به گزارش خبرگزاری حوزه از اصفهان، اربعین حسینی، روزی است که نه فقط در آسمانها، بلکه در زمین هم هیاهویی برپا است، هیاهویی که چشمان الهی وگوشهای خدایی میزبان آن است، همهمهای که شور و شوقی وصف ناشدنی دارد، حال و هوایی که با عشق آمیخته شده و جز عشق نمیتوان یافت.
روز اربعین، روز ندا و آواها است، روز لبیک گفتنها به امام حسین(ع) و یاران باوفایش، روز همنوایی و همگامی با اسرای کربلا به سمت نینوا است، روزی که باید کمر خود را محکم بست و به یاد کاروان عاشورایی پا در راه جاده نجف تا کربلا گذاشت، روزی که حماسه میلیونی راهپیمایی اربعین حسینی در کشور عراق و کربلای معلی این میعادگاه عاشقان برگزار میشود و هر کسی فارغ از دین، مذهب، رنگ پوست، نژاد و فرقه در دیار عاشقان بهشرط داشتن یک دل عاشق، ورود میکند و چون قطرهای به دل دریای محبت حسین میزنند تا سواری باشند برکشتی نجاتش.
اما از سوی دیگر، اربعین حسینی هرساله در ایران با آه، سوز و حسرت میلیونها نفر همراه است که به هزاران دلیل نتوانستهاند راهی کربلا بشوند، اما دل در گروه محبت حسین بن علی(ع) داشته و لحظهای از حرارت عشق به این خاندان در قلوبشان کاسته نمیشود، براین اساس چندسالی است که همایش پیاده روی جاماندگان حسینی در جای جای کشور، از کلان شهرها تا شهرهای کوچک هریک به مقصدی مقدس برگزار میشود و عمدتا امامزادگان و قبور شهدا میعادگاه این وصال عاشقی است.
حال عزم را جزم کرده با کاروان جاماندگان اربعین در اصفهان همگام شویم و دل به آه سوزناک آنان گره زنیم تا شاید توصیفی که از این مضیف عشق و جنون داشته باشیم، چندگامی که برمیدارم هرچه میکنم قلم سیاه بر صفحه سفید بزنم، عاجزم، یادم افتاد بزرگی میگفت، برخی اوقات، چیزهایی در روی زمین هستند که وصف نشدنی هستند، کلام از بیان آن عاجز و قلم از به تصویر کشیدن آن ناتوان، راست میگفت اربعین، دل سوخته جاماندگان، حسرت بلند تشنهگان کربلا و سینه سوختگان عشق به حسین(ع) چیزی نیست که بشود به رشته تحریر درآورد.
بنابراین تصمیم میگیرم فقط نواو آواهای دل سوختگان را بیان کنم.
آنچه در این همایش جاماندگان اربعین به وضوح مشخص بود این است که این پیاده روی یک همایش عظیم خانوادگی است، کودک و بزرگ، پیر و جوان، توانا و ناتوان، دارا و ندار، دختر و پسر، مادر و فرزند، دست در دست یکدیگر در مسیر حرم دلها گام برمیدارند.
پدری تکیه زده به تیر برقی، بغض گلویش را گرفته و اشک امانش نمیدهد، فریاد میزند «صلی الله علیک یا حرم، به حرم میرسه پای دلم»
نوجوان خوش سیمایی، با موهای روشن خرمایی، ابروانی پیوسته، شال زیبای عزایی بر دوشهایش منقش به «نوکر نوکراتم یاعباس» آرام آرام قدم زنان به سمت گلستان شهدای حرکت میکند، دهه هشتادی است، از جسته نحیفش مشخص است، هندزفری در گوش دارد و سینه میزند، شعری زیبا میخواند «پاهام حرم نمیرسه، صدام میرسه، من جا موندم ولی سلام میکنم، میدونم که این سلام میرسه»،
به حق که این نوای دل همه جاماندگان از خیل عظیم زائران کربلا است.
«ما جاماندهایم، ولی سلام میکنیم، میدونیم که این سلام میرسه.»
بانوی جوانی که کودک خردسالی بر دستانش خوابیده، عرق جبین در گرمای هوا سرازیر، چشمانش خیس از عزای حسین(ع) به زیر لب مکرر میگوید «لبیک یا حسین فاطمه، من سالها در به در عزای تویم، غم تو را به جان میخرم، در یک کلام ای همه باورم»
فصل الخطاب این مسیر عاشقی، اقامه دو رکعت نماز عشق، نماز اربعین و قرائت زیارت اربعین در وصالگاه عاشقان، گلستان شهدا بود.
گزارش از سید امیر حسین ابطحی
انتهای پیام/
نظر شما