به گزارش خبرگزاری «حوزه» از اصفهان، حضرت آیت الله مظاهری در راستای سلسله مباحث درس اخلاقی خود پیرامون فضیلت های فراموش نشده، یکی از فضیلتهای فراموش شده، را «عفو و گذشت» دانستندو تصریح کردند: امروزه مردم راجع به یکدیگر عفو و گذشت ندارند و این فضیلت ضربه خورده و به فراموشی سپرده شده است.
متن کامل بیانات به شرح ذیل است:
بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی
بحث این جلسۀ اخلاق در مورد یکی از فضیلتهای فراموش شده، به نام «عفو و گذشت» است. امروزه مردم راجع به یکدیگر عفو و گذشت ندارند و این فضیلت ضربه خورده و به فراموشی سپرده شده است.
قرآن کریم در این باره میفرماید: «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُم» [۱]؛ آیا دوست داری در قیامت نه فقط از گناهانت بگذرم، بلکه تو را رسوا هم نکنم؟ معلوم است که در جوابش همه میگویند: آری. قرآن میفرماید: اگر دوست داری، تو باید در دنیا چنین باشی. باید عفو داشته باشی و از بدی دیگران بگذری. پس تو که گذشت نداری، خداوند هم در قیامت با تو گذشت ندارد و وای به حال کسی که خدا در آخرت از او نگذرد. قرآن در ادامه میفرماید: این کم است و باید علاوه بر گذشت، به رُخش هم نکشی و باید به دل نگیری: «وَ لْیَصْفَحُوا» و اگر به دل بگیری، کینۀ او در دل تو جایگزین میشود و گناهش خیلی بالاست.
اُمت پیغمبر «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» چه کسانی هستند؟ به چه کسی میشود گفت شیعه؟ به آن کسی که در این دنیا عفو و صفح داشته باشد، از بدی دیگران بگذرد و بالاتر از این به دل هم نگیرد و در دلش کینۀ کسی نباشد. اگر چنین باشد، در قیامت مورد عفو و مورد صفح خدا واقع میشود.
چه کسی میتواند مورد شفاعت اهلبیت «سلاماللهعلیهم» واقع شود؟ آنکه به اهلبیت «سلاماللهعلیهم» شبیه است، اساساً شباهت لازمۀ شفاعت است. از بالاترین فضائل اهلبیت «سلاماللهعلیهم»، عفو، صفح، گذشت، ایثار، فداکاری و به دل نگرفتن کینۀ دیگران است. اگر ما در این دنیا شباهت به ایشان داشتیم، حالت عفو داشتیم، حالت صفح داشتیم، کینۀ کسی به دلمان نبود و اگر کسی از ما عذرخواهی کرد، عذر او را پذیرفتیم و از گناهان دیگران گذشتیم، در قیامت مورد شفاعت اهلبیت «سلاماللهعلیهم» واقع میشویم. کسی که در دنیا کینهتوز است، در آخرت لیاقت اینکه شفاعت شود را ندارد. آدم سختگیر که از بدی دیگران نمیگذرد و بلکه حسّ انتقامجویی در او زنده است، در قیامت نمیتواند مورد شفاعت اهلبیت «سلاماللهعلیهم» واقع بشود.
متأسّفانه عفو، صفح و گذشت، رأفت و مهربانی حسابی ضربه خورده و به جای آن کینه و نامهربانی گسترش یافته است. حتی برخی زن و شوهرها با هم کینه دارند و ناسازگارند. این در حالی است که قرآن کریم، روابط بین زن و شوهر را چنین ترسیم فرموده است: «إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ» [۲]؛ اگر میخواهید در دنیا و آخرت مورد رحمت خدا واقع شوید و اگر میخواهید در خانه رحمت خدا به شما نزدیک باشد، باید هر دو اهل عفو و گذشت باشید. قرآن میفرماید این کم است، باید علاوه بر عفو، صفح داشته باشید، یعنی افزون بر آنکه همدیگر را میبخشید، هر کدام رفتار ناپسند دیگری را ندیده بگیرید، زن کینۀ شوهر و شوهر کینۀ زن را به دل نگیرد. اگر زن بدی کرده است، مرد حق ندارد کینۀ او را به دل بگیرد. چنانکه اگر مرد مرتکب کار بدی شده، زن حق ندارد که عفو نکند و کینۀ او را به دل بگیرد. قرآن میفرماید: باز راجع به زن و شوهر کم است: «إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا»، یعنی اگر یکی از زن و شوهر بدی کرد، دیگری به او خوبی بکند. «غفر» یعنی بدی او را با خوبی بپوشاند.
باید توجه شود که قهر و بیاعتنایی، زن و مرد را از اسلام و مسلمانی خارج میسازد. رسول خدا «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» به روایت امام صادق «سلاماللهعلیه» میفرمایند: اگر دو مسلمان با هم قهر کنند و قهرشان سه روز طول بکشد و آشتی نکنند، آنها از ربقۀ اسلام بیرونند و اسمشان را نمیشود مسلمان گذاشت. [۳]
ما کارمان به آنجا رسیده که پدر با پسر قهر است و پسر با پدر قهر است؛ به خاطر مسائل عروس و مادر شوهر، پسر با مادرش کینهتوز شده و کینۀ مادرش به دلش است؛ در اثر حرفهای زنانه، مادر کینۀ پسر به دلش است. این مادر، این پدر، این پسر، این دختر، در قیامت نمیتوانند مورد عفو خدا واقع شوند و لیاقت شفاعت ندارند. مثل آدم بینماز است که آدم بینماز چطور نمیتواند مورد شفاعت اهلبیت «سلاماللهعلیه» و مورد عفو و رحمت خدا واقع شود؟ آدم کینهتوز هم چنین است. مادر نباید حساب کند که پسرش مقصر هست یا نه؟ باید کینۀ پسر به دلش نباشد. باید کینۀ عروس به دلش نباشد. اگر کینۀ عروس در دل مادر شوهر مانده و پشت سرش حرف میزند و دشمن اوست، در قیامت خدا دشمن خودش خواهد شد. خدا دشمن این عروس است و خدا دشمن این مادرشوهر است و کسی که خدا دشمن او باشد، معلوم است که مشمول عفو نمیشود، مشمول صفح نیست و شفاعت به او نمیرسد.
کار ما به آنجا رسیده که برادر با برادر به خاطر هیچ، قهرند و کینۀ یکدیگر به دلشان است. به خاطر مال دنیا نمیتوانند همدیگر را عفو کنند. این دو برادر که فضیلت عفو و بخشش را فراموش کردهاند، هرچقدر هم خوب باشند، نمیتوانند به بهشت بروند. هرچند اهل نماز و روزه و اهل خدمت به خلق خدا و بالاخره مقدس باشند، اما مقدس کینهتوز نمیتواند مورد شفاعت اهلبیت «سلاماللهعلیه» واقع شود، چون از نظر فضائل اخلاقی به ایشان شبیه نیست.
سیرۀ اهلبیت «سلاماللهعلیهم» سرشار از عفو، گذشت و ندیده گرفتن است. در روایات میخوانیم که روزی شخصی از اهل شام به مدینه آمد، چشمش به امام حسن مجتبی «سلاماللهعلیه» افتاد. ابتدا ایشان را نمیشناخت. از هویّت حضرت سؤال کرد و حاضرین امام «سلاماللهعلیه» را به وی معرفی کردند. او تحت تاثیر تبلیغات سوء دشمنان، به امام حسن «سلاماللهعلیه» و نیز به امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» ناسزا گفت. خودش نقل میکند که هرچه گفتم، حسن بنعلی ساکت بود و پاسخی نمیداد. وقتی کلام من تمام شد، امام مجتبی «سلاماللهعلیه» بدون این که خشمناک شوند و اظهار ناراحتی نمایند، با نگاهی پر مهر و عاطفه به من فرمودند: ظاهراً از شام آمدهای و در شهر ما غریبی! بهدنبال من بیا تا اگر حاجتی داری، رفع کنم، اگر منزل نداری، در منزل ما استراحت کن، اگر بدهکاری، پول در اختیار تو قرار میدهم، اگر گرسنهای به تو غذا میدهم، ما برای خدمت و کمک به تو آماده هستیم.
مرد شامی نقل میکند: من از این حسن خلق و برخورد کریمانۀ امام حسن «سلاماللهعلیه» بسیار خجالت کشیدم و از آن پس، هیچ کس به اندازۀ ایشان در نظر من محبوب نبود. [۴]
سیرۀ زندگانی هر کدام از معصومین «سلاماللهعلیهم» را که بررسی کنیم، از این دست عفو و گذشتها و ندیده گرفتنها فراوان مییابیم. از امام صادق «سلاماللهعلیه» روایت شده که فرمودند: «إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ مُرُوَّتُنَا الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَنَا» [۵]؛ ما خاندانی هستیم که روشمان بخشیدن کسانی است که به ما ظلم کردهاند.
در تاریخ اسلام آمده است که مشرکین مکه، از هیچگونه آزاری راجع به پیامبر «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» دریغ نکردند. حتی اراذل و اوباش را وادار ساختند که ایشان را سنگباران کنند و دستور داده بودند که این سنگها را به ساق پای پیغمبراکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» بزنند که درد شدیدی داشته باشد. گاهی پیامبر گرامی «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» برمیگشتند به خانه و آنها خانه را سنگباران میکردند. این آزار و اذیّتها ادامه داشت تا مسلمانها به مدینه هجرت کردند و مشرکین جنگهای متعدّدی به آنها تحمیل کردند. در جنگ احد که جنایات کفار و مشرکین شدّت داشت، پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» در پاسخ به درخواست دستهای از مسلمانها مبنی بر نفرین به کفّار و طلب نابودی آنان از خداوند، نه تنها نفرین نکردند، بلکه فرمودند: «اللَّهُمَ اغْفِرْ لِقَوْمِی فَإِنَّهُمْ لَا یَعْلَمُونَ» [۶]؛ یعنی خدایا! قوم من را ببخش، گناهان آنها را بپوشان، آنان جاهلند و نمیفهمند چه میکنند! بعد از فتح مکّه نیز با اعلام عفو عمومی تمام افراد تسلیم شده را بخشیدند و به آنها فرمودند: «فَاذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقَاءُ» [۷] ؛ بروید که شما آزادشدگان هستید.
این عفو و گذشت اهل بیت «سلاماللهعلیهم» است، ولی ما که شیعۀ ایشان هستیم، چندین سال است که با رفیقمان یا با خویشان قهریم، غیبت میکنیم، تهمت میزنیم، بدگویی میکنیم، میخواهیم که به بهشت هم برویم! این نمیشود.
پیامبری که ما باید پیرو او باشیم، عفو و صفح دارد. کسی با کینهتوزی و با فراموشی فضیلت عفو، لایق شفاعت نمیشود، از عفو خداوند تعالی نیز برخوردار نخواهد شد. چه خوب است که ما دست کم خودمان را فریب ندهیم. نگوییم همه غرق گناهیم و یک حسین داریم، نگوییم همه غرق گناهیم و با شفاعت پیغمبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» به بهشت میرویم. چطور میشود آدم بینماز مورد شفاعت امام حسین «سلاماللهعلیه» قرار بگیرد؟ درحالی که در زیارت ایشان میخوانیم: «أشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاَةَ وَ آتَیْتَ الزَّکَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ» [۸]؛ آقا شما شهید شدید که نماز زنده شود و قانون تعاون زنده شود و قانون تعاون همین است که ما دشمن همدیگر نباشیم. اگر دشمن همدیگر باشیم، به تعبیر پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»، بدترینِ بندگان خدا هستیم.
از رسول خدا «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» روایت شده که به اصحاب خود فرمودند: آیا میخواهید شما را از بدترینِ مردم خبر دهم؟ گفتند: آری یا رسول اللَّه، فرمودند: «مَنْ أَبْغَضَ النَّاسَ وَ أَبْغَضَهُ النَّاسُ»؛ او کسی است که مردم را دشمن دارد، و مردم نیز او را دشمن دارند. سپس فرمودند: آیا شما را از بدتر از این خبر ندهم؟ گفتند: چرا یا رسول اللَّه، فرمودند: «الَّذِی لَا یُقِیلُ عَثْرَةً وَ لَا یَقْبَلُ مَعْذِرَةً وَ لَا یَغْفِرُ ذَنْباً»؛ او کسی است که از هیچ خطائی چشم پوشی نمیکند، عذری را نمیپذیرد و گناهی را نمیبخشد. [۹]
قرآن کریم از بندگان میخواهد که عفو داشته باشند، از خطا و گناه هم بگذرند و رفتار بد را ندیده بگیرند، بهخصوص راجع به خانه و بین اعضای خانواده، باید عفو و گذشت حاکم گردد. اگر زن و شوهر به همدیگر و نسبت به فرزندان، محبّت و رحمت و عفو نداشته باشند، آئین دوستیابی غلط جلو میآید و ممکن است منجر به فساد اخلاقی شود. ارتباط و دوستی زن و مرد و دختر و پسر نامحرم، که گناه بسیار بزرگی است، ریشه در کمبود محبّت و فراموشی فضیلت عفو در خانه دارد.
زن باید شوهرداری کند و نمیکند؛ مرد باید صددرصد زنداری کند و نمیکند. مرد نباید چیزی را به همسرش تحمیل کند، بلکه باید با رأفت و با مهربانی و با محبت صددرصد با همسرش برخورد کند. وقتی محبت زن و شوهر برود و اختلاف زن و شوهر بیاید، فساد اخلاقی میآید. وقتی خانمها و آقایان به اسلام عمل نمیکنند، به دستورات قرآن کریم عمل نمیکنند و به جای بخشیدن همدیگر، آدمهای سرسختی هستند، از آمار بالای طلاق نباید تعجب کنیم.
اساساً اسلام طلاق ندارد، مگر در ضرورت؛ مثل وقتی که انگشت دست عفونت کند و سیاه شود و اگر آن را قطع نکنند، احتمال سرایت به قلب و خطر مرگ دارد. طلاق هم مربوط به هنگامی است که اگر واقع نشود، مفاسد بزرگتری پدید میآید. بدین جهت پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» مبغوضترینِ حلالها را نزد خداوند متعال، طلاق میدانند: «أبغَضُ الحَلال إلَی الله الطّلاق» [۱۰].
همه توجه داشته باشند که امام حسن مجتبی «سلاماللهعلیه» در لحظات آخر عمرشان حاضر نشدند بگویند که همسر من، مرا کشت. به امام حسین «سلاماللهعلیه» و حضرت زینب «سلاماللهعلیها» هم نگفتند. ایشان شهید شدند و آن زن را رسوا نکردند. کدام زن؟ بدترینِ زنها و شقیترینِ زنها. حال ببینید که بین زن و شوهرها چه اختلافها و چه رسواییهایی وجود دارد و هریک چگونه دیگری را رسوا میکند و هرکدام چگونه به همسر خود تهمت میزند! این طرز رفتار از اسلام به دور است و تناسبی با شیوۀ زندگی معصومین ندارد.
این بحث ناتمام است و انشاء الله در جلسات آینده ادامۀ آن بیان خواهد شد.
[۱]. نور، ۲۲: «و باید عفو کنند و گذشت نمایند. مگر دوست ندارید که خدا بر شما ببخشاید؟.»
[۲]. تغابن، ۱۴: «و اگر ببخشایید و درگذرید و بیامرزید، به راستی خدا آمرزنده مهربان است.»
[۳]. الکافی، ج۲، ص۳۴۵.
[۴]. کشف الغمة، ج۱، ص ۵۶۱.
[۵]. الأمالی(للصدوق)، ص۲۸۹.
[۶]. الجامع لأحکام القرآن، ج۴، ص۲۰۰.
[۷]. تاریخالیعقوبی، ج۲، ص۶۰؛ بحارالانوار، ج۲۱، ص۱۳۲.
[۸]. الکافی، ج ۴، ص ۵۷۸.
[۹]. من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص ۴۰۰.
[۱۰]. نهج الفصاحة، ص ۱۵۸.