به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام احمد سعیدی، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، در کرسی ترویجی «بررسی حقیقت اختیار از منظر مکتب تفکیک؛ نقدی بر کتاب مسئله علم الهی و اختیار» نوشته علیرضا رحیمیان در سخنانی، اظهارکرد: اگر من به چیزی علم و رضایت داشته باشم و مثلاً قرار باشد رفتن به یک مسیر را انتخاب کنم حتی اگر یک گزینه وجود داشته باشد و راضی به رفتن باشم این همان اختیار است.
معتقدم این کتاب مطالب زیادی را در خود جای داده که بنده فقط به موضوع حقیقت اختیار میپردازم. البته فارغ از نقدهایی که به کتاب داریم و در اینجا بیان میکنیم لازم به اشاره است که این کتاب مزایای زیادی اعم از کیفیت چاپ، علمی بودن، تحقیق و تتبع، استفاده از منابع دست اول و ... دارد و مشاهده نکردم که هیچگونه توهین، تحریف یا تکفیری علیه طرفداران فلسفه در آن وجود داشته باشد، هرچند در کتابهای دیگر دیدهایم که مخالفان فلسفه علیه موافقان فلسفه، حرفهای تندی بیان میکنند. نکته دیگر اینکه نویسنده میگوید من شاگرد مرحوم محمود حلبی، موسس انجمن حجتیه هستم و افکار میرزامهدی اصفهانی را قبول دارم، اما وی تنها نماینده مکتب تفکیک نیست و برای فهم این مکتب باید افکار متعددی مورد مداقه و مطالعه قرار گیرد. وی چندین کتاب و مقاله در این زمینه دارد و یکی از مقالات قبلی وی حالت چکیده همین کتاب را دارد.
حقیقتِ اختیار و باطن آن
رحیمیان معتقد است ما یک درک عرفی در مورد حقیقت و اختیار داریم و هر درکی در مقابل آن باشد قابل قبول نیست و خلاف امر وجدانی است. وی میگوید اختیار، کمالی بدیهی و وجدانی است که آن را در درون خود مییابیم یعنی در مواجهه با برخی افعال میبینیم که انتخاب هر یک از طرفینِ فعل یا ترک برای ما امکانپذیر است. این شالوده چیزی است که بنده میخواهم مورد نقد قرار دهم. خود وی هم میگوید که این سخنان پیش فرض اساسی مقاله بنده است و مباحث آن بر اساس وجودِ اختیار حقیقی در انسان شکل گرفته و منظور این است که فاعل مختار بتواند فعل یا ترک را برگزیند بنابراین اگر کسی در اصلِ وجود چنین کمالی، شک و شبههای دارد مخاطب مقاله حاضر نیست.
بنده درباره اختیار معتقدم که حقیقتِ اختیار و باطن آن، علم و رضایت است. اگر بنده به چیزی علم و رضایت داشته باشم و مثلاً قرار باشد رفتن به یک مسیر را انتخاب کنم حتی اگر یک گزینه وجود داشته باشد و راضی به رفتن باشم این همان اختیار است. بنابراین لزوماً وجود دو گزینه مطرح نیست بلکه همین که علم پیدا کنم اختیار هم صدق پیدا میکند. بنده هشت نقد به ایشان وارد کردهام که چند مورد از آنها از اهمیت بیشتری برخوردار هستند. یکی از موارد اینکه این دیدگاه قبلا مطرح شده و هم از جانب فلاسفه و هم متکلمان نقد شده است از جمله ملاصدرا این دیدگاه را به اشاعره نسبت میدهد و آن را نقد میکند. حتی حرف متکلمان سابق بسیار دقیقتر از نظر ایشان است. نکتهای که آقای رحیمیان دائما تکرار میکند این است که میگوید اختیار، وجدانی است و انگار میخواهد وانمود کند که فلاسفه مخالف وجدان هستند اما وی گویا تفاوت علم حضوری و علم حصولی و همچنین تفسیر سطح اول و دوم را متوجه نشده است چراکه ملاصدرا میگوید ما گاهی چیزی را به معنای وجدان در نظر میگیریم در حالیکه این مرتبهای از آن چیز است و ممکن است در جای دیگر به شکلی دیگر محقق شود. نکته دیگر اینکه ایشان به درجات علم حضوری توجه نکرده و فکر کرده اگر چیزی حضوری است بنابراین هرچه درباره آن صحبت کنیم صحیح است. همه ما آیه خدا هستیم اما آیا همه ما میتوانیم به خوبی خدا را درک کنیم. ملاصدرا میگوید ما منکر امر وجدانی نیستیم اما از عرف نباید توقع داشته باشیم که حقیقت اختیار را درک کند.
بنابراین به صرف اینکه در درون خودمان اراده و شوق را با هم میبینیم به این دلیل نیست که شوق از لوازم اراده باشد. لذا ملاصدرا معتقد است اشکال همه این نظرات این است که این افراد اراده خودشان را به اراده خدا نسبت میدهند. نقد دیگر اینکه تعبیر فهم بیواسطه که رحیمیان به کار میبرد به خاطر بیتوجهی به تفاوت علم حضوری و حصولی است. نکته دیگر اینکه وی میگوید اختیار، کمالی بدیهی و وجدانی است اما اگر چنین چیزی درست باشد آیا عرف متوجه آن میشود؟ آیا نمیتوانیم چیزی را در درون خودمان بیابیم اما کمال نباشد بلکه نفس باشد؟
اشکال دیگر اینکه وی بین اختیار و قدرت فرق نگذاشته است. متکلمان سابق نیز چنین خلطهایی داشتهاند اما برخی به مرور زمان دیدگاهشان عوض شده است. وی میگوید میتوان قوام اختیار را توانایی انسان در انتخاب هر یک از دو راه دانست اما واقعیت اینکه اختیار با قدرت فرق دارد چون قدرت امری تشکیکی است و میتوان میزان آن را سنجید اما اختیار امری تشکیکی و قابل سنجش نیست و مثلاً نمیتوان گفت فلانی به چه میزان اختیار دارد اما میتوان گفت آن شخص به فلان میزان قدرت دارد. از نظر تفکیکیها اختیار و قدرت یکی است اما ما معتقدیم اختیار اعم از قدرت است.
نقد دیگری که بر آقای رحیمیان در کتاب «مسئله علم الهی و اختیار» وارد میدانم این است که ایشان، امکان ذاتی و امکان بالقیاس را خلط کردهاند؛ این در حالی است که این دیدگاه به معنای اعتقاد بر اجتماع نقیضین است. نقد دیگری که بر نظریه ایشان و همه متکلمان وارد است این است که وی میگوید فعلِ اختیار مادامی که انجام نشده است و تا آستانه فاعلیت مختارانه به هیچ وجه مشخص و معین نیست و تقرر بخش به آن فقط و فقط فاعل مختار است آن هم در حین انجام فعل و نه پیش از آن. اگر در عبارت «فعل اختیاری، مادام که انجام نشده است» دقت کنیم متوجه میشویم که نویسنده در این عبارت، فقط انجام دادن یک کار را فعل اختیاری حساب کرده و ترک آن را فعل اختیاری نشمرده است.
ما گاهی اوقات علم نداریم و طبیعتاً اختیار هم نداریم و به محض اینکه علم پیدا کردیم اختیار هم پیدا میکنیم اما مغالطه در فرمایش آقای رحیمیان این است که وی فعل را به معنای انجام کار در نظر میگیرد و حواسش نیست که در بحث اختیار، هم فعل اختیاری، و هم ترک فعل اختیاری، هر دو اموری اختیاری هستند چراکه ما همیشه مشغول انجام فعل اختیاری هستیم و لحظهای از لحظات عمر ما بدون این اختیار نیست. در واقع ما فعل اختیاری را به دو معنای عام و خاص به کار میبریم و نویسنده به تفاوت این دو کاربرد توجهی نکرده و در مورد بنیادیترین مبانی خود دچار مغالطه شده است.
۳۱۳/۱۷