خبرگزاری حوزه | جامعه مسلمین تا پیش از رحلت رسول مکرم اسلام (ص) یکپارچه بود. در آن زمان شیعه و سنی به معنای امروزی وجود نداشت بلکه در آن زمان همهی پیروان آئین مقدّس اسلام را با عنوان،مسلمان میشناختند و این نکته قابل ذکر میباشد که به چهار نفر از صحابه که از دوستداران امیرالمومنین(ع) بودند بنام های عمار،ابوذر،مقداد و سلمان فارسی شیعه گفته میشد.
تا پیش از رحلت رسول مکرم اسلام(ص) شیعه علی (ع) به این معنا بود اما پس از رحلت ایشان شیعه به کسانی اطلاق میشود که معتقد به خلافت بلافصل امام علی(ع) پس از نبی مکرم اسلام(ص) میباشند.
پس از رحلت حضرت رسول(ص) جامعه مسلمین به دو دسته اکثریت و اقلیت تقسیم گردید و به اکثریت، اهل سنت و به اقلیت، اهل تشیع به معنای دوم گفته می شود، البته معنای دوم اعم از معنای اول میباشد به اصطلاح منطقی رابطه معنای اول با معنای دوم عموم و خصوص من وجه است.
ناگفته نماند که از هر یک از این دو مذهب انشعاباتی بوجود آمد که جایگاه بیان آن در این یادداشت نمیباشد. اختلاف اساسی این دو مذهب اصلی اسلام بر سر خلافت و مرجعیت علمی پس از رحلت حضرت رسول الله(ص) می باشد و علت آنکه اختلاف بر سر نماز و وضو و مانند آن از اختلافات اصلی محسوب نمی شود آنست که با حل شدن اختلاف مذکور سایر اختلافات خود به خود حل می گردد.
قرنهاست که میان این دو مذهب اصلی اسلام این اختلافات پابرجاست در واقع اکثریت که به آنها اهل جماعت هم گفته می شود معتقدند که حضرت رسول (ص) هیچ شخصی را به عنوان جانشین برای خودشان معین نفرمودند و انتخاب خلیفه را بر عهده پیروان اسلام قرار داده اند.
هر چند خود صحابهای که معتقد به این اصل بودند و مسلمین پس از آنها به این مطلب پایبند نماندند زیرا خلیفه اول شخصاً خلیفه دوم را به عنوان جانشین معین کرد و خلیفه دوم به وسیله شورای شش نفره که خودش اعضای آنرا مشخص کرده بود خلیفه سوم را جانشین خود قرار داد فلذا رأی مردم در هیچ یک از دو انتصاب مذکور دخیل نبود و در نقطه مقابل اهل سنت، اهل تشیع قرار گرفته و معتقد است حضرت رسول (ص) تا قبل از رحلتشان به فرمان خداوند حکیم در حجه الوداع و حتی پیش از آن مانند واقعه یوم الدار،جانشین پس از خودشان را تعیین فرمودند و ایشان علی بن ابی الطالب (ع) می باشد و ادله خود را هم به دو دسته عقلی و نقلی تقسیم میکنند.
دلایل نقلی در بردارنده احادیث و روایات صحیح یا حسن می باشد که همین روایات در کتب معتبر اهل سنت مانند صحاح سته وجود دارد.
نکته حائز اهمیت در بررسی مذاهب مختلف اسلامی،آنست که هر مذهبی غیر از مذهب امامیه را میتوان با استفاده از کتب آن مذهب نقد کرد و این خود دلیل روشنی بر حقانیت مکتب اهل بیت(ع)است.
پیش از بیان ادله ها باید ابتدا سبب جدایی این دو مذهب اصلی مشخص شود.پس از رحلت رسول الله (ص) در سال دهم هجرت، زمانی که امام علی(ع) و اهل بیت ایشان به همراهی گروهی از صحابه که خلافت را حق مسلم امام(ع) می دانستند، مشغول انجام مراسم تشییع حضرت بودند. عده دیگری از صحابه بدون آنکه اهل بیت و دیگر صحابه را در جریان بگذارند با یکدیگر در مکانی بنام سقیفه بنی ساعده بیعت کرده و جانشین تعیین کردند و نکته قابل توجه آنست که تعداد مهاجرین در سقیفه از سه نفر تجاوز نکرده بود و در گذر زمان این سه نفر به کمک قبیله بنی اَسلم و غصب فدک که پشتوانه مالی خوبی برای آنها بود، توانستند امام(ع) را به بهانه آنکه ایشان از همه جوان تر هستند و صلاح مسلمین در اینست از خلافت کنار بزنند و حضرت را مجبور به بیعت کنند تا آنجا که به خانه وحی حمله کرده و صدیقه طاهره حضرت فاطمه(س) را که بنا به فرمایش رسول خدا(ص) که در منابع معتبر اهل سنت با سند صحیح آمده، ایشان سیده نساء العالمین هستند به شهادت رساندند هرچند خلیفه اول در اواخر عمر خود طبق نقل متقی هندی(م۹۷۵ه.ق) ابراز پشیمانی کرد.(کنز العمال،ج۵،ص۲۵۲ انتشارات دارالکتب العلمبه-بیروت) اما پشیمانی دیر هنگام بیفایده است زیرا دیگر قابل جبران نیست و یکی از شرایط پذیرفته شدن توبه، جبران گذشته است اما خلیفه اول امکان جبران نداشت.
همین مطلب دلیل مهمی بر نامشروع بودن خلافت خلفاست. باتوجه به اینکه حق امام(ع) را غصب کردند و حتی به خانه ایشان هجوم بردند و همسر بزرگوارشان را به همراه فرزند در شکمشان به شهادت رساندند، امام علی(ع) حفظ اصل اسلام را بر حق مسلم خود ارجح دانسته و دست به قیام نزدند، زیرا در آن زمان افراد زیادی پس از رحلت نبی مکرم اسلام(ص) از اسلام خارج شدند علاوه برآن خطر منافقینی همچون ابوسفیان و دشمنان اطراف اسلام مانند روم و ایران هم وجود داشت، با وجود این شرایط اختلاف میان مسلمانان موجب تضعیف اسلام و به دنباله آن سوء استفاده دشمنان از شرایط بوجود آمده برای نابودی اسلام بود.با این حال اهل تشیع از همان زمان تا به امروز بر عقاید خود باقی مانده اند و همچنان خلافت بلافصل و مرجعیت علمی را حق حضرت علی (ع) می دانند و معتقدند فضایل و علم ایشان عامل برتری بر سایر صحابه میباشد فلذا ایشان بیش از هرکس شایسته این مقام بودند.
قرنهاست که این اختلافات پا برجاست و شیعیان برای اثبات عقیده خود در این موضوع دو دسته ادله را مطرح می کند که ابتدا به دلایل عقلی آن پرداخته می شود یکی حکمت و رحمت خداست: خداوند متعال در قرآن کریم، خود را تقریبا صد مرتبه حکیم معرفی فرموده است و حکیم به شخصی گفته می شود که کار را بر اساس عقل و علم و در مسیر حق انجام می دهد و حکیم بودن از صفات ثبوتیه خداست و شیعه معتقد است خدایی که دارای حکمت است و خیلی از مسائل را در قرآن کریم پیش از وقوع آن خبر داده یقیناً می دانسته پس از حضرت رسول، ممکن است در مسئله خلافت مسلمین دچار اختلاف شوند و ضعفی در اسلام بوجود بیاید که حتی موجب نابودی اسلام شود یا اگر هم اسلام از بین نرود بدعتی درآن وارد شود.
دلیل دیگری را که میتوان بیان کرد سیره پیامبران پیشین است،زیرا در قرآن و سنت دیده میشود که هر پیامبری جانشین پس از خود را معین کرده مانند حضرت موسی(ع) که هارون را جانشین خود قرار داد و برای بیان دیگر دلایل عقلی میتوان به عملکرد خلفا اشاره کرد زیرا خلاف اصل اعتقادی شان جانشین پس از خود را معین کردند و فضایل و علم امام(ع) که برتری ایشان را میرساند،خود دلیلی بر حقانیت این مذهب است.
دلایل نقلی شاهدی بر مدعای ماست و این دلایل شامل احادیث و روایات فراوانی می باشد که در منابع معتبر شیعه و سنی آمده. مانند حدیث سفینه،حدیث حق ،ثقلین،حدیث غدیر و آیه ولایت به آن پرداخته شده است.اولین حدیث،حدیث غدیرکه در حج الوداع (آیه ۳ سوره مائده) بر حضرت نازل میشود و در این سفر خداوند می فرماید: ای رسول خدا آنچه به تو ابلاغ شده برسان و اگر چنین نکنی رسالت خود را کامل به انجام نرساندی و پس از آن بود که پیامبر(ص) دست علی بن ابی الطالب را بالا برده و فرمودند: هر که من مولای او هستم علی هم مولای اوست و همه حاضرین حتی عمر بن خطاب نیز به ایشان تبریک گفتند ودر آیه ۷۲ سوره مائده است که خداوند می فرمایند: امروز دشمنان اسلام از نابودی اسلام نا امید شده اند و دینتان امروز کامل شد و راضی شدم اسلام دین شما باشد و خداوند تو را از دشمنان حفظ می کند.
در این حدیث اهل سنت، شبه ای وارد کرده و معتقدند که مولا در اینجا به معنای دوست است در حالی که شیعه معتقد است مولا در این عبارت به معنای سرپرست می باشد.علما در پاسخ به این شبهه دلایل را مطرح کرده اند که برخی از آن عبارت است از اینکه دوستی با امام علی (ع) ارتباطی با کامل شدن دین اسلام یا نا امید شدن دشمنان اسلام ندارد و عرض تبریک ها نیز نمی تواند برای دوستی با علی (ع) باشد و اعلام دوستی با ایشان نمی تواند ایجاد خطر از جانب دشمنان اسلام را برای رسول اکرم همراه داشته باشد علاوه بر آن، خلیفه اول در وصیتنامه اش برای انتخاب خلیفه بعد از خود از واژه ولی استفاده کرده است، این حدیث در کتب اهل سنت مانند مسند احمد هم وجود دارد.
دلیل نقلی دیگر حدیث حق است که ام سلمه روایت کرده است که از حضرت رسول شنیده است که فرمودند: علی با حق و قرآن می باشد و حق و قرآن هم با علی هستند و این ها از هم جدا نمی شوند تا اینکه بر کوثر بر من واردشوند.( کنزالعمال،ج۱۱،ص۶۳ )
این حدیث و احادیث دیگر مانند ثقلین و سفینه مشابه یکدیگر اند و شایستگی علی بن ابی الطالب(ع) را نسبت به سایر صحابه در خلافت و مرجعیت علمی نشان می دهد. علاوه بر آن طبق فرمایش علامه طباطبایی در کتاب شیعه در اسلام، این احادیث بیانگر ضرورت پیروی از اهل بیت(ع) می باشد.
نکته قابل توجه در این احادیث اینست که پیروی از غیر اهل بیت انسان را از مسیر حق جدا می کند و جدا شدن از مسیرحق، سعادت انسان را از بین می برد و موجب نابودی و گمراهی اوست و شاید به همین دلیل است که امام باقر(ع) فرمودند هرکس ولایت علی(ع) را نداشته باشد اعمال او پذیرفته نیست علاوه برآن این مطلب را میتوان یکی از دلیل اصلی نپذیرفتن خلافت شیخین توسط حضرت زهرا (س) دانست.
حدیث دیگری که در یکی از کتاب حدیثی شیعیان دیده میشود، آنست که حضرت رسول (ص) زمانی که طایفه بنی کلاب را به اسلام دعوت فرمودند پاسخ آنها این بود که به شرطی اسلام را می پذیرند که امام بعد از آن حضرت از قوم آنها باشد و حضرت اینگونه در پاسخ فرمودند که انتخاب امام با خداست، و اگر بخواهد از میان شما، یا غیر از شما امام را انتخاب می فرماید. (منبع: بحار الانوار ج ۲۳ ص۷۴)
این روایات اثبات می کند پس از حضرت رسول (ص)، امامت وجود دارد و انتخاب آن نیز بر عهده خداوند است همانطور که خدای تبارک و تعالی در آیه ۲۴ سوره مبارکه بقره فرموده است،امامت عهد خداست.
بنابر آنچه گفته شد می بینیم که این احادیث و روایات در کتب شیعه و سنی موجود بوده و قطعا روایتی که در منابع دومذهب شیعه و سنی آمده باشد صحت آن قطعی است و کثرت این روایات، دلیل قطعی بر خلافت حضرت علی (ع) پس از رحلت حضرت رسول می باشد.
بردیا جهان پرور
نظر شما