پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ |۱۹ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 21, 2024
کد خبر: 1161159
۱۲ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۷:۰۰
حرم امام رضا (ع)

حوزه/ از علی بن مهزیار مروی است که گفت بحضرت ابی جعفر یعنی محمد بن علی الرضا (ع) عرض کردم فدای وجودت شوم زیارت حضرت رضا (ع) افضل است یا زیارت حضرت ابی عبد اللَّه الحسین؟ فرمود زیارت پدر بزرگوارم افضل است و این بدان جهت است که حضرت ابا عبد اللَّه الحسین (ع) را جمیع مردم زیارت میکنند و پدر بزرگوارم را زیارت نمیکنند مگر خواص از شیعیان‏.

به گزارش خبرگزاری حوزه، ۲۳ ذی القعده به روایتی سالروز شهادت امام رضا علیه السلام می باشد و به همین منظور به انتشار زندگی این امام همام خواهیم پرداخت:

ولادت :

امام رضا(ع) در پنج‌شنبه یازدهم ذیقعده سال ۱۴۸ هـ .ق در مدینة منوّره دیده به جهان گشود. پدرش امام موسی کاظم(ع) و مادرش نجمه خاتون، بانوی عاقل، با ایمان، عفیف، دانشمند و با ادب بود. حمیده خاتون، مادر موسی‌بن جعفر(ع) که از جملة اشراف و بزرگان عجم بود، دختری به نام نجمه به خانه آورد که از حیث دین، حیا، عقل و احترام به سرور خود، شایسته‌ترین زن‌ها محسوب می‌شد. وی می‌گفت: وقتی نجمه را به خانه آوردم، پیامبراکرم(ص) را در خواب دیدم که فرمود: حمیده! این نجمه، متعلق به فرزند تو موسی است و از او فرزندی متولد می‌شود که بهترین فرد روی زمین است. نام امام هشتم، «علی»، لقب مشهورش «رضا» و کنیة معروفش «ابوالحسن» است. امام کاظم(ع) فرزندش را رضا می‌خواند و می‌فرمود: «فرزند مرا رضا صدا بزنید.»[۱]

آغاز امامت ایشان:

هنگامی که مأمورین حکومتی خواستند امام موسی بن جعفر علیه‌السلام را از مدینه ی منوره به سوی عراق حرکت دهند، حضرت به فرزند خود، حضرت رضا علیه‌السلام دستور فرمود تا زمانی که خبر قتل و شهادت پدرش را نیاورده اند، هر شب رختخواب خود را جلوی اتاق آن حضرت پهن نماید و در آن بخوابد. خادم آن حضرت گوید: من هر شب رختخواب حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام را جلوی اتاق امام موسی کاظم علیه‌السلام پهن می‌کردم و حضرت رضا سلام الله علیه می آمد و می‌خوابید و مدت چهار سال به همین منوال سپری شد، تا آن که شبی از شب‌ها وقتی رختخواب را پهن کردم، حضرت نیامد و تمام اهل منزل وحشت زده و غمگین شدیم و همگی در فکر فرو رفتیم که حضرت رضا علیه‌السلام کجا رفته؛ و چه شده است؟چون صبح شد متوجه شدیم که حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام آمد و مستقیماً نزد ام احمد - یکی از همسران امام موسی کاظم علیه‌السلام رفت و فرمود: ای ام احمد! آنچه پدرم نزد تو به ودیعه نهاده است، تحویل من بده. در این هنگام، ام احمد فریادی کشید و گریه کنان بر سر و صورت خود زد و گفت: مولا و سرورم شهید گشته است. امام رضا علیه‌السلام فرمود: آرام باش و تا زمانی که خبر شهادت پدرم منتشر نشده است سکوت نما. پس، ام احمد آرامش خود را حفظ کرد؛ و آن گاه صندوقچه ای را به همراه دو هزار دینار آورد و تحویل امام رضا علیه‌السلام داد و گفت: پدرت، امام موسی کاظم علیه‌السلام این‌ها را به عنوان ودیعه نزد من نهاد و فرمود: تا هنگامی که خبر شهادت مرا نشنیده ای، از این اشیاء خوب مراقبت و نگه داری کن؛ و چون خبر قتل مرا شنیدی، فرزندم رضا - سلام الله علیه - نزد تو می آیدو آن‌ها را مطالبه می‌نماید، پس همه را تحویل او بده؛ و بدان که او بعد از من امام و حجت خداوند متعال بر تمامی خلق می‌باشد.[۲]

اوصاف و فعالیت های خاص حضرت:

ایشان از ویژگی های خاص در ارتباط با مردم برخوردار بودند که مردم خراسان مجذوب ایشان بودند. إبراهیم بن العباس می گوید: هرگز ندیدم که امام رضا علیه السلام به کسی سخن تندی بگوید و یا پیش از آن که کسی سخنش تمام شود سخن او را قطع کند. اگر می توانست حاجت کسی را برآورد هرگز او را دست خالی برنمی گرداند؛ هیچ گاه در برابر کسی پای خود را دراز نمی کرد و چنانچه کسی در حضور او نشسته بود، تکیه نمیکرد. هرگز ندیدم که به یکی از غلامان و خدمتکارانش ناسزا بگوید؛ هرگز ندیدم که آب دهان بیندازد و یا هنگام خندیدن قهقهه سر دهد ، بلکه خنده اش تبسّم بود. هرگاه سفره اش را پهن می کرد غلامان و خدمتکاران خود و حتی دربان (و) مِهتر اسبان را با خود سر سفره می نشاند.[۳]

ایشان در سطح اجتماع فعالیت هایی گسترده داشتند که با ویژگی های ایشان تاثیر این فعالیت ها دو چندان میشد. تلاشها و فعالیتهای علمی و فرهنگی امام (ع) در قالب مناظره، مباحثه با پیروان ادیان و مذاهب و پرسش و پاسخ در زمینه مسائل کلامی و اعتقادی نیز یکی از روشن‌ترین برگهای تاریخ زندگی امام در تقویت حقانیت امامت و اعتقادات تشیع بود.استفاده امام از موقعیت استثنایی که مأمون- به قصد تضعیف امام- برای وی فراهم کرده‌بود توانست حصار «تقیه» را در هم شکند و مسأله امامت پیشوایان معصوم (ع) را در سطح گسترده‌ای- حتی در میان ملل غیر مسلمان- مطرح سازد و حقایق بسیاری را که در طول ۱۵۰ سال جز در خفا و با «تقیه» و به خِصّیصین یاران نزدیک گفته نشده بود با فریاد بلند به گوش همگان برساند.

گذشته از مناظره‌ها، احادیث و روایات فراوانی از امام رضا (ع) در زمینه‌های گوناگون علوم و معارف اسلامی و شیعی چون فقه، اصول عقاید، اخلاق و ... برای تقویت تشیع طرح گردید که اندیشه شیعه را گسترش داد.[۴]

فضیلت زیارت ایشان:

آشکار و واضح است که با وجود این کرامات و ویژگی های حضرت ، زیارت قبر شریفشان از فضایل بی نظیری برخوردار است.

روایات عجیبی در باب زیارت ایشان به چشم می خورد:

۱. برابری زیارت ایشان با حج مقبول: از سلیمان بن حفص مروزی مروی است که گفت از حضرت ابی الحسن موسی بن جعفر شنیدم که فرمود هر کس زیارت کند قبر فرزندم علی (ع) را از برای او در نزد خدا هفتاد حج خالص باشد عرض کردم هفتاد حج فرمود بلکه هفتاد هزار حج و فرمود بسا حجی است‏که قبول نمیشود یعنی این ثواب را ثواب حج مقبول دهند و هر کسی او را زیارت کند یا اینکه یک شب نزدیک قبر آن بزرگوار بخوابد مثل کسی است که خدا را در عرش زیارت کرده باشد عرض کردم مثل کسی است که خدا را در عرش زیارت کرده باشدمعنی اینکه خدا را در عرش او زیارت میکنی نه اینست که خدا را در مکان زیارت کنی زیرا که خدا را مکانی نیست بلند است شأن او از نبوت مکان از برای او بلکه معنی اینست که عرش خدا را زیارت میکنی.

۲. آمرزش تمام گناهان: از ابی صلت مروی است که گفت در نزد حضرت رضا (ع) بودم که قومی از اهل قم داخل شدند و بر او سلام کردند آن جناب سلامشان را رد کرد و ایشان را در نزد خود مقرب داشت و فرمود مرحبا بشما خوش آمدید شما براستی از شیعیان ما باشید و زود باشد که بیاید روزی که در آن روز مرا زیارت کنید و خاک من در طوس باشد آگاه باشید هر کسی مرا زیارت کند و حال اینکه غسل کرده باشد از گناهان خود بیرون رود مثل روزی که از مادر متولد شده باشد [۵]

۳. افضل از زیارت امام حسین علیه السلام: از علی بن مهزیار مروی است که گفت بحضرت ابی جعفر یعنی محمد بن علی الرضا (ع) عرض کردم فدای وجودت شوم زیارت حضرت رضا (ع) افضل است یا زیارت حضرت ابی عبد اللَّه الحسین؟ فرمود زیارت پدر بزرگوارم افضل است و این بدان جهت است که حضرت ابا عبد اللَّه الحسین (ع) را جمیع مردم زیارت میکنند و پدر بزرگوارم را زیارت نمیکنند مگر خواص از شیعیان‏.[۶]

و همچنین امام رضا علیه السلام زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها را برابر با زیارت خود معرفی کرده اند.روایتی است که از امام رضا (ع) نقل شده است:

«من زار المعصومة بقم کمن زارنی» . کسی که حضرت معصومه را در قم زیارت کند (در ثواب) مانند کسی است که مرا زیارت کرده است.

شهادت:

آن حضرت در زندگی خود به اصرار مامون به خراسان سفر کرده و تحت تسلط شدید مامون بودند و از آن جایی که مردم دوستدار و حامی امام بودند، مامون مجبور بود ایشان را با احترام و سیاست خاص، تحت کنترل خود قرار دهد و در آخر هم به دست شلید مامون امام به شهادت رسیدند.

از عبد اللّه بن بشیر روایت شده که گفت: روزی مأمون به من گفت: ناخنهای خود را مگیر، بگذار تا بلند شوند؛ ناخنهای من بقدری بلند شدند که از مردم خجالت میکشیدم، یک روز نزد مأمون رفتم، ظرف در بسته‏ ای را خواست که غذا در آن میگذاشتند، بمن دستور داد تا درب آن را باز کردم و دست خود را در آن کردم، دوائی را که در آن بود بهم زدم، در آن ظرف شیئی کوبیده و خوشبوئی بود که زیر ناخنهای من از آن پر شد.

پس از انجام این عمل مأمون بمن گفت: برخیز با ما بیا! ولی من نمیدانستم که منظور او چیست، آنگاه از آن دربی که بین خانه او و خانه امام رضا علیه السّلام بود داخل شد. آن حضرت را در منزلی جا داده بود که دیوار به دیوار منزل خودش بود. امام رضا علیه السّلام را تب گرفته بود، مأمون نزد آن حضرت نشست، حال او را پرسید.

پس به آن حضرت گفت: بهتر آنست که شما اناری را بمکی یا آب آن را بیاشامی؟ امام رضا علیه السّلام فرمود: من به انار احتیاجی ندارم.

مأمون آن حضرت را قسم داد که این کار را انجام دهد. در باغچه‏ آن خانه یک درخت انار بود که انار داشت، مأمون غلام خود را دستور داد تا یک انار از آن درخت چید، آنگاه بمن گفت: این انار را با انگشت خود پاره کن! من با خودم گفتم: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ این مصیبت عظما و بزرگی است؛ من آن انار را با انگشت خود پاره کرده حبّه‏ های آن را در میان جام بلوری که مستخدم آورده بود ریختم، مأمون دستور داد تا قاشق آوردند، آن ظالم سه قاشق از آن انار به امام رضا علیه السّلام داد؛ همین‏که خواست قاشق چهارمی را به آن امام مظلوم بدهد آن حضرت فرمود: بس است، تو بمراد و مقصود خود رسیدی! ما آن روز را بشب نرسانده بودیم که شنیدیم صدای ضجّه و گریه برپا شد. امام رضا علیه السّلام در طوس در طرف قبله قبر هارون گمراه دفن گردید. امام رضا علیه السّلام در آخر ماه ذی حجه سنه (۲۰۲) هجری شهید شد.[۷]

حسنا عباسی، طلبه حوزه علمیه خواهران

پی نوشت ها:

[۱] کتاب معارف اسلامی ، دفتر تبلیغات اسلامی، ج۱۹، ص۳

[۲] مدینة المعاجز: ج ۷، ص ۳۳، ح ۳۰

[۳] منتخب میزان الحکمه، محمدی ری‌شهری، ج۱ ، ص ۵۱

[۴] تاریخ تشیع در ایران ، شاکر، ابوالقاسم، ج ۱ ، ص ۹۶

[۵] عیون اخبار الرضا ، ترجمه آقا نجفی ، ج۲، ص۵۱۰

[۶] همان ، ج۲، ص۵۱۱

[۷] ترجمه اثبات الوصیه لعلی ابن ابی طالب، ص۴۰۲

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha