دوشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۰
سیره امام صادق (علیه السلام) در برخورد با مخالفان

حوزه/ سیره امام صادق علیه السلام الگوی فوق العاده مؤثری برای امروز و تعاملات اجتماعی ما است. جوانان و نوجوانان و مردمی که شاید به ظاهر کلیومترها از اعتقادات و باورهای ما فاصله دارند با محبت و احترام و کلام مستدل قابل هدایت و جذب هستند. «ادْعُ إِلَیٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَن» (نحل/ ۱۲۵) با حکمت و اندرزِ نیکو، مردم را به سوی پروردگارت دعوت کن و با آن شیوه ای که بهترین شیوه است، با آنها بحث و جدل کن.

به گزارش خبرگزاری حوزه، جناب آقای علی رستمی، از طلاب حوزه علمیه قم در مطلبی به سیره امام صادق (علیه السلام) در برخورد با مخالفان پرداخته که بدین شرح است:

همواره در جامعه با افراد مختلفی برخورد می‌کنیم که ممکن است به جهات مختلف اعتقادی، سیاسی، اخلاقی، رفتاری و ... با ما مخالف باشند. اما به سبب تعاملات اجتماعی، دفاع از حق، تبلیغ دین و یا دلایل دیگر نمی توانیم از آنها کناره بگیریم و ارتباطی با مخالفان نداشته باشیم. به عنوان مثال در اطراف ما جوانان و نوجوانانی هستند که اعتقادات خاص خود دارند و از ادبیاتی استفاده می‌کنند که ما آشنایی نسبت به آنها نداریم. در چنین شرایطی چه باید کرد؟ به واقع زمانی که با شخص مخالف و معاندی برخورد کردیم که به جهات اعتقادی، سیاسی یا رفتاری با ما مخالف بود باید چگونه عمل کنیم؟ برای پاسخ به این سوال سیره امام صادق علیه السلام در برخورد با مخالفان را مورد مطالعه قرار می دهیم تا با شیوه ایشان بیشتر آشنا شویم.

ائمه معصومین علیهم السلام تربیت یافتگان حقیقی قرآن کریم هستند. قرآن در خصوص شیوه برخورد با مردم دستورهای گوناگونی دارد که در مجموع در سه نوع برخورد قابل جمع هستند:

۱. برخورد محبت آمیز و گرم با همه، حتی با دشمنان نادان

۲. برخورد خشن و کوبنده با دشمنان دین

۳. برخورد خشن با دوستان منحرف و گناه کار[۱]

این تقسیم بندی که از آیات مختلف قرآن به خصوص سوره حجرات به دست می آید نشان می دهد هنگام مواجهه با افراد مختلف روحیه مخاطب در برخورد با او مهم است و برخورد ما با افراد باید متناسب و هماهنگ با رفتار و اخلاق خود شخص باشد.

قدم اول تفکیک بین مخالف و دشمن است. حضرت امام صادق علیه السلام در برخورد با مخالفان تلاش در جذب و هدایت و آگاهی بخشی داشته اند. هدف حضرت در اینجا روشن گری و ارتباط بود تا با این راه بتوانند حداکثر هدایت و ارشاد را در شخص مقابل داشته باشند. امام صادق (ع) در مواجهه با مخالفان همان برخوردی را داشتند که قرآن فرموده است؛ ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ (نحل/ ۱۲۵). در حقیقت ایشان مصداق بارز و نماد این آیه شریفه هستند، حکمت و موعظه و جدال احسن در آن وجود مبارک جمع بود و گفتمان ایشان بسیار زیبا و تاثیرگذار بود.

امام صادق علیه السّلام همواره باران اخلاق کریمانه اش را بر حاضران مجلس خود می‌بارید آن حضرت برای عموم مردم از اهل تسنّن و شیعه، می نشست، و مردم از نقاط دور و نزدیک به محضرش می آمدند و از حلال و حرام، و تأویل (معانی بلند) قرآن و فصل الخطاب سؤال می کردند، و هیچ یک از آنها از محضر آن حضرت بیرون نمی آمد، مگر اینکه به پاسخ آن حضرت، راضی و خشنود بود. کوتاه سخن آنکه: «علومی که از آن حضرت نقل شده، از هیچ کس نقل نشده است.» تا جایی که مردی از اهل سنت در وصف مجلس آن حضرت گفته است: «فَلَا وَ اللَّهِ مَا رَأَیْتُ مَجْلِساً أَنْبَلَ مِنْ مَجَالِسِهِ‌»[۲] به خدا مجلسی را چون مجلس همنشینی با او پربار ندیدم.

بعضی از علمای برجسته اهل تسنّن، از شاگردان و خدمتگزاران و پیروان و دانش آموزان مکتب آن حضرت بوده اند، مانند ابو حنیفه و محمد بن حسن و ابو یزید طیفور[۳] به عنوان مثال مالک بن انس از شیعیان امام صادق(ع) نبود، اما او که در مدینه ساکن بود، با امام صادق(ع) ارتباط داشت و به خانه ایشان می رفت. خود این رفت و آمد مالک به خانه امام صادق(ع) نشان می دهد که امام به او روی خوش نشان می داد. مالک بن انس می گوید که من به صورت مستمر به محضر امام صادق(ع) می رسیدم و ایشان به من احترام می‌گذاشت و امام صادق(ع) به من می گفت که من، تو را دوست دارم.[۴]

برخورد محبت آمیز و گرم با همه، حتی با دشمنان نادان این رویه حضرت بود تا بتواند مخالفان خود را با محبت، احترام و بیان حقایق به راه هدایت و سعادت رهنمون شود و در این مسیر بخل نمی ورزید و دوست و دشمن در مجالس حضرت حاضر می شدند. ابن ابی العوجا از معروفترین زندیق‌های عصر امام صادق علیه السلام است که مناظرات او با حضرت و شاگردان ایشان در کتب مختلف نقل شده است. روزی مفضّل از شاگردان حضرت که شاهد سخنان گمراه او بود نتوانست تحمل کند و با الفاظ تندی او را خطاب قرار داد. ابن ابی العوجا در جواب مفضل گفت: «اگر از اصحاب جعفربن محمدی آن حضرت با ما به این نحو مخاطبه نمی‌کند، هیچ فحش به ما نداده است و همانا او مردی است حلیم،باوقار،عاقل، محکم و ثابت که از جای خود به در نرود و از طریق رفق و مدارا پا بیرون نگذارد و غضب او را سبک ننماید. حجت و دلیل ما را می شنود و با حجت و دلیل و کلام کمی پاسخ گوید، فَاِن کُنتَ مِن اصحابِهِ فخاطِبنا بِمِثل خطابه پس هر گاه تو از اصحاب آن جنابی با ما مخاطبه کن به مثل خطاب او.»[۵] بله سیره امام صادق علیه السلام در برخورد با مخالفان حتی زندیق نادان حلم و بردباری و پاسخ عالمانه است تا هر چه بیشتر افراد را به مسیر حق هدایت نماید.

اما زمانی که کار به برخورد با معاندان و دشمنان دین می‌رسید حضرت محبت و مهربانی را کنار گذاشته و با دشمنان دین برخوردی خشن و کوبنده داشتند.

عبدالله بن سلیمان تمیمی می‌گوید: هنگامی که محمد و ابراهیم فرزندان عبدالله بن حسن بن الحسن توسط حکومت عباسی شهید شدند، منصور دوانیقی یکی از عمال خود به نام «شیبة بن غفال»را فرماندار مدینه ساخت. شیبه به مدینه آمد و روز جمعه در مسجد مدینه بر منبر خطبه خواند و گفت: «همانا علی بن ابیطالب میان مسلمانان اختلاف انداخته و با اهل ایمان جنگید و حکومت را برای خود می‌خواست و نمی گذاشت به اهلش برسد، اما خداوند او را از حکومت محروم ساخت، و پس از او فرزندانش نیز در فساد دنباله روی او و جویای حکومتند، بدون آنکه لیاقت آن را داشته باشند، به همین جهت در نقاط مختلف زمین کشته می‌شوند و در خون خود می‌غلطند! » سخنان شیبه بر مردم بسیار گران آمد ولی هیچ کس را یارای آن نبود که چیزی بگوید.

در این هنگام مردی که پیراهنی پشمین در بر داشت برخاست و گفت: «ما خدای را ستایش می‌کنیم و بر محمد آخرین پیام آور او و سرور پیامبران و نیز بر همه پیامبران درود می‌فرستیم. اما خوبی‌هایی که گفتی‌ سزاوار آنیم، و آنچه از زشتی بر زبان راندی تو و منصور به آن سزاوارترید». سپس به مردم رو کرد و گفت: «آیا شما را آگاه نسازم که چه کسی میزان اعمالش در قیامت خالی تر و از همگان زیانکارتر است؟ او کسی است که آخرتش را به دنیای دیگران بفروشد، و این فرماندار فاسق چنین است. (که اخرتش را به دنیای منصور فروخته است)...» مردم آرام شدند و فرماندار بی آنکه چیزی بگوید از مسجد بیرون رفت آنگاه پرسید: « این مرد که در برابر فرماندار چنین کوبنده سخن گفت کیست؟ » گفتند: «امام جعفر بن محمد الصادق است».[۶]

این برخورد خشن به سخن کوبنده محدود نمی شد و گاها لعنت حضرت را به دنبال داشت. به عنوان مثال معلی بن خُنَیس از شاگردان و یاران امام صادق علیه السلام بود. داوود بن عُروه فرماندار مدینه، از طرف منصور او را احضار کردو به او گفت: نام شیعیان را بگو.

خنیس گفت که آنان را نمی شناسم.

داوود با تهدید گفت نام‌های آنان را بنویس و گرنه گردنت را می زنم.

خنیس در جواب گفت: آیا مرا به مرگ تهدید می کنی؟ سوگند به خدا اگر آنان در زیر قدم من باشند قدمم را بلند نمی‌کنم.

داوود فرمان داد گردن معلّی را زدند سپس جسد بی سرش را بردار آویزان نمود.

امام صادق علیه السلام با شنیدن این فاجعه نزد داوود رفت و با خشم به او فرمود:« ای داوود! غلام آزاد کرده من و وکیل مرا کشتی و به این اکتفا نکردی و جسدش را به دار آویختی. سوگند به خدا! تو را نفرین می کنم تا خداوند تو را بکشد».

داوود به امام گفت: آیا مرا تهدید میکنی؟ اگر نفرینت به استجابت می‌رسد نفرین کن.

حضرت با ناراحتی و خشم خارج شد و آخر شب پس از غسل روبه قبله نمود و عرض کرد:« یَا ذَا یَا ذِی یَا ذَوَا اِرْمِ دَاوُدَ بِسَهْمٍ مِنْ سِهَامِکَ تُقَلْقِلْ بِهِ قَلْبَهُ» ای خداوندی که بر همه چیز احاطه داری! داوود را هدف تیری از تیرهایت قرار بده به گونه ای که تیر قلبشرا دگرگون کند. همان وقت خبر رسید که داوود به هلاکت رسیده است.[۷]

در واقع سیره امام صادق علیه السلام منطبق بر آیه شریفه « مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ» (فتح / ۲۹) می باشد. حضرت حال مخالف خود که آیا از دشمنان جاهل و نیازمند هدایت است و یا از معاندان است مورد توجه قرار می دادند و متناسب با حال مخاطب با او برخورد می کردند گاهی با محبت و احترام و گاهی با شدت و سخت.

سیره امام صادق علیه السلام الگوی فوق العاده مؤثری برای امروز و تعاملات اجتماعی ما است. جوانان و نوجوانان و مردمی که شاید به ظاهر کلیومترها از اعتقادات و باورهای ما فاصله دارند با محبت و احترام و کلام مستدل قابل هدایت و جذب هستند. «ادْعُ إِلَیٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَن» (نحل/ ۱۲۵) با حکمت و اندرزِ نیکو، مردم را به سوی پروردگارت دعوت کن و با آن شیوه ای که بهترین شیوه است، با آنها بحث و جدل کن.

اما در مقابل برابر معاندانی که حرف حق در گوششان نمی رود به سختی برخورد کن و محکم پای دین بایست و از مسیر حق قدمی پا پس نکش. «در مقابل دشمن، کمترین انعطاف و کمترین عقب‌نشینی و کمترین نرمش، به پیشروی دشمن میانجامد. در میدان رویاروئی، دشمن از عقب‌نشینی طرف مقابل، دلش به رحم نمی‌آید. هر یک قدم عقب‌نشینی ملت مبارز در مقابل دشمنان، به معنای یک قدم جلو آمدن دشمن و مسلط شدن اوست.»[۸] اگر در مقابل دشمنان بخواهیم کوتاه بیایم قطعا او حق را پایمال می کند و اجازه رشد حقایق را نخواهد داد پس همچون امام صادق علیه السلام باید برخورد خشن و کوبنده با دشمنان دین داشت.

پی نوشت ها:
[۱] . آموزه های اخلاقی رفتاری امام شیعه، محمد تقی عبدوس، محمد محمدی اشتهاردی، ص ۱۱۸

[۲] . اصول کافی ج۲، ص ۶۵۷

[۳] . نگاهی به زندگی چهارده معصوم علیه السلام ترجمه انوارالبهیه شیخ عباس قمی صص ۲۰۲- ۲۰۳

[۴] . حجت اسلام جباری، مدیر گروه تاریخ موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، خبرگزاری مهر mehrnews.com/xFGWm

[۵] . منتهی الاآمال، ج۲، ص ۱۹۸

[۶] . امالی شیخ طوسی، ص۳۱.

[۷] . بحار، ج۴۷، ص ۱۶۵. اصول کافی ج ۲، ص ۵۱۳

[۸] . بیانات مقام معظم رهبری ۱۴/۳/۱۳۹۰

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha