستردهای را برای آنها عاقلانه نمیداند.
۳. برخی افراد نیز بودند که ضمن اینکه توهین به علامه را توبیخ کردند ولی درصد برآمدند تا خود حسین قدیانی را هم حفظ کنند. واقعیت این است که سیره خوبان همواره این بوده که برای آدم های فراتر از توهین کننده زبانی، بلکه شمشیر کشیده بر اسلام و امام جامعه هم رافت به خرج داده و تلاش کنند که از مسیر سقوط برگرداندشان. حرف جدی شان هم این است که قدیانی با چند خط نوشته ناصواب و زشت و غیرقابل توجیه هنوز هم جای زیادی برای ترحم اسلامی و دلسوزی انقلابی دارد.
بماند که این بزرگان برای افرادی که دارای اندک خدمات و یا سوابقی در دفاع از اسلام بودند، بیشتر بر این ترحم و گذشت تاکید داشتند. این را هم نباید از خاطر برد که علامه مصباح خودش سالها برای حفظ و هدایت همچین جوانانی زندگیاش را گذاشت و اگر هم بود شک نداریم نه تنها از او می گذشت بلکه از هیچ کاری برای جلوگیری از سقوط او منع نمی کرد.
۴. در این میان، بسیاری از فعالین جبهه انقلاب نیز به درستی به این موضوع دامن نزدند. اساسا دو قطبی قدیانی – مصباح بیش از آنکه واقعی باشد، توهم است؛ هم برای خود او و هم برای برخی فعالین سیاسی و همچنین برخی جوانان کم تجربه ولی دوستدار و دلداده مرحوم علامه مصباح. خیلی فرق است میان واکنش و میزان حساسیتی که باید در مواجهه و توهین جریان سکولار، غربگرا، فتنه گر، التقاطی، غیرانقلابی و لیدرهای منتسب به آنها در برابر علامه مصباح داشت تا فردی در حد سابقه و موقعیت اجتماعی و سیاسی قدیانی. بیشتر از قد قدیانی نیز پرداختن به موضوع به خود او و صدالبته علامه مصباح هم ظلم است!
۵. اما یک شاخص مهمی نیز وجود دارد که در مواقع این چنین به کار می آید. عموما رفتار جریان ضدانقلاب در این موارد دو حالت دارد؛ اگر طرف توهین کننده را گرفتند یعنی، طرف توهین شونده برای آنها خطرناکتر است و اگر طرف توهین شونده را گرفتند یعنی به دنبال تضعیف طرف توهین کننده هستند و از طرف او بیشتر احساس خطر می کنند. اما یه حالت سومی نیز وجود دارد و عموما از آن غفلت می کنیم و آن اینکه اصل ماجرا را برجسته می کنند، در آن صورت اصل اختلاف و حاشیه سازی برای جبهه انقلاب و تضعیف کل جریان برایشان موضوعیت دارد. اهل نظر و رسانه خود بیاندیشند و رصد کنند که کدامیک از حالات مذکور در ماجرای اخیر پررنگ تر در استراتژی جبهه ضدانقلاب بوده است. (البته به شخصه معتقدم خود ضدانقلاب نیز آنقدری که برخی از خودی ها موضوع را جدی گرفته اند، جدی نگرفتهاند!)
۶. چه زیبا گفته اند: امیر کلام علی (ع) که همه چیز محتاج عقل است و عقل محتاج ادب. ادامه بی ادبی عقل را از فهم واضحات مجموعه حکمتهای انقلاب و انقلابی گری حقیقی تهیمی کند و عاقبت بی مبالاتی به توهین های کوچک به توهینهای بزرگ ختم خواهد شد، همانطور که شد و نمیشد که نشود و این سنت برای همه هست و نه فقط قدیانی.
مهدی جهان تیغی