به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب «سفر به روزهای جنگ» سفری به دل خاطرات سرتیپ سید حسام هاشمی است. کتابی که به قلم سعید علامیان در همکاری با انتشارات خط مقدم تألیف شده و در بیست و یکمین جایزه کتاب سال دفاع مقدس در گروه مستندنگاری و بخش خاطرات شفاهی به عنوان اثر برگزیده انتخاب شد و تایید نهایی داوران این دوره از جایزه را دریافت کرد.
علامیان در توضیح چرایی تألیف این کتاب مینویسد: «سید حسام هاشمی را بیشتر همراه با شهید علی صیاد شیرازی میشناسند. آن دو باهم دوران انقلاب، دفاع در کردستان و هشت سال جنگ را سپری کردند و دوستیشان تا ۲۱ فروردین ۱۳۷۸، روز شهادت صیاد شیرازی ادامه یافت. صیاد شیرازی پس از پایان جنگ، خود را فارغ از آن ندید و هیأت معارف جنگ را در ارتش تأسیس کرد تا تجارب دوران نبرد را به نسل جوان و دانشجویان دانشگاه افسری منتقل کند. او برای بازخوانی دقیق عملیاتها، فرماندهان و پیشکسوتان را به صحنه نبرد برد تا با یادآوری خاطراتشان، حقایق و واقعیتهای تلخ و شیرین عملیاتها را گردآوری و تدوین کند. سید حسام اما در این کار هم در کنار صیاد شیرازی و از بنیانگذاران این حرکت پژوهشی، آموزشی و فرهنگی بود.»
سپس میافزاید: «هیأت معارف، پس از شهادت صیاد شیرازی با نام هیأت معارف جنگ شهید سپهبد علی صیاد شیرازی به کار خود ادامه داد. سید حسام هاشمی در این سالها علاوه بر تلاش برای مستندنگاری وقایع جنگ، گردآوری خاطرات فرماندهان ارتش را هم با جدیت دنبال کرد، که نتیجه آن، انتشار دهها کتاب است. آنچه جای خالیاش در این میان حس میشد، خاطرات خود ایشان بود؛ موضوعی که انگیزه تألیف این کتاب شد.» آنچه اهمیت مرور خاطرات هاشمی را بیشتر میکند، این نکته است که درباره درگیریهای کردستان و جبهه شمال غرب هنوز ناگفتههای زیادی وجود دارد. از آنجا که سرتیپ هاشمی، بیشتر دوران جنگ را در این منطقه (کردستان و جبهه شمال غرب) گذرانده است، آنچه در خاطراتش روایت میکند، پاسخ بسیاری ابهامات و پرسشهای موجود درباره وقایع آن سالها در آن منطقه است. به تعبیر دیگر، ما در مرور خاطرات سرتیپ هاشمی، گوشهای از تاریخ پرالتهاب کشورمان را بازخوانی میکنیم و چنان که نوشتهاند، علامیان در تدوین و تنظیم نهایی، ضمن ارائه روایتی سرراست و گویا، به دقت پشت سر امیر سرتیپ سید حسام هاشمی قدم برمیدارد و قدم به قدم، تصویری با جزییات دقیق از سالهای پرالتهاب جنگ، بهویژه آنچه در جبهه غرب میگذشت به ما نشان میدهد. همین نکته، یعنی قرار دادن خاطرات شخصی در بستری بزرگتر، یعنی تاریخ یک مقطع، به کتاب «سفر به روزهای جنگ» ارزش و اعتباری دوچندان میدهد و آن را به کار ممتاز و متمایز در حوزه ادبیات پایداری تبدیل میکند.
خاطرات سرتیپ هاشمی از سالهای کودکیاش در مازندران شروع میشود و موضوعات دیگری مثل سالهای جوانی و ازدواج و دورههای آموزش نظامی را در خود جا میدهد. در آن بخش از خاطرات که به سالهای جنگ مربوط میشوند، شهید صیاد تقریباً همهجا حضور دارد. این حضور، حتی در خاطرات پس از جنگ نیز به چشم میخورد. یکی از این خاطرات، مواجهه سرتیپ هاشمی با خبر شهادت صیاد شیرازی است. روایت میکند: آن روز ساعت نه صبح باهم قرار داشتیم. ساعت هشت صبح تلفن دفترم زنگ خورد: «صیاد شیرازی شهید شد!» مات و مبهوت خشکم زد. دستهایم را جلوی صورتم گرفتم. یک لحظه در عالم خیال، شهید صیاد روبهرویم ظاهر شد و گفت «حسام، از این لحظه پرچم معارف را به تو میسپارم.» قرار بود جلسه آخر باقیمانده از سال قبل، روز سهشنبه ۲۴ فروردین – یعنی دو روز بعد – برگزار شود. تلفنی با امیر صالحی، فرمانده وقت دانشگاه افسری صحبت کردم و گفت «با اتفاقی که افتاده، سخت است کلاس معارف جنگ دیگر تشکیل شود.» گفتم اگر شما همراهی میکنید، ما حتماً سهشنبه کلاس را دایر میکنیم.» عصر آن روز، برای دیدار آخر به بیمارستانی که ایشان بدان منتقل شده بود رفتم. از صبح، بیشتر مسئولان و دوستان آمده بودند. شاید یکی از آخرین نفرات بودم. بوسهای بر پیکرش زدم و گفتم «خیالت آسوده باشد. دست از راهی که بنیادش را گذاشتهای برنمیدارم و با تمام وجود برای حفظ آن میکوشم.»