به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، وقتی کودکی به دنیا میآید تربیت آن به یکی از دغدغه و تکاپوهای مهم والدین میشود؛ زیرا که تربیت درست میتواند زمینه سعادت و شکوفایی استعدادهای فرزندشان باشد؛ اگر چه تربیت درست فقط در زندگی شخصی و خانوادگی کودک تأثیرگذار نیست؛ بلکه نوع تربیت میتواند آینده یک جامعه را تغییر دهد.
پیچیدگی روابط و مناسبات انسانی، نفوذ و گسترش وسایل ارتباط جمعی و رسانهها، تغییر نوع مطالبات و آزادیهای فردی، تغییر ایدهآلها و آرمانها و... که در جهان امروز به وجود آمده سبب شده است که تربیت فرزندان به عوامل متعددی گره بخورد و گاهی کار را برای والدین و نهادهای آموزشی دشوار کند
در شرایطی که با هجوم چالشها و هجمهها قرار داریم تربیت کودکان و چگونگی آموزش مسائل دینی به کودکان و نوجوانان بیش از گذشته به دغدغه والدین تبدیل شده است.
بنت الهدی افشاری نژاد، مشاور حوزه کودک و نوجوان در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه در رابطه با چگونگی آموزش مسائل دینی به کودکان و نوجوانان عنوان کرد:
مسائل دینی اعم از چند مبحث در حوزه اعتقادات، عبادات و مناسک دینی، احکام شرعی و اخلاق است که هر کدام این مباحث در سه حوزه شناختی - دانشی، حوزه عاطفی - انگیزشی و رفتاری قابل بحث است.
اگر بخواهیم مسائل دینی مرتبط با این دو گروه سنی را برشماریم صدها عنوان را میتوان لیست نمود که چگونگی، زمان آموزش و بسته آموزشی آن متفاوت است و در این گفتار نمیگنجد. اما به سه نکته کلیدی در ایجاد بسترهای آموزشها میپردازیم که به نحو کاربردی برای مخاطبین قابل استفاده باشد.
چگونگی هر یک از مسائل دینی مذکور، بر اساس سن، جنسیت، شرایط محیطی و خانوادگی هر یک از فرزندان متفاوت است و نسخه واحدی نمیتوان ارائه نمود؛ زیرا مباحث تربیتی دارای الگوی عمومی و تخصصی و ویژه هستند. برخی از نکات در کتابها، بروشورها، کارگاهها، فضای مجازی و رسانهها مطرح میگردد که معمولاً جنبه عمومی دارند و صرفاً به مباحث و اصول کلی اشاره دارند و مباحث اختصاصی بسته به شرایط هر فرد نیازمند آموزش در جلسات راهنمایی و مشاوره انفرادی است به همین خاطر در این موضوع از الگوی عمومی استفاده میکنیم. سابقه دانشها، احساسات و رفتارهای کودکان و نوجوانان در چگونگی آموزشهای بعدی امری مهم و تأثیر گذار خواهد بود.
لزوم شروع آموزشها در سن کودکی
در رأس آموزشها، آنچه باید به عنوان نکته کلیدی و پر اهمیت مورد توجه قرار گیرد:
نکته اول: آموزشهای دوران کودکی است؛ زیرا کودک چون هنوز درگیر مشغولیتهای ذهنی دوران بلوغ نشده است هم بیشتر پذیرا است و هم به خاطر ویژگیهای رشد ذهنی و اخلاقی اش، اطاعت پذیری بیشتری دارد، همچنین، طبق جمله معروف «العلم فی الصغر کالنقش فی الحجر» آموزشهای دوره کودکی ماندگاری بیشتر دارد.
لزوم ایجاد فضای تجربه دینی در کودکی و نوجوانی
نکته دوم: یکی دیگر از نکات مهم به جای تأکید بر شناخت و آگاهی بخشی و بینش دهی، ایجاد فضای تجربه دینی است. بگذاریم کودکان و نوجوانان فضای دینی را اعم از بعد عبادی، مناسکی، و... را در مواجهه مستقیم تجربه کنند. تا زمانی که آنها را از فضاهای مذهبی دور نگه داریم و سعی کنیم ابتدا آگاهی دهیم و با حرف زدن و ایجاد فضای مطالعه و کلاس رفتن مسائل دینی را آموزش دهیم، فضای پذیرش را در قلوب آنها سخت و دیر بازده میکنیم. در حالی که بارها شاهد تحولات افراد بشر با یک تجربه دینی و دریافت حس خوب و انس عاطفی در موقعیتها و مسائل دینی بودهایم.
منظور از تجربه دینی چیست؟
بهرهمندی از امواج معنوی مختص به اماکن یا زمانهای خاص مذهبی، معاشرت با افراد شاخص مذهبی، دریافت یک عنایت ویژه متافیزیکی، مانند: حضور در مسجد و صفوف نماز جماعت، مجلس روضه، روزه کله گنجشکی و لذت صحنه افطار و سحر، مسافرت به اماکن مذهبی و حرم اهل بیت علیهم السلام مثل پیاده روی اربعین، استفاده از پوشش مثل چادر، عید دیدنی و عیدی گرفتن اعیاد مذهبی مثل عید غدیر، عنایت خدا و اهل بیت در موقعیتهایی که فرد نیازمند پناهگاهی امن است؛ مانند موقعیتهای بیماری، تجربه سوگ، در ترسها و بحرانها، اینکه فرد حس خوب و تجربه ارتباط با خدا و اهل بیت را داشته باشد به عنوان عامل زمینه ساز موثر است.
این تجارب در دوران کودکی میتواند حتی در حد کمک خدا برای کسب نمره، یا رهایی از فشار درس پرسیدن معلم در موقعیتی که فرد مطالعه و آمادگی نداشته، یا تکالیف را انجام نداده است، یا مواقعی آبرویش در هنگام ارتکاب خطا جلوی پدر و مادر حفظ شده است باشد؛ اما توجه دادن والدین و معلمان به حضور و عنایت خدا در جای جای زندگی افراد میتواند ذهن، قلب و وجود آنها را برای پذیرش گفتگوها، آموزشها و رفتارها پذیراتر نماید. لذا ایجاد فضای تجربه دینی و توجه بدآن پیشنهاد میشود.
لزوم ایجاد فضای تجربه دینی پر هیجان
نکته سوم که پیشنهاد میشود ایجاد فضای دینی پر هیجان است. یکی از ویژگیهای مهم و گرایشات دوران کودکی و نوجوانی هیجان خواهی ایشان میباشد به همین دلیل همیشه رسانه، فضای مجازی، بازیهای رایانهای برای ایشان دارای جذابیت بالا است.
اگر والدین بتوانند فعالیتهای دینی را دارای جاذبههای متناسب با سن و ذائقه افراد ایجاد نمایند، برگ برنده خواهند داشت. به طور مثال؛ تصور کنید فردی را که در کل عمرش فقط یک سفر حج میرود؛ اما در همه عمرش خاطرات آن ۱۴ روز سفر را تعریف میکند، و آنقدر به جزئیات توجه داشته که کانه مدت طولانی در این سفر بوده است و هرگز جزئیات آن را از یاد نمیبرد. در حالی که ممکن است بارها و بارها به سفارهای دیگر رفته باشد؛ اما هرگز با این همه جزئیات آن را منعکس نمیکند. و حتی سایر رفتارها و تجارب دینی اش مانند کمک به یک محروم، یا اقامه یک نماز در منزل، و روزه بدون هیجان هرگز چنین نقشی را ایفا نکند؛ لذا پیشنهاد میشود بجای ایجاد فضای تجربه دینی با کمیت بالا و پر تکرار، فضایی با کیفیت بالا و پر هیجان را بستر سازی نمایند تا اثر آن فرد را برای پذیرش موقعیتهای تکراری بعدی مهیا نماید.
اصولی که باید رعایت شود
اصول حاکم بر فضای تربیت دینی مباحث مفصل تخصصی است که میبایست در جای خود به آن عنایت شود؛ اما در این جا به چند مورد پر اهمیت ناظر به مطالب مطرح شده اشاره میشود.
لزوم توجه به اصول و قواعد رفتاری
قاعدتاً رفتاری که از روی برنامه و بر طبق اصول حاکم آن پیش نرود، نه تنها مفید نیست؛ بلکه حتی میتواند مضر و مسموم کننده نیز باشد. اگر برای حفر چاهی و رسیدن به گنج نیازمند ۹۰ متر طناب باشیم و ۸۵ متر طناب را بکار بگیریم علی رغم بکارگیری مقدار زیادی طناب؛ اما باز به مقصود و مراد نخواهیم رسید؛ لذا اصل اولی، توجه و عنایت به خود اصول است.
اصل زمینه سازی
فرض کنیم میخواهیم نماز، حجاب، و ... را به کودکمان آموزش دهیم. نمیشود به بهانه کودکی کردن و زده نشدن ۹ سال بگوییم راحت و آزاد و بی قید باش، و هرگونه آموزش، و رفتاری را کنار بگذاریم و از سن تکلیف شروع به بستر سازی نموده و انتظار رفتار مطلوب را داشته باشیم؛ بلکه لازمه دریافت رفتار مطلوب در این سن، مقدمه چینی، بستر سازی سالها پیش است. همراه با لذت و بازی و جذاب سازی فعالیتهای دینی.
اصل تدریج
هیچ آموزش دفعی ماندگاری ندارد. اینکه یکبار یا دورهای کوتاه فعالیت دینی را انجام دهیم یا تقویت کنیم و پس از اینکه نتیجه مطلوبی را دریافت ننمودیم، نا امید شده و رها کنیم، هرگز به مطلوب نخواهیم رسید.
اصل تنوع
اگر از سبکی برای آموزشها و ... استفاده نمودیم و به نتیجه دلخواه دست نیافتیم معمولاً والدین آن سبک و روش را با شدت دیگری ادامه میدهند و بعضاً متاسفانه نتیجه برعکس دریافت میکنند و بنا را بر این میگذارند که احیاناً یا فرزندشان دین گریز است یا زده شده است یا آموزش در این سن پاسخگو نیست. در حالی که وقتی یک نوع فعالیت اثر بخش نیست روشها و مسیرهای دیگر را میبایست امتحان نمود.
به طور نمونه بارها شاهد بودهام که در گفتوگوهای والدین در جلسات مشاوره به این مطلب اشاره دارند که فرزندانشان فلان قانون را پذیرا نیست و چون قانون مورد نظر اثر بخش نبوده، آن قانون را با شدت و حدت بیشتر اجراء نمودهاند. در حالی که فضا را بیشتر تخریب مینمایند.
اصول بسیار دیگری هست که برای اطلاع از آن والدین نیاز است که کتب اصول تربیت دینی را مطالعه کنند.
مدیر کل اداره تربیتی جامعه الزهرا در پاسخ به این سوال که چرا برخی از نوجوانان با وجود خانواده مذهبی و مقید نسبت به نماز بی توجه هستند و یا به مرور بی توجه میشوند گفت: در تربیت فرزندان عوامل متعددی موثر هستند و هرگز یک عامل نیست که موجب تربیت افراد باشد؛ بلکه گروهی از عوامل هرکدام به عنوان جزء العله تأثیر گذارند. در چنین مواردی از تکنیک نمودار دایرهای استفاده نموده و از مخاطب میخواهیم که دایرهای را ترسیم نماید و شعاعهایی را در آن رسم کند.
در برش پیتزایی مانند یکی از عوامل تأثیر گذار را قید نماید و سهم بندی کند و درصد اثر بخشی آنها را ذکر کند. به طور مثال: نقش اعضای خانواده (پدر، مادر، خواهر و برادر)، افراد اثرگذار در نزدیکان و اقوام مثل یک مادر یا پدربزرگ، دایی و عمو و خاله و دایی، هم بازیها که کودک و نوجوان با آن افراد معاشرت و معاشرت زیادی دارد و حس خوب اعم از بازی، محبت و توجه را از آنها بیش از همه دریافت مینماید.
رسانه، مدرسه، معلم، همکلاسی ها و دوستان، الگوهای شاخص، تشویقها و تنبیهها، اجبارها و تغافلها، شخصیت و هوش خود افراد، سن شروع آموزش، نحوه آموزش، ژنتیک و ... .
پس از لیست نمودن عوامل، اکنون وقت آن است که سهم هر عامل و درصد احتمالی اثر بخشی هر عامل مشخص گردد؛ لذا هرگز نمیتوان انتظار داشت که فرزندان مطالبق و عین والدین شوند. البته انتظار میرود که والدین دیندار و مقید به مناسک دینی به جهت نقش الگویی شان، سبک فرزندپروری مقتدرانه و نهادینه نمودن آموزههای دینی در کودکی ... فرزندان مقیدتری را تربیت نمایند و فرزندانشان را به گونهای تربیت نمایند که نسبت به عوامل منفی بیرون از خانواده واکسینه باشند و تأثیرپذیری و آسیب پذیری کمتری از خود نشان دهند؛ اما واقعیت جامعه از اثربخشی عوامل دیگر حکایت دارند.
اکنون جای این سوال است که چرا این واکسینه بودن آسیب دیده است؟ تأکید من با توجه به گفتوگوهای گوناگون و مشاورههای متعددی که با این قشر از والدین داشتهام این است که برای ارتباط و تعامل موثر با فرزندانمان وقت نگذاشتهایم.
به طور خلاصه تقویت رابطه و ارتباط موثر میتواند هجمه عوامل بیرونی را کاهش دهد و اثر بخشی خانواده را افزایش دهد. انسان در هر سن، جنسیت، جایگاهی که باشد در هر کجا توجه، دیده شدن، محبت و احساس کارآمدی را تجربه کند جذب همان افراد یا بخشها خواهد شد؛ لذا برای جذب فرزندانمان به عنوان واکسن (جنبه پیشگیری) و به عنوان دارو (جنبه درمان) توجه، محبت و ایجاد احساس کارآمدی را کلیدی میدانم.
انتهای پیام