یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۰:۳۵
همه کارها برای خدا

حوزه/ انسان در طول زندگی مبدأ یک سلسله اعمال و کارهاست و با انگیزه های مختلف آن ها را انجام می دهد مثلا ناچار است برای حفظ زندگی تلاش کند و نیازهای طبیعی خود را برطرف سازد این نوع کارها را نمی توان به حساب خدا گذارد؛ زیرا انگیزه درونی برای انجام آنها قوی و نیرومند است.

خبرگزاری حوزه |حجت الاسلام والمسلمین علیرضا سبحانی در یادداشتی نوشت: انسان در طول زندگی مبدا یک سلسله اعمال و کارهاست و با انگیزه های مختلف آن ها را انجام می دهد مثلا ناچار است برای حفظ زندگی تلاش کند و نیازهای طبیعی خود را برطرف سازد این نوع کارها را نمی توان به حساب خدا گذارد؛ زیرا انگیزه درونی برای انجام آنها قوی و نیرومند است.

متن کامل یادداشت به شرح ذیل است:

انسان در طول زندگی مبدا یک سلسله اعمال و کارهاست و با انگیزه های مختلف آن ها را انجام میدهد مثلا ناچار است برای حفظ زندگی تلاش کند و نیازهای طبیعی خود را برطرف سازد این نوع کارها را نمی توان به حساب خدا گذارد؛ زیرا انگیزه درونی برای انجام آنها قوی و نیرومند است؛ مگر این که انسان از نظر روح و روان به قدری متعالی باشد که بتواند این نوع کارهای طبیعی را نیز برای خدا انجام دهد تا بتواند با بدن سالم به عبادت خدا بپردازد.

در مرحله دوم یک رشته کارهایی است که انسان برای حفظ موقعیت خود در جامعه انجام می دهد، مثلا برای حفظ شخصیت اجتماعی خود؛ مدرسه یا بیمارستان می سازد این نوع کارها هر چند سود همگانی دارد اما چون برای حفظ مقام و موقعیت است نمی توان آنها را نیز به حساب خدا گذاشت مگر انسانهای والا و متعالی که انگیزه جز جلب رضای خدا ندارند و لذا از نوع تظاهر در این نوع کارها اجتناب می ورزند بنابراین کارهایی می تواند مظهر اخلاص باشد که انگیزه ای جز امتثال امر خدا و جلب رضایت او در آن نباشد.

ابن فهد حلی (م ٨٤١) در کتاب «عدة الداعی» حدیثی از پیامبر گرامی(ص) به شرح زیر نقل می کند: «من أخلص لله اربعین یوما أجری الله ینابیع الحکمة من قلبه إلی لسانه» (عدة الداعی- ص ۲۱۸ )

از این حدیث استفاده می شود که هر نوع کار خیر از پرستش خدا گرفته تا کارهای فردی و اجتماعی اگر برای خدا باشد در عقلانیت انسان اثر می گذارد و باعث جاری شدن سخنان حکیمانه از قلب وی بر زبانش می شود. امام صادق (ع) در تفسیر آیه (حَنِیفًا مُسْلِمًا)( آل عمران: ٦٧) که در وصف جناب خلیل الرحمن وارد شده است چنین می فرماید: «خالصا مخلصا لا یشوبه شیء».(بحار الانوار ج ٧٠ ص ٢٥٠ ) یعنی در تمام اعمال او جز انگیزه الهی چیزی در کار نبوده است. گواه این مطلب این است که هنگامی که مامور میشود فرزند دلبند خود را در سرزمین منی قربانی کند امر الهی را با سعه صدر می پذیرد و صورت فرزندش را بر خاک منی نهاد هنگامی که چاقو را بر رگهای گردن او می مالد خطاب می آید.

وَنَادَیْنَاهُ أَن یَا إِبْرَاهِیمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا ( الصافات: ١٠٤ - ١٠٥)

او را ندا دادیم که ای ابراهیم و آن رویا را تحقق بخشیدی»

این تنها ابراهیم نیست که روح اخلاص بر سراسر وجود او حاکم بود بلکه فرزند دلبند او نیز از این نعمت الهی برخوردار بود هنگامی که پدر به فرزند خود میگوید در عالم رویا مامور شدم تو را ذبح کنم فرزند بدون واهمه و ترس می گوید:

یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاءَ اللهُ مِنَ الصَّابِرِینَ (الصافات: ۱۰۲)

پدرم هر چه دستور داری اجرا کن به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت!

برخی از علما معتقدند که اگر فردی عملی را برای خدا انجام دهد و از هر نوع ریا و سمعه و تظاهر خودداری کند اثر عمل او پس از وی تا مدتهای مدید باقی می ماند. ( بحار الانوار ج ٦٥ ص ٩٠ )

هنگامی که زائران بیت خدا به نزدیکی های مدینه منوره میرسند با چاههایی به نام «آبار علی» روبرو می شوند این عمل خیر هنوز هم نورپاش و برکت آفرین است با آنکه گاهی حاکم های مخالف در این سرزمین حکومت کرده اند ولی نام علی الله و نیکوکاری وی در جبین روزگار همچنان نقش بسته است.

در کنار مرقد مطهر امام هشتم حضرت رضا (ع) مسجدی عظیمی است که بانوی نیکوکاری به نام گوهر شاد که از تبار ایلخانیان است آن را ساخته و باعث نقش بستن مهر و مودت وی در دلهای زائرانِ مرقدِ امام شده است در حالی که قریب هفتصد سال از وفات این بانو می گذرد. مسلماً او این کار را صد در صد برای خدا انجام داده است و در حقیقت مصداق آیه مبارکه است که می فرماید

(إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ) (مریم 96)

آنانکه به خدا ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند خدا مهر و محبت آنها را در دلها می گذارد. انبیاء الهی و پیامبر آوران آسمانی مهر و مودت عظیمی در دلها دارند چون عمل و کار آنان از خلوص کامل برخوردار بود.

در غزوه احزاب که قهرمان قریش به نام عمرو بن عبدود در میدان جنگ جولان می داد و به عنوان تمسخر می گفت آیا کسی نیست که مرا به دوزخ بفرستد و یا من او را به بهشت، احدی از صحاب رسول خدا(ص) پاسخگوی او نبود و جز امیر مومنان علی بن ابی طالب علیه السلام کسی اعلام مادگی برای مقابله با وی نکرد اما علی (ع) به میدان آمد و پس از برخوردهای متقابل با یک ضربت او را بر زمین انداخت و به حیات او خاتمه دهد در این هنگام دشمن مقابل چهره علی را با آب دهانش آلوده کرد امیر مومنان (ع) از ادامه عمل کنار رفت و مشغول حرکت در میدان شد، سپس آمد و به حیات او خاتمه داد عمر بن خطاب از علی پرسید وجه اختلاف عملکرد تو چه بود؟ فرمود گر بلا فاصله به حیات او خاتمه داده بودم برای خدا نبود چون خشم وجود مرا گرفته بود ولی برخاستم تا خشمم فرو نشست و کار را برای خدا انجام دادم جلال الدین مولوی این داستان را به نظم در آورده است شایسته است از زبان او به صورت منظوم بشنویم

وی می گوید:

از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان منزه از دغل

در غزا بر پهلوانی دست یافت زود شمشیری بر آورد و شتافت

او خدو انداخت در روی علی افتخار هر نبی و هر ولی

آن خدو زد بر رخی که روی ماه سجده آرد پیش او در سجده گاه

در زمان انداخت شمشیر آن علی کرد او اندر غزااش کاهلی

گشت حیران آن مبارز زین عمل وز نمودن عفو و رحمت بی محل

گفت بر من تیغ تیز افراشتی آن چه دیدی بهتر از پیکار من

از چه افکندی مرا بگذاشتی تا شدی تو سست در اشکار من

****

گفت: من تیغ از پی حق می زنم بنده حقم نه مامور تنم

در حالات سید مرتضی و سید رضی اعلی الله مقامهما نوشته‌اند پس از درگذشت پدر آنان قرار شد ترکه میان این دو تقسیم شود. و مُقسّم آنچه که به ارث مانده بود میان آن دو شخصیت تقسیم کرد. دراین بین «قرآنی» ماند که قابل تقسیم نبود. مقسّم رو به دو برادر کرد هر کدام از این دو نفر از دوران بلوغ مکروهی انجام نداده قرآن از آن او باشد. هر دو برادر دست دراز کردند که قرآن را بردارند. مقسّم برنامه را عوض کرد و گفت: این قرآن از آن فردی باشد که از دوران بلوغ مباحی انجام نداده است. سید مرتضی دست دراز کرد و سید رضی کوتاه آمد. از ایشان سؤال شد چگونه مباحی انجام نداده‌اید. گفت از دوران بلوغ تصمیم گرفتم که همه کارهای مباح را برای خدا انجام دهم که بتوانم در سایه آنها به وظایف دینی عمل کنم.

حضرت والد نقل کرد در حوزه علمیه قم رسم بود اساتید آخرین روز سال تحصیلی نصیحت می‌کردند، حضرت امام(قدس ره) در مسجد سلماسی طرف عصر تدریس اصول داشت. آخرین روز درسی را تمام کرد اما چیزی نگفت: مرحوم شهید سعیدی عرض کرد آقا نصیحت بفرمایند. امام فرمودند آمادگی ندارم. اصرار کرد؛ ایشان این آیه را خواند {قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَیٰ وَفُرَادَیٰ } « بگو: «شما را تنها به یک چیز اندرز می‌دهم، و آن اینکه: بصورت جمعی و یا یک نفره کارهایتان برای خدا باشد.

یکی از اصول اخلاقی اسلام نهی از ریا است چون ریا درست نقطه مقابل کار برای خدا است. در جهان غرب ارزش و دائرمدار نیکی عمل است. هر چند نیت آلوده باشد اما در اسلام ارزش از آن عمل نیکی است که ریشه آن هم منزه باشد یعنی برای خدا باشد.

در پایان والد بزرگوار ما نقل میکرد که مرحوم آیت الله بروجردی در مبحث قصد الامر می فرمود: روح عبادت همان انجام عمل برای خداست بقیه اعمال لباسند؛ از خداوند متعال خواهانیم که ما را به اخلاص در عمل در همه شئون موفق بفرماید.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha