به گزارش خبرگزاری حوزه، مثنوی جدید سید احمد زرهانی قائم مقام ستاد اقامه نماز، با عنوان “مثنوی مصلین” منتشر شد.
باسمه تعالی
مثنوی مصلین
بنی آدم به فطرت سر فراز است
سپاس فطرت از فاطر نماز است
تهجد آدمی را جود بخشد
مقام احمد محمود بخشد
اقامه کن نماز از روی آیین
نه با سستی که ویل للمصلین
مقیمین الصلاه اهل بهشتند
مصون از ارتکاب کار زشتند
مصلینی که در زندان آزند
شگفتا غافل از راز نمازند
مصلین انجم آسا می درخشند
به تاریکی فروغ آذرخشند
فراوان در به دریای نماز است
شگفت انگیز ژرفای نماز است
مصلی چون کند آهنگ معراج
ز” کرمنا بنی آدم” برد تاج
رهد بستان ایمانش ز آفت
شود شایسته رخت خلافت
سعادت پیشه را باشد سه عادت
سخاوتمندی و صدق و عبادت
عبادت بر اساس عشق و عرفان
کند دل را تجلی گاه رحمان
کیان آفرینش ، کاخ هستی
بود پاینده از یکتاپرستی
سخاوتمندی و انفاق و بخشش
بود برگی ز منشور پرستش
صداقت سروی از بستان دین است
که زینت بخش دلهای امین است
رسد صد آفرین از چرخ گردون
به اهل “تنفقوا مما تحبون”
ریا از فرط زشتی تیره گون است
ریاکار کژاندیشه زبون است
کریم الطیع آزاده ، مدارا
روا دارد به مسکین و به دارا
دنی الطبع یاغی چون بتازد
چو آتش خشک و تر را می گدازد
ضمیر روشن از نور الهی
نگردد در جهان گرد سیاهی
چو می نوشی بنوشان آب و نانی
به محتاجان و مسکینان نهانی
بزودی کوس رحلت می نوازند
خورند ارث تو را باهم نسازند!
کنون که می توانی توشه ای نه
در انبار کرامت خوشه ای نه
رهی بی انتها در پیش داری
چرا بی توشه ره را می سپاری؟
بنام دین نگستر دام دنیا
که گردی سرنگون از بام دنیا
نبر نان کسی را در گشا باش
مکرم از “تعز من تشا “باش
اگر داد و دهش داری امیری
وگرنه در کف گرگی اسیری
همان گرگی که در نفس آرمیده
تورا با درهمی اندک خریده
تو انسانی ، تحول آفرینی
خداوند جهان را جانشینی
اگر داری مروت بیکرانی
گلستانی شگرف و جاودانی
مروت گر نداری تیره بختی
کویری تشنه کام و بی درختی
بکن پر هر کجا بینی شکافی
بدی ها را به نیکی کن تلافی
چو بستی عهد و پیمانی وفا کن
عمل بر وفق دین مصطفی کن
نزن دامن به قهر خانمانسوز
به هنگام جدل آتش نیفروز
به قدرت چون رسیدی متقی باش
مصون از شر خناس شقی باش
نزن آتش به جان بیگناهی
که خاکستر شوی گاهی ز آهی
بترس ای ناخدا از دل شکستن
که جور آن بود در گل نشستن
نخور نان از بساط فتنه انگیز
ز ننگ فتنه انگیزی بپرهیز
نمی باید کنی با یک اشارت
بهشتی را جهنم از شرارت
فرشته پیش پایت سر گذارد
اگر دستت گل وحدت بکارد
در همبستگی را چون کنی باز
گشاید در به روی تو سبب ساز
نه تنها سربلندی در امیری است
گهی در خدمت و فرمان پذیری است
اطاعت کردن از استاد دانا
کند شاگرد کوشا را توانا
موحد می ستیزد با ستمکار
نمی نوشد شراب از جام غدار
گر استبداد بیند، چون اباذر
زند بر خرمن بیداد آذر
در ایمان و در اندیشه قوی باش
قدر قدرت ولیکن معنوی باش
مکن در زندگی عادت به سستی
که سستی می زداید تندرستی
قوی فکر و قوی روح و قوی تن
درخشد در زمانه چون تهمتن
نه ناسنجیده باید هر سخن گفت
نه از هر حرف بیهوده برآشفت
اگر خود را به نیکی می شناسی
خدا را می شناسی ، فخر ناسی
ندیدم در میان گنج هستی
گرامی گوهری چون پاک دستی
اگر بر کرسی دولت نشینی
نباید خویش و خویشان را ببینی!
نپنداری که قدرت پایدار است
خزانی در کمین هر بهار است
تو را روزی به دولت می رسانند
به روز دیگر آنرا می ستانند
تو باید مرد و مردم دار باشی
نه سرباری به روی بار باشی
قضا گاهی دهد تخت صدارت
قدر آن را ستاند با مهارت!
خزانه چون بود پر از جواهر
به آن ننگر مگر با چشم طاهر
ز بیت المال و اموال عمومی
نده اطرافیانت را نجومی!
اگر بر روی مردم درگشایی
توانی تا ثریا پر گشایی
سری را می سزد تاج کیانی
که دارد افسری از مهربانی
مشو غره به این منصب که داری
امانت باید آنرا برشماری
به فرمان الهی حق معلوم
بود در مال تو از آن محروم
اگر بخشنده هستی می درخشی
دو چندان می بری از آن چه بخشی
دل بخشنده خرم چون بهار است
طراوت آفرین و خوش نگار است
شنیدم این سحن از عارفی پیر
نباشد منکری مانند تزویر
معاند افکند سنگی به شیشه
مزور می زند تیشه به ریشه
شرف در اجتناب از قول زور است
شریف از رنگ و وارنگی بدور است
بود رنگ الهی رنگ دلخواه
بماند جاودانه صبغه الله
دلی را در دو گیتی شادمانی است
که روشن از کتاب آسمانی است
هلا اعراض از ذکر الهی
ندارد ارمغانی جز تباهی
سری کز بندگی بر خاک افتد
به پایش انجم از افلاک افتد
مصلین راهیان ملک نورند
شرف یاب از مقامات شعورند
سیداحمد زرهانی