خبرگزاری حوزه | «خشونت جنسی تجربهای است که ما را به یکدیگر پیوند میدهد.» وقتی به وبسایت جنبش «دیدهبان آزار» و قسمت «درباره ما» مراجعه میکنید، اولین جملهای که به چشمتان میخورد، همین جمله است. «دیدهبان آزار» از تابستان ۱۳۹۷ حضور خود را در فضای مجازی آغاز کرد و از آن زمان تا امروز فعالیت مستمر رسانهای خود در چارچوب متون تالیفی، ترجمه و مصاحبه را ادامه داده است.
سایتی که در آن شما میتوانید، اگر مورد آزار جنسی قرار گرفته یا شاهد آزار بودهاید، از آنچه دیده یا تجربه کردهاید، روایتی را ارائه کنید. البته فعالیت این سایت و اعضایش به همین جا محدود نمیشود. آنها در دانشگاهها نشست هماندیشی و جلسات بحث و تبادل نظر برگزار میکنند، پوسترهایشان را در برخی خیابانهای نصب میکنند و حتی به سراغ رانندگان تاکسی و کسبه بازار هم میروند.
تا اینجای ماجرا همه چیز خوب و حتی ارزشمند است. اینکه تعدادی جوان درسخوانده و دانشجو با مدارک احتمالا مرتبط به دنبال احقاق حق شهروندان یک جامعه باشند، اساسا شاخصه یک جامعه مترقی است؛ اما تجربه فمینیسم نشان داد که همیشه هم مسئله به همین سادگیها نیست که کسی ادعا کند پیرو عقیدهای است و واقعا مکنونات قلبیاش نیز در همان راستا باشد!
اساسا جنبش مجازی «دیدهبان آزار» به شهادت عکسهای سایت و اینستاگرامش، در پازلی بازی میکند که طرح آن را پایهگذاران جنبش #Metoo (من هم) ریختهاند.
مختصر اینکه، در ۵ اکتبر سال ۲۰۱۷ میلادی نشریه نیویورک تایمز فرصتی را برای برخی از زنان هنرپیشه که از سوی هاروی واینستین، تهیهکننده هالیوودی مورد آزار و اذیت قرار گفته بودند فراهم کرد تا از رنجشان در این باره سخن بگویند.
یک هفته بعد، در ۱۳ اکتبر ساندرا مولر، خبرنگار فرانسوی با راه اندازی هشتگ Balancetonporc در توییتر، آزار جنسی در محیط کار را محکوم کرد و دو روز پس از آن آلیسا میلانو بازیگر آمریکایی، کمپین «من هم همینطور» یا #Metoo را راهاندازی کرد.
این جنبش تا مدتی توانست صحنهگردانی درستی داشته باشد اما با هرچه فراگیرتر شدن موضوع، ابعاد مختلفی از آن آشکار شد. احزاب و گروههای سیاسی، باندهای اطلاعاتی و خرابکاری در اقصی نقاط جهان، پویش تازهای یافته بودند تا بتوانند از طریق آن و در پوشش جذاب و دلربای «حقوق بشر»، به عقدهگشاییها و حذفهایی که سالها نقشهاش را کشیده بودند جامه عمل بپوشانند.
درهم آمیختگی حق و باطل و راست و دروغ، مهمترین و بزرگترین مشکل جنبش #Metoo شد و این مسئله تا جایی ادامه یافت که در برخی موارد دادگاههایی برای احقاق حق شاکیان تشکیل شد اما در نهایت کسانی که در فضای مجازی متهم و تخریب شده بودند، بیگناه از آب درآمدند!.
این فضاحت رسانهای سبب شد که روز به روز #Metoo ضعیف و ضعیفتر شود تا اینکه مدیران و گردانندگان اصلی این بازی به فکر این بیفتند که بایست همان رویکرد را در لباسهای دیگری تداوم بخشید.
با همین نگاه، اگر به سایت «دیدهبان آزار» نگاهی داشته باشیم، به سادگی میتوان امتداد آن تفکر و ثمره آن که درهم آمیختگی حق و باطل است را در آن دید. مصداق تام و تمام این موضوع، قسمت «روایات» است. بخشی که ثبت آزار در آن بسیار ساده و سریع و با کمترین اطلاعات لازم تحقق مییابد. آرشیوی از این روایتها در این بخش بایگانی شده که در آن یک فرد تنها با ذکر جنسیت، سن و محل وقوع اتفاق، اعلام میکند که به چه طریقی به او آزار رسیده است. اما در اینجا سوالی پیش میآید: این روایتها که در آنها نه اسمی از کسی مطرح شده و نه هیچ اطلاعات قابل پیگیری دیگری، اساسا چه فایدهای دارند؟ مگر نه اینکه این جنبش و جنبشهای مشابه برای این شکل گرفتهاند که در آنها احقاق حقوق آزاردیدگان و رنجکشیدگان صورت گیرد، اینکه زنی در چنین سایت اعلام کند مثلا در ایستگاه مترو پانزده خرداد، مردی به او دست درازی و آن زن در مقابل این عمل سکوت کرده، چه گرهی را از این آسیب اجتماعی خواهد گشود؟ راستی! دقت کردید؟ نوشته بود ایستگاه پانزده خرداد! چرا باید آن ایستگاه به جای – مثلا – طرشت، پانزده خرداد باشد؟!
شاید در مقابل آنچه تا اینجا گفته شد، برخی مدعی شوند که سایت «دیدهبان آزار» بخش آموزشی هم دارد. با هم به تعدادی از تیترهای مطالب آموزشی سایت نگاهی داشته باشیم: «خشم خود را سرکوب نکنید»، «تاثیر روانشناختی تجربیات بازماندگان از آزار جنسی در نظامهای حقوقی، پزشکی و بهداشت روان»، «تمرین دفاع شخصی برای زنان اقدامی فمینیستی است»، «احساس شما بر همه چیز مقدم است» و ...
این درست است که اساسا مسئله دفاع از حقوق انسانی و شهروندی و تلاش در این راستا، یک مبارزه مدنی است، اما آیا این حجم از برانگیزانندگی و دعوت به اقدام عملی در دنیایی که میدانیم هیچ گربهای در آن برای رضای خدا موش نمیگیرد، طبیعی است؟ از این گذشته، هیچ ردپایی از آموزههای اخلاقی ایرانیزه شده در این سایت وجود ندارد.
آیا بهتر نمیبود که نویسندگان و مترجمان این سایت که برای درمان جزئیترین مسائل مربوط به آزار، نسخههای غربی تجویز کردهاند، نیم نگاهی هم به این مسئله در خلقیات ما ایرانیها – نمیگوییم لزوما ما مسلمانها! – داشته باشند؟ چرا به جز قسمت روایت آزارهایی که «ایرانیها» به «یکدیگر» وارد کردهاند، هیچ رد پای دیگری در این سایت از کشور ما نیست؟ جالب است بدانید که این سایت، اساسا فقط و فقط نسخه فارسی دارد (یعنی کلا از بیخ و بن برای ایرانیها نوشته شده) و دیدهبانی آزار در کشورهای آن طرف مرز ایران برایش اهمیتی ندارد! این در حالی است که همان جنبش اصلی، دست کم به دنبال احقاق حقوق زنان در سرتاسر جهان بود!
برای پایان بخش این یادداشت، بد نیست به یکی دیگر از مصادیق تحرکات معنیدار این جنبش اشاره کنیم. به تازگی و در روز دانشجو، صفحه اینستاگرامی «دیدهبان آزار»، پستی را به قلم یک نویسنده ناشناس منتشر کرد که در آن مصادیقی از خشونتهای دانشجویی به زنان عنوان شده بود. برخی از مواردی که نویسنده و تئوریسینهای این جنبش آن را مصداق خشونت علیه زنان در دانشگاهها میدانند، در این مطلب عبارت است از: تفکیک جنسیتی، قوانین تبعیض آمیز، محدودیت خوابگاههای دخترانه، نظارت بر پوشش دانشجویان، سرکوب به بهانه بدحجابی توسط کمیته انضباطی و حراست و ... . اکثر مواردی که در این پست به عنوان مصادیق خشونت(!) از آنها نام برده شده، ضامن کنترل کیفیت اخلاقی یک جامعه اخلاقمدار و انسانی هستند. جالب است که غرب در تازهترین تحقیقات خود برای شیوههای اداره دانشگاهها، به موضوع تفکیک جنسیتی قائل شده و این در حالی است که جامعهای، سالها پیش از غرب به این موضوع رسیده بوده است و آن جامعه اسلامی است. با این اوصاف آیا باز هم میتوان به جنبشی که علنا مصادیق امنیت اخلاقی جامعه اسلامی را به عنوان فاکتورهای خشونت میشناسد، خوشبین بود؟
محمدرضا پارسا (روزنامهنگار)