خبرگزاری حوزه | محمد بن علی بن ابراهیم میگوید: مدتی بود که از حیث اقتصادی و معیشتی در تنگنا بودیم. در آن زمان، امام حسن عسکری علیهالسلام به بخشندگی و سخاوت معروف بود.
به پدرم گفتم این مرد را میشناسی؟ گفت خیر نمیشناسم ولی خوب است نزد او برویم و از او پانصد درهم طلب کنیم (دویست درهم برای خوراک، دویست درهم برای پوشاک و صد درهم نیز برای مخارج دیگر).
به منزل ایشان رسیدیم. غلام حضرت، ما را نزد امام برد و نیاز خود را به ایشان گفتیم. حضرت رو به ما کرد و فرمود: «چرا تاکنون (زودتر از اینها) نزد من نیامدهاید؟» عرض کردم که خجالت میکشیدیم در این اوضاع و با این حال با شما روبهرو شویم.
مهربانی امام را که دیدم، پیش خود گفتم ایکاش سیصد درهم دیگر نیز طلب کنیم تا با آن مرکبی بخریم و به جبل سفر کنیم اما شرمم آمد.
در هنگام خروج، حضرت دو کیسه به ما داد؛ در یکی پانصد درهم و در دیگری سیصد دهم بود و سپس فرمود پانصد درهم برای خوراک، پوشاک و مخارج دیگر؛ سیصد درهم نیز به همان نیتی که در ذهن داشتی منتها بهجای جبل، به سورا بروید.
طبق فرمایش امام، به سورا رفتیم. در آنجا پدرم با زنی ازدواج کرد که درآمد روزانه او دو هزار درهم بود و اینگونه شد که اوضاع زندگی ما تغییر کرد.
منبع: کشف الغمه، ج ۲، ص ۴۱۰