حجت الاسلام والمسلمین محمدحسن زمانی مسئول دفتر امور اجتماعی و سیاسی حوزه های علمیه به مناسبت سالروز هجرت حضرت امام خمینی رحمة الله علیه و در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری حوزه، به تحلیل و تشریح این هجرت و دستاوردهای آن برای انقلاب اسلامی ایران پرداخت که به شرح ذیل می باشد:
هجرت الی الله
در ابتدا ضمن تسلیت رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام و امام حسن مجتبی علیه السلام، گرامی می داریم سالروز انتقال و تبعید امام خمینی رضوان الله تعالی علیه را که در ۱۳ مهر سال ۵۷ اتفاق افتاد و ما این حرکت را مصداق یک هجرت الی الله می دانیم؛ این انتقال یک هجرت پربرکت در تاریخ انقلاب اسلامی ما بود.
هجرت به پاریس، تدبیر الهی
بعضی از حرکات و تحولات به وجود آمده در طی این هجرت توسط امام (ره) انجام گرفت و برخی دیگر به ظاهر با دست داشتن و نقشه های دشمن صورت پذیرفت اما تحلیل من از این موضوع برنامه ریزی و تدبیر خداوند از پشت پرده غیب بود تا این سفر انجام گیرد؛ امام راحل خودشان فرمودند من اصلاً برنامه سفر به هیچ کشور خارجی را در نظر نداشتم.
مقدمات هجرت
ریشه های این هجرت شامل مقدمات تاریخی است که دسته ای از آن ها در دوردست و مربوط به فعالیت های حضرت امام در ایران بوده و دسته دیگر جرقه هایی است که در روزهای قبل از هجرت در عراق رخ داد.
در آذر سال ۱۳۴۱ امام خمینی (ره) فعالیت های انقلابی خود را آغاز کرد؛ تا سال ۴۰ زعیم حوزه علمیه مرحوم آیت الله العظمی بروجردی بود و مدیریت کارهای دینی و سیاسی را ایشان انجام می داد؛ با آن سیطره و قدرتی که مرحوم آیت الله بروجردی داشت تا حدودی شاه مسائلی را رعایت می کرد.
افسارگسیختگی اعلی حضرت!
به مجرد فوت آیت الله العظمی بروجردی شاه دیگر دلیلی بر رعایت آن مسائل نمی دید و لذا حرکت های ضد اسلامی خود را تندتر و آشکارتر از قبل انجام داد.
سه اتفاق بد
در آذر سال ۴۱ سه اتفاق بد می افتد و شاه سه گام ضد اسلامی بر می دارد؛ یکی از این سه گام، لایحه تقسیم اراضی بود؛ به دنبال این لایحه زمین داران فاسدی که مالکین شرعی نبودند و فقط به دلیل وابستگی به دربار پهلوی زمین های بزرگی که داشتند تقسیم نشده اما در عین حال زمین های مردمی تقسیم شدند و ضررهای زیادی را برای آنان به دنبال داشت.
دومین گام شاه تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی و سومین آن ها حذف شرط اسلام و جایگزینی کتب آسمانی به جای قرآن کریم برای سوگند خوردن بود؛ این اتفاقات در آذر سال ۴۱ اتفاق افتادند.
دو اقدام مهم از ناحیه قم علیه تصمیمات شاه
در همان زمان دو عکس العمل از ناحیه قم به حاکمیت اعلام شد؛ یکی از آنها تلگراف مراجع عظام تقلید به شاه مبنی بر دست کشیدن وی از این برنامه ها بود؛ این حرکت، حرکت خوبی بود اما خیلی جدی و تهدیدزا برای شاه نبود.
امام خمینی موضع سرسختی در مقابل این اقدامات شاه گرفت؛ ایشان در ۱۱ آذر فرمودند: "بنده در شبی که قرار بود فردای آن روز در مسجد سید عزیزالله برای شاه دعا کنند و مشروعیت کارهای ضداسلامی شاه را تأیید کنند، تصمیم خطرناکی گرفته بودم که دولت متوجه خطر شد و شبانه لغو مصوبه لایحه انتخابات را به علما نوشت" .
علی القاعده هم آن تلگراف مراجع مؤثر بوده و هم احتمالاً آن تصمیم خطرناک حضرت امام سبب عقب نشینی شاه شده است؛ بنابراین اولین اقدام انقلابی امام که در ۱۱ آذر سال ۴۱ انجام گرفت.
امام خمینی( ره): من این زندگی را نمی خواهم/ اولین بیانیه رسمی انقلاب
پس از چند ماه و در بهمن ماه منازل مرحوم آیت الله بهبهانی و آیت الله خوانساری محاصره شدند؛ آنجا بود که امام خمینی (ره) در ۳۰ بهمن موضع گیری کرده و فرمود: "با ما معامله بردگان قرون وسطی می کنند؛ به خدای متعال من این زندگی را نمی خواهم؛ إِنّی لاَ اَرَی المَوْتَ إِلاّ سَعادةً وَ لاَ الحَیَاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلاّ بَرَماً؛ کاش مأمورین بیایند و مرا بگیرند تا تکلیف نداشته باشم؛ فقط جرم علمای اسلام و سایر مسلمین این است که دفاع از قرآن و ناموس اسلام و استقلال مملکت می نمایند و با استعمار مخالفت دارند".
می توان گفت این اولین بیانیه رسمی مبارزاتی امام خمینی است که ایشان رسماً علیه حاکمیت موضع گرفتند؛ از اینجا دیگر پرچم مبارزه در دست امام است.
حادثه مدرسه فیضیه، سومین خیز انقلابی امام
سومین خیز انقلابی امام در ۲ فروردین سال ۴۲ اتفاق می افتد؛ در این روز که مقارن با شهادت امام صادق علیه الصلاة و السلام بود امام یک سخنرانی در مدرسه فیضیه تدارک می بینند و در آن اعلام می کنند که امسال عید نگیرید و عزای عمومی اعلام نمایید.
عصر آن روز امام بزرگوار سخنرانی را در فیضیه انجام می دهند و در پی آن درگیری، کشتار و دستگیری تعداد زیادی از روحانیون اتفاق می افتد.
در خرداد ۴۲ و پس از دو ماه ادامه دادن مبارزه توسط حضرت امام، خیز چهارم انقلاب را ایشان برمی دارد؛ یک سخنرانی در فیضیه را ایشان طراحی می کند که به مجرد خبردار شدن شاه از این موضوع و قبل از برگزاری آن مأمور ساواک را می فرستد به خدمت امام برای ابلاغ این پیام که اگر در فیضیه سخنرانی کنید کماندوها همه جا را به خاک و خون خواهند کشید؛ امام نیز با قدرت و صلابت در پاسخ او می گوید: "ما هم به کماندوهای خود دستور می دهیم که فرستادگان اعلی حضرت را تأدیب نمایند".
سوار بر خودروی سرباز
با مخالفت رسمی امام برنامه های فیضیه آغاز می شوند و امام هم سوار بر یک خودروی سرباز که حرکتی با منظور از جانب ایشان بود به آنجا رفته و سخنرانی ایشان در آن روز که ۱۳ خرداد بود اجرائی می شود.
زندانی شدن در قصر!
در ۱۴ خرداد، در تهران سخنرانی ها و تظاهرات شروع می شود؛ در ۱۵ خرداد سال ۴۲ نهضت به اوج می رسد که در این روز مأمورین ساواک به قم حمله می کنند؛ شب ۱۵ خرداد ساعت ۳ بامداد نیروهای رژیم پهلوی وارد قم شده، به منزل امام رفته و ایشان را به تهران می برند و بازداشت می کنند؛ حضرت امام به مدت ۱۹ روز در زندان قصر بازداشت می شوند.
رشادت تاریخی ورامین
در پانزده خرداد تظاهرات اعتراض آمیز در تهران، قم و ورامین شکل می گیرد و مردم ورامین کفن پوش به خیابان ها ریختند و تعداد زیادی از آنان به شهادت رسیدند؛ این حادثه خونین و رشادت های مردم انقلابی ورامین در تاریخ به ثبت رسید.
در ۱۱ مرداد سال ۴۲ سرلشکر پاکروان حضرت امام را از زندان قصر به خانه ساواک در داوودیه می برد و سپس ایشان را از آنجا به قیطریه منتقل کردند؛ تا ۱۸ فروردین سال ۴۳ و در حدود ۱۰ ماه امام تحت نظر ساواک در زندان بودند.
امام آزاد شد/ پهن کردن فرش از تهران تا قم
در ۱۸ فروردین ۴۳ در اثر فشارهای مردم، شاه تصمیم به آزاد کردن امام گرفت؛ مردم قم تصمیم می گیرند مسیر تهران تا قم را فرش پهن کنند اما امام منع می کنند و می فرمایند من یک طلبه هستم و به سادگی وارد قم خواهم شد.
ننگنامه ای به نام کاپیتولاسیون
در ۴ آبان سال ۴۳ شاه تصمیم به تصویب یک لایحه خائنانه دیگر به نفع استعمار می نماید که همان کاپیتولاسیون است؛ بر اساس این لایحه امنیت برای جنایت کاران و مجرمان آمریکایی و دول استعماری تصویب می شود که اگر هر جرم و ظلمی را علیه ایرانیان روا دارند از جانب ایران مورد محاکمه قرار نگیرند.
کاپیتولاسیون قبلاً هم در کشورهای دیگری اجرا شده بود اما در ایران برای اولین بار و در زمان حکومت محمدرضای پهلوی می رفت که اجرائی گردد که با واکنش تند امام و مردم ایران مواجه شد.
امام خمینی (ره) در آن سخنرانی تاریخی می فرماید:"ای ارتش ایران من اعلام خطر می کنم، ای سیاسیون ایران من اعلام خطر می کنم، ای بازرگانان، ای علمای ایران، ای مراجع اسلام، ای طلاب، ای نجف، ای قم، ای مشهد، ای تهران، ای شیراز، من اعلام خطر می کنم. اگر مملکت ما اشغال آمریکایی است پس بگویید؛ تمام گرفتاری ما از آمریکاست، از اسرائیل است و اسرائیل هم از آمریکاست".
این سخنرانی پرصلابت منجر می شود به اینکه در ۱۳ آبان سال ۴۳ با دستور شاه، حضرت امام خمینی به ترکیه و سپس به عراق تبعید گردد.
امامِ تنها
تا سال ۵۶ گرچه دیگر مراجع نیز حمایت هایی از انقلاب اسلامی انجام می دادند اما تقریباً پرچمدار اصلی انقلاب امام بود و ایشان تنها بودند؛ به همین دلیل زمینه انقلاب آماده نشده بود.
مقاله موفق در راه اندازی قیام
در سال ۵۶ جرقه هایی می خورد که سبب اتفاقات مهمی در راستای پیروزی انقلاب می شود؛ در آن سال و در ۱۷ دی روزنامه اطلاعات مقاله ای نوشت که من در آن موقع در حوزه علمیه قم طلبه بودم به یاد دارم علیه حجاب و علیه امام بود؛ آن زمان که ما حوزویان چشممان به آن مقاله افتاد طبعاً اقتضا می کرد که یک حرکت اعتراض آمیز داشته باشیم.
گریه آیت الله گلپایگانی/ حمایت از طلاب انقلابی
به عنوان اعتراض طلبه های انقلابی در صبح فردا کلاس ها را تعطیل کردند و راه افتادیم و به بیوت مراجع رفتیم؛ اول از همه خدمت مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی رفتیم؛ وقتی وارد منزل ایشان شدیم، دیدیم ایشان پای میز کوچک مرجعیتی شان نشسته و کاغذ و قلمی در دست داشتند و این درحالی بود که متوجه شدیم دقایقی قبل گریه کرده بودند.
ایشان فرمود:"در حال نوشتن اعتراض به شاه و حکومت هستم؛ کار خوبی را شروع کرده اید، ادامه دهید که با هم ادامه خواهیم داد".
این اولین حمایت رسمی یک مرجع تقلید دیگر از حرکتی بود که امام خمینی (ره) پرچمدار آن بود.
پس از آن و در دومین روز تعطیلی کلاس ها با برگزاری سخنرانی های روشنگرانه متعدد از سوی علما و در عصر ۱۹ دی که شاه می خواست جلوی این سخنرانی ها را بگیرد، به یاد دارم در خیابان صفائیه ما داشتیم می رفتیم به سمت منزل آیت الله العظمی نوری همدانی ناگهان صف کماندوهایی که از تهران آمده بودند را دیدیم.
ملت امام حسین
در این هنگام بود که حکم تیر دادند و تعدادی از طلاب و مردم قم به شهادت رساندند؛ با این قیام مردم قم نهال انقلاب آبیاری شد و جان گرفت؛ از آنجا به بعد بود که چله های شهدا شروع شد و تا سال ۵۷ استمرار یافت.
در جریان این دو روز تاریخی که منجر به حادثه ۱۹ دی شد، بزرگان حوزه، علمایی همچون حضرات آیات صافی گلپایگانی، نوری همدانی، مکارم شیرازی، وحید خراسانی و سایر علمای آن زمان به سخنرانی های بصیرتی پرداختند.
دلخوری طلاب از یک مرجع
در آن زمان ما طلبه های هوادار انقلاب نزد هرکدام از علما که رفتیم شادمان بلند شدیم اما آیت الله شریعتمداری با وجود اینکه مخالفتی با اصل انقلاب نکرد ولی آن حمایتی که مورد انتظار ما طلبه ها بود را هم بر زبان جاری نکرد و ما با دلخوری از بیت ایشان بیرون آمدیم.
بازاریان قم گل کاشتند
در آن دو روز بازاریان قم نیز مغازه های خود را بستند و به طلاب انقلابی پیوستند؛ این حرکت جای تقدیر و تشکر از مردم قم دارد.
در سال ۵۷ بود که پایه های حاکمیت به لرزه شدید در آمده بود، ملت ایران کاملاً بیدار شدند و اینجا بود که ریشه های هجرت امام از نجف به پاریس رقم خورد.
طلاب قم در فاصله بین قیام ۱۹ دی تا پیروزی انقلاب اسلامی به شهرهای مختلف رفتند تا به تبلیغ انقلاب اسلامی و قیام مردم کل کشور بپردازند؛ بسیاری از علما نیز به شهرهای مرزی و دورافتاده تبعید شده بودند و باز هم به فعالیت های تبلیغی خود ادامه می دادند.
شاه که با ملت آماده ایران برای قیام و اعلامیه های امام مواجه شده بود ناچار شد تصمیم بگیرد امام را بیش از پیش از ایران دور کند و ایشان در نجف نباشد.
رایزنی برای اخراج
وزیر خارجه ایران در نیویورک در دیدار با وزیر خارجه عراق پیام شاه را به وی منتقل می کند و از دولت عراق می خواهد که امام را از کشورشان اخراج کنند تا پایگاه نجف از ایشان گرفته شود.
در اینجاست که از سوی دولت عراق به امام گفته می شود که باید نجف را ترک کند؛ به دلیل درگیری های بین عراق و سوریه حضرت امام نمی توانست به طور مستقیم از مرز مشترک این دو کشور به سوریه برود؛ به همین خاطر امام تصمیم گرفت به کویت برود؛ اما دولت کویت از ورود ایشان به این کشور ممانعت کرد.
ایده ای تاریخ ساز
در نهایت امام با آمدن به بغداد به فرودگاه این شهر رفته و از آنجا به فرانسه رفتند؛ ایده این موضوع گویا از سوی مرحوم سید احمدآقا فرزند امام مطرح شده بود.
امام وقتی که تصمیم می گیرند به پاریس بروند برای اسکان در ابتدا یک واحد آپارتمانی را انتخاب می کنند و مدتی در آن ساکن می شوند؛ مالک این واحد شخصی به نام آقای غضنفرپور از مریدان حضرت امام (ره) بوده اند.
پس از چند روز که حضرت امام در آن واحد هستند با توجه به رفت و آمدهای شاگردان و مریدان امام شرایط مناسب نبود.
دهکده ای که شهرت جهانی یافت
آقای دکتر عسکری که از ایرانیان مرید امام بوده است اعلام آمادگی می کند تا ویلای شخصی خود را در دهکده نوفل لوشاتو در اختیار امام قرار دهد؛ به این ترتیب این دهکده که شهرتی در جهان نداشت تبدیل به پایگاه انقلاب اسلامی و کانون توجه جهانیان می شود.
مرحوم آقاسید احمد خمینی می گوید: همان شب که وارد پاریس و در آنجا مستقر شدیم، مأموری از سوی کاخ الیزه و از جانب رئیس جمهوری نزد امام آمد و گفت حال که وارد پاریس و مستقر شده اید شرط بقایتان عدم انجام هرگونه فعالیت سیاسی در اینجاست.
بیدارگری اسلامی تکلیف من است
امام در پاسخ آن می فرماید: بیدارگری امت اسلامی تکلیف شرعی بنده است و تاکنون در عمرم این تکلیف را انجام داده ام و انجام خواهم داد؛ حتی اگر شما اینجا حاضر نباشید میزبانی مرا به عهده بگیرید از این فرودگاه به آن فرودگاه خواهم رفت و فریاد بیدارگری امت اسلامی و مبارزه با ستمگران را در دنیا فریاد خواهم زد.
این جواب دندانشکن امام، یک روحانی تبعیدی در یک کشور بیگانه دولت فرانسه را مقداری ساکت می کند اما آنان به این کار راضی نمی شوند؛ لذا باز هم به شیوه های گوناگون به امام پیام می دادند که به هر حال وارد فعالیت نشوید.
امام آرام آرام فعالیت های خود را در آنجا هم آغاز کردند؛ ایشان در ۱۲ مهر وارد پاریس می شوند و از ۱۴ مهر فعالیت های سیاسی خود را شروع می کنند؛ اولین پیام ایشان به مردم ایران در ۱۶ مهر صادر شده و در روز بعد اولین سخنرانی رسمی امام با حضور ایرانیان و دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه برگزار می گردد.
در طول چهار ماه اقامت امام در پاریس اتفاقات مختلفی می افتد؛ از دیدار دانشمندان و سیاستمداران جهان با ایشان تا دیدار رئیس جمهور فرانسه با آن حضرت و حرف های رئیس جمهور آمریکا می توان از مهمترین های این اتفاقات برشمرد.
سکوی بلند رسانه ای
نجف گرچه پایگاه مدیریتی انقلاب در طول ۱۵ سال قبل از هجرت امام به پاریس بود، اما می توان گفت سکوی بلند رسانه ای دنیا نبود.
برای رسیدن پیام انقلاب به تمام دنیا خداوند پاریس را به عنوان سکوی بلند انتخاب کرد؛ در پاریس خبرنگاران مطبوعات و شبکه های بین المللی نزد امام می آمدند و مواضع و اندیشه های ایشان را به دنیا مخابره می نمودند.
برکت دیگر حضور امام در پاریس رسیدن پیام ایشان به سیاسیون و نخبگان جوامع اسلامی و غیراسلامی و تبدیل شدن آن ها به مدافعان انقلاب اسلامی بود.
تا زمانی که حضرت امام در عراق بود به دلیل اختناقی که حکومت بعثی این کشور ایجاد کرده بود مردم ایران نمی توانستند به طور مستقیم و به راحتی پیام ها و سخنرانی های امام خود را بشنوند؛ اما از وقتی که ایشان به پاریس رفتند کل ملت ایران می توانستند پیام امام را از زبان خودشان به طور مستقیم بگیرند.
آمریکا به عنوان حکمران بر حاکمیت وابسته شاهنشاهی ایران تماشاگر این صحنه بود و باید در برابر این حرکت توفنده فکری می کرد که به انقلاب اسلامی در ایران منجر نمی شد.
شاپور بختیار، فریبی آمریکایی
به همین خاطر آمریکا دو اقدام را اجرائی کرد؛ یکی آوردن شاپور بختیار به عنوان یک فریب و جلوه دادن انقلابی بودن وی بود؛ کار دیگری که آمریکا می خواست انجام دهد کودتای نظامی برای به دست گرفتن حاکمیت توسط ارتش بود؛ آمریکا می خواست با این کودتا از روی کار آمدن حضرت امام جلوگیری کند.
حضرت امام خواهان ریشه کن شدن کل نظام شاهنشاهی بود و کودتای نظامی و یا روی کار آمدن بختیار را هم کافی و پذیرفتنی نمی دانست.
آمریکا وقتی شاپور بختیار را روی کار آورد با دولت فرانسه وارد تعامل شد و از رئیس جمهور فرانسه خواست که از امام درخواست کند در قبال تداوم حضورشان در پاریس از شاپور بختیار حمایت نماید و مردم را به آرامش دعوت کند.
دعوت به آرامش به معنای دست برداشتن مردم از انقلاب و ایجاد شدن فضای مناسب برای انجام کودتای نظامی بود.
امام با درایتشان متوجه این قصه شدند و با صراحت لهجه گفتند آقای کارتر اشتباه می کند که چنین توقعی از ما دارد؛ ایشان با صراحت اعلام کردند که این خواسته را آمریکا مطرح کرده است و جواب امام هم منفی است.
هیچ نامه ای بین امام و کارتر رد و بدل نشده
برخی رسانه های معاند مدعی نامه نگاری بین امام خمینی و کارتر شده اند که این به هیچ وجه صحت ندارد و واقعیت ماجرا پیام کارتر از طریق رئیس جمهور فرانسه به حضرت امام بوده است که امام نیز در پاسخ با صراحت مشت محکمی هم بر دهان کارتر و هم دولت فرانسه زدند.
از آنجا که امام یک سیاستمدار صریح اللهجه مذهبی بودند به هیچ عنوان به مشرب ایشان نمی خورد که با رئیس جمهوری آمریکای جنایتکار نامه نگاری کنند.
دو دلیل ناتوانی فرانسه در ترور امام
فرانسوی ها به دو دلیل حضرت امام خمینی را نتوانستند ترور و یا زندانی نمایند؛ یکی اینکه آنها مدعی آزادی بیان و دموکراسی در سطح جهان هستند و دیگر اینکه محبوبیت امام در ایران را می دیدند و احتمال می دادند ایشان رهبر آینده ایران باشد؛ فرانسه با چشمان خودش شاهد سرنگونی تدریجی نظام شاه بود و مصلحت آینده خود را در این دید که با رهبر آینده ایران و ملت ایران در نیفتد تا شاید بتواند بعد از پیروزی انقلاب اسلامی منافعی را بدست آورد که این نقشه آن هم نقش بر آب شد.