به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین محمد عالم زاده نوری، در نشستی با گروه های تخصصی مراکز مشاوره اسلامی سماح که به منظور اعطای حکم مدیران و دبیران گروه های تخصصی مشاوره صورت گرفت، مأموریت حوزه در مواجهه با دانش روانشناسی را مورد بررسی قرار داد.
متن کامل سخنان معاون تهذیب و تربیت حوزه های علمیه بدین شرح است:
ما با عنوان «طلبه» و از پایگاه «روحانیت و حوزه علمیه» گفتوگو میکنیم. حوزه علمیه، نهاد علم دینی است و خروجی آن، آخوند یعنی «عالم دین» است که باید سخن خدا و پیام دین را بشناسد و ارائه دهد. حوزه، پایگاه تربیت عالمان دین و سخنگوی رویکرد وحیانی و الهی است؛ یعنی ارایه دهنده مکتب اهل بیت و معارف قرآن کریم.
مأموریت اصلی حوزههای علمیه در مواجهه با علوم دینی چیست؟ اساسا چرا بعد از انقلاب، روانشناسی و علوم انسانی به دانشهای حوزوی اضافه شده است؟
یقینا علوم انسانی و اجتماعی به حوزه نیامد تا حوزویان از آن به عنوان اطلاعات عمومی استفاده کنند و خود را بهروز و باکلاس نشان دهند و در میان مردم یا بر فراز منابر، ژست بگیرند و فخر بفروشند یا این علوم را وسیله کاسبکاری و منفعتجویی قرار دهند و به مزایای اجتماعی دست یابند. نیز حوزویان علوم انسانی را نمیخوانند که آنها را مستقیم مصرف کنند و از آموزههای آن بیهیچ دخل و تصرفی بهرهمند گردند.
این علوم به سبد دانشهای حوزوی اضافه شد تنها به این هدف که حوزه علمیه در مسیر تولید علوم انسانی اسلامی تلاش موفقتری داشته باشد و کار را از صفر آغاز نکند؛ یعنی پس از آشنایی و تسلط بر این علوم آنها را پالایش و ترمیم کند و صورت اسلامی آنها را کشف کند و به بشر سرگردان امروز ارائه دهد.
شک نیست که این علوم در بستر غیردینی و بعضا توسط ملحدان تولید شده و متکی بر مبانی نادرست است؛ بنابراین همهی آموزههای این علوم قابل اعتماد نیست و از محتوای آن بیچون و چرا نمیتوان بهره گرفت.
هدف از این علوم در حوزه و دانشگاه کاملا متفاوت است. دانشگاهیان این علوم را میآموزند تا از آن بهره گیرند؛ مثلا روانشناسی را میآموزند تا در کلینیک مشاوره از نظریات آن در درمانگری و ارائه مشاوره استفاده کنند؛ اما حوزویان این علوم را بدون اینکه به آن اعتماد و اتکا داشته باشند، میآموزند تا نقد و بررسی کنند و صورت اسلامی آن را پدید آورند.
حوزه علمیه با این آگاهی، پا به عرصه علوم انسانی گذاشت و از اول قرار نبود مصرفکننده آن باشد.
به هر حال عمده این است که ماموریت اصلی حوزه علمیه به عنوان نهاد عالمان دین، نسبت به علوم انسانی اسلامی «تولید علم» است نه «مصرف علم».
اگر غرض طلبه از آشنایی با این علوم استفاده از نظریات و مصرف آموزهها باشد، لازم نیست این همه در حوزه درس بخواند. میتواند به دانشگاه رود و با صرف چند سال در این علوم متخصص شود و از آن در زندگی خود و دیگران استفاده کند و از مزایای آن بهرهمند گردد! هدف از ورود حوزه به این دانشها این بوده که جایگزین اسلامی این علوم را پدید آورد. بله؛ ما به چگونگی این تولید علم الان کاری نداریم.
تصویری که برخی طلبهها از رشته روانشناسی و مشاوره دارند احتمالا با این تصویر متفاوت است. برخی تصویرشان این است که دانشی در این زمینه تولید شده و اجمالا به حد نصابی رسیده که آماده مصرف کردن است. برویم، بیاموزیم تا مصرف کنیم. در حالی که ماموریت اصلی حوزههای علمیه تولید علم بود نه مصرف آن.
طلاب دهه شصت این درک را داشتند که گرفتاری ما در صحنه اجتماعی، مواجهه با دستهای از علوم ذاتا مسموم است که نه میتوان آنها را مصرف کرد و نه میتوان آنها را کنار گذاشت. آمدیم تا آن را اصلاح کنیم؛ اما طلبه امروز، این تصویر را ندارد و میخواهد از این علوم برای درمان دردهای فردی و اجتماعی و مشاوره دادن و درمانگری استفاده کند.
کارآمدی این علوم چشم و دلها را پر کرده است و هدف اصلی تقریبا فراموش شده و آرام آرام همان حرف روشنی که این قدر روشن بود دیگر دیده نمیشود. کار به جایی رسیده که تولید علم به حاشیه رفته است. جریان تولید علوم انسانی اسلامی در حوزه، منحصر شده به چند نفر! اما جریان مصرف این علم بالا رفته است.
پس روانشناسی چرا به حوزه آمد؟ نیامده بود که استفادهاش کنیم. آمده بود که اسلامی شود. پس ماموریت اصلی این است. آنگاه راهبرد مبتنی بر این پیشفرض این میشود که اساسا مصرف این علوم را تا اطلاع ثانوی متوقف یا کمرنگ کنیم و به قدر ضرورت به آن اکتفا کنیم و اهتمام اصلی را روی تولید بگذاریم.
گفته میشود قریب به ۱۲۰۰ نفر طلبه روانشناسیخوانده در مراکز مختلف داریم. ما اگر نگاه راهبردی داشته باشیم باید چه ارشادی به اینها بدهیم؟ این همه آدم، به امید خدمت، و بهرهگیری از این دانشها به این عرصه آمده است؛ سوال این است که اساسا اینکه این همه آدم در این رشتهها بگیریم درست بوده است؟ یا تربیت این همه آدم برای مصرف این علوم خطای راهبردی ما در حوزه است؟
سخن من در افقگذاری برای حوزه و طلبه است. یک خطای راهبردی در حوزههای علمیه رخ داده که ما اکنون میراثدار آن هستم: «علوم انسانی آمده بود که پالایش شود؛ درحالیکه الان دارد مصرف میشود»! من و شما به عنوان مسئولان حوزه که خطوط اصلی حرکت را برای آینده رقم میزنیم باید این خط کج را اصلاح کنیم.
ما هزار و دویست نفر تربیت شده روانشناسی در حوزه داریم که الان هول داریم آنها را از دست ندهیم؛ اما سخن اصلی این است که اساسا باید از ابتدا با نظر به «تولید علم» نیرو میگرفتیم و بازار «تولید علم» را گرم میکردیم نه بازار مصرف علوم انسانی را.
الان هم باید اهتماممان در سیاستگذاریها و تخصیص منابع، ۷۰ درصد به «تولید علم» و ۳۰ درصد به مصرف باشد. حتی مصرف علم را هم دریچهای به سمت تولید علوم انسانی اسلامی بدانیم؛ یعنی این مراکز مشاوره باید مزرعه نمونه و آزمایشگاهی برای تولید علم باشند نه اینکه خودشان استقلال یابند.
من در این متنهایی که منتشر شده است چه کردهام؟ به صدای بلند به حوزویان گفتهام: آی طلبهها! ماموریت حوزه این بوده است. راه را گم نکنید.ما نسل جوان حوزه را باید به این مأموریت آگاه کنیم. ما چون این حرفها را نزدهایم چنین استقبالی از این رشتهها پدید آمده است. این را باید مهار کرد.
بله؛ در شرایط عادی اقبال حوزویان به رشتههای تخصصی تابع عرضه و تقاضا است؛ اما بسیاری از طلبهها، قبل از اینکه تابع عرضه و تقاضا باشند تابع ادبیات وظیفهگرایی هستند و میخواهند تکلیف الهی خود را تشخیص دهند و به آن عمل کنند. اگر ما این حرفها را بلند بزنیم بر روی بسیاری از طلبهها اثر میگذارد و لااقل جریان تولید علم از این که هست بیشتر تقویت میشود.
بعلاوه باید بسترسازی کنیم برای تولید علم؛ یعنی مشوقاتی پدید آوریم. نباید خودمان را در برابر این عرضه و تقاضا بیاختیار بگیریم. باید ریلگذاری کنیم و الزامات و امتیازاتی پدید آوریم که طلبهها در خط درست حرکت کنند؛ نه اینکه منفعل بنشینیم.
نمیتوان آن خطای راهبردی را توجیه کرد؛ جریان تولید علم در حوزه غریب و مهجور است. اما جریان مصرف این علوم بسیار پررونق و دایر. یعنی حوزه علمیه به مأموریت اصلی خود در مواجهه با این دانشها به خوبی نپرداخته است. شما بزرگواران در حال تولید علم اسلامی هستید؛ اما تا رسیدن به مدلهای اسلامی مطمئن، مصرف بیرویه دانش روانشناسی و تربیت نیرو برای بهکارگیری این آموزهها جز به هدف تولید علم روا نیست.
هر یک از ما در مقام راهبری علمی و جهت دهی اجتماعی در حوزه میتوانیم تا حدودی اثرگذار باشیم. توصیههای ما به طلاب، تصمیمهای ما برای سیاستگذاری حوزه و راهبردهای ما برای ادامه کار حتما اثرگذار است و خط سیر آینده را معلوم میکند.
تعریف علم اسلامی
در تعریف «علم اسلامی» بر این مقدار توافق داریم که علم اسلامی انسان را در مسیر بندگی خدای متعال و خضوع در مقابل ارزشها کمک میکند و اگر علمی عکس این کار را بکند اسلامی نیست. بنابراین اینکه از علم روانشناسی استفاده شده برای توجیه بیحجابی و رهایی و بیبندوباری، این سویهی بد دانش و انحراف است.
اگر بنا باشد مدارا و همراهی با دانشگاه و علوم دانشگاهی آرام آرام باعث شود که بر علیه دستورات دینی جرات شود و ما را در دستگاه خود ببرند این غلط است. ما نمیتوانیم رسالت اصلی خود را به خاطر مدارا و همراهی با آنان، رها کنیم.
اساسا اگر ما در این زمینهها دانش کارآمدی پدید میآوردیم و روی میز میگذاشتیم، حتی اگر این همراهی و ارتباط را هم نمیداشتیم، آنها خاضع میشدند. همان حکایت عرضه و تقاضا که گفته شد. ما چون وظیفهی حوزوی خود را کمتر انجام دادیم و دانش کارآمد اسلامی را پدید نیاوردهایم الان لکنت داریم و مسامحه و مدارا میکنیم. اگر دست برتر را میداشتیم موضع برتر حوزه را با قدرت عرضه میکردیم. الان باید بر نقاط تمایز میان روانشناسی غربی و فرهنگ اسلامی با زبان بلیغی تاکید کنیم. دقیقا روشن کنیم چه چیزهایی را قبول نداریم. به اشتراکات تاکید کردن برای اینکه مهربانیها برقرار بماند، درست نیست و حق و باطل را آمیخته نگه میدارد.
حوزه قم باید «منه یفیض العلم الی سایر البلاد فی المشرق و المغرب» باشد. ما موظفایم پیام دین خدا را از این پایگاه حوزوی به مشرق و مغرب عالم صادر کنیم. اگر ما بنشینیم و از مشرق و مغرب عالم به ما پیام وارد شود و ما مصرف کننده باشیم که عکس شده و ضد کارکرد داریم.
دو تا موضوع در معارف اسلامی هست که در انتقال نگرش توحیدی کولاک میکند. یکی بحث رزق است و دیگری بحث بلاء. آنقدر آیه و حدیث در این دو موضوع داریم که قابل وصف نیست. آنوقت یک طلبه حوزوی به مخیلهاش خطور نمیکند از این تراث ارزشمند ذخّار استفاده کند و پرطنین و گسترده از انواع بیانات شبه علمی روانشناسی حرف میزند! حتما جایی از کار اشکال دارد. ما کجا کم گذاشتهایم؟
شما اساتید بزرگ، جریانی در مسیر تولید علم روانشناسی اسلامی پدید آوردهاید؛ ولی این به دامنه طلاب سرریز نشده است. جریان روانشناسی در بین طلاب جوان به راه دیگری میرود.
در سیاستگذاریها باید کاری کنیم که به جای مصرف کردن علم به سمت تولید علم برویم. در ارزشگذاریها و امتیازات و مشوقات نیز، حوزویان را به این سمت سوق دهیم. در مشورتدهیها و فرهنگسازیها و توصیههای ایجابی هم باید به طلبه بگوییم ما اصلا نمیخواستیم از این علوم استفاده کنیم. منفعل ننشینیم. این درک را انتقال بدهیم.
یک جمله هم درباره علم دینی عرض میکنم. علم دینی باید سه شرط داشته باشد:
اول اینکه مبتنی بر مبانی دینی باشد. دوم اینکه متجه به غایات دینی باشد؛ یعنی رو به سمت مقاصد دین داشته باشد و تامینکننده و تحققبخش و تضمیندهنده اهداف دین باشد. سوم اینکه ملتزم به اصول و احکام شرعی باشد. این سومی را همه میبینند؛ اما آن دو تای دیگر یعنی اینکه مبتنی بر دین و رو به سوی مقاصد دین باشد شرطی است که گاهی به آن توجه نمیشود.
علم باید مبتنی بر روح توحید باشد و سعادت انسان را تامین کند. بزرگان میفرمایند خلاصهی همه دین در یک جمله توحید است. اگر همه دین را فشرده کنیم به لاالهالاالله میرسیم و اگر کسی توان و عرضه داشته باشد که لاالهالاالله را بسط و تفصیل دهد و پهن کند میتواند همه دین را از آن استخراج کند.
اگر چنین است علم اسلامی خصوصا روانشناسی اسلامی باید مبتنی و متکی بر توحید و تحققبخش توحید و عبودیت باشد . کاری که دکتر جانبزرگی در درمان توحیدی انجام میدهند، این عمق را دارد؛ یعنی برای درمان، باورهای توحیدی و دینی را اصلاح میکنند و آن را تثبیت میکنند. سایر کارهایی که در باره روانشناسی اسلامی شده است نسبت به این کار خردهکاری است و این روح را ندارد.
البته اشکال این تلاش دکتر جانبزرگی این است که به درمانگری اختصاص پیدا کرده است، دکتر جانبزرگی حداقل پنج کتاب در عرصه درمانگری نوشتهاند؛ یعنی نگاهشان بر این متمرکز است که زیر صفرها را به صفر برسانند. آدمهای آسیبدیده و مشکلدار را به حالت تعادل و سلامت بازگردانند. در این مسیر از نگرش توحیدی استفاده میکنند؛ اما سویهی مثبت داستان یعنی تربیت و تعالی انسان و حرکت از صفر تا بینهایت توجه نشده است. اینکه انسان باید به سمت غایت بندگی و عبودیت و فلاح و سعادت حرکت کند غفلت شده است.
دو بخش مهم روانشناسی
دو اتفاق در روانشناسی مبارک است. یکی بارگذاری توحید (یعنی مغز آموزههای دینی) در روانشناسی در نظریه درمان چندبعدی معنوی. دوم سوق دادن روانشناسی از درمانگری به سمت تعالی و شکوفایی و بالندگی و رسیدن به مقام خلیفةاللهی. بقیهی کارهایی که در روانشناسی شده است خردهکاری و حاشیه و درجه دو است.
توجه دارید که اصل درمان چندبعدی معنوی مال مکتب نجف است و مرحوم علامه طباطبایی ذیل آیه ۱۵۶ سوره بقره (انا لله و انا الیه راجعون) در تفسیر المیزان مبنای معرفت توحیدی و حب عبودی را در تربیت بیان کردهاند.
یک نکته دیگر را هم در انتها عرض کنم. اسلامیسازی مشاوره به محدودکردن آن است. برخی کارها اسلامیکردنش به نابود ساختن آن است مثل اسلامیسازی شرابخواری. اسلامی کردن اینها به این است که بساطش را کامل جمع کنیم. برخی امور اسلامیسازیاش به محدود ساختن آن است. مشاوره از این قبیل است. معروف است پزشکی به روستایی رفته بود. هرچه منتظر ماند کسی برای معالجه پیش او نمیآمد. از اهالی آنجا سوال کرد شما مریض نمیشوید؟ گفتند ما به دستورات پیامبرمان عمل میکنیم. پیامبر ما گفته تا گرسنه نشدهاید غذا نخورید و تا سیر نشدهاید دست از غذا بکشید. غذا را این گونه بخورید و این گونه بخوابید و … ما عمل میکنیم و بیمار نمیشویم. پزشک دید آنجا نمیتواند کاسبی کند. به جای دیگری رفت. این شهر الگوی یک شهر اسلامی در پزشکی است. شهری که در آن نوبت به پزشکی نمیرسد و بیش از آنکه روی پزشکی کار کنند روی سبک زندگی کار کردهاند. در الگوی اسلامی ما باید روی سبک زندگی ۸۰ واحد کار کنیم و روی پزشکی ۲۰ واحد. اگر ما روی سبک زندگی کار کرده بودیم و ۸۰ درصد اهتمام خود را به آن اختصاص میدادیم، بساط پزشکی یا جمع میشد یا خیلی محدود میشد. اسلامیسازی پزشکی به این است که تا جای ممکن، محدود و کوچکش کنیم.
عین این سخن درباره مشاوره نیز جاری است. اگر روی تربیت و تعالی کار کنیم و به انسانها افق و معنا و آرمان بدهیم، بسیاری از آسیبهای جاری حذف میشود و بساط درمانگری کوچک خواهد شد. نتیجه عملی و راهبردی این چنین نگاهی این میشود که آقای دکتر جانبزرگی به جای اینکه ۱۰ کتاب درمانی بنویسند میبایست حداقل هشت کتاب در روانشناسی تعالی، کمال، شکوفایی و بالندگی (شبیه روانشناسی مثبتگرا) مینوشتند و دو کتاب درباره درمانگری.
اگر بخواهیم مشاوره و درمانگری را اسلامی کنیم باید زمینهسازی کنیم که بسیار محدود و کوچک و نحیف شود و حداکثر بیست درصد توان ما را به خود اختصاص دهد.
راهبردها و راهکارهای پیشنهادی برای اجرای مأموریت حوزه در مواجهه با روانشناسی و مشاوره
هدف: تمرکز و تاکید بر تولید علم اسلامی
راهکار: فرهنگسازی و گفتمانسازی؛ فراخوان مقاله، ایدهپردازی، تولیدات هنری رسانهای؛ همایش؛ توصیه به طلاب برای انتخاب مسیر؛ سخنرانی تولید علم اسلامی؛ بنای علم بر مبانی اسلامی و نگرش توحیدی؛ هجرت از درمانگری به سمت تربیت و تعالی؛ جهتدهی روانشناسی در مسیر تقویت بندگی و تأمین سعادت انسانی و غایات دینی؛ نگاه فقاهتی و اجتهادی (نظام مفاهیم هماهنگ با وحی) در کنار روشهای تجربی بلکه مقدم بر آن؛ تولید پروتکلهای کاربردی برای اخلاق اسلامی؛ مهندسی معکوس موفقیتهای بومی در عرصه روانشناسی و مشاوره؛ استفاده از مراکز مشاوره به عنوان مزرعه نمونه نظریات اسلامی؛ نشستهای ایدهپردازی در زمینه روانشناسی اسلامی در بین صاحبنظران؛ نشستهای نقد کتابهای تولید شده در زمینه روانشناسی و مشاوره اسلامی؛ جایگزینی آثار بومی و اسلامی بهجای محصولات دانش غربی از جمله آزمونهای روانشناسی و تکنیکهای درمانی در مصاحبهها و مراکز مشاوره؛ قراردادن مشوقهای سنگین برای تولیدات علمی.
نظر شما