حجت الاسلام والمسلمین محمد جواد قائمی در یادداشتی با عنوان« وحدت حوزه و دانشگاه از ضرورت تمدنی تا تاکتیک سیاسی» آورده است: یکی از تجارب مهم تاریخی در تحولات دوران معاصر بخصوص از دوران مشروطه خواهی و شکلگیری جریان روشنفکری در ایران مسئله کسب موفقیت از نزدیکی و الفت دو نیروی تربیت یافته در دو نظام آموزشی حوزوی و کلاسیک(دانشگاه) بوده است که موفقیت هایی همچون تصویب و اجرای قانون مشروطه، ملی شدن صنعت نفت و تشکیل دولت ملی، پیروزی انقلاب اسلامی، شکست دشمن بعث در جنگ تحمیلی و ایستادگی در برابر تحریمهای ظالمانه در طول دوران بازسازی و نوسازی انقلاب اسلامی بوده است و در عین حال تفکیک میان این دو نیروی اجتماعی، متأثر از عدم فهم مشترک از قضایای پیرامونی و تفکرات تکفیری نسبت به یکدیگر و در عین حال دسیسه دشمنان برای پراکنده سازی نیروهای اجتماعی، باعث شد تا مشروطه نتیجه ای همچون دوران استبداد شبهه مدرن پهلوی و دولت ملی به سرانجام کودتای ۲۸ مرداد ختم شود.
از همین روی شاهد آن هستیم که پیرو مرشد انقلاب که همواره سعی داشته است برای گردنه ها و پیچهای سخت انقلاب، پیش بینی لازم را داشته باشد و بر اساس همین تجربه تاریخی، سالروز شهادت شهید مفتح (رحمة الله علیه) که تمام تلاش خود را در تجمیع این دو نیروی تاثیرگذار در فرایند توسعه مادی و معنوی جامعه اسلامی مصروف داشته اند را به نام «وحدت حوزه و دانشگاه»، مزین و نامگذاری کرده اند و از آن روز تا کنون، نشست ها و همایش های مختلفی به همین مناسبت از سوی حوزههای علمیه و دانشگاهها با یاد و نام آن شهید بزرگوار و تحصیل چرایی این نامگذاری از سوی معمار و معیار انقلاب برگزار میشود.
اما نکته مهمی که یک بار دیگر هر دو نهاد آموزشی تربیتی دخیل در این امر باید به آن بپردازند، تحلیل و آسیبشناسی برنامهها و نشستهای این سالیان از حیث اثربخشی و چگونگی عینی سازی این آموزه بزرگ و برجسته ساختن آثار و قوت در حیات مادی و معنوی جامعه از نخبگان تا طبقات مختلف اجتماعی بوده است، هرچند به یقین میتوان برای این حرکت عظیم در مسیر احصاء آثار و برکات، نتایجی ولو حداقلی را ترسیم و تبیین نمود ولی یقیناً به اعتراف همه بزرگان و اندیشمندان آنچه هدف غایی امام عظیمالشان از این ایده بوده، هنوز محقق نشده است که مهمترین شاهد مدعی وضعیت توسعه جامعه در ابعاد مختلف تا فاصله اندیشه ای میان فهم دانشآموختگان این دو نهاد بزرگ و تأثیرگذاری اجتماعی نسبت به یکدیگر و موضوعات مشترک است.
آنچه در همین راستا پیشنهاد می شود، طرح این سوال است که ایده وحدت حوزه و دانشگاه، صرفاً یک شعار و تاکتیک راهبری نیروهای فعال در مسیر انقلاب بوده است و یا اینکه این شعار و ایده ضرورتی ساختاری برای رسیدن به جامعه اسلامی و تمدن نوین اسلامی ایرانی و در نهایت زمینه سازی ظهور دولت سعادت است؟ در مقام پاسخ از این سوال، باید گفت: تجارب مهم تاریخی و تمدنی مبنی بر ضرورت و وجود تناسب میان تکنولوژی زیستی بعنوان نتیجه علم و سرریز تمدنی و ارزشهای حاکم بر محیط تولید و به کارگیری یک تکنولوژی و در عین حال انتقال ارزش ها در مسیر انتقال تکنولوژی به هر جامعه به عنوان یک ضرورت غیر قابل انکار و تفکیک، گویای آن است که این ایده یک ضرورت تمدنی برای اهداف والا و مقدس انقلاب اسلامی بوده است.
چنانچه توجه به انقلاب صنعتی اروپا در تناسب با رشد فکری متناسب با آن انتقال اندیشه های فکری و حاکم بر اروپا تفکرات مبتنی بر معرفت شناسی تجربه گرایانه و انسان محورانه به همراه تکنولوژی های انتقال یافته شده از این سرزمین به دیگر مناطق که خود به خود زمینه بسط و سلطه فرهنگ و تمدن غرب در مناطق مختلف جهان و از جمله سرزمین هایی که دارای سابقه طولانی تمدنی و تکنولوژیک ولو در حد دوران خود بوده اند به خصوص تحولات فکری و اندیشهای غرب در بعد از جنگ جهانی دوم و نو سازی فکری مادی غرب شاهدان خوب و غیر قابل انکار برای ضرورت نزدیکی متولیان تولید فکر و تکنولوژی در بستر فهم مشترک از جایگاه نقش آفرینی یکدیگر در مسیر رسیدن به تمدن نوین اسلامی ایرانی است که یقینا اگر این فهم مشترک را در مسیر تحول خواهی و تعالی جویی در بستر انقلاب اسلامی باشیم، در ضمن رشد فرآیند مادی معنوی شاهد سرریز تمدنی از این سرزمین به تمامی نقاط کره خاکی خواهیم بود به خصوص آنکه جهان امروز متاثر از شکست همه تجارب بشری انسان محورانه از عدالت تا توسعه آن به شدت نیازمند مدل توسعه ای اما بدور از بردگی نوین انسان در نگرشی ابزاری به هویت معنوی انسان بعنوان خلیفة الله است.
انتهای پیام 313/48
نظر شما